تأثیرات حمله آمریکا به عراق، بر گروه رجوی(3)

Hamdastanبازتاب دستگیری مریم قجر عضدانلو در عراق

ابتدا خبر در سطح قرارگاه اشرف پخش نمی شود، اما نفرات از طریق معدود رادیوهای شخصی، متوجه دستگیری مریم قجر می شوند. بنابراین بالاجبار مسئولین پس از ساعت ها تأخیر، خبر را در ساعت 8 شب در قرارگاه ها علنی می کنند. مشکل فرماندهان در علنی کردن دستگیری این بود که افراد از موضوع مسافرت و نقل مکان مریم قجر به فرانسه مطلع نبودند و قبل از آن وانمود کرده بودند که رهبران منافقین (مریم قجر و مسعود رجوی) در عراق هستند، بنابراین خبر را خیلی خلاصه گفتند تا ابتدا واکنش افراد را ارزیابی نمایند، سپس متناسب با آن توضیحات مکفی را ارائه دهند.

نیروها همه بغض کرده بودند (علی الخصوص این که این حادثه با فاصله ی کمی از خلع سلاح رخ داده بود) و همه چیز را از دست رفته می دیدند. تعدادی از نیروها سرخوردگی شان را با شیون و زاری بروز می دهند و بسیاری (اغلب نیروها) ماتم زده بر روی صندلی خشکشان زده بود. به نیروها گفته می شود اقدامی نکنند تا سازمان تصمیم بگیرد. تمامی امور تعطیل می گردد، مثل کلاس های دانشگاه ها.

همچنین تمامی نشست ها عملیات جاری تعطیل می شود. (مراسم اعتراف گیری و انتقاد از خود که فرد می بایست به تمامی گناهان خودش در طول روز و یا هفته اعتراف نماید و حتی آنچه که در خواب دیده و یا آنچه که تخیل کرده و از فکرش گذشته بیان کند، علی الخصوص اعتراف به تخیلات جنسی و یا مشاهدات روزانه اش که وی را به یاد مسائل جنسی انداخته و در بسیاری از موارد افراد به خیالاتی که از ذهن شان در مورد فرماندهان زن عبور کرده و با بردن اسم آن فرمانده در میان جمع اعتراف می کنند)

فقط مستمراً از طریق سیمای نفاق و یا اخباری که فرماندهان از طریق سی.ان.ان دریافت می کردند، گزارش های مربوط به دستگیری مریم قجر را دنبال می نمودند. آنچه که خبر می رسد این بود که فرانسوی ها این بار بسیار متفاوت برخورد کرده اند و احساس می شد فرانسوی ها بخواهند حتی عناصر شورای ملی مقاومت را هم جمع آوری نمایند و به همین دلیل خبر می رسد، تعدادی از اعضای شورا خاک فرانسه را ترک کرده اند.

در خود قرارگاه اشرف بسیاری را تشویق می کنند که جهت خودسوزی ثبت نام نمایند. اما تعداد داوطلبان بسیار محدود بود و با معکوس شدن نتایج خودسوزی ها و این که این اقدامات مختص فرقه ها و مکتب هاست و نهایتاً با پیام رجوی موضوع بالکل منتفی می شود . (قرار بود خودسوزی ها در اشرف مقابل خبرنگاران صورت گیرد)

عصبیت در افراد که ناشی از شکست های پی در پی و در انتهای خط دیدن خود بود به شدت شیوع می یابد و بدتر از همه هیچ کس انتظار نداشت مریم قجر در اروپا باشد، چه رسد به این که در دست پلیس فرانسه باشد. بسیاری در طول روز تخت خود را ترک نمی کردند و به سکوت روی آورده بودند.

از سوی مسئولین منافقین سعی می شد جلوی صحبت کردن های علنی افراد را بگیرند و نیروها را تشویق می کردند مطلب خودشان را کتبی بدهند تا از این طریق هم نظرات افراد را جویا شوند، هم اوضاع تشکیلات را کنترل نمایند. فرماندهان مجبور می شوند روزانه حتی دو نوبت از وضعیت افراد گزارش بنویسند تا کنترل از دست فرماندهی قرارگاه اشرف خارج نشود.

بعد از چند روز اخباری پخش می کنند مبنی بر آزادی قریب الوقوع مریم قجر تا واکنش افراد را تا جای ممکن به تأخیر بیندازند. آمریکایی ها نیز به حالت آماده باش در می آیند و از طریق رسمی می خواهند که هیچ مشکلی در قرارگاه اشرف روی ندهد (مثل خودسوزی و یا زد و خورد افراد، شورش و غیره) بنابراین مسئولین منافقین کنترل ها را تشدید می کنند و به شدت ترددها را محدود می سازند و حتی بردن نفرات را برای امدادهای پزشکی لغو می کنند و این محدود سازی بر روی خریدها نیز تأثیر می گذارد. شب ها را هم به عنوان شب شعر و برای آزادی مریم قجر برگزار می کنند و یک بار نیز در اشرف تظاهرات راه می اندازند.

جریان دستگیری بعد از 17 روز به پایان می رسد و قرارگاه اشرف نیز به مرور به حالات اولیه بر می گردد. با این تفاوت که سؤالات جدیدی در ذهن افراد شکل می گیرد و جمع شدن این سؤالات بعدها باعث بریدگی و جدایی بسیاری (500 تا 600 نفر یعنی قریب به 20 درصد کل نیروها) از نفرات می شود که کماکان این روند جدایی ادامه دارد؛ موضوعی که در تشدید مسئله داری افراد مؤثر بود، سکوت رجوی و عدم ارسال پیام بود که علامت سؤال بزرگی در ذهن افراد باقی می گذارد.

آزادی مریم قجر (که با سپردن وثیقه صورت گرفت) و برپایی جشن های وسیع در سطح قرارگاه اشرف و اروپا که سعی می شد آن را یک پیروزی بزرگ برای سازمان قلمداد نمایند، تا حدود زیادی از گسستگی نفرات می کاهد. به افراد و نیروها انتقاد می شود که چرا وا رفتید و سعی می کنند که از موضع قدرت مطرح سازند که فرانسه نتوانست مریم قجر را نگه دارد.

فرماندهان برای کاهش اثرات ضربات به ویژه ضربه ی آمریکا و خلع سلاح در نشست ها مطرح می کنند که آمریکا یک سوپر قدرت جهانی است، به نحوی که اروپا با همه توانش نتوانست جلوی آمریکا در جنگ با عراق بایستد و حتی اتحاد بی سابقه بین آلمان و فرانسه هم نتوانست جلوی آمریکا را بگیرد، مضاف بر آن گزارش آژانس هسته ای و آژانس کنترل و منع سلاح های شیمیایی و کشتار جمعی نیز نتوانست آمریکا را از خواسته اش منصرف سازد و آن قدر قدرت داشت که حمله کند.

در مقابل سازمان با وجود این که یک گروه متعلق به جهان سوم و ایران است و بدتر آن که مستقر در عراق بوده و قبلاً با صدام همکاری می کرده و بمباران شده، اما توانسته از زیر فشارها سالم بیرون آید و نابود نگردد میگفت فقط سلاح را داده ایم که امری اجتناب ناپذیر بود. (در واقع تلاش می شد از این طریق فشار روانی ناشی از ضربات کاسته شود) و ادعا می شد تحولات عراق تماماً منفی نبود و دستاوردهایی نیز داشت، منجمله:

اولاً : تماس مستمر با آمریکایی ها؛

ثانیاً: جمهوری اسلامی ایران تنها فرصت از بین بردن مجاهدین را با عدم برخورد آمریکایی ها از دست داد .

ثالثاً: این که آمریکا آمده است کنار ایران و نیروی نظامی آن در عراق مستقر شده و هر لحظه ممکن است تحریم های سیاسی آمریکا علیه ایران، به تهدیدات نظامی منجر گردد.

رابعاً: عراق دیگر کانون تضاد و بحران منطقه نیست و با کنار رفتن عراق از کانون بحران، ایران جایگزین گردیده و روی میز آمریکا قرار گرفته و ایران ناچار است به یکی از دو راه حل تخاصم با آمریکا و یا استحاله از درون روی آورد که در هر صورت به نفع سازمان است.

یکی از دلایلی که باعث گردید افراد، عدم برخورد آمریکایی ها را پیروزی قلمداد نمایند، این بود که درست سه ماه قبل از وقوع جنگ سازمان شروع می نماید به نابود کردن تمام مدارک شامل کتب، نشریات، سند، نوار ویدئو، سی دی، نوار کاست، اسناد کامپیوتری و حتی تمام وسایل انفرادی افراد را چک می کند که هیچ چیزی از موضع گیری های مسعود رجوی و سخنرانی های او علیه آمریکا نباشد و حتی نهضت نابود کردن اسناد، موضوعات و اسناد همکاری با عراق را نیز در بر می گیرد و برای این منظور کمیته ای از فرماندهان منجمله محمود عطایی، مهدی برائی، فرهاد منانی، (و کلاً قدیمی ها) شکل می گیرد، این نابود کردن ها شامل موارد آموزش مربیان عراقی هم می شود که این اقدامات، انتظار برخورد آمریکایی ها را در ذهن افراد شکل می دهد و با توجه به عدم برخورد آمریکایی ها، طبعاً نابود نشدن، خود به انگیزه ای برای جشن و شادمانی تبدیل می گردد.

اخذ تعهد از نیروها برای ماندن در عراق تا انتخابات 1384

منافقین پیش بینی می کردند، انتخابات 84 ایران، یک سر فصل است و نظام را وادار می سازد تا بین خط استحاله و خط جنگ با آمریکا، یکی را برگزیند. لذا از افراد تعهد گرفتند تا آن زمان صبر پیشه کنند و در سازمان باقی بمانند.

این سیاست البته تکرار سیاست قدیمی سازمان است که هر گاه در مقابل فشار نیروها قرار می گرفتند یک آینده نزدیکی را به افراد وعده می دادند تا از این طریق گسستگی نیروها را به تعویق اندازند، اما هر بار با نزدیک شدن به موعد مذکور، توجیهاتی را برای نادرست بودن تحلیل ها می یافتند.

تصمیم شورای حکومتی عراق مبنی بر اخراج منافقین از عراق

هم زمان با تشکیل شورای حکومتی عراق، منافقین طی نامه ای از آنها خواست با حضور دائم اعضای این گروه در این کشور موافقت کند، لیکن شورای حکومتی عراق این نامه را در دوره ی ریاست "سید عبدالعزیز حکیم" بر این شورا، با صدور بیانیه ای در تاریخ 18آذر1382 پاسخ داد و با تروریست خواندن سازمان، از آنان خواست تا پایان ماه دسامبر 2003 (10دی1382) خاک عراق را ترک کنند و همه ی امکانات خود را که اموال مردم عراق است به شورای حکومتی عراق واگذار نمایند.

کلیه ی خبرگزاری ها ضمن انتشار این بیانیه، در بررسی علل و عوامل صدور اعلامیه به مسائلی همچون ماهیت تروریستی سازمان و سابقه ی همکاری آنان با نهادها و سرویس های اطلاعاتی – امنیتی رژیم صدام و سرانجام تلاش شورای حکومتی جهت استقرار امنیت اشاره کردند. خبرگزاری ها و شبکه های فرانسه، بی.بی.سی، رادیو آمریکا، رادیو فردا، آسوشیتدپرس و رویتر به نقل از "حمید الکفایی" سخنگوی دولت موقت، خاطر نشان ساختند، تصمیم شورای حکومت انتقالی برای اخراج مجاهدین از عراق، قطعی و اجتناب ناپذیر است.

خبرگزاری بی.بی.سی (20آذر1382) درباره ی تأثیرات حکم مذکور گفت: "آشکار است که تصمیم شورای حکومتی عراق به بهبود روابط دو کشور ایران و عراق کمک خواهد کرد. در طول دو دهه سازمان مجاهدین خلق از پایگاه های خود در عراق برای انجام عملیات تروریستی در ایران استفاده کرده است." (2)

" علیرضا نوری زاده" در گفتگو با رادیو آمریکا (12آذر1382) گفت: "گروهک منافقین با فاصله گرفتن از مردم ایران، حمایت از رژیم بعثی عراق و تداوم حضور خود در عراق پس از سقوط رژیم صدام دچار اشتباهات تاریخی و راهبردی شده است، به گونه ای که در صورت اخراج از عراق هیچ کشوری حاضر به پذیرش آنها نیست. "

خبرگزاری های خارجی در بررسی علل و عوامل صدور بیانیه، اکثراً به مسائلی چون ادعای معامله تهران – واشنگتن بر سر مبادله ی اعضای سازمان با نیروهای القاعده، ادعای همکاری ایران و آمریکا درباره ی صدام و تأثیر اخراج منافقین بر روابط ایران – آمریکا پرداختند. این رسانه ها با بیان نقش "سید عبدالعزیز حکیم" در اتخاذ تصمیم شورای حکومتی به مناسبات نزدیک ایران و عراق اشاره کردند، اغلب آنان صدور بیانیه را یک پیروزی برای جمهوری اسلامی قلمداد و از نفوذ آن در شورای حکومتی یاد کردند.

این موضوع که شورای حکومتی بیانیه را مستقلاً و یا با مشورت آمریکایی ها صادر نموده مغفول است، ولی لحن خبرگزاری ها بیانگر رضایت آمریکا از صدور بیانیه بود، به ویژه این که به فاصله ی کمی از صدور بیانیه، "ملک عبدالله" به ایران مسافرت کرد. در همین خصوص روزنامه ی نیویورک تایمز در تاریخ 22آذر1382نوشت: "ایران بی سروصدا برای متقاعد کردن دولت بوش در خصوص تحویل این گروه تلاش می کند. تهران این درخواست را از طریق میانجی گران در ازای اخراج القاعده مطرح کرد، اما دولت بوش با ایده ی مبادله مخالفت کرده است"

یکی دیگر از موضوعاتی که ادعای معامله تهران – واشنگتن را دامن زد، مسئله ی دستگیری صدام بود. به گمان برخی رسانه ها هم زمانی تصمیم شورای حکومتی عراق مبنی بر اخراج مجاهدین با دستگیری صدام نشان می دهد، میان تهران و واشنگتن همکاری اطلاعاتی وجود دارد. به فاصله ی چند روز از صدور بیانیه، "موفق الربیعی" یکی از اعضای شورای حکومتی عراق بیان داشت "اعضای منافقین به ایران تحویل نخواهند شد."

رادیو فردا نیز در تاریخ 19آذر1382 از تلاش "جلال طالبانی" برای جلب موافقت جمهوری اسلامی ایران با عفو غیر مشروط اعضای منافقین خبر داد و البته در ادامه اعلام کرد "طالبانی در این رابطه ناکام مانده است."

واکنش مقامات آمریکایی

در پی تصمیم شورای حکومتی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت: "در مورد مسئله اخراج [منافقین] با اعضاء شورای حکومتی در حال رایزنی است." (رادیو آمریکا، 20آذر1382) بعد از گذشت چند روز، برخی رسانه ها از مخالفت مقامات سیاسی و نظامی آمریکا با اخراج منافقین و تمایل این کشور برای پراکنده کردن اعضای این گروه در عراق سخن گفتند. در همین رابطه "پل برمر" [حاکم غیر نظامی دولت عراق] فقط اشکال فنی به بیانه گرفت و اجرای آن را در این مدت کوتاه عملی ندانست و اشاره کرد، موضوع مجاهدین به آمریکا بر می گردد و تصمیم با آنهاست.

اتفاق نظر اعضای شورای حکومتی در صدور بیانیه

نکته قابل توجه این است که بیانیه ی مذکور به اتفاق آراء و نظر اعضای شورای حکومتی صادر شده و از جمله نادر بیانیه هایی بود که آراء تمامی اعضاء شورا را به همراه داشت . (خبرگزاری فرانسه، 19/9/82)

واکنش رسمی منافقین

منافقین و شورای ملی مقاومت طی اطلاعیه ای صدور بیانیه را محکوم و اعلام کرد "با توجه به اشغال بودن عراق، شورای حکومتی صلاحیت اتخاذ چنین تصمیمی را ندارد و حضور این تشکیلات در عراق در چارچوب توافقنامه ی ژنو است!" (خبرگزاری فرانسه، 21/9/82)

بازتاب بیانیه در میان نیروها

فرماندهان منافقین ابتدا تلاش می کنند بفهمند صدور بیانیه ناشی از خواست آمریکاست و با هماهنگی آنها صورت گرفته یا شورای حکومتی مستقلاً اقدام نموده؛ عده ای معتقد بودند با توجه به عدم نیاز آمریکا در مخفی شدن پشت شورای حکومتی، صدور بیانیه نمی تواند منشأ آمریکایی داشته باشد، اما عده ای دیگر بر این اعتقاد بودند که شورای حکومتی خودش قدرتی ندارد.

در همین رابطه سفر "عبدالعزیز حکیم" به تهران به فاصله ی کمی قبل از صدور بیانیه، آنها را متقاعد کرده بود که صدور بیانیه ناشی از بند و بست با تهران می باشد و یا در واقع تلاش داشتند با بزرگ نمایی سفر حکیم، نیروها را راضی کنند که تصمیم شورای حکومتی تأثیری در سرنوشت سازمان ندارد، زیرا آمریکایی ها در پشت آن نیستند.

همچنین ضرب الاجل 45 روزه را نیز دلیلی می آورند بر جدی نبودن بیانیه، زیرا فرصت کوتاه ضرب الاجل اجازه هیچگونه نقل و انتقالی را نمی دهد، هر چند فرماندهان بحث می کردند که بیانیه گرچه قابل اجرا نیست، اما به وجهه ی منافقین لطمه زده است و راه را برای ایران و مخالفین سازمان در آینده باز می کند.

به موازات نشست های عراق، رهبران سازمان در اروپا، اعضای سازمان با تمام نیرو بسیج می شوند و به اصطلاح یک کارزار سیاسی به راه می اندازند و تبلیغ می کنند که رئیس شورای حکومتی (عبدالعزیز حکیم) عامل ایران است! (از سوی فرماندهی منافقین به نیروها اخطار شده بود که به سایر اعضای شورای حکومتی حمله نکنند و فقط حکیم را در برد تبلیغاتی قرار دهند) از طرفی با توجه به درخواست رئیس جمهوری وقت ایران برای استرداد منافقین، تبلیغات زیادی در مراکز و مجامع حقوق بشری و سطح اروپا راه اندازی می کنند که نتیجه ی صدور بیانیه ی شورای حکومتی، تحویل و استرداد به ایران است و چیزی جز مرگ در انتظار افراد نیست!

این واکنش های تند، نهایتاً با موضع گیری حاکم غیر نظامی آمریکایی عراق و بیان این نکته که "مسئولیت مجاهدین به آمریکا باز می گردد" تا حدود زیادی تعدیل می شود، اما به منافقین در عراق دستور داده می شود که کماکان به آمریکایی ها فشار بیاورند تا سازمان و نیروهایش را تعیین تکلیف نماید.

مجاهدین از یک مسئله دیگر در بیانیه نیز به شدت ناراضی و ناراحت بودند و آن این که "چرا شورای حکومتی به تعداد نفرات مستقر در عراق و آمار مجاهدین اشاره کرده اند و از این طریق آمار را به دشمن (ایران) داده اند" و این مسئله را در تمامی نامه ها و ملاقات ها با نمایندگان عراقی و یا آمریکایی مطرح می کنند.

البته علت واقعی نارضایتی منافقین از ارائه ی آمار و ارقام به اطلاع ایران باز نمی گشت، زیرا آنها به خوبی می دانستند که ایران از آمار واقعی آنها مطلع است و در ثانی مگر منافقین مدعی نبودند که عبدالعزیز حکیم عامل ایران است، وقتی وی بانی و باعث صدور بیانیه است، ارائه ی آمار و ارقام نفرات که موضوعی جزئی است.

در واقع گروهک منافقین همواره به نحوی تبلیغ می کرد و فیلم هایی از ارتش رجوی پخش می کرد که در اذهان هواداران و مرتبطین خارجی و نیز هواداران غیر مرتبط این ذهنیت شکل گرفته بود که تعداد منافقین در ارتش رجوی به دهها هزار نفر بالغ می گردد. طبعاً افشای تعداد نفرات موجب سرشکستگی و ناامیدی نیروها و تحقیر ارتش رجوی بود.

نامگذاری نیروی نظامی منافقین به "ارتش آزادیبخش" حقه های سینمایی در بزرگ نمایی ارتش رجوی در فیلم های توزیع شده و نهایتاً نوار ویدئویی از رژه ارتش رجوی که هزاران نسخه آن به ایران فرستاده شده بود و در پایگاه های منافقین در سطح اروپا نیز به وفور یافت می شد و جزو نوارهای آموزشی بود (طبق اعترافات و اقاریر جدا شده ای از سازمان هر یک از نفرات حداقل 3 بار در این رژه شرکت کردند و هر بار سوار بر یک خودرو زرهی و یا به صورت پیاده به نمایش گذاشته شدند) ، موجب شده بود که نیروهای منافقین در سطح اروپا احساس کنند ارتش رجوی از توانمندی بالایی برخوردار است و حتی این ذهنیت در نیروهای منافقین در عراق نیز وجود داشت و بسته بودن سازمان به آنها اجازه نمی داد تا از کم و کیف ارتش رجوی مطلع گردند.

همین ذهنیت یکی از عوامل ادامه ی همکاری و داشتن امید برای آینده بود و طبعاً افشاگری های قبلی ایران که متهم به جانبداری و عدم بی طرفی بود و نمی توانست برای هواداران سندیت داشته باشد، اما با افشای اطلاعات از سوی شورای حکومتی ادعاهای ایران اثبات و دروغگویی منافقین برملا گردید.

مرز سرخ (خط قرمز) سازمان در اعتراض به آمریکایی ها، هر گونه اتفاق برای یک آمریکایی بود، علی الخصوص این که آمریکایی ها مرتب در سطح اشرف (چه زنان و چه مردان) ورزش می کردند. بنابراین فرماندهان را جمع می کنند و توجیه می نمایند که در اشرف بالاترین مسئولیت، حفاظت از جان آمریکایی هاست و می گفتند: "حاضریم ده نفر از خودمان کشته شود، ولی صدمه ای به یک آمریکایی نرسد که در غیر این صورت باید فاتحه ی سازمان و تشکیلات را خواند! "

در همین رابطه اکیپ های گشت اشرف در سطح رده ی MO (بالای 20 سال سابقه) و M قدیم (بالای 15 سال سابقه) را راه اندازی و توجیه می کنند، به ویژه این که در همین مقطع دفاتر شورا و مجاهدین در آمریکا طبق یک دستورالعمل از سوی وزارت خارجه ی آمریکا بسته و تمام اموال آنها مصادره می شود و اعلام می گردد "کمک به گروه جرم تلقی می شود."

سازمان در بررسی علل و عوامل برخوردهای آمریکا، در مباحث درونی، آنها را ناشی از تضاد بین وزارت خارجه و وزارت دفاع آمریکا می دانند و ادامه ی برخوردها را در عراق بعید می داند و در مورد انگیزه ی وزارت خارجه، تشویق ایران در مباحث انرژی هسته ای و کمک به برقراری امنیت در عراق، عنوان های اصلی انگیزه ی مذکور بیان می شود.

مرحله ی دوم انگشت نگاری

بعد از مدتی مرحله ی دوم مصاحبه ها (بازجویی ها) اعلام می گردد و از منافقین می خواهند تتمه نیروهای خود را که بعضاً به عنوان نگهدارنده در سایر مقرها مستقر شده اند، به قرارگاه اشرف فرا خوانند و مقرهای موجود در فلوجه – بغداد را تعطیل و تمامی ملاقات ها را هم قطع کنند و کلاً خواسته می شود که هیچ ملاقات بیرونی تنظیم نگردد.

سازمان تصمیم می گیرد تن دادن به خواست آمریکایی ها را در مقابل درخواست برای تعیین تکلیف شان و علی الخصوص موضع آمریکا نسبت به بیانه ی شورای حکومتی قرار دهد، لذا به مقاومت می پردازد تا نهایتاً از طرف ژنرال "سانچز" پاسخ می آید که "استرداد منتفی و مسئولیت مجاهدین با ارتش آمریکاست و این وزارت دفاع است که حفاظت آنها را بر عهده دارد و تعیین تکلیف حقوقی نیز پس از مصاحبه انجام خواهد شد و تعیین استاتو (موقعیت حقوقی) را به تحقیقات موکول می نمایند."

اعضای سازمان در جلسات با آمریکایی ها مطرح می کنند که در مصاحبه ها، وکلای افراد و سازمان نیز حضور داشته باشند. آنان از این طریق می خواستند موقعیت خودشان را بین المللی کنند و از حالت "قفل" فعلی در آورند. اما آمریکایی ها نمی پذیرند و فقط به این خواسته تن می دهند که مصاحبه ها دو نفره نباشد، بلکه سه نفره یعنی دو نفر از آمریکایی ها و یک نفر مصاحبه شونده حضور داشته باشند، بنابراین مقرهای سازمان در بغداد به نام جلال زاده و بدیع زادگان و باقرزاده و... جمع و نفرات روابط خارجی که در آنجا مستقر بودند به اشرف منتقل می شوند .

سازمان خطوط قرمز را برای افراد مصاحبه شونده، نفی هویت (وابستگی به مجاهدین خلق) و پاسخ گویی نسبت به سرنوشت رجوی عنوان می کنند و خط می دهد که در مقابل سؤال مربوط به محل اختفای رجوی اعتراض کنید و مطرح کنید که چه ربطی به وضعیت حقوقی افراد دارد و اعلام می نمایند افراد مطرح کنند در صورت اخراج از عراق (و اشرف) می خواهند به اروپا، آمریکا و یا کانادا بروند و در توجیه می گویند بدین وسیله تنه بزرگ تشکیلات را می اندازیم روی میز آمریکا تا جمع نماید و مجبور می شود به ماندن در قرارگاه اشرف تن دهد. تمامی افراد سناریوی برخورد را با مسئولان خود چک می نمایند تا بهانه ای داده نشود.

در شروع مصاحبه های نهایی، یک هیأت آمریکایی از C.I.A از قرارگاه اشرف بازدید می کند که مهدی برائی مسئول برخورد می شود. مصاحبه ها در فضایی پر از تنش و تشنج صورت می گیرد و مصاحبه کنندگان از تهدید و حتی در مواردی از دستبند استفاده می کنند. برخی از سؤال ها مربوط به همکاری سازمان با عراق و اختفای سلاح های شیمیایی و... و برخی دیگر از سؤال ها مربوط به تحرکات تروریستی منافقین به ویژه بر روی آمریکایی ها بود. پاسخ افراد در مقابل این سؤال ها درگیری لفظی بود و در مورد سؤال مربوط به محل رجوی به شدت مقاومت می کنند.

در مدت مصاحبه نیز گشت های آمریکایی در قرارگاه فعال می گردد. در مجموع در زمان حضور نمایندگان F.B.I و C.I.A و وزارت خارجه ی آمریکا در اشرف، حضور و کنترل نظامی آمریکا در قرارگاه افزایش می یابد و در مقابل نیز نیروهای سازمان متناسب با سؤال های آن روز و تغییر و تحولات، جمع بندی و تاکتیک های برخورد را هماهنگ می نمایند. در عین حال از افراد می خواهند که اگر کسی هنری دارد به ویژه در زمینه ی موسیقی، آن را ارائه دهد تا روابط با آمریکایی ها تلطیف گردد.

تلاش سازمان این بود که تا آنجا که ممکن است در این مصاحبه خودشان را متناسب با اهداف آمریکایی ها جلوه دهند تا هم در اشرف بمانند و هم از کمک آنان برای خروج سازمان از لیست تروریستی بهره گیرند. مشکل سازمان افرادی بود که می خواستند از فرصت جدید استفاده کنند و خودشان را به اروپا و آمریکا برسانند، سازمان جهت مقابله با این دسته از افراد به تطمیع آنان پرداخت و قول داد خود آنان را به اروپا یا آمریکا اعزام کند و از آنها خواست که در مصاحبه ها بر ماندگاری در اشرف اصرار ورزند.

نمایندگان وزارت خارجه آمریکا به خاطر فقدان امکانات در کمپ ها، به افرادی که می خواستند از سازمان جدا شوند، توصیه می کردند به اشرف باز گردند تا در آینده مکالمات کمپ ها توسعه یابد. اما با این وجود تعداد زیادی پس از مصاحبه دیگر به اشرف باز نمی گردند و مستقیماً به کمپ ها می روند. این مصاحبه ها حدود اوایل فروردین 83 به اتمام می رسد.

افزون بر موارد پیش گفته، سازمان به افراد خود خط داده بود در مصاحبه با نمایندگان وزارت خارجه ی آمریکا، بنیادگرایی را مطرح کنند و بگویند عامل اصلی تروریسم در منطقه بنیادگرایی است و سازمان سال هاست با آن دست به گریبان است!

در میان مصاحبه کنندگان آمریکایی افرادی بودند که از سازمان شناخت کافی داشتند ، از جمله این که گفته اند " کنسول آمریکا در تبریز در زمان شاه سر اکیپ نیروهای وزارت خارجه بوده است و حتی گزارش شده که وی برخی از مجاهدین را در زمان شاه نیز بازجویی کرده است . "

بعد از مصاحبه ها ، سازماندهی نیروها عوض شد و از سازماندهی نظامی به سمت سازماندهی نیرویی رفت . مثلاً در سازماندهی نظامی یک واحد پیاده چیده می شد که یک فرمانده داشت و نیروهایی که با تجهیزات و سلاح های آن واحد همخوانی داشت یا بر مبنای واحدهای تانک و توپخانه و ... اما با تغییرات سازماندهی مبنای ساختار ، کارهای اجرایی قرارگاه بود .

هم زمان با مصاحبه ها ، نامه های بسیاری از اروپا و عراق به بخش های مختلف دولت آمریکا و رئیس جمهور این کشور از سوی هواداران سازمان ارسال می شد (امری که هر چند وقت یک بار به اقتضای فعالیت های سازمان تکرار می شد) در این نامه ها از مقامات آمریکایی خواسته شده است که سازمان را از لیست تروریستی خارج نمایند . فشار بر تشکیلات به قدری زیاد است که به درگیری های فیزیکی میان افراد نیز منجر می شود و حتی این درگیری ها به سطوح بالاتر و نیز بین سطوح بالا (فرماندهان) و پایین نیز سرایت می کند .

ادامه دارد...

تأثیرات حمله آمریکا به عراق، بر گروه رجوی(2)

 

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31