دکتر کریستینا لین پژوهشگر «مرکز روابط ترانس آتلانتیک» در «دانشکده مطالعات پیشرفته بینالملل پال اچ نیتز» دانشگاه جانز هاپکینز آمریکاست. وی که کارشناس مسائل امنیتی چین و روابط چین با کشورهای خاورمیانه و حوزه مدیترانه است، در جایگاه پژوهشگر، در بخش های مختلف دولت ایالات متحده از جمله در وزارت دفاع، شورای امنیت ملی و وزارت خارجه خدمت کرده است. مقالات دکتر لین در روزنامه ها و سایت های بین المللی معتبر از جمله وال استریت ژورنال، لس آنجلس تایمز، سی ان ان و الجزیره به چاپ رسیده است. آنچه در ادامه می آید، متن کامل مصاحبه خبرنگار بنیاد هابیلیان با این تحلیلگر برجسته است که در اختیار خوانندگان سایت قرار می گیرد.
هابیلیان: خانم دکتر لین! شما در نوشته هایتان از ائتلافی به نام «بلوک اوراسیا» نام می برید که علیه جبهه تکفیری فعالیت می کند. به عنوان اولین پرسش، ممکن است کمی درباره این ائتلاف و نقش آن در آینده تحولات جهانی توضیح دهید؟
دکتر لین: «بلوک اوراسیا» به اعضا و شرکای سازمان همکاری شانگهای اشاره دارد. جغرافیا مهم است لذا این کشورها در اوراسیا (چین، روسیه، هند، ایران، پاکستان، چهار جمهوری آسیای مرکزی و شرکای بالقوه مانند مصر و سوریه) علایق و منافع مشترکی در مقابله با تروریسم و حفظ امنیت در قلمرو حکومتی خود دارند. این کشورها منافع بیشتری از بازیگران خارج منطقهای مانند آمریکا یا کشورهای اروپایی در مبارزه با تروریسم دارند زیرا برای آنها مسئله مقابله با تروریسم به امنیت داخلی مربوط است در حالیکه برای آمریکا یا اتحادیه اروپا این مسئله به سیاست خارجی ارتباط پیدا میکند. همینطور گمان میکنم پس از تثبیت وضعیت سوریه، این ائتلاف نقش برجستهتری در مسائل امنیت جهانی ایفا خواهد کرد. نقشه زیر که توسط مؤسسه مطالعات بینالملل شانگهای طراحی شده است، نشان میدهد که چین چگونه به راهبرد امنیت برون مرزی خود در اوراسیا مینگرد.
استراتژی در حال ظهور امنیت برون مرزی چین
هابیلیان: تهدید تروریست های سلفی در سوریه، به ویژه به اصطلاح «شورشیان» آسیایی شامل تروریست های اویگور، تا چه اندازه برای چین مهم است؟ با توجه به اینکه این تروریست ها مورد حمایت آمریکا، ترکیه، عربستان سعودی و قطر هستند، عکس العمل دولت چین دربرابر این پدیده چه خواهد بود و آیا علیه این دولت ها موضع گیری و اقدام خواهد کرد؟
دکتر لین: از آنجایی که بازگشت به چین برای تکفیریهای جهادی بسیار مشکل است، این عناصر هنوز از منظر داخلی تهدیدی جدی برای چین به حساب نمیآیند. اما همانطور که جاکوب زِن، کارشناس مقابله با تروریسم بنیاد جیمزتاون، گفته است شبهنظامیان اویغور در صورت مشکل در ورود به چین، به شهروندان و منافع چین در خارج از این کشور حمله میکنند. این مسئله را میتوان در حمله آگوست 2016 به سفارت چین در قرقیزستان و بمبگذاری آگوست 2015 که چند توریست چینی در تایلند را به کشتن داد، مشاهده کرد. با وجود تقریبا 5 میلیون کارگر چینی در خارج از این کشور که 2 میلیون نفر از آنان در آفریقا و خاورمیانه حضور دارند و 109 میلیون توریست چینی که به خارج سفر میکنند، محافظت از شهروندان چینی مسئولیت سنگینی برای دولت چین به حساب میآید.
پس این تکفیریها تهدیدی فیزیکی برای شهروندان و داراییهای چین در خارج از مرزهایش به شمار میروند اما خطر بزرگتر متوجه مشروعیت و بقای رژیم کمونیستی حاکم بر چین است زیرا این حکومت بهعنوان یک دولت غیرمنتخب، مشروعیت خود را از اعتبار و ظرفیت محافظت از شهروندان چینی در برابر خطرات داخلی و بیرونی کسب میکند. درنتیجه، همزمان با گسترش حضور چین در مناطقی که روز به روز بیثباتی در آنها بیشتر میشود، پکن مجبور است برای حفاظت از منافع خود در خارج از کشور راهبرد امنیتی مستحکمتری را در پیش بگیرد.
چین میداند آمریکا، عربستان سعودی، ترکیه و قطر از شورشیانی در سوریه حمایت میکنند که شبهنظامیان ضدچینی نیز در میان آنها حضور دارند و آنها بهمنظور تلاش برای دستیابی به تفاهم، این مسئله را به دور از هیاهو مطرح کردهاند. در عین حال، چینیها با بهکارگیری روشی حضوری برای مقابله با تروریسم از خود دفاع میکنند:
- تصویب قانون مبارزه با تروریسم (دسامبر 2015) که به ارتش چین و نیروهای نظامی آن اجازه فعالیت در خارج از کشور را میدهد؛
- ساخت پایگاه دریایی در جیبوتی برای پشتیبانی از عملیاتها و تخلیه نیروها؛
- با فاصله زمانی کمی از بمبگذاری بانگکوک در آگوست 2015، در ماه سپتامبر همان سال رئیس جمهور ژی جینپینگ 8000 نیروی چینی حافظ صلح را به سازمان ملل پیشنهاد کرد. این نیروها دائما در حال آماده باش برای اعزام سریع به هر نقطهای از جهان هستند. چین یک میلیارد دلار نیز برای تامین بودجه برنامه صلح و توسعه سازمان ملل طی 10 سال پیشنهاد کرد؛
- تقویت و گسترش سازمان همکاری شانگهای که ابزار اصلی چین برای مبارزه با تروریسم در خارج از کشور محسوب میشود، بوسیله پذیرش هند و پاکستان به عنوان اعضای جدید با هدف فراهمسازی یک راهبرد منطقهای جامعتر. افغانستان در حال حاضر عضو ناظر است. مصر و سوریه در سال 2015 و اسرائیل نیز در سال 2016 درخواست عضویت در این سازمان را مطرح کردهاند؛
- پکن همچنین تلاش نموده تا میانجیگری و روابط امنیتی را هم در افغانستان و هم در سوریه (که چین آن را به عنوان افغانستان جدید در نظر میگیرد) افزایش دهد. چین در مارس 2016 هیئت جدیدی را برای بحران سوریه معین کرد و در آگوست 2016 نیز تفاهمنامههایی را برای تقویت روابط نظامی با سوریه و همچنین تفاهمنامههایی با افغانستان، پاکستان و تاجیکستان به منظور مبارزه با تروریسم، به امضا رسانده است. چین نیروهای امنیتی افغانستان را تجهیز کرده و آموزش داده است. این کشور تجهیز و آموزش نیروهای امنیتی افغان را برای مبارزه با تروریسم آغاز کرده است و از کمک افغانستان و پاکستان در مبارزه با جنگجویان اویغور و دیگر شاخههای القاعده در این دو کشور بهره میبرد. اکنون که نیروهای افغانستانی-پاکستانی به سوریه هجرت میکنند، چین با دمشق نیر همکاری مشابهی را آغاز کرده است. بنابراین روش اتخاذی چین، راهکاری جامع در برخورد با دو افغانستان است.
هابیلیان: به نظر شما آیا ممکن است در جنگ با تروریسم موفق بود، بدون آنکه به اندیشه به وجودآونده تروریسم، یعنی وهابیت، هجوم برد؟
دکتر لین: همانطور که نخستوزیر مرحوم سنگاپور، لی کوان گفته، شکست تروریسم بدون حمله به ایدئولوژی وهابیت ناممکن است. او در مصاحبهای با فرید زکریا از نیوزویک درباره القاعده و افراطیگری اسلامی هشدار داد: «زمانیکه تروریستها را میکشید، فقط زنبورهای کارگر را از بین بردهاید. زنبورهای ملکه همان مبلغینی هستند که شکل منحرفی از اسلام را در مراکز و مدارس اسلامی آموزش میدهند و ذهن جوانان را تسخیر کرده و تغییر میدهند.» وی معتقد بود آمریکاییها برای تروریسم فقط به دنبال راه حل نظامیاند که این روش برخورد، مسئله زنبورهای ملکه (مبلغین وهابی) را که تکفیریهای آینده را میپرورانند، حل نمیکند. جنرال جاناتا شا، دستیارسابق فرمانده نیروهای نظامی بریتانیا نیز هشدار مشابهی را تکرار میکند که "داعش جلوهای خشونتآمیز از سلفیگری وهابی است" و ریشه این مسئله خود ایدئولوژی وهابیت است.
دنیس ایگناتوس، دیپلمات بازنشسته مالزیایی برای خشکاندن ریشه این ایدئولوژی، اقداماتی را پیشنهاد کرده از جمله مقابله با سعودیها در زمینه صدور وهابیت و سعودیسازی ناشی از آن که درجنوب شرق آسیا اتفاق میافتد و مسلمانانی که بهطور سنتی میانهرو هستند را به افراط میکشاند.
وی تنها دلیل افراطیگری در جنوب شرق آسیا را صدور ایدئولوژی وهابیت توسط ریاض میداند که بیش از 10 هزار میلیارد دلار طی دههای گذشته هزینه کرده است تا فرهنگ «نفرت، بیتحملی و خشونت» را به تمامی گوشههای جهان صادر کند. ایگناتیوس معتقد است که پیوند سعودی-وهابی بر مذهب سنی احاطه یافته و هزاران مسجد، حوزه علمیه، دانشگاه، مدرسه و مراکز اجتماعی را آلوده کرده و در نتیجه «بیشک، امروزه پیوند سعودی-وهابی به بزرگترین تهدید برای صلح و امنیت جهانی تبدیل شده است.»
برخی از اقداماتی که وی برای ریشهکن کردن این موج پیشنهاد کرده به شرح زیر است:
1- گفتگوی صریح با سعودیها درباره آسیبهایی که وهابیت به جوامع آنان تحمیل کرده است.
2- همکاری با جامعه جهانی برای تشخیص و برچیدن زیربنای افراطیگری (موسسات، سازمانها و گروهها، مدارس و دانشگاهها، تامین مالی و گسترش ادبیات افراطی)
3- تاکید بر تعهد به چندصدایی و دموکراسی و همچنین بهکارگیری ارزشهای آن در تار و پود سیاسی، آموزشی، اجتماعی و قانونی جامعه.
هابیلیان: دکتر براهما چلانی، پژوهشگر مرکز پژوهش های سیاسی در دهلی نو، اظهار کرده است که قدرت های غربی در مواجهه با کمونیسم و انقلاب اسلامی ایران، عربستان سعودی را تشویق کردند تا ایدئولوژی وهابیت را صادر کند. نظر شما در این باره چیست؟
دکتر لین: فکر میکنم در زمان جنگ سرد، سیاست خارجی آمریکا توسط ایدئولوژی هدایت میشد و واشنگتن تصور میکرد میتواند اسلام افراطی را به عنوان عاملی علیه کمونیسم و شوروی بهکار بگیرد. بنابراین عربستان سعودی متحدی علیه کمونیستها به حساب میآمد. کتاب اخیر کریستوفر دیویدسون به نام «جنگهای درسایه» نیز درباره چگونگی تلاش رهبران آمریکا برای بهرهگیری از نیروهای مذهبی بنیادگرا بهمنظور سرکوب ملیگرایی عربی و دستیابی ادامهدار به منابع طبیعی، مباحثی را مطرح میکند که برخی از آنان صحیح هستند. من اطلاع دارم که در تایوان، آمریکا از دیکتاتوری نظامی خشن و به شدت فاسدی به نام کومینتانگ حمایت کرده است که مرتکب جنایات حقوق بشری شنیعی شده است. هدف از این حمایت، دسترسی به "ناوگان دریایی هواپیمابر غرق نشدنی" در اقیانوس آرام بهمنظور مبارزه با چین بوده است. حمایت آمریکا از رژیم کومینتانگ ربطی به دموکراسی و حقوق بشر نداشته بلکه توسط ایدئولوگهایی که مخالف کمونیسم هستند شکل گرفته و در این زمینه هدف وسیله را توجیه کرده است.
هابیلیان: به نظر شما اولویت اصلی آمریکا در این سال ها در سوریه چه بوده است؛ مبارزه با داعش و القاعده یا براندازی دولت سوریه؟ دولت جدید آمریکا چه اقداماتی باید انجام دهد تا بتواند اعتبار و وجاهت اخلاقی از دست رفته اش را دوباره به دست بیاورد؟
دکتر لین: کابینه اوباما، همانطور که در لیبی توانست رژیم حاکم را با موفقیت سرنگون کند، در سوریه نیز اولویتش تغییر رژیم و برکناری خشونتآمیز دولت آن کشور بوده، هرچند هیچ کدام از این دو کشور به آمریکا حمله نکردهاند. کابینه ترامپ بهمنظور بازیابی اعتبار و مشروعیت اخلاقی از دسترفته آمریکا باید جنگ در سوریه را پایان دهد و سریعا تسلیح غیرقانونی گروههای وابسته به القاعده توسط سیا و همکاریاش با عربستان سعودی، قطر و ترکیه برای دمیدن در آتش جنگ و ایجاد پناهجویان بیشتر را متوقف کند. امیدوارم کابینه ترامپ بتواند این تغییر را با همکاری با روسیه و سایر کشورهای تاثیرگذار مانند هند، چین و کشورهای وارد کننده انرژی در آسیا که شاید منافع بیشتری نسبت به آمریکای که خود صادر کننده انرژی است در منطقه داشته باشند، ایجاد کند. این مسئله باز میگردد به همکاری امنیتی و تقسیم وظایف و من فکر میکنم کابینه ترامپ با یک سیستم چندوجهی که در آن هرکس سهم خود را از هزینه میپردازد موافقتر باشد.
هابیلیان: به نظر شما باتوجه به حمایت دولت آمریکا از کشتار عربستان سعودی در یمن و پشتیبانی آن از تروریست ها در سوریه، این دولت از اعتبار اخلاقی لازم برای رهبری جهان برخوردار است؟
دکتر لین: همانگونه که تد لیو گفته است، متاسفانه زمانیکه ارتش آمریکا در جنایات جنگی عربستان در یمن مشارکت کرده و از آن حمایت نیز میکند، مشروعیت اخلاقی کشور ما از دست میرود. جنگ آمریکا علیه یمن توسط کابینه اوباما به راه افتاد اما امیدوارم کابینه ترامپ به این جنگ پایان دهد و آزار و کشتار شهروندان یمنی را متوقف کند و تلاش نماید اعتبار آمریکا در مبارزه با تروریسم را احیا کند. اما باید منتظر ماند و دید که در عمل چه اتفاقی میافتد.