نهی از منکر
مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی اوج گرفته بود. ماه رمضان بود و تظاهرات انرژی زیادی میگرفت. مهدی همراه چند تن از اقوام برای تظاهرات رفت. در مسیرشان یکی از سربازهای رژیم را دید که در حال سیگار کشیدن است. به سمتش رفت. کنارش ایستاد و به آرامی گفت: «مگر نمیدانی ماه رمضان است که سیگار میکشی؟» سوال مهدی سرباز را چنان عصبانی کرد که چنگ در موهای همسرم انداخت و آنها را با ناراحتی کشید. یکی از اقوام که آنجا حضور داشت میگفت احساس میکردم هر لحظه ممکن است پوست سر مهدی جدا شود! چند نفر از انقلابیون که شاهد ماجرا بودند برای نجات همسرم اقدام کردند. نظیر این اتفاقات در زندگی ایشان زیاد است؛ اما سختی هیچ کدامشان باعث نشد مهدی دست از نهی از منکر بردارد.
همسر شهید مهدی ابراهیمی
کمک به فقرا
با برادرم بیرون رفته بودیم. همینطور که در ماشین نشسته بودیم فقیری آمد و شیشه جلوی اتومبیل را تمیز کرد و رضا مبلغ قابل توجهی به او داد. آن فرد بخاطر پول زیادی که برادرم به او داد شیشه عقب را هم تمیز کرد. مجددا برادرم مبلغ دیگری به او داد. فرد فقیر برای این مبلغ شیشه های کنار را تمیز کرد و بازهم برادرم به او پول داد. این مبالغ آنقدر زیاد بود که در نهایت فرد گفت: « آقا نیازی نیست این همه به من پول بدهید!»
برادر شهید رضا شکرآبی
مسیر حق
خیلی به شهید بهشتی ارادت داشت و همیشه از ایشان تعریف میکرد. اوایل انقلاب که عدهای از مردم بخاطر ناآگاهی به شهید بهشتی توهین میکردند با آنها جدی برخورد میکرد. با تمام وجود پای اعتقاداتش ایستاده بود و معتقد بود شهید بهشتی در مسیر حق حرکت میکند.
دایی شهید جواد قمی