در گفت و شنود با محمد رضا ترقي
در برابر جريانات انحرافي چون كوه مي ايستاد ....
فعاليت جريانات فكري انحرافي پس از انقلاب و عملكرد تشكيلاتي آنها وضعيت دشواري را پديد آورده و عملاً مقابله چند جانبه با آنها را بسيار دشوار ساخته بود . در چنين كارزار خطيري ، دانش و آگاهي ديني در كنار سابقه مبارزاتي از شهيد هاشمي نژاد چهره شاخصي ساخته بود كه با تمام قوا در برابر انحرافات ايستادگي مي كرد . اين گفتگو شرح مبسوطي از اين تلاش هاي دردمندانه است .
_ اولين آشنايي شما با شهيد هاشمي نژاد كي و كجا شكل گرفت ؟
آشنايي من با ايشان به سال هاي قبل از 1350 (حدود سال هاي 48 – 49) بر مي گردد . در مشهد به علت علاقمندي كه به مجالس سياسي _ مذهبي داشتم و صحبت هاي شهيد هاشمي نژاد از نظر انقلابي صحبت هاي قابل استفاده اي براي جوانان بود ، به مسجد فيل مي رفتم و يادم هست كه روي نيم دايره هايي كه اطراف مسجد بود مي نشستم و سخنراني هاي داغ ايشان را گوش مي دادم .
جلسات و سخنراني هاي آقاي هاشمي نژاد پرشور ، بانشاط و حماسي بود و ايشان از توانمندي هاي بالايي در تبليغ و پرورش مطالب برخوردار بودند . بعد در يك مقطع زماني ايشان با آقاي ابطحي ، كه بعداً بينشان فاصله افتاد ، در كانون بحث انتقاد ديني مشهد فعاليت مي كردند . در آن موقع كه آقاي هاشمي نژاد در كانون بحث انتقاد ديني برنامه داشتند ، بعضاً در جلسات پرسش و پاسخ ايشان شركت مي كردم .
_ آيا حضور شما در مسجد فيل مربوط به دوران بعد از ماجراي معروف مسجد فيل است ؟
بله ، در مورد مسجد فيل بايد بگويم كه در آن زمان به دليل اين كه اين مسجد نزديك به حرم بود ، موقعيت حساسي داشت و در آن موقع پايگاه اصلي شهيد هاشمي نژاد به حساب مي آمد و جزو مساجد فعال انقلابي در دوران قبل از انقلاب (دهه 50) بود ؛ مثل مسجد كرامت يا امام حسن مجتبي كه مقام معظم رهبري در آن فعال بودند . البته مسجد واقع در خيابان طالقاني كه در نزديك منزل شهيد هاشمي نژاد بود ، از مساجدي بود كه آقاي هاشمي نژاد در آن رفت و آمد مي كردند .
_ آيا سخنراني هاي شهيد هاشمي نژاد در مسجد به طور منظم برگزار مي شد يا گهگاهي به مناسبت هاي مختلف برگزار مي شد ؟
ايشان معمولاً در مناسبت ها سخنراني مي كردند .
_ از حضور مردم در مجالس سخنراني ايشان در مسجد برايمان بگوييد .
تا آنجا كه من به خاطر دارم جلسات تقريباً طوري بود كه چون جا نبود ، بسياري از جمعيت مي ايستادند و ايستاده گوش مي دادند و عده اي هم در اطراف مسجد بالاي ديوارها و پشت بام ها مي نشستند و فضاي آن مسجد هيچ وقت كفاف جمعيتي را كه پاي صحبت ايشان مي نشستند ، نمي داد و جلسات اكثراً جلسات پر جمعيتي بود .
_ آيا تعداد افراد حاضر در مجالس سخنراني ايشان در مسجد را مي توانيد تخمين بزنيد ؟
تا جايي كه به خاطر دارم بيشتر از 500 – 1000 نفر در مجالس سخنراني ايشان در مسجد حضور داشتند . بعضي اوقات جلسات خيلي پرجمعيت مي شد و بعضي مواقع هم كه شرايط حادتر و كنترل ها بيشتر مي شد ، حداقل 500 نفر در جلسات شركت مي كردند . در آن دوران تشكيل اين نوع جلسات خيلي كم نظير بود .
_ محتواي جلسات چه بود كه مردم اينگونه از آن استقبال مي كردند ؟
اولاً شهيد هاشمي نژاد مباحث نو و تازه اي را درباره مسائل ديني و اسلامي مطرح مي كردند كه گوشه اي از آنها به مسائل اجتماعي و سياسي مربوط مي شد . بخشي از بحث هاي ايشان پاسخ به سؤالاتي بود كه عمدتاً براي نسل جوان آن زمان مطرح بود ، چون آقاي هاشمي نژاد در ادامه راه استاد مطهري معتقد بودند كه بايد به سؤالات جوانان راجع به مسائل ديني و اعتقادي پاسخ شفاف و روشني داده شود .
كتاب " مناظره دكتر و پير " كه از تأليفات ايشان بود آن زمان خيلي طرفدار داشت ، زيرا در اين كتاب دو نفر با هم پيرامون موضوعات مختلف مناظره و بحث مي كردند . تأليف اين كتاب يكي از موفقيت هاي ايشان در بحث هاي مناظره اي بود .
شهيد هاشمي نژاد يد طولاني در بحث ، مناظره و پاسخگويي به سؤالات و رفع شبهات در نسل جوان داشت . صحبت هاي ايشان مطابق با نياز زمان بود . همه اين موارد از ويژگي هايي بود كه مردم را به سخنراني شان جذب مي كرد و صحبت ايشان باعث مي شد تا به بخش قابل توجهي از ابهامات ، سؤالات و ترديدهاي آنان پاسخ داده شود .
ولي عمدتاً بحث ها و سخنراني هاي ايشان حول و حوش مباحث اعتقادي ، توحيدي ، مسائل اجتماعي ، اخلاقي و محورهايي كه به مسائل اجتماعي و سياسي مربوط مي شد ، بود . در آن زمان ايشان نسبت به اسرائيل و صهيونيست ها و انحرافات در حوزه اسلام و دين موضع گيري شفاف و روشني داشتند .
_ آيا در كانون بحث انتقاد ديني هم محوريت بحث ها همين مسائل بود ؟
در كانون بحث انتقاد ديني محور بحث ها خيلي متنوع بود ، آن زمان مسئله تثليب ، مسيحيت ، مهدويت و امام زمان (عج) ، خداشناسي و موضوعات توحيدي در بين جوانان بسيار مطرح بود و سؤالات مهمي در اين زمينه ها از سوي جوانان در جلسات طرح مي شد .
علاوه بر اينها درباره شيوه تكاليف ديني و ضرورت و فايده وجود دين هم در جلسات صحبت مي شد و همه احساس مي كردند كه بايد به سؤالات جوانان در اين زمينه ها پاسخ داده شود . به طور كلي بايد بگويم كه در جلسات كانون بحث انتقاد ديني درباره مسائل عقيدتي و اعتقادي بحث مي شد .
_ ميانه شهيد هاشمي نژاد با فعاليت هاي مسلحانه در آن دوران چگونه بود ؟ آيا در جلسات كانون آثاري از حمايت ايشان از فعاليتهاي مسلحانه و اين قبيل تفكرات مشاهده مي كرديد ؟ در واقع همان طور كه مي دانيد چند تن از چهره هاي سرشناس سازمان مجاهدين خلق حضور ثابتي در منبرهاي شهيد هاشمي نژاد داشتند . آيا علت اين امر اين بوده است كه شهيد هاشمي نژاد نگاه و تفكر آنها را تأييد مي كرد يا اين كه علت ديگري داشته است ؟
در آن دوران شهيد هاشمي نژاد جلسات مخفيانه اي در منزل شان برگزار مي كردند و افراد خاصي هم در اين جلسات شركت مي كردند . البته برخي از آنها از اعضاي مجاهدين خلق بودند كه من تعدادي از آنها را مي شناختم . آنها با شهيد هاشمي نژاد در ارتباط بودند و بعضاً با ايشان به بحث و مذاكره مي پرداختند .
اين قبيل جلسات محرمانه تر از ساير فعاليت هاي ايشان (از قبيل برگزاري مجلس روضه در منزل شان) بود . البته در مجالس روضه اي كه در منزل شهيد هاشمي نژاد برگزار مي شد ، افراد از فرصت استفاده مي كردند و با حضور در كنار ايشان درباره مسائل سياسي و موضوعات مورد نظرشان با آقاي هاشمي نژاد صحبت مي كردند كه من شدت اين روابط را در دوران زندان متوجه شدم . چون در آن مقطع زماني در دوران قبل از زندان از شهيد هاشمي نژاد حمايت صريحي از مجاهدين خلق نشينده بودم .
در خرداد سال 1354 زماني كه زنداني شدند ، در زندان متوجه شدم كه ايشان ديگران را به پيوستن به گروه مجاهدين خلق دعوت مي كنند . ارتباط شهيد هاشمي نژاد با اعضاي مجاهدين خلق در زندان تنگاتنگ بود تا حدي كه گاهي اوقات با بچه هاي مجاهدين فوتبال بازي مي كردند و شهيد هاشمي نژاد گاهي اوقات در بازي ها دروازه بان مي شدند .
علت هم اين بود كه در زندان فقط دو نفر از اعضاي مجاهدين خلق مجاز بودند تا با آقاي هاشمي نژاد در ارتباط باشند و مسائل را به ايشان منتقل كنند و به سؤالات پاسخ دهند . يكي آقاي سيد كاشاني و ديگري احمد حنيف نژاد ، بقيه مجاز به ارتباط مستقيم با ايشان نبودند ، به اين دليل كه ايشان متوجه ماهيت و هويت فكري مجاهدين خلق نشود .
در زندان سيستم بسته اي وجود داشت ، تا اين كه ما در يكي دو جلسه پيرو مذاكراتي كه با افرادي كه توسط ايشان به گروه مجاهدين خلق هدايت مي شدند ، داشتيم متوجه شديم كه مجاهدين خلق بحث هاي اقتصاد ماركس ، فرضه داروين و مسائل مختلفي را براي اين افراد مطرح مي كنند كه كاملاً با مباني اسلامي متفاوت است ، در نتيجه در زندان چندين بار خدمت شهيد هاشمي نژاد رسيديم .
شهيد لاجوردي با ايشان در اين زمينه صحبت و تأكيد كردند كه اين گروه منحرف هستند و تفكرات شان درست نيست . يك بار به همراه آقاي عسگراولادي خدمت شان رفتيم . بار ديگر هم در گروهي سه نفره همراه با آقاي حيدري پيش شهيد هاشمي نژاد رفتيم ، اما شهيد هاشمي نژاد اين حرف ها را باور نمي كردند ، حتي در اين مورد از سيد كاشاني و احمد حنيف نژاد سؤالاتي پرسيدند و آن دو نفر هم اين مسائل را تكذيب مي كردند .
تا اين كه در سال 1354 درون سازمان مجاهدين خلق كودتا شد و اعلام شد كه ايدئولوژي سازمان مجاهدين خلق ماركسيستي است . از آن زمان بچه هاي مجاهدين خلق كاملاً تغيير كردند و حتي ديگر نماز هم نمي خواندند . تا اين تغيير پيش آمد ، شهيد هاشمي نژاد در زندان متوجه حقيقت قضيه شدند و بسيار ناراحت شدند .
به خاطر دارم ايشان در زندان جلسه مفصلي با كاظم شفيعي ها كه از سران مجاهدين خلق بود ، داشتند ؛ در اين جلسه آن دو نفر چند ساعت در سلول با هم بحث كردند . كاظم شفيعي ها مصر بود و مي گفت كه ما از ايدئولوژي اسلام فقط به خاطر ضرورت و پوشش استفاده مي كرديم و اصلاً اعتقاد نداريم كه از اين مباني براي مبارزه استفاده كنيم و هر چه آقاي هاشمي نژاد تلاش كردند آنها قانع نشدند .
البته بعدها طيفي از اعضاي مجاهدين خلق جدا شدند و گرايش شان را به اسلام حفظ كردند و به ماركسيست اسلامي معروف شدند . بقيه هم ايدئولوژي خودشان را ماركسيسم معرفي مي كردند . خلاصه از آن مقطع زماني شهيد هاشمي نژاد از مجاهدين خلق بريدند و اعتماد خود را نسبت به اعضاي مجاهدين از دست دادند و آن همكاري هايي كه قبل از زندان براي مبارزه و تقويت مبارزه با آنها مي كردند ، از بين رفت .
شهيد هاشمي نژاد در آن مقطع نسبت به بعضي بحث ها و صحبت هاي آنها در زندان معتقد بودند . مجاهدين خلق در زندان بحث هاي مبتني بر كتاب راه حسين كه آن زمان نوشته شده بود ، مي كردند . تعبير اعضاي مجاهدين از قيام عاشورا اين بود كه امام حسين (ع) بي برنامه وارد مبارزه شدند و دل به دريا زدند . در واقع مجاهدين تعبيرات ماديگرانه اي نسبت به قيام عاشورا داشتند .
زماني كه اين مباحث در زندان توسط سران مجاهدين مطرح مي شد ، شهيد هاشمي نژاد واكنش نشان مي دادند كه اين برداشت ها مطابق با اصول اسلامي نيست ، لذا منافقين سعي مي كردند كه به هيچ وجه با آقاي هاشمي نژاد وارد بحث هاي مبنائي و اعتقادي نشوند ، چون در مقابل ايشان كم مي آوردند .
آنها هميشه خود را معتقد به اسلام ، قرآن و روحانيت نشان مي دادند و تظاهر به خواندن نماز مي كردند . حتي گاهي اوقات به نماز جماعت مي آمدند و كاملاً سعي مي كردند ظاهرشان را حفظ كنند . بنابراين آنچه كه قبل از زندان در روابط سياسي مخفيانه بين شهيد هاشمي نژاد و بعضي از اعضاي مجاهدين خلق ديدم در زندان تبلور پيدا كرد ، ولي از آن به بعد منافقين به دشمنان درجه يك آقاي هاشمي نژاد تبديل شدند ، چون در زندان شهيد هاشمي نژاد به ماهيت واقعي آنها پي برده بود و از آن مقطع به يك مبارز عليه آنها تبديل شد .
_ آيا شهيد هاشمي نژاد اين تز را قبول نداشتند كه چون ما با منافقين دشمن مشتركي به نام شاه داريم بايد از آنها حمايت كنيم ؟
قبل از تغيير موضع منافقين و قبل از اين كه در زندان درون سازمان مجاهدين خلق كودتا شود چنين تزي بود كه اينها ولو اين كه اشكال فكري و سياسي دارند ، اما چون با رژيم شاه مبارزه مي كنند و ما هم دشمن شاه هستيم ، دليلي ندارد كه در مبارزه با مجاهدين خلق همكاري نكنيم و با آنها منسجم نباشيم .
ولي در دل منافقين چيز ديگري بود كه علناً بيان نمي كردند و وقتي كه در متنشان مي رفتيم و با آنها مذاكره و بحث مي كرديم تفكرات شان را از ما پنهان نمي كردند ، ولي افكار و عقايدشان را از شهيد هاشمي نژاد و شخصيت هاي روحاني كاملاً محرمانه نگاه مي داشتند تا با آنها دچار تعارض نشوند .