شهید سیدمحمدولی قرنی در سال 1292 هجری شمسی دیده به جهان گشود. وی پس از طی تحصیلات مقدماتی وارد ارتش شد و در این مسیر رشد کرد و در دانشکده افسری، صاحب معلومات نظامی شد. وی از همان ابتدا که فعالیت هایش علیه رژیم ستمشاهی را آغاز کرد، به دلیل عشق به مفاهیم مذهبی دنباله رو تعالیم امام خمینی (ره) شد و در سال 1337 به همراه عدهای از همکاران خود تصمیم گرفت که علیه رژیم منحوس پهلوی دست به کودتا بزند. این طرح لو رفت و او به 3سال زندان محکوم شد.
پس از آزادی از زندان، وی در راه تازه ای قرار گرفت؛ اما هر از گاهی به دلیل فعالیت های گستردهاش علیه رژیم پهلوی به زندان محکوم میشد. او پس از پیروزى شكوهمند انقلاب اسلامى، به سمت اولین رئیس ستاد مشترك ارتش منصوب شد.
سپس فعالیت خود را براى تصفیه و بازسازى و توان مكتبى بخشیدن به ارتش آغاز كرد. مدت مسئولیت او در نظام جمهوری اسلامی فقط 43 روز (از 23 بهمن 57 تا 7 فروردین 58) بوده است. مدتی هر چند كوتاه اما در مقطعی حساس از تاریخ انقلاب كه لحظه لحظة آن آبستن حوادثی بزرگ در ابعاد مختلف خصوصا در بعد نظامی بود.
نیروهای ضدانقلاب با وابستگی به بیگانگان از جمله رژیم بعث عراق، از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی دست به ایجاد آشوب و بلوا در بسیاری از استان های مرزی و بخصوص استان كردستان زدند و تا آنجا پیش رفتند كه كردستان را تصرف و غارت كردند. گناه بزرگ سپهبد قرنی این بود كه با تمام وجود از سقوط پادگان سنندج جلوگیری كرد و اجازه نداد كه به سرنوشت دیگر مراكز نظامی كه با خیانت برخی افراد به دست ضدانقلابیون افتاد، دچار شود.
سرانجام كارشكنی لیبرال ها و مدافعین گروهك های ضدانقلاب باعث شد تا در تاریخ6 فروردین ماه 1358، به خاطر اختلافی كه در نوع برخورد با اشرار فعال در كردستان با دولت موقت داشت، استعفای خود را تقدیم امام خمینی (ره) كند و در همین روز از طرف دولت موقت بركنار شد و طولی نكشید كه در تاریخ 3 اردیبهشت همان سال توسط گروهك تروریستی فرقان به شهادت رسید .
روایت شهادت از زبان محافظ شهید
محسن شجاعی راننده و محافظ شهید قرنی که شاهد ترور او بوده، درباره نحوه این ترور میگوید:
«یک روز متوجه شدم یک گروه نقاش ساختمان به خانه او آمده تا جاهایی از منزل را رنگ کنند؛ به نقاشها گفتم شما که دارید اینجا کار میکنید، مواظب باشید که یک وقت در حیاط را باز نکنید. کلتم کنارم بود و لب حوض نشسته بودم. یکی از نقاشها روی نردبان بود. دیگری هم داشت نقاشی میکرد. یک پسر بچه هم همراهشان بود که سطلها را تمیز میکرد. تیمسار یک سینی چای آورد. گفتم اینها که بالا نشستهاند، مدام دارند ما را کنترل میکنند (منظورم کسانی بودند که از بالکن یکی از اتاق های هتل واقع در روبروی خانه بر ما مشرف بودند.) شهید قرنی گفت: «تو چقدر به این ها گیر میدهی!» حدود ساعت 8:30 - 9 صبح بود، همین طور که داشتیم چای میخوردیم، در خانه را زدند. تا من بلند شدم که در را باز کنم، پسر بچهای که کمک نقاشها بود بیاختیار دوید و در را باز کرد. تا من به بیرون برسم، یکی از آن فرقانیها اسلحه کلاشینکف را زیر گلویم گذاشت کلتم را که کالیبر 45 بود از من گرفت و با ضربهای خشابش را بیرون پراند و خشاب را گوشه باغچه انداخت. کلتم را هم پرتاب کرد طرف دیگر حیاط. مهاجمین مرا هل دادند و به رویم رگبار بستند. من هم اشهدم را خواندم و به دیوار چسبیدم.
گفتم: «تو را به خدا به تیمسار کاری نداشته باشید، آدم خوب و خیرخواهی است.» آن ها در جوابم گفتند: «ساکت شو، حرف نزن.»
بعد به داخل حیاط دویدند. دو تیر شلیک کردند. سوار موتور شدند و به سرعت از محل رفتند. وقتی مهاجمین در بدو ورود ما را به رگبار بستند، سیمانهای دیوار مثل گلوله به صورت من پاشید؛ اما گلولهای به من نخورد. بعد از این که ضاربین فرار کردند، من رفتم داخل حیاط و دیدم تیمسار گوشهای از حیاط افتاده. یک گلوله به ران پای چپ و یک گلوله هم به سمت راست شکمش اصابت کرده بود، تیرها جایی نبود که بتوانند ایشان را بکشند ولی تقدیر چنان بود که تیمسار شهید شود.»
علت ترور
گروه فرقان پس از ترور شهید قرنی در بیانیهاش، دلایل این ترور را اینگونه اعلام کرد: «سرسپردگی به امپریالیزم آمریکا و کوشش در جهت انجام کودتای آمریکایی، همکاری با رژیم طاغوتی قبلی، همکاری با رژیم ضد توحیدی فعلی و سرسپردگی به دیکتاتوری آخوندیسم، مفسد فی الارض، اقدام برای سرکوبی مردم کردستان در جهت قلب حقایق و واقعیات و متهم کردن مردم به اینکه مأمور اجنبی هستند، کوشش برای خلع سلاح مردم مبارز و محروم ایران و بازسازی ارتش از جمله دلایل ترور سپهبد قرنی بود.»