زندگی ومبارزات آیت الله مدنی (2)

Madani14

-دوران کودکی

با توجه به شغل پدر شهید مدنی که در بازار آذرشهر بزازی می کرد باید وضع اقتصادی خانواده شان خوب بوده باشد. میرآقا علی امانت دار، درستکارو خوشنام بود.

 

 

از لحاظ امرار معاش در مضیقه نبود. دوران کودکی شهید مدنی مقارن با اتفاقاتی بود که با توجه به نزدیکی آذرشهر به تبریز ونیز جایگاه تبریز در تحولات دوره ی قاجار به عنوان ولیعهد نشین شهید مدنی هم نمی توانست از آنها متأثر نباشد. متحدالشکل کردن لباسها با توجه به گستردگی آنکه کل کشور را دربر می گرفت ، از جمله حوادثی است که بر سیداسدالله جوان تأثیرات شگرفی گذاشت. به خصوص اینکه وی در آن ایام در مدرسه ی طالبیه ی تبریز مشغول تحصیل علوم دینی بود. یکی از اهداف رضاشاه از اجرای آن مقابله با نفوذ روحانیون بود واز آن گذشته قیامی بود که به خاطر این اقدام حکومت در تبریز به رهبری آیات میرزا صادق آقا وسید ابوالحسن انگجی- دو نفر از روحانیون بزرگوار تبریز- برپا شد.قطعاً این اتفاقات در روحیه ی شهید مدنی تأثیر گذاشته بود وشاید هم به این خاطر بود که وقتی پس از 22 سال در سال 1331 به آذر شهر بازگشت یکی از مواردی که مورد اعتراض وی قرار گرفت رواج کلاه پهلوی ونوع حجاب زنان بود.

2-فرزندان

آیت الله مدنی دارای 4 فرزند دختر به اسامی طاهره، رباب، زهره، بتول ویک فرزند پسر به نام مهدی می باشد. ایشان با توجه به اینکه برای لباس روحانیت تقدس خاصی قائل بودند همه دامادهایشان را از میان فاضلان حوزه ی علمیه ی قم وروحانیت انتخاب کرده بودند.وقتی از ایشان علت این کار راپرسیده می گویند: این فرزندان من همه با اموال امام زمان بزرگ شده اند ومن می خواهم در این خصوص به امام زمان خدمت کنم هر چند در نهایت نظر دخترانم شرط ومحترم است.از جمله دامادهای ایشان می توان به آقای بهاءالدینی که همواره همراه وهمدم آیت الله مدنی بود ونیز آقای بروجردی اشاره کرد. درباره ی پسر وی ودیگر دامادها ودختران ایشان متأسفانه اطلاعی به دست نیامد.

 

 

Madani06

3-تحصیلات

« محمد علی صفوت» در کتاب « تاریخ فرهنگ آذربایجان » می نویسد: اولین مدرسه ( دبستان) در آذرشهر در سال 1328 ه.ق از طرف انجمن ولایتی تأسیس شد.

این مدرسه که 4 سال بیشتر دوام نیاورد در خود شهر آذرشهر نبود، بلکه در روستای گوگان آذرشهر بنا شده بود.اگرچه بعد از مدتی به خود شهر آذر شهر منتقل شد، ولی در آنجا هم توفیقی به دست نیاورد. اینکه آیت الله مدنی نمی توانسته در این مدارس تحصیل نماید شکی نیست؛ چون سنش اقتضا نمی کرد وبا توجه به نبود مدرسه ای دیگر در این شهر، نمی توان احتمال داد که ایشان در مدارس نوین تحصیل کرده باشند، ولی گویا خواندن ونوشتن را به سبک قدیم در زادگاه خود فرا گرفتند وبرای تحصیل به مدرسه ی طالبیه ی تبریز آمدند.

مدرسه ی طالبیه ی تبریز که از قدیمی ترین مدارس علوم دینی تبریز می باشد، در سال 1087 ه.ق توسط حاج طالب خان، پسر حاج اسحق تبریزی ساخته ودر کنار آن حجره ها ومنازلی برای سکونت طلاب علوم دینی وقف شد. این مدرسه تا سال 1367 ه.ق به همان منوال قبلی وبه دست اعقاب حاج طالب خان اداره می شد تا اینکه در آن سال این مدرسه توسط حاج محمد باقر- پسر حاج زین العابدین خویی کلکته چی از بازرگانان معروف شهر تبریز – تعمیر شد وهم اکنون با همان بنا دایر است. این مدرسه مرکز تعلیمات دینی در آذربایجان بود. وتقریباً اکثر علمای تبریز وآذربایجان فارغ التحصیل ودانش آموخته ی این مدرسه بودند . آیت الله مدنی هم دردوران نوجوانی وارد این مدرسه شد وازمحضر استادان این مدرسه سود برد. ولی به علت فوت پدر تحصیل در مدرسه را رها وبه زادگاه خویش بازگشت.

شوق به تحصیل علوم دینی وی را در مقطعی که حق پوشیدن لباس روحانیت هم جرم بود به قم کشانید. وقتی می خواست به قم برود در جواب کسانی که به وی ایراد گرفتند که رضاشاه دشمن تحصیل دینی است وممکن است تبعاتی برای شما داشته باشد گفته بود:« حداقل برای خودم واعظ وملا که می شوم.»

وبا این هدف در حالی که بین 16- 18 سال بیشتر نداشت عازم حوزه ی علمیه ی قم شد. وی در قم، از محضر آیت الله حجت کوه کمره ای وآیت الله خوانساری کسب فیض نمود ومدت 4 سال هم در درس فلسفه وعرفان واخلاق امام خمینی حاضر شد. در سال 1321 عازم نجف اشرف شد وتحصیلات خود را در آن حوزه تکمیل کرد. در حوزه ی علمیه ی نجف که برجسه ترین حوزه ی علوم دینی تشیع بود وبزرگان فقاهت ودیانت در آن حوزه جمع بودند ایشان در کنار تحصیلات عالی خویش تدریس در سطوح مختلف را هم شروع کرد. ایشان در مدت حضور در نجف از شاگردان مبرز وبرجسته ی آیت الله العظمی سید محسن حکیم بودند وبه دستور ایشان مبادرت به تدریس کردند. ایشان در درس خارج فقه واصول هم علاوه بر آیت الله حکیم از محضر آیت الله سید عبدالهادی شیرازی ومرحوم آیت الله سید ابوالقاسم خویی کسب فیض کردند.

در طول مدتی که آیت الله مدنی در نجف بودند روزانه چندین جلسه درس مکاسب ، لمعه ورسائل وکفایه هم تدریس می کردند وکلاس های درسشان از شلوغ ترین کلاس های درسی حوزه ی علمیه ی نجف بود. ایشان علاوه بر تحصیل در حوزه ی علمیه ی نجف در حوزه های علمیه ی ایران هم تدریس می کردند که از آن جمله می توان به مدرسه ی کمالیه ی خرم آباد ومدرسه ی علمیه ی همدان اشاره کرد.

 

 

Madani05

 

فصل دوم:

ویژگی های اخلاقی

1- معلم اخلاق

معلم اخلاق تعبیری است که از زبان حضرت امام درباره ی ایشان گفته شده است. امام خمینی در پیامی که به مناسبت شهادت ایشان می فرستند می فرمایند: سید بزرگوار، عادل عالیقدر ومعلم اخلاق ومعنویات، حجت الاسلام والمسلمین شهید عظیم الشأن، مرحوم حاج سید اسدالله مدنی رضوان الله علیه.ارتباط امام (ره) با شهید مدنی می رساند که این تعبیرات بر اساس شناخت آن بزرگوار مبتنی بود وتعبیر معلم اخلاق، تعبیر تؤام با شناخت بودونشان از جایگاه والای اخلاقی ایشان دارد. وقتی که ایشان در نجف اشرف بودند درس اخلاق تدریس می کردند وتدریس این درس در حوزه ی علمیه ای چون نجف اشرف نشان می دهد که تا چه حد از این نظر به استادی پذیرفته شده بودند. این تبحر واستادی به حدی بود که حتی گاهی مراجع تقلید که از لحاظ رتبه ی فقاهتی بالاتر از شهید مدنی بودند در این درس ها شرکت می کردند. در جلسات درس اخلاق ایشان در نجف اشرف، علاوه بر محصلین علوم دینی دیگر اصناف از جمله بازاریان هم شرکت می کردند. بازاریان نجف یک روز در هفته خدمت شهید بزرگوار می رسیدند ودر درس اخلاق ایشان شرکت می کردند. یکی از اساتید حوزه ی علمیه ی نجف اشرف که از یاران این بزرگوار بود می گوید:« انسان بیشتر از آنکه از جلسات بحث اخلاق ایشان منتفع گردد، از سلوک ایشان ومشی عملی ایشان در زندگی، اجتماع وخانواده سود می برد واین رفتارها وکردارها نمود بارز اخلاق والای ایشان بود.»

ایشان در مواجهه با مخالفان خودشان با سیرت نیکویی که داشتند آنان را به اظهار عجز در محضرشان وادار می کردند. در سال هایی که ایشان در نجف اشرف بودند بعضی تابستان ها جهت ارشاد مردم به زادگاهشان –آذرشهر- بازمی گشتند. وقتی یک بار چنین قصدی داشتند متوجه شدند که یکی از افراد در آنجا شایعاتی علیه او به راه انداخته است تا از آمدنشان به آذرشهر جلوگیری کند. شهید مدنی می گوید:

« پیش خودم فکر کردم که صلاح در رفتن است یا نرفتن؟ به این نتیجه رسیدم که قصد من خدمت وتبلیغ وارشاد است وآن فرد مخالف هم که نسبت های ناروا به من داده مسؤول کار خودش است وربطی به من ندارد. به حرم امیرالمؤمنین (ع) رفتم ودعا کردم که این شر را از من رفع گرداند. عازم ایران شدم وبه مشهد مقدس رفتم واز پیشگاه امام رضا(ع) خواستم که این شر را رفع نماید، طوری که مرتکب گناه نشوم. وقتی به آذرشهر رفتم عکس آن قضیه را که پیش بینی کرده بودم رخ داد. مردم به طور بی سابقه ای با تعداد زیادی گاو وگوسفند به استقبالم آمدند ومرا به یکی از مساجد بردند. آن فرد هم به مسجد آمد. وقتی بالای منبر رفتم در حالی که می توانستم از حاضران درباره ی بدگویی های وی بپرسم، هیچ پرسشی نکردم؛ چون می دانستم در آن صورت آن فرد خراب خواهد شد ومردم به او بدبین خواهند گردید لذا از ایراد هر گونه سخنی علیه آن فرد خودداری کردم.»

 

 

Madani08

 

این امر نشان می دهد که ایشان به چه پایه از مرتبه ی اخلاقی رسیده بودند که وقتی موقعیت مناسبی بود تا دشمنی را که به دشمنی وعناد او یقین داشتند به مردم معرفی کنند از این موقعیت استفاده نکردند.

یکی از استادان حوزه ی نجف اشرف در خاطره ای ضمن تمجید از سلوک وحسن اخلای ایشان در خصوص تواضع توأم بااخلاق والایشان می گوید: «طلاب حوزه ی علمیه ی نجف اشرف در تابستان ها جهت زیارت حرم امام حسین با پای پیاده عازم کربلا می شدند. این مسافرت ها بعضی وقت ها در فصول سرد سال صورت می گرفت وگاهی سرما باعث می شد تا زائران در خانه ها واقامت گاه های بین راه بیتوته کنند. یکبار وقتی در یکی از روزهای سرد سال عازم کربلا بودیم ناچار شدیم در مهمان پذیری که از حصیر خرما بافته شده بود بیتوته کنیم.

در آن مهمان پذیر کوچک حدود 30 – 40 نفر خوابیدیم. شهید مدنی با اینکه از کبرای این کاروان واز اساتید بودند، در آن شب به جهت اینکه مبادا نماز شب وتهجد ایشان در نیمه های شب باعث آزار زائران شود ونیز به جهت تواضع در کنار در ورودی خوابیدند وجایگاه خویش را به من دادند وخود سرمای بیرون را تحمل کردند.»

طلاب علوم دینی درخلال این سفرها ازمعارف وسیرت های اخلاقی نیکوی شهید مدنی بهره ها می بردند وحضور در این سفرها فرصتی برای آنان بود تا از این بزرگوار بهره مند گردند. سیرت ایشان به گونه ای بود که علاوه بر طلاب همسفر ایشان ، اعراب حاضر عراقی هم تحت تأثیر نصایح وسلوک نیکوی ایشان قرار می گرفتند.

مبارزات سیاسی شهید مدنی هم در زمینه ی اخلاق والای ایشان بود؛ یعنی ایشان مبارزه با طاغوت ورژیم پهلوی را وسیله ای برای رسیدن به رضای حق وقرب الهی می دانستند ودر این زمینه قدم برمی داشتند. در این باره شهید مدنی می فرمایند:

« ما باید بدانیم وقتی می توانیم از پیروزی علیه طاغوت استفاده ببریم که اول نفس خودمان را اصلاح کرده باشیم . به این معنا که اگر نفس مان اصلاح نشود پیروزی به هر حدی که رسیده باشد دردی از ما درمان نخواهد کردوهمه ی طاغوت ها را سرکوب کردن زمانی به درد ما می خورد که حکومت الله در مملکت بدن خویش مستقر کنیم وحکومت طاغوتی درون را ریشه کن کنیم.»

 

Madani09

دعاهای شهید مدنی هم نمود بارزی از اخلاق والای ایشان بود. ایشان در دعاها واستغاثه هایشان نه دنیا ونه بهشت که همانند امام علی (ع) که عباد را به سه قسم طالبان ثواب الهی ، خداترسان ودوستاران وصال حق تقسیم می کند وقسم سوم را سیره وروش خود می داند- حقیقتاً دوستار خدا وپوینده ی این روش علوی بود. دختر شهید مدنی در این زمینه می گوید:

« معمولاً انسان هر وقت بخواهد فردی را بیازماید که از نظر معرفتی وسیر و سلوک چگونه است بهتر است که از روی انجام فرایض دینی وعبادی، او را بشناسد؛ اینکه چه دعاهایی را بعد از نماز یا در نیمه ی شب انتخاب می کند وآیا به آنها عمل می کند یا خیر؟ پدرم در انتخاب دعا بسیار دقیق بود . دعاهایی را انتخاب می کرد که در آن ذکر دنیا کمتر بود دعایی را می خواند که در آنها قرب به خدا ورضایت حق در آنها بود وبدانها سخت پایبند بود وعمل می کرد.»

 

زندگی ومبارزات آیت الله مدنی (1)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31