زندگي و مبارزات شهيد ابوالفضل پيرزاده(8)

Zendegimobarezate Pirzade

فعاليت فرهنگي سياسي :

ابوالفضل در كنار اين فعاليت هاي سياسي از فعاليت هاي فرهنگي _ سياسي هم غافل نبود . در سال 1355 ابوالفضل به همراه چند تن از دوستانش براي اين كه جوانان اردبيل را با كتاب هاي مفيد اسلامي آشنا كنند ، با كمك آيت الله مروج در شبستان مسجد نواب صفوي ، براي اولين بار يك نمايشگاه كتاب برگزار كردند كه مورد استقبال خوب جوانان قرار گرفت .

ساواك بعد از اين كه از استقبال جوانان از اين نمايشگاه آگاه شد ، ابوالفضل را به شهرباني احضار كرده و درباره ي اين كار ، يعني نمايشگاه ، از او توضيح خواسته بودند . آيت الله مروج به محض اين كه از اين جريان مطلع شد ، علماي با نفوذ اردبيل را هم در جريان گذاشته و به اين ترتيب شهرباني را مجبور به آزادي ايشان كردند .

سخنراني در يك روستا :

فعاليت سياسي ابوالفضل منحصر به اردبيل نبود ، بلكه به هر شهري كه لازم مي شد براي پخش اعلاميه روشنگري مردم مي رفت و به همين علت به اكثر شهرهاي آذربايجان شرقي در اين راستا سفر كرده بود .

در يكي از همين سفرها در سال 1356 زماني كه به شهر ميانه رفته بود ، جهت سخنراني و آگاه كردن مردم به روستايي رفت و در مسجد روستا سخنراني كرد . نيروهاي ژاندارمري به محض اين كه از حضور او در روستا و سخنراني اش آگاه شدند براي دستگيري اش وارد روستا شدند ، ولي قبل از آن اهالي روستا ابوالفضل را فراري داده و به روستاي ديگري برده بودند و به اين ترتيب از آنجا به اردبيل آمده بود .

آقاي جواد صبور مي گويد :

" يك بار زماني كه ابوالفضل به اردبيل آمده بود ، تعدادي از نشريات و مجلاتي را كه در مبارزه با اسلام و ترغيب و تشويق جوانان به مسائل غير اخلاقي و منحوس تلاش مي كردند، پيش مرحوم آيت الله مسائلي (1) بردند و به ايشان گفتند : آقا اين رژيم با اين كار جوانان ما را از راه به در مي كند ، شما بايد سعي كنيد به طور آشكار از بدي هاي رژيم صحبت كنيد ، افشاگري كنيد و بدانيد ما نيز تا پاي جان پشت سر شما هستيم ".

آقاي سيد ناصر اسحاقي (2) از دوستان ابوالفضل درباره ي اين بخش از زندگي ايشان مي گويد :

" اولين ديدار و آشنايي من با ابوالفضل از نمايشگاه كتاب هاي مذهبي آغاز شد كه در كتابخانه ي مكتب الرضا مسجد اعظم برگزار شده بود . در آن سال ها عطش كتاب و كتابخواني انقلابيون طوري بود كه همه را به مسجد اعظم كشانده بود .

ابوالفضل و سيد علي اكبر اجاق نژاد وقتي در اين نمايشگاه حضور زياد مردم را مي ديدند خيلي خوشحال مي شدند و با توجه به اين كه من هم از عوامل اجرايي اين نمايشگاه بودم در اين جا بود كه از نزديك با ابوالفضل ارتباط پيدا كردم ."

شركت در قيام 19 دي ماه سال 56 قم :

سال 56 در تاريخ انقلاب اسلامي با حوادثي همراه بود كه باعث شد حركت هاي انقلابي مردم اوج بگيرد . چاپ مقاله ي توهين آميز به ساحت حضرت امام خميني (ره) در روزنامه ي اطلاعات ، در گذشت مشكوك حاج آقا مصطفي خميني و همچنين دكتر علي شريعتي باعث شد حركت هاي انقلابي هر روز اوج بگيرد .

در اين ميان ابوالفضل با توجه به اين كه در مركزيت اين جريانات ، يعني شهر قم قرار داشت و مدام بين قم و اردبيل در رفت و آمد بود ، در اين رفت و آمدها با توجه به سانسور خبري كه رژيم حاكم كرده بود ، تمام اخبار و جريانات انقلاب را به اردبيل منتقل مي كرد .

آقاي سيد علي اكبر اجاق نژاد درباره ي اين روز مي گويد :

" من و ابوالفضل در تظاهرات 19 ديماه قم در ميان مردم حضور داشتيم ، ايشان مثل هميشه پر تحرك و پر انرژي بود و در ميان مردم و روحانيون قرار داشت و در شعار دادن و اعتراضات خيلي آتشين فرياد مي زد . حتي من چند بار به او گوشزد كردم و گفتم كمي آرام باشد ، ولي ابوالفضل كسي نبود كه در اين صحنه ها آرام شود .

وقتي نيروهاي شهرباني به مردم حمله كردند ، من يك لحظه ديگر ابوالفضل را در كنار خود نديدم ، بعد از چند لحظه كه با نگراني به اين طرف و آن طرف نگاه مي كردم ، ديدم بالاي درختي نشسته است . خيلي زرنگ و چالاك بود ."

اين بيشتر بر مي گردد به روحيه ي ورزشكاري او ، چنانچه آقاي عظيم قيم اماني كه از نيروهاي رنج كشيده انقلاب است و سال ها در زندان قصر و اوين و كميته ي مشترك ضد خرابكاري شكنجه هاي زيادي را تحمل كرده است ، درباره ابوالفضل مي گويد :

" ما در دوران دانشجويي در تهران يك گروه كوهنوردي داشتيم كه علاوه بر اين كه از طريق اين ورزش به سلامتي جسم و روح خود مي پرداختيم ، با توجه به فضاي باز كوهستان برنامه ريزي مبارزات خود را نيز در اين محيط هاي باز انجام مي داديم .

كوه رفتن ما تنها به كوه هاي اطراف تهران منحصر نبود و به تمام قله هاي كشور مي رفتيم . از جمله ي اين كوه ها قله ي سبلان در اردبيل بود كه هر چند مدت به آن صعود مي كرديم . در اين صعودها به قله ي سبلان بود كه با ابوالفضل پيرزاد آشنا شدم و در مسير كوهستان او را مي ديدم كه با ورزيدگي و چالاكي به قله صعود مي كرد ."

آقاي اجاق نژاد مي گويد :

" شجاعت و نترس بودن ابوالفضل واقعاً بي نظير بود ، وقتي او تشخيص مي داد كه اين كار لازم است ديگر هيچ چيز نمي توانست جلوي او را بگيرد و هر طوري بود آن را انجام مي داد . يادم است كه در سال 56 يك روز به من گفت : بايد يك اسلحه تهيه كنم . با هم گشتيم تا اين كه از طريق يك نفر به ما گفتند كه از طريق معلمان مدرسه ممكن است پيدا كنيم .

در آن مدرسه شخصي بود كه به جهت اين كه استاد من شده بود ، مرا مي شناخت ، ولي با ابوالفضل آشنا نبود ، او وقتي كه فهميد آن شخص استاد من بوده از من خواست تا او را به استادم معرفي كنم . استاد من بعد از اين كه به ما اعتماد كرد ، آدرس محله اي را به ما داد و من رفتم و اسلحه را كه داخل زنبيلي گذاشته بودند ، تحويل گرفتم و زير عبا آوردم . ابوالفضل آن زنبيل را از من گرفت و سوار اتوبوس شد و به شهري كه قرار بود آن را ببرد ، رفت . واقعاً از هيچ چيز نمي ترسيد و من نديدم او از چيزي احساس ترس كرده باشد ."

خانم حوريه پيرزاده ، كوچكترين عضو خانواده و خواهر ابوالفضل مي گويد :

" ابوالفضل يك روز تعريف مي كرد و مي گفت وقتي بعد از اين كه در يكي از تظاهرات هاي مردم قم عليه رژيم پهلوي ، توسط نيروهاي شهرباني و ساواك تحت تعقيب قرار گرفتيم ، من و دوستانم براي اين كه دستگير نشويم به محض پايان تظاهرات و با علم به اين كه تحت تعقيب هستيم ، پياده از شهر قم حركت كرديم و تا نيمه هاي شب راه رفتيم و به هر طريقي بود خودمان را به نزديكي هاي قمصر كاشان رسانيدم .

خيلي خسته شده بوديم ، به همين علت داخل يكي از باغات گل محمدي دراز كشيديم تا بخوابيم ، اما بوي خوش گل هاي محمدي تا اذان صبح نگذاشت خواب به چشمان مان برود . بعد از نماز صبح دوباره دراز كشيديم تا بخوابيم ، اين بار هم صداي پرندگان شروع شد و به اين ترتيب هوا روشن شد و ما دوباره به راه افتاديم و برگشتيم به قم ."

خانم پيرزاده مي گويد :

" هميشه ما را به نماز و قرآن خواندن توصيه مي كرد و خيلي از احكام و معارف اسلامي را با شعر به ما ياد مي داد و اگر حفظ مي كرديم به ما جايزه مي داد : از جمله شعرهايي كه ابوالفضل درباره ي اصول دين به ما ياد داده بود اين بود :

ديندار در بهشت خوشه ، بي دين اسیر آتشه

شكر خدا مسلمونم ، اصول دين رو مي دونم

اصول دين پنج بود ، دانستش گنج بود

او يكي هست خدا ، كه عالمي كرده بنا

بنا كه بنّا داره ، اين عالم هم خدا داره

....

 

فصل ششم : « دوران انقلاب »

اولين تظاهرات عليه حكومت شاه در اردبيل :

بعد از اين كه حركت هاي انقلابي در شهرهاي مختلف به صورت برپايي تظاهرات شكل گرفت ، ابوالفضل پيرزاده با اين كه در قم بودند ، ولي براي اين كه مردم اردبيل نيز از اين حركت ها عقب نمانند ، در سفرهاي متعددي كه به اردبيل داشتند ، به همراه گروهي كوچك از جوانان شهر، ايده ي برپايي تظاهرات عليه رژيم شاه را مطرح كردند .

آقاي عيسي لو در اين باره مي گويد :

" اوايل بهار سال 57 بود كه يك روز ابوالفضل به ديدنم آمد و از من خواست تا براي يك تظاهرات عليه حكومت خود را آماده كنم . او به من گفت : براي اين كه شناخته نشويم قرار است همگي موهاي سرمان را بتراشيم و از كلاهي كه مثل نقاب است به سر و صورت مان بكشيم .

روز موعود فرا رسيد ، ما حدود 12 نفر بوديم كه هيچ كدام هم يكديگر را نمي شناختيم و اين تنها ابوالفضل بود كه همه را مي شناخت ، چون خودش همه را انتخاب كرده بود . خود من از بين افراد حاضر در آن روز فقط آقاي اسرافيل مهارتي را به ياد دارم .

در هر حال ما در يكي از كوچه هاي منتهي به ميدان قيام جمع شديم و با اشاره ي ابوالفضل پلاكاردي را كه از قبل نوشته شده بود توسط چند نفر باز شد ، متن پلاكاردها شعارهاي اسلامي مثل الله اكبر بود .

دو نفري كه پلاكارد را به دست گرفته بودند ، پيشاپيش همه به راه افتادند و وارد خيابان شدند و ما نيز در حالي كه صورت هايمان زير نقاب كلاه پنهان بود به دنبال پلاكاردها و شعارگويان وارد خيابان شديم و به طرف ميدان امام حسين (ع) (تازه ميدان) حركت كرديم و به خاطر اين كه نيروهاي نظامي و اطلاعاتي خبر نداشتند به راحتي توانستيم خودمان را تا ميدان امام حسين (ع) برسانيم .

در حال ورود به ميدان بوديم كه يك لحظه نيروهاي شهرباني وارد شدند و توانستند دو نفر از بچه ها را كه پلاكارد به دست و جلوتر از همه ما حركت مي كردند ، دستگير كنند ، ولي بقيه فرار كرديم ."

اين تظاهرات كه توسط ابوالفضل برنامه ريزي و برگزار شد ، يكي از اولين حركت هايي بود كه به صورت علني عليه حكومت شاه در اردبيل صورت گرفت و با اين كار تابوي ترس و وحشت از چنين حركت هايي در اردبيل شكست .

پی نوشت:

1. مرحوم آيت الله محمد مسائلي متولد سال 1298 شمسي در اردبيل است . ايشان بعد از گذراندن دوره ي مقدماتي دروس حوزوي به قم عزيمت مي كنند و دروس خارج را در محضر اساتيدي چون آيت الله العظمي حجت كوه كمره اي ، آيت الله العظمي بروجردي و حضرت امام خميني (ره) كسب فيض مي نمايند . ايشان همچنين در زمينه ي فلسفه نيز از محضر علامه طباطبايي بهره برده و از شاگردان شاخص ايشان مي شوند . آيت الله مسائلي بعد از مراجعت به اردبيل به تبليغ و ارشاد مردم مشغول مي شوند و نقش بسيار مهم و تأثير گذاري را در پيروزي انقلاب اسلامي ايفا مي كنند . ايشان در سال 1375 دار فاني را وداع گفتند .

2. ناصر اسحاقي متولد سال 1336 در اردبيل مي باشد ، ايشان در حال حاضر رئيس حوزه ي هنري استان اردبيل است .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31