«آفتاب مطهر»(27)

Bookroom.ir File 3945شهید مطهری برای مبارزه با افکار الحادی ، به توضیحات و پاورقی ها در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بسنده نکرد و در پژوهش ها و تألیفاتی دیگر و نیز برنامه های آموزشی و تبلیغی به افشای این مسیر باطل و نقد افکار مادی پرداخت.

• کتابی پربرگ و بار:

کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم در پنج جلد و مشتمل بر چهارده مقاله تنظیم شده است. شش مقاله اش مربوط به تعریف فلسفه و مباحث شناخت شناسی یا به اصطلاح اپیستمولوژی است و دیگر مقالات به هستی شناسی و مباحث فلسفه اولی پرداخته که مقاله چهاردهم درباره خداشناسی است.

هر جلد این اثر از دو بخش متمایز تشکیل می شود . یکی متن کتاب که مرحوم علامه طباطبایی آن را نگاشته و بخش دیگر مقدمه و پاورقی هایی که مرحوم استاد شهید مرتضی مطهری نوشته است . آنچه با این اثر ارتباط بیشتری دارد و شاید کمتر درباره آن صحبت شده است ، معرفی کوتاه فلسفه اسلامی از سه و نیم قرن پیش تا کنون است که متأسفانه هنوز آنچنان که باید در جهان معرفی نشده است .

قهراً از سوی قشر جوان و تحصیل کرده های جدید خودمان که معمولاً آگاهی های آنان در این عرصه ها رنگ اروپایی دارد و متکی به منابع غربی است ، توجهی که می بایست به فلسفه اسلامی نشده است . این فلسفه را که موسوم به " حکمت متعالیه " است ، صدرای شیرازی مشهور به " ملاصدرا " در قرن یازدهم هجری بنیان نهاد و از آن پس محور همه تعلیمات فلسفی در ایران ، تحقیقاتی بود که این دانشمند در مسائل مهم فلسفی به عمل آورده بود .

از سوی دیگر در فلسفه جدید اروپا مسائلی جدید مطرح شده که کمتر مورد توجه قدما بوده است . از زمان دکارت (1) تا عصر حاضر مکاتب فلسفی گوناگون پدید آمد و هر دسته از متفکران پیرو مکتبی خاص شدند . برخی حکمت عقلانی را مورد توجه قرار می دادند و عده ای به فلسفه از دیدگاه علوم تجربی می نگریستند .

در مجموع تحقیق در نظام کلی عالم و توضیح سراپای هستی ، چه در اروپای قرون وسطا و چه در دوره جدید ، پیشرفت چشمگیری حاصل نشد و یک سیستم قوی و قانع کننده که فلسفه را از پراکندگی برهاند ، به وجود نیامد و همین مسئله موجب پیدایش شیوه های ضد و نقیض در اروپا شد .

اما فیلسوفان مسلمان که بیشتر تلاش خود را در این راه صرف کردند ، از عهده این کار برآمدند و فلسفه یونان را که شامل دویست مسئله بود پیش بردند و به هفتصد مسئله رسانیدند و ابتکارات و خلاقیت های دیگری به وجود آوردند . اینها مطالبی است که در این سلسله مقالات با سندها و ادله استوار برای خوانندگان روشن شده است .

نکته دیگر این که موج فلسفه اروپا مدت ها پیش به ایران رسیده بود ، آثار فلسفی متعددی از زبان های بیگانه به فارسی ترجمه شده و در اختیار علاقمندان قرار گرفته بود ، اما آنچه تا پیش از تألیف این اثر به عنوان فلسفه اسلامی نشر یافته بود ، مطالبی آمیخته با فرضیه های طبیعی و فلکی کهن بود که پیشرفت علوم طبیعی و کیهانی جدید ، ضعف یا نادرستی آنها را ثابت کرده بود و اختلاط آنها با مباحث اصیل فلسفه زمینه بدبینی نسبت به فلسفه اسلامی را فراهم می کرد .

کتاب اصول فلسفه با روشی جدید نوشته شد ، این کتاب حاوی مهمترین مسائل فلسفی است که حتی الامکان با زبانی ساده و قابل فهم برای غیر متخصصان بیان شده است . (2)

در این کتاب ضمن این که پژوهش هایی پر مایه هزار ساله حکمای اسلامی مورد استفاده قرار گرفته ، به آراء ، تفکرات و نتایج تحقیقات مشاهیر فلسفه اروپا توجهی شایسته شده است . به علاوه در این نوشتار مطالبی آمده که در فلسفه اسلامی و اروپایی بی سابقه است . مقاله پنجم و ششم دارای این ویژگی هستند . مطالب به گونه ای است که نیازهای فکری معاصر را در نظر داشته و اذهان کنجکاو را قانع می کند . نشریات روز افزون فلسفی اخیر و توجه جوانان تحصیل کرده به آثار فلسفی اروپا خود بیانگر این روح کنجکاو است .

علامه طباطبایی یک انجمن بحث و انتقاد فلسفی ، مرکب از فضلا و در رأس آنها شهید مطهری را پایه گذاری کرد و در طول هر هفته مباحثی را ترتیب می داد . در جلسات این محفل علمی که دو شب در هفته انجام می شد ، هر کس نظر اصلاحی ، تکمیلی یا انتقادی داشت ، بیان می کرد .

این روش اقدام اساسی در قلمرو حکمت بود که فلسفه ایران را وارد مرحله ای جدید می کرد ، طلاب علوم دینی و دانشجویانی که اطلاعات شان منحصر به برخی کتاب های معمولی بود با مطالعه این اثر ، هم دامنه اطلاعات خود را گسترش می دادند و هم براهین فلسفی را ریشه ای و محکم تر فرا گرفتند . آنها راههای مغالطه مخالفان را به خوبی یاد گرفتند و برای دفاع از مبانی حکمت اسلامی قوی تر شدند .

از سوی دیگر کتاب هایی بسیار با عنوان ماتریالیسم دیالکتیک در ایران منتشر می شد و مارکسیست ها چنان راه مبالغه را می پیمودند که مادیگری را محصول علوم معرفی و با صراحت ادعا می کردند یا باید تابع حکمت الهی باشیم ، وجود خدا را بپذیریم و منکر تمام علوم ، صنایع ، اختراعات و فناوری ها شویم ، یا باید اینها را بپذیریم و از حکمت الهی دوری کرده ، به آن پشت پا بزنیم .

یکی از فرازهای مهم کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم این است که خواننده مشتاقش ، پی به این حقیقت مسلم می برد که ماتریالیسم دیالکتیک و تمام اصول آن بر خلاف ادعای حامیانش ، گونه ای از تحریفات و دریافت های نادرست شخصی است که برخی با سلیقه خود آن را مطرح کرده اند .

پاورقی های مفصل علمی ، مستند و دقیق شهید مطهری بگونه چشمگیری بر ارزش کتاب افزوده و آن را برای علاقمندان خواندنی تر و فهم پذیرتر کرده است . مطهری برای افشای انحرافات مارکسیسم و اثبات بی پایگی ماتریالیسم دیالکتیک ، ادله فراوان عقلی و برهانی آورده و در جاهایی که عقاید مارکسیست ها و مادیگرایان را به نقد می کشد، به نوشته های تقی ارانی استناد کرده است .

بدیهی است اگر این پاورقی ها نبود ، مباحث فلسفی کتاب با آن دشواری ذاتی اش ، برای عموم مردم دیر فهم می شد . بنابراین لازم بود این موضوعات تبیین شوند ، تا شعاع استفاده شان بیشتر و گسترده تر شود و در مجامع دانشگاهی ، تحقیقاتی و حوزوی در دسترس مشتاقان قرار گیرد ، تا مردم با هر سطحی از معلومات بهتر بتوانندن از این کتاب استفاده کنند . (3)

• برکات کتاب:

پیش تر درباره انگیزه نوشتن این کتاب اشاراتی شد ، در درجه نخست درگیری بحث های تطبیقی بین فلسفه اسلامی و غربی و نیز نقادی مارکسیسم مطرح بود . در واقع این کتاب پاسخی دندان شکن به کتاب ها و آثاری بود که درباره ماتریالیسم انتشار می یافت . به ویژه مجله دنیا که افکار نظری مارکسیسم را با جنبه های فلسفی بیان می کرد و دکتر ارانی در آنجا مقالاتی می نوشت که از نظر اهمیت فکری در جهان مارکسیسم و کشورهای کمونیستی و حامیان ماتریالیسم اهمیتی بسزا داشت .

نقش مرحوم مطهری در تهیه این کتاب بسیار زیاد بود و زحمت نگارش دو سوم این کتاب بر عهده ایشان بود . اما برای روشن شدن آثاری که این نوشتار بر تفکر معاصر داشته و در آینده هم خواهد داشت ، به ناچار باید ابتدا درباره مسیر تفکر فلسفی در ایران و سایر نقاط جهان اسلام ، پیش از نگارش این کتاب سخن گفت .

پس از این که فلسفه با علل و عوامل گوناگون وارد جهان اسلام شد ، بیشتر مطالبی که به نام فلسفه در بین مسلمان ها گسترش یافت ، افکار ارسطو ، نو افلاطونیان و قدمای یونان - که شیخ اشراق به آنها اهمیت زیادی می داد _ بود . بدین ترتیب دو مکتب فلسفی در جهان اسلام رواج یافت .

ابتدا مکتب مشاییان (4) بود که چهره های برجسته اش فارابی و ابن سینا بودند و دیگری مکتب اشراقی بود که پس از شیخ اشراق، هم در کشور ما و هم در جهان اسلام مطرح شد. اشراقیان بیشتر تلاش خود را صرف فلسفه افلاطون و فلاسفه قدیم می کردند .

این جریان ادامه داشت تا این که صدرالمتألهین در قرن یازدهم هجری این افکار مشایی و اشراقی را به نقد کشید . او علاوه بر مطالبی که در این دو مکتب مطرح شده بود از مسائل عرفانی نیز بهره جست و با استفاده از متون دینی ، تربیت اسلامی و آشنایی با قرآن کریم و روایات ائمه (ع) یک مکتب فلسفی جدید بنیان نهاد و آن را " حکمت متعالیه " نامید .

از قرن یازدهم هجری و پس از صدرالمتألهین تا قرن معاصر ، روند حرکت فلسفی در ایران یکنواخت و بدون ابتکار و طرح مسائل جدید بود و نگرش های نوین و پژوهش های متناسب با نیازهای عصر بگونه شایسته مطرح نمی شد . بیشتر فعالیت های فلسفی ، توضیح حرف های صدرالمتألهین و تنظیم همین مطالب بود . در طول این مدت که فلسفه به این شکل در کشورهای اسلامی پیشرفت می کرد ، ارتباط فلسفه اسلامی با حکمت غربی قطع بود .

اصولاً فلسفه از راه کشورهای اسلامی به اروپا وارد شد . با این که زادگاه و پرورشگاه فلسفه یونان بود ، در قرون وسطا تفکر فلسفی دچار توقف و جمود شده و حتی افکار ارسطو و افلاطون در اروپا به درستی ناشناخته بود ، تا این که کتاب های ابن رشد و ابن سینا در اندلس رواج یافت و از آنجا وارد اروپا شد .

در واقع اروپا پس از عصر ایستایی قرون وسطا ، از راه افکار فیلسوفان مسلمان با افکار یونان باستان آشنا شد . ولی پس از رنسانس تا زمان معاصر ارتباط روشنی بین مجامع فلسفی اروپا و محافل فلسفی شرق و اسلام وجود نداشت . در اروپا حرکت فلسفی روندی ویژه یافته و در اثر رواج تجربه گرایی و حس گرایی ، مکاتب فلسفی جدیدی پیدا شده بود .

البته به جای آن که یک مسیر مستقیم و روال مداوم در فلسفه به وجود آید ، افکاری پراکنده در محافل فلسفی مطرح می شد که بسیار با هم متناقض و متفاوت بود و هیچ یک استحکام و اتقان کافی را نداشت . همه این مشرب های فلسفی ، از مادی و الحادی تا آنها که از فلسفه الهی دم می زدند ، بدون این که از افکار حکمای اسلامی آگاه باشند ، راه خود را می پیمودند .

از سوی دیگر در شرق اسلامی نیز فلسفه سنتی بدون توجه به افکار فلسفی غربی به مسیر طبیعی خودش ادامه می داد . این روند برای فلسفه به منزله یک علم و مجموعه ای از افکار و اندیشه ها زیان بخش بود ، زیرا وقتی برخورد صحیح و منطقی بین مکاتب و نظریات مختلف وجود نداشته باشد ، فلسفه رشد کافی نخواهد یافت . بنابراین در شرق اسلامی به دلیل نبود ارتباط با افکار حکمای غربی ، یک حالت جمود دیده می شد و فیلسوفان غربی نیز از افکار درخشان ملاصدرا و شاگردان و نشر دهندگان اندیشه وی محروم بودند .

اما در قرن اخیر به سبب رفت و آمد بسیار دانشجویان کشورهای اسلامی به کشورهای اروپایی ، آشنایی هایی غیرمستقیم ، پراکنده و ناقص با مکاتب غربی پیدا شد . به ویژه پس از این که ماتریالیسم دیالکتیک به منزله یک فلسفه علمی مطرح شد و شعار طرفداری از علوم و استفاده از کاوش های علمی را برای پی ریزی فلسفه و تبیین مبانی فلسفی بیان کرد در کشورهای اسلامی حامیانی به دست آورد .

این روند نیازی پایه ای را برای بحث های تطبیقی و تبیین موضع مستحکم و استوار فلسفه اسلامی در برابر دیگر مکاتب فلسفی پدید آورد تا جلوی این توهم که روزگار حکمت اسلامی سپری شده و اکنون نوبت فلسفه جدید است ، گرفته شود .

علامه طباطبایی و شهید مطهری در پاسخ به این ضرورت دست به کار شدند ، ایشان ضمن تبیین فلسفه اسلامی و نقادی فلسفه های وارداتی مفاهیم فلسفی را بگونه ای بیان کردند که قشرهای گوناگون مردم با آن آشنا شوند ، زیرا افکار غربی در ذهن توده مردم رسوخ یافته بود و مارکسیست ها با عبارات ادبی زیبا و نثرهای جذاب ، خوراک هایی مسموم عرضه کرده بودند .

این کار بسیار سخت بود ، زیرا مباحث فلسفه دشوار و دیر فهم است و تنها عده ای خاص ، ممتاز و نمونه می توانند از این سفره حکیمانه استفاده کنند ، اما چاره ای نبود ، فلسفه باید گسترش می یافت ، تا مسائل فلسفی از چهارچوب و مدار اختصاصی و محافل ویژه اش خارج شود و در دسترس فرهنگیان ، دانشجویان و تحصیل کرده های جوان قرار گیرد و آنان نیز بتوانند مضامین آن را با فلسفه های دیگر مقایسه کنند و دریابند که حنای آن مکاتب وارداتی در برابر حکمت اسلامی رنگی ندارد .

بدیهی است اگر این کتاب با زبان علمی اسلامی ، یعنی عربی نگاشته و مباحثش در قالب واژه های ویژه فلسفی تدوین می شد ، فراگیران نمی توانستند از آن چنین استفاده گسترده ای بکنند . بنابراین نویسندگان کوشیدند به زبان فارسی باشد ، از اصطلاحات تفهم پذیرتر استفاده شود و نیز نثر کتاب ساده و رسا باشد .

بدین روی می توان ویژگی های کتاب را در محورهای زیر خلاصه کرد :

• الف) عرضه مباحث در قالب جدید و متناسب با مقتضیات زمان .

• ب) ارائه مباحثی جدید از سوی مرحوم علامه ، همکاران و شاگردانش ، به ویژه شهید مطهری که فلسفه سنتی را غنی و پربار کرد .

• ج) سادگی ، روانی و فهم پذیر بودن برای همه علاقمندان .

با نشر این اثر فضلایی بسیار با افکار غربی آشنا شدند ، توان نقادی در برابر فلسفه های اروپایی به دست آوردند ، توانستند به شبهات و پرسش های به درستی پاسخ دهند و نیز به معارف غنی اسلامی پی برده ، هویت علمی خود را باز یابند .

این برکات ، پیشرفت ها و روشنگری ها ، مرهون زحمات این دو متفکر بزرگوار شیعی است و چنین نهال ناب و پرباری به دست چنین بزرگانی پرورش یافت ، امیدواریم در آینده این حرکت سترگ تداوم یابد و سرعتش افزایش یابد . خوشبختانه به برکت پیروزی انقلاب اسلامی ، امکان فعالیت های علمی و فرهنگی در کنار کوشش های سیاسی و اقتصادی فراهم شده و رو به گسترش است و پژوهندگانی تلاشگر در این عرصه ها گام هایی سودمند برداشته و آثاری ارزشمند عرضه کرده اند . (5)

• استمرار روشنگری ها:

شهید مطهری برای مبارزه با افکار الحادی ، به توضیحات و پاورقی ها در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بسنده نکرد و در پژوهش ها و تألیفاتی دیگر و نیز برنامه های آموزشی و تبلیغی به افشای این مسیر باطل و نقد افکار مادی پرداخت . (6)

آن شهید برای خنثی سازی تفکرات مارکسیستی فعالیت هایی را نیز در دانشگاه آغاز کرد و در مجامع علمی و آموزشی ، ضمن تبین مسائل اساسی اسلام و روشن ساختن ابعاد فرهنگ اسلامی ، ضعف ها و نارسایی های مکاتب بشری ، به ویژه ماتریالیسم را باز گفت . وی با ورودش به دانشگاه توانست افکار اسلامی را در آنجا گسترش دهد و با شبهات الحادی مبارزه کند .

آن شهید در آذر ماه 1350 مدیریت گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشکده الهیات دانشگاه تهران را پذیرفت . کسانی دیگر نیز عضو این گروه بودند و هدف از تشکیل آن ، بسط و احیای اندیشه های فلسفه الهی و گسترش معارف اسلامی بود . بنابراین کسانی که در این گروه عضو بودند ، می بایست به اندیشه های فلسفی و معارف اسلامی تعهد و تسلط کامل می داشتند .

اما عضویت کسی مانند امیر حسین آریان پور (7) نظریه پرداز مارکسیست ها در این گروه ، توجیهی نداشت ، جز آن که رژیم پهلوی با تحمیل وی به گروه فلسفه و حکمت اسلامی می خواست تضاد میان اسلام و مارکسیسم را افزایش دهد و با فرستادن وی به دانشکده الهیات مانع تبلیغات و پیشرفت فعالیت استاد مطهری شود .

اگر فرستادن آریان پور به این دانشکده ، دلیل موافقت و همکاری نامبرده با دستگاه ستم نباشد ، دست کم این موضوع مسلم است که مارکسیست ها آلت دست شاه بودند . رفته رفته کارشنی های آریان پور به جایی رسید که شهید مطهری در خرداد 1345 ، در ظاهر به دلیل خستگی و در باطن به دلیل رفتارهای این مارکسیست ، از سمت مدیریت گروه فلسفه و حکمت اسلامی استعفا کرد ، اما از تلاش برای افشای طرز فکری که مارکسیست ها به تبلیغ و نشر آن می پرداختند ، هرگز خسته نشد .

البته مطهری به آزادی فکر ، بیان و قلم اعتقاد داشت و حتی از آن حمایت می کرد ، اما معتقد بود آزادی اندیشه با فریبکاری تفاوت دارد و کسی نباید به نام آزادی به اغوا و فریبکاری بپردازد . امیر حسین آریان پور که مارکسیست بود با نقشه ساواک از دانشکده ادبیات به دانشکده الهیات منتقل شد و با این که دکترای فلسفه نداشت ، به گروه فلسفه و حکمت اسلامی آمد .

او فریبکارانه ، در لابلای درس ، برای مارکسیسم تبلیغ می کرد و به رد و انکار اصول اسلامی می پرداخت . برخورد استاد مطهری با وی بسیار منصفانه و عالمانه و نشانه ای بارز از روحیه آزادگی و حقیقت جویی آن استاد گرانمایه بود ، استاد خود این قضیه را چنین شرح می دهد :

" چند سال قبل در دانشکده الهیات ، یکی از استادها که ماتریالیست بود به طور مرتب سر کلاس ها تبلیغات مارکسیستی و ضد اسلامی می کرد . دانشجویان به این عمل اعتراض کردند و کم کم نوعی تشنج در دانشکده ایجاد شد .

من نامه ای به طور رسمی به دانشکده نوشتم که عین این نامه را در حال حاضر در اختیار دارم و توضیح دادم که به عقیده من لازم است در همین جا که دانشکده الهیات است ، یک کرسی ماتریالیسم دیالکتیک تأسیس شود و استادی هم که وارد این مسائل باشد و به این فلسفه معتقد باشد ، تدریس این درس را عهده دار گردد .

این طریق صحیح برخورد با مسئله است و من با آن موافقم ، اما این که فردی پنهانی و به صورت اغوا و اغفال بخواهد دانشجویان ساده و کم مطالعه را تحت تأثیر قرار دهد و برایشان تبلیغ کند ، این قابل قبول نیست .

بعد من به همان شخص هم چند بار پیشنهاد کردم که شما به عوض آن که حرف هایت را با چند دانشجوی بی اطلاع در میان بگذاری ، آنها را با من در میان بگذار و اگر هم مایل باشی می توانیم این کار را در حضور دانشجویان انجام دهیم و حتی اگر لازم باشد جمعیت بیشتری حضور داشته باشند ، می شود از اساتید و دانشجویان دانشگاه ها دعوت کرد و در یک مجمع عمومی چند هزار نفری ما دو نفر حرف هایمان را مطرح می کنیم و به اصطلاح نوعی مناظره داشته باشیم .

حتی به او گفتم با این که من حاضر نیستم به هیچ قیمتی در رادیو (زمان شاه) صحبت کنم و یا در تلویزیون حاضر شوم ، ولی برای این کار حاضرم ... " (8)

اما آریان پور زیر بار این پیشنهاد نرفت و برخوردهای منافقانه و فریبکارانه خود را ادامه داد و تا آنجا پیش رفت که در کلاس درس و در دانشکده الهیات ، برای دانشجوی مسلمان آگاهی که به سخنان او درباره دین و خدا اعتراض کرده بود چاقو کشید .

روش غیر علمی و دور از منطق آریان پور موجب اعتراض شماری بسیار از دانشجویان و حتی استادانی چون شهید مفتح شد و سرانجام مطهری برای اعتراض به این روش مذموم از دانشکده خارج شد . (9)

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) فرموده اند :

" جریان آریان پور این بود که او یک فرد معتقد به مارکسیسم در دانشکده الهیات مدرس بود و این جزء شگفتی های آن زمان بود که در دانشکده الهیات و علوم اسلامی یک کسی تدریس می کند که اصلاً اسلام را مطلقاً قبول ندارد .

مرحوم مطهری می گفت که من بارها با آریان پور راجع به مسائل اسلامی صحبت کردم . آریان پور می گفت : آقا ! بی خود می گویند ، من معتقد به مسائل اسلامی هستم !

ایشان مقابل آقای مطهری که می رسیدند با قاطعیت و جرأت می گفتند که خلاف می گویند که من همان وقت ها این را به بعضی از شاگردان آریان پور گفتم . اینها از تعجب شاخ در می آوردند که چطور این آدمی که این طور ضد اسلام در کلاس است ، پیش آقای مطهری که می رسد آن طوری صحبت می کند ... " (10)

پی‌نوشت‌ها:

1. دکارت ، فیلسوف ، ریاضیدان و فیزیکدان فرانسوی (1650 – 1596) پس از آن که تحصیلات را در فلسفه و ریاضیات گذرانید ، به پاریس آمد و در دانشگاه به تدریس پرداخت . قواعدی برای رهبری فکر ، بحث درباره روش ، تفکرات مابعدالطبیعی ، اصول فلسفه و بحث درباره عواطف روح از آثار او هستند .

2. گفتگو با آیت الله مصباح درباره معرفی کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم

3. ر.ک. اصول فلسفه و روش رئالیسم ، ج 1 ، مقدمه شهید مطهری

4. فلسفه اسلامی در نخستین مرحله خود که به شکل یک نظام فلسفی توسط ابونصر فارابی تأسیس شد ، سرشتی کاملاً استدلالی داشت . فارابی و پس از او شیخ الرئیس ابو علی سینا که فلسفه اسلامی را گسترش زیادی داد ، برای آرای ارسطو اعتبار بیشتری قائل بودند و از آنجا که ارسطو در مباحث فلسفی بیش از هر چیز بر قیاس برهانی تکیه داشت ، لذا فلسفه اسلامی شکل استدلالی به خود گرفت و نبوغ استدلالی ابن سینا ، این شیوه از تفکر فلسفی را با ظریف ترین مو شکافی ها آراسته کرد که به حکمت مشاء معروف شد .

این حکمت توسط ابن سینا به اوج کمال و قدرت خویش رسید و پس از وی به همت پیروانش چون بهمنیار ، جوزجانی و ابوالعباس لوکری گسترش یافت . افرادی که این نوع تفکر را ترویج نمودند به " مشائیین " موسوم بودند.

5. سخنرانی به مناسبت فرا رسیدن سالگرد شهادت آیت الله مطهری با عنوان " معرفی آثار آن شهید "

6. شهید مطهری علاوه بر پاورقی های مفصل که بر کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم نگاشته و مارکسیسم و ماتریالیسم دیالکتیک را نقد کرده است ، در منابع ذیل این شیوه را ادامه داده است : الف) نقدی بر مارکسیسم : که فراهم آمده از حدود چهل و پنج جلسه بحث و بررسی پیرامون فلسفه مارکسیسم است و در یک جمع خصوصی ایراد شده است . این کتاب به دو بخش کلی تقسیم می گردد که در بخش اول دیدگاه ها و فلسفه مارکسیسم معرفی و تشریح گردیده و در بخش دوم بررسی و نقد آن انجام شده است . ب) مسئله شناخت : حاوی مجموعه مشتمل بر ده جلسه سخنرانی شهید مطهری است که در محرم سال 1397 هجری برابر آذر و دی ماه سال 1356 شمسی در کانون توحید تهران ایراد نموده است .

ج) علل گرایش به مادی گری : هسته اولی این کتاب دو سخنرانی در همین موضوع در سال های 1348 و 49 بود که بنا به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان دانشسرای عالی در آن محل ایراد شد و شهید مطهری آن دو سخنرانی را با توضیحات و اضافاتی آماده کرد و در سال 1350 به طبع رسانید . در سال 1352 این کتاب تجدید چاپ شد و مطالبی بر طبع نخست افزوده گشت ، این کتاب نیز در نقد اندیشه های مادی در موضوع خداشناسی و ریشه یابی گرایش به افکار الحادی به رشته نگارش در آمده است . همچنین شهید مطهری در آثار دیگرش همچون یادداشت ها (جلد هفتم) : نظری در نظام اقتصادی اسلام ، تکامل اجتماعی انسان ، جامعه و تاریخ و کتاب حق و باطل ، ابطال اندیشه های مارکسیستی را پیش گرفته است . (گلی زواره)

7. امیر حسین آریان پور در سال 1303 شمسی به دنیا آمد ، او تحصیلات خود را تا دکترای ادبیات فارسی ادامه داد و نیز دکترای علوم آموزشی را کسب کرد . او مدتی دانشیار دانشگاه و استاد در رشته های علوم اداری ، فلسفه و تاریخ تمدن بود . تألیف و ترجمه چند اثر فلسفی ، ادبی ، اجتماعی ، آموزشی و روانشناسی از آثار اوست . کتاب های زمینه جامعه شناسی و پژوهش از مهمترین تألیفاتش می باشد . از دیگر آثار قلمی او می توان فرویدیسم ، درباره هنر و ترجمه بخش هایی از جلد اول و دوم تاریخ تمدن ویل دورانت را نام برد .

8. مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 65 – 63

9. غلامرضا گلی زواره ، شهید مفتح و تکبیر وحدت ، ص 157 . سرگذشت های ویژه از زندگی شهید مطهری ، ج 1 ، ص 76 – 75

10. همان ، ص 75 – 74

 

«آفتاب مطهر»(26)

 


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29