زندگي نامه شهيد حبيب‌الله مهديزاده طالعي

Shahid Taleiy

محل تولد : تبريز

سن در هنگام شهادت : 30 سال

مدارك علمي: كارشناسي

تخصص : رياضي

سوابق مبارزاتي: تهيه و انتشار اعلاميه‌هاي حضرت امام راحل،‌ جمع آوري كمك به اعتصابيون شركت نفت آبادان،‌ حضور در تسخير انقلابي پادگان‌هاي رژيم

كارهاي تشكيلاتي :‌ عزيمت به مناطق دور افتاده كشور و كمك به محرومان (پس از پيروزي انقلاب اسلامي ) ،‌عضويت در حزب جمهوري اسلامي

مسئوليت‌ها : همكاري با كميته انقلاب اسلامي ، همكاري با جهاد سازندگي و مسئول بخش تشكيلات در واحد امور استان‌هاي حزب جمهوري اسلامي

تولد تا جواني

حبيب‌الله مهديزاده طالعي فرزند حسين ،22 دي‌‌ماه 1330 ه .ش در شهر تبريز،‌ در خانواده‌اي مذهبي به دنيا آمد. مادرش نام زيباي حبيب‌الله را بر نوزاد خود نهاد و او با طي كمال طريق، نه تنها حبيبِ پدر و مادرش شد بلكه خداوند به واسطه شهادت، او را برگزيد و محبوب فرشتگان ساخت.

از كودكي با تعاليم اسلامي آشنايي پيدا كرد به طوري كه قبل از رسيدن به سن تكليف نمازش را مرتب ادا مي‌كرد. او هم چنين در ماه‌هاي مبارك رمضان افطار خود را به نيازمندان مي‌بخشيد و خود با اندك غذايي بر سر سفره ضيافت الهي مي‌نشست.

دوران ابتدايي را در مدرسه ايرانشهر و دبيرستان را در آموزشگاه‌هاي ثقه‌الاسلام و فردوسي تبريز گذراند. او در دروس رياضي و زبان و ادبيات انگليسي متبحر بود. در سال 1350 در آزمون رشته رياضي دانشكده مديريت و اقتصاد كرج پذيرفته شد.

در دوران تحصيل همواره سعي مي‌كرد، روي پاي خود بايستد . بنابراين شب‌ها به تدريس خصوصي مي‌پرداخت و با اندك پولي كه به دست مي‌آورد ،‌هزينه تحصيل و خريد كتاب‌هاي دانشگاهي‌اش را تأمين مي‌كرد.

در سال 1354 موفق به اخذ مدرك تحصيلي كارشناسي شد و پس از مدتي عازم خدمت سربازي گرديد و با درجه ستوان دومي در واحد اداري و كامپيوتري نيروي دريايي ارتش خدمت خود را سپري كرد.

شهيد مهديزاده طالعي و مبارزه عليه طاغوت

شهيد مهديزاده طالعي در دوران دانشجويي و همزمان با اوج‌گيري مبارزات ضد رژيم ، با اندوخته‌هايي كه در سايه مطالعه قرآن و نهج‌البلاغه فراهم كرده بود ، خيلي سريع جذب انديشه‌هاي امام راحل شد. او هم چنين آثار و نوارهاي سخنراني‌ شهيدآيت‌الله استاد مطهري را تهيه و با بررسي در آن، خود را براي ايفاي يك نقش مهم در كنار ساير مردم آماده مي‌كرد.

انگيزه مبارزاتي وي پس از واقعه 17 شهريور سال 1357 و حمله دژخيمان پهلوي به مردم بي‌دفاع، قوت بيشتري گرفت. در ماه‌هاي آخر خدمت سربازي هنگام تردد به پادگان محل خدمت خود، ‌با برداشتن كلاه و پوشيدن كت بر روي اونيفورم، ‌به صف انقلابيون مي‌پيوست و مردم نيز كه مي‌ديدند يك افسر ارتشي در كنار آنان بر ضد ظلم و ستم شعار مي‌دهد، انگيزه بيشتري پيدا مي‌كردند. او يك مرتبه در راهپيمايي‌ توسط مأموران دژبان مركز ارتش شاهنشاهي شناسايي شد اما توانست از آن منطقه بگريزد.

او همچنين در تهيه اعلاميه‌هاي حضرت امام خميني (ره) و انتشار آن و نيز جمع‌آوري كمك مالي براي اعتصابيون شركت نفت آبادان نقش مؤثري ايفا كرد.

در روزهاي آخرحيات منحوس رژيم پهلوي در تسخير پادگان‌ها خيلي فعال بود و در يازدهم بهمن سال 1357 تا نيمه‌هاي شب در كميته استقبال از حضرت امام انجام وظيفه نمود و نيمه‌هاي شب پس از بازگشتن به خانه، با راز و نياز وتضرع، از درگاه خدوند متعال، مسئلت نمود تا رهبر و مقتدايش صبح دوازدهم به سلامت وارد وطن شود.

شهيد مهديزاده طالعي پس از پيروزي انقلاب اسلامي

پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مدتي در كميته انقلاب اسلامي جمشيد آباد فعاليت مي‌كرد. ‌سپس به جهادسازندگي رفت و همراه دوستانش عازم استان آذربايجان‌شرقي شد و با توجه به شناختي كه به منطقه داشت،مشغول خدمت به روستائيان مناطق محروم گرديد . پس از آغاز فعاليت‌هاي حزب جمهوري اسلامي، به عضويت اين حزب درآمد و در بخش تبليغات مشغول به خدمت شد. پس از مدتي با جديتي كه از خود نشان داد به عنوان مسئول امور استان‌هاي حزب،‌ منشاء خدمات فراواني گرديد. او به شهيد دكتر بهشتي علاقه زيادي داشت و هميشه از صداقت و جذبه ايشان به نيكي ياد مي‌كرد. شهيد حبيب‌الله مهديزاده طالعي، قبل از پيروزي انقلاب اسلامي،تصميم گرفته بود براي ادامه تحصيل به خارج از كشور برود، اما بعد از به ثمر نشستن نهال انقلاب،‌از اين تصميم خود منصرف شد و مي‌گفت:«در چنين موقعيتي خارج شدن از ايران، لايق يك فرد مسلمان متعهد نيست».

او هميشه آرزوي شهادت داشت و افسوس مي‌خورد كه چرا در جبهه نيست. حبيب‌الله چند ساعت قبل از فاجعه تروريستي هفتم تير سال 1360 ،‌وقتي كه با مادرش درباره‌ي تشكيل خانواده سخن مي‌گفت از او خواسته بود تا روز سه‌شنبه 9/4/1360 با خانواده دختري كه مادرش به او پيشنهاد كرده بود براي آشنايي بيشتر و صحبت مراسم عروسي قرار بگذارد اما گويا دست تقدير چنين بود كه عروسي وي در آسمان‌ها برگزار شود. سرانجام حبيب‌الله مهديزاده طالعي شامگاه هفتم تير سال 1360، در انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي به دست منافقين كوردل با پيكري پاره پاره به سوي معبود شتافت.

بصيرت و آگاهي ويژگي‌ بارز شهيد

شهيد مهديزاده طالعي بسيار هوشيار و زيرك بود. با بصيرتي كه داشت خيلي سريع مي‌توانست حق را از باطل تشخيص دهد. همواره به دوستانش توصيه مي‌كرد با تيزبيني و تأمل مسير خود را انتخاب كنند و براي اينكه در دام گروه‌هاي منحرف فكري گرفتار نشوند،‌در كلام و انديشه‌ آنان بيانديشند. او در برابر توطئه‌هاي دشمنان انقلاب اسلامي ، بسيار با فراست عمل مي‌نمود و تا جايي كه مطلع مي‌گشت، پرده از نقاب پر از تزوير آنان برمي‌داشت.

ششم تيرماه سال 1360 و يك روز قبل از شهادتش ، هنگامي كه خبر ترور نافرجام حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي (مدظله‌العالي) در مسجد ابوذر تهران منتشر شد از اينكه برادران نتوانسته بودند، توطئه‌ي دشمنان را كشف كنند، بسيار اندوهگين بود. او اخبار و وقايع داخلي و خارجي را با دقت دنبال مي‌نمود و معتقد بود، برادران و خواهران همواره بايد ضمن حفظ روحيه انقلابي و جهادي خود، از اصول و مباني اعتقادي اسلام و انقلاب اسلامي حراست و پايداري كنند.

<ويژگي‌هاي اخلاقي و شخصيتي شهيد:

- پيروخط امام خميني(ره)

- دانا و هوشمند

- مهربان و صميمي

- شيفته حقيقت و عدالت

- دوستدار نماز و عبادت

- علاقه‌مند به تعالي فرهنگ اسلامي در كشور؛ از سجاياي اخلاقي شهيد حبيب‌الله مهديزاده طالعي به شمار مي‌رود.

سخن شهيد

شما فقط يکبار با دکتر بهشتي برخورد داشته باشيد، بس است تا شخصيت پر عظمت ايشان را بشناسيد.

گرماي دستان حبيب

حبيب علاقه خاصي به مادر داشت، از راه که مي‌رسيد، کنارش مي‌نشست، دستانش را در دست مي‌گرفت با مهرباني سخنانش را گوش مي‌کرد، ديگر مادر عادت کرده بود که هر روز حبيب دستي بر سرش بکشد، و بغضهاي فروخورده‌اش را بشنود. از جا که برمي‌خاست، تا کاري انجام دهد، حبيب در مقابلش ظاهر مي‌شد و با خنده مي گفت:«مادر شما خيلي زحمت مي‌کشيد، ما اگر پياده شما را از ايران تا خانه خدا ببريم باز هم نمي‌توانيم ذره‌اي از زحمات شما را جبران نمائيم» و باز مادر با نگاه مهربانش به حبيب مي‌نگريست.

آرزوي بزرگ

مهديزاده در تمام کارهايش نظم را رعايت مي‌کرد، هيچ‌يک از نيروهاي بخش او اجازه بي‌نظمي و غيبت را نداشت،‌ حبيب‌الله شديداً‌ به دکتر بهشتي علاقمند بود، تمام صحبتهاي دکتر را دقيق گوش مي‌داد، زمانيکه آيت‌الله بهشتي بدون هماهنگي قبلي از او گزارش کار خواست خيلي آرام و متين تمام گزارش را داد به طوري که دکتر از تسلط او شگفت‌زده شد مدام از خدا مي‌خواست شهادت را روزي او نمايد، در قنوت نمازش مي‌خواند:«خدايا شهادت را بر من سهل کن» وقتي از او مي‌پرسيديم، براي چه آرزوي شهادت داري بغضش را فرو مي‌خورد، و مي‌گفت:«آنهایي که در راه خدمت به دين و اسلام شهيد بشوند، در روز قيامت فاجعه کربلا را مي‌بينند» هيچ‌گاه دوست نداشت مادرش ناراحت شود، به همين علت بارها سفارش می نمود:«شما بايد صبر داشته باشيد، و قبول کنيد که ممکن است اين سعادت روزي نصيب من شود».

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31