هرگز او را اينگونه ناراحت نديدم
خاطره از : ملوك السادات بهشتي
وقتي تقي شهرام را گرفته بودند و حكم اعدام او صادر شده بود ، يكي از دبيرهاي سابق دبيرستان من كه با ما ارتباط نزديكي داشت و قبل از انقلاب مخفي بود ، پس از انقلاب پيدايش شد و به منزل ما زنگ زد ، كه پس از آن همه سال مايه تعجب من شد كه چطور توانسته ما را پيدا كند .
بعد از احوال پرسي گفت : خواهشي از شما دارم . گفتم : بفرماييد ، اگر بتوانم برايتان كاري بكنم ، هر چند شنيده ام شما مدتي از ايران رفته ايد (خواستم به او برسانم كه مي دانم در چه وضعيتي بوده و هست) انجام خواهم داد .
گفت : مي خواستم خواهش كنم به پدرتان بگوييد حكم تقي شهرام را متوقف كند و پرونده او را به دادگاه تجديد نظر بفرستند . من گفتم : اگر حكم مراحل خود را طي كرده باشد ، خيلي بعيد است كه پدرم اين خواسته را بپذيرد ، به خصوص اگر جرم او هم براي خودشان ثابت شده باشد كه ديگر معلوم است هيچ كاري نمي كنند .
او گفت : نه شما در جريان مسائل نيستيد ، لذا به ايشان اين مسئله را منتقل كنيد . گفتم : باشد . او هم گفت فردا براي نتيجه زنگ مي زنم . وقتي پدرم به منزل آمدند ، ساعت 5/12 شب بود و در حين صرف شام مسئله را به ايشان گفتم . به شدت برافروخته شدند كه من تا آن زمان و پس از آن به ياد ندارم ايشان را اينگونه ناراحت ديده باشم .
گفتند : فردا وقتي اين خانم تلفن زد به او بگو در آن زمان كه مبارزان مسلماني كه همرزم آنها بودند مثل شريف واقفي را بردند كشتند و حتي جسد آنها را هم سوزاندند ، ايشان (شهرام) يادش نبود كه اين كارها چنين عاقبتي خواهد داشت .
بعد گفتند : پرونده ايشان دقيقاً مطالعه شده و كاملاً براي ما مسلم است كه اين حكم صحيح صادر شده و ايشان محكوم است و به هيچ وجه تغييري در آن داده نخواهد شد .
كسي جرأت توقع توصيه خلاف نداشت
خاطره از : جواد مقصودي
از تبليغاتي كه منافقين عليه آقاي بهشتي مي كردند ، اين بود كه مي گفتند : چون ايشان در حزب جمهوري مسئوليت دارد ، نمي تواند رئيس قوه قضائيه بشود و قضاوت بكند . در صورتي كه ما سال ها اين بزرگوار را مي شناختيم و ايشان را كسي مي دانستيم كه اگر فرزندش هم كار خلافي مي كرد ، بين او و ديگران هيچ تفاوتي قائل نبود .
من به بعضي از اقوام كه در امور قضايي مشكل داشتند و از من مي خواستند به دليل رفاقت قديمي با آقاي بهشتي مسئله را با او مطرح بكنم تا سفارشي براي حل موضوع بكند ،مي گفتم : العياذ بالله اگر به آقاي بهشتي بگويم مشروب بخور ، بهتر از اين است كه از او بخواهم توصيه اي بر خلاف قانون و حقيقت داشته باشد ، چون كسي جرأت اين را نداشت كه از ايشان توقع امر خلافي را داشته باشد .
خانم و دختر بني صدر را آزاد كنيد
خاطره از : حجت الاسلام والمسلمين مسيح مهاجري
آقاي بهشتي در عين حالي كه با مخالفان نظام برخوردي سخت و قاطع داشتند ، اما هرگز حاضر نبودند اين برخوردها با مخالفان فكري شان از جنبه شرعي و قانوني آن خارج باشد .
براي نمونه در اواخر خرداد سال 1360 كه ايشان رئيس ديوان عالي كشور آقاي موسوي اردبيلي دادستان كل كشور بودند ، زماني كه بني صدر توسط امام و مجلس از رياست جمهوري اسلامي عزل شده بود ، منافقين و طرفداران بني صدر در خيابان هاي تهران به جان مردم افتادند و با كارد و تيغ موكت بري عده اي را كشتند و مجروح كردند .
همسر و دختر بني صدر هم در اين حملات حضور داشتند و آن عده را تحريك مي كردند . وقتي خبر دستگيري عده اي از جلمه اين دو نفر به آقاي بهشتي رسيد ، من و آقاي بهشتي در جلسه حزب جمهوري اسلامي بوديم .
شاهد بودم آقاي بهشتي فوراً به آقاي موسوي اردبيلي با تلفن تماس گرفتند و با قاطعيت به او گفتند : اينها را آزاد كنيد . وقتي آقاي موسوي اردبيلي سؤال كردند چرا اينها بايد آزاد شوند ، اينها مجرم هستند و باعث تحريك آشوبگران شده اند .
پاسخ دادند : هر چند اينها هم مجرم هستند ، ولي براي اين كه ما را متهم به برخوردهاي خانوادگي نكنند ، شما به خانم و دختر آقاي بني صدر كاري نداشته باشيد و آنها را آزاد كنيد .
پيشنهاد تشكيل سازمان مجاهدين را دادند
خاطره از : يوسف فروتن
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بنا به پيشنهاد آقاي مطهري و شهيد بهشتي در شوراي انقلاب تأسيس شد . چون سازمان مجاهدين خلق تنها گروه مسلح بود و مورد تأييد رهبران انقلاب نبود .
مي گفتند : اينها عنوان مجاهدين را دزديده اند و بايد سازماني به همين نام ، ولي در خط امام درست شود كه كم كم اين واژه از انحصار سازمان منافقين به در آيد ، لذا در شوراي انقلاب اين بحث شد كه گروه هاي متفرق هفت گانه ، صف موحدين فلاح ، خلق و ... اين سازمان را به وجود آوردند كه دفتر آن پس از تأسيس در پشت مجلس قديم در بهارستان بود .
