یادی از دیپلمات شهید حاج رشید پاریاوفلاح

Fallahنیمه های شب از خواب بیدار شدم، صدایی آرام شبیه به گریه کردن به گوشم خورد. خیلی بچه بودم، ترسیدم، دنبال صدا را گرفتم. صدا از توی آشپزخانه بود، کمی شبیه به صدای بابا بود. وارد آشپزخانه شدم، دیدم بابا گوشه آشپزخانه نشسته، تنش می لرزه و داره گریه می کنه. رفتم بغلش کردم و گفتم: بابا! چرا گریه می کنی؟ دوباره بغضش ترکید و گفت: عزیزم تمام دوستام شهید شدن و من تنها شدم، برام دعا کن تا شهید بشم، دعا کن برم پیش دوستام. بابایی! تو کوچیکی، خدا حرفتو گوش می ده، دعاتو مستجاب می کنه. دعاکن بابات شهید بشه. منم دوست نداشتم بابام بیشتر از این گریه کنه. همونجا دعا کردم خدایا بابامو شهید کن.(طاها،فرزند ارشد شهید)

به گزراش پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) دیپلمات شهید حاج رشيد پارياوفلاح در ٢٨ اسفند سال ۱۳۴۰ در خانواده ای مذهبی و مستضعف در روستای محروم اوريم سوادكوه چشم به جهان گشود و در آغوش طبيعت سرسبز و با نشاط روستا و در ميان مردمی صميمی و خونگرم، رشد نمود.

حاج رشید ورود چشمگيرش را در فعاليتهای انقلابی و مذهبی از سال 59، با حضور مستمر در صحنه های مختلف انقلاب، به خصوص مبارزه بی امان با عناصر خود فروخته ضدانقلاب، به ويژه گروهک منافقين، به اوج رساند؛ كه حاصل اين مبارزات دلاورانه، مجروح شدن بدست عوامل منافق در چندین نوبت و نيز حضور مداوم در بحثهای خيابانی در جهت افشای چهره واقعی گروهكهای آمريكايی بود. حاج رشید، همواره با مطالعه كافی و وافی، خود را جهت اينگونه مناظرات مسلح می نمود و در اين راستا بعضاً موفق به جذب بعضی از عناصر اين گروهكها نیز می شد.

در نيمه اول سال 1360 به خدمت مقدس سربازی رفت و اين دوران نقطه عطفی بر زندگی معنوی اش بود. چرا كه با ورود به واحد عقيدتی سياسی ارتش در «پادگان 02 شاهرود»، حاج رشید، شيفته درس و بحث، حديث و قرآن شد. و آن چهره پر جوش و خروش به شخصيتی سراپا معنوی و اخلاص، مبدل شد و او دیگر آن جوان صرفاً پر تب و تاب در مبارزات خيابانی نبود. او از نگاه همه دوستان و آشنايان معلمی شده بود كه از محضرش درس می گرفتند. در همین دوران سربازی، حاج رشید برای اولین بار افتخار حضور در جبهه ها را پیدا می کند و شجاعانه به عنوان شیربیشه مازندران در لباس مقدس سربازی مقابل دشمن بعثی می تازد.

اين بخش از زندگی پر افتخار حاج رشید در سال 62 به پايان رسید و تأثیرات حاصل از كلاسهای عقیدتی و جبهه ها، او را، وادار به ادامه زندگی در جمع با صفا و صميمی و الهی طلاب حوزه کرد. از اينرو با ورود به حوزه علميه امام صادق(ع) كوتنا قائمشهر، زندگی جديدی را آغاز کرد و در همان سال از سپاه سوادكوه به عنوان نيروی داوطلب به جبهه های نور اعزام شد و به علت استعداد فراوانش در مداحی اهل بيت(ع) علاوه بر حضور در گردانهای رزمی، از جمله احياگران مجالس دعای كميل و توسل در لشکر ویژه 25 کربلا شده بود.

در اواخر سال 64 با ورود به حوزه علميه قم به درس طلبگی ادامه داد. تا آنكه بنا به پا فشاری و اصرار برادران از وجود مبارک او در بنياد شهيد سوادكوه دعوت به عمل آمد. حاج رشید با شروع فعاليت جديد در واحد فرهنگی بنياد شهيد، خدمت مقدس خود به خانواده های معظم شهيدان را آغاز کرد.

حاج رشید بارديگر موفق به حضور در جبهه های نبرد شد و با حضور فعال و چشمگيرش در عمليات كربلای ٥، به عنوان يكی از عناصر ارکان گروهان، گردان امام محمدباقر(ع) لشکر ویژه و خط شکن 25 کربلا به وظيفه الهی اش جامه عمل پوشاند.

در سال ٦٧ جهت ادامه تحصيل به شهر قم رفت كه از همان روزها وارد جرگه سياست خارجه شده و همکاریش را با وزارت امورخارجه آغاز کرد و به عنوان يكی از كارگزاران فعال و برگزيده سياست خارجه مطرح گرديد.

در همان سال با ازدواج در يک خانواده مذهبی، پيوند صمیمی و الهی اش را با همسرش آغاز کرد كه حاصل اين پيوند مبارک ٣ فرزند پسر به نامهای: محمدطه، حسين و محسن می باشد.

در سال 1370 با موفقيت در آزمون ورودی، جهت اخذ مدرک كارشناسی در رشته علوم سياسی وارد دانشگاه شده كه به طور نيمه وقت علاوه بر تحصيل به كار خود نيز ادامه می داد تا آنكه در حين تحصيل و در سال 1374 بعنوان يكی از كارگزاران سياست خارجه اولين مأموريت موقتش را در كشور ستم ديده افغانستان آغاز نمود.

بارديگر نيز در سال 75 مأموريت كوتاه خودش را در افغانستان به انجام رساند و در این مدت یکی از پر فراز و نشيب ترین لحظات عمر و زندگی مباركش را در شهرهای كابل، باميان و مزار شريف افغانستان پشت سر گذاشت. تا آنكه در سال 76 به عنوان مأمور ثابت در سركنسولگری مزار شريف افغانستان مشغول به كار شد.

حاج رشيد در ديار افغانستان پيک پيام آور شاديها و اميدها برای مظلومان و ستمديدگان افغان شده بود كمتر كسی بود كه گذری بر سفارت يا كنسولگری داشته باشد ولی شيفته اخلاق نيكوی حاجی نگرديده ومرهون تلاشهای مخلصانه او نشده باشد.

در همان سال ها موفق به رفتن سفر الهی حج شد که وقتی دوستان از او سوال کردند که چه حاجتی از خداوند خواستی؟ او گفت: شهادت در راه خدا، بزرگترین حاجت و دعای من در آن سفر بود.

سرانجام همه خوبی ها، گروهک تروریستی طالبان در حمله ددمنشانه خويش به محل سركنسولگری ايران در مزار شريف، در تاريخ 17/5/77، انتقام خودشان را از مكتب تشيع گرفته و حاج رشید به همراه ٨ تن ديگر از بهترین فرزندان اين مرز و بوم و ديپلماتهای عزيز ايرانی، عند ربهم یرزقون گشتند.

اعلام خبر شهادت آنان به آن شكل مظلومانه كه حتی با بی احترامی به پيكرهايشان از سوی طالبان همراه شد، ايرانيان را عزادار كرد؛ ابتدا كسی خبر نداشت، همه می دانستند كه مزارشريف سقوط كرده اما براساس آخرين تماس شهيد ريگی سرپرست كنسولگری به وزارت خارجه و شهيد صارمی خبرنگار ايرنا همه می دانستند كه طالبان وارد شهر شده اند.

خبرنگارشهيد محمودصارمی كه محل فعاليتش ساختمانی رو به روی سركنسولگری بود و برای درامان ماندن و بودن در كنار ديپلمات ها به سركنسولگری آمده بود، هنگامی آخرين گفت و گوی تلفنی خود با همكارانش را قطع كرد كه گفته بود: من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی هستم، گروه طالبان چند ساعت پيش وارد مزارشريف شدند، خبر فوری مزارشريف سقوط كرد؛ اينجا محل كنسولگری ايران در مزارشريف است، عده ای از افراد طالبان در محوطه كنسولگری ديده می شوند به من بگوييد چه وظيفه ای...

شهيد صارمی همچنين تلفنی گفته بود: طالبان به زور وارد كنسولگری شدند، صدايشان در حياط به گوش می رسد، من بايد بروم، بايد قطع كنم...

هنوز كسی نمی دانست طالبان ديپلمات ها و خبرنگار ايرنا را پس از چند دقيقه در زيرزمين ساختمان جمع و بدون توجه به قواعد ديپلماتيک جهانی، به شكلی بسيار مظلومانه تيرباران كرده اند.

حتی هنوز كسی نمی دانست كه عصر آن روز پيكر شهدا به گودالی در خارج از كنسولگری با اهداف مشخص منتقل شده بود تا نشان دهند كه اين افراد در بيرون از كنسولگری بوده اند و اين جنايت، كار آنان نبوده است.

تا یک ماه از سرنوشت اين 9 نفر گزارشی منتشر نشد، تا اين كه اجساد آنان در يک گور دسته جمعی در خرابه‌های پشت كنسولگری پیدا شد و در روز 21 شهریور77 شهادت آنان از رسانه ها اعلام شد و امام خامنه ای 3روز عزای عمومی در کشور اعلام کردند و پيكر آنان 24 شهريور 77 به تهران منتقل شد و بعد از نماز جمعه با حضور مبارک امام خامنه ای تشییع با شکوه و بی نظیری شد و سرانجام پس از 40 روز بی قراری پیکر پاک دیپلمات شهید حاج رشید پاریاوفلاح در 29شهریور77 در گلزار شهدای سیدنظام الدین قائمشهر در جوار شهدای گمنام به خاک سپرده شد.

اسامی شهدای سرکنسولگری ایران در مزارشریف در 17 مرداد سال 1377:

1ـ شهید ناصر ريگی(سرپرست)

2ـ شهید مجيد نوری نیاركی(مسئول امور مالی)

3ـ شهید محمدناصر ناصری(كارشناس امور فرهنگی)

4ـ شهید كريم حيدريان(كارشناس امور كنسولی‌)

5ـ شهید محمدعلی قياسی(كارشناس امور كنسولی)

6ـ شهید رشيد پارياوفلاح(كارشناس امور كنسولی)

7ـ شهید نورالله نوروزی(كارشناس امور كنسولی)

8ـ شهید حيدرعلی باقری(كارمند فنی)

9ـ شهید محمودصارمی(خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی)

 


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29