آنگاه كه از بيعت با تاريكي و غيبت نور خسته شدي، قرآن بخوان

آنگاه كه از بيعت با تاريكي و غيبت نور خسته شدي، و آنگاه كه نسيان، گريبانت را گرفت و عصيان، دامانت را و معصيت خويش را معصوميت پنداشتي، قرآن بخوان.

A1046684

به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، شهيد سرافراز «مهدي رجب‌بيگي»‌ سال 1336 در شهر دامغان به دنيا آمد و از سال 1354 در رشته مهندسي راه و ساختمان دانشگاه تهران به تحصيل پرداخته و در فعاليت‌هاي دانشجويي شركت مؤثر و فعال داشت. وي از دانشجويان پيرو خط امام (ره) در جريان تسخير لانه جاسوسي (سفارت) آمريكا به شمار مي‌آمد، شهيد رجب‌بيگي در روز پنجم مهرماه سال 1359، در خيابان برادران مظفر جنوبي (صباي جنوبي)، توسط عناصر ضدانقلاب و بر اثر اصابت چندين گلوله اسلحه كمري به شهادت رسيد.

اين شهيد والامقام در يادداشتي مناجات‌گونه نوشته است: آنگاه كه درون خويش را از خود تهي يافتي و بيرون از خويش را خالي از خدا، قرآن بخوان. آنگاه كه در درياي خروشان زندگي، در چنگال طوفان جهل و ترس اسير شدي و ساحل صلاح و صلح و كشتي نجات و رهايي را آرزو كردي، قرآن بخوان.

آنگاه كه عقلت، احساست را به بند كشيد و فكرت، عشقت را و قوه پيوستن به يزدان به نيروي عرفان را از دست دادي، قرآن بخوان. آنگاه كه در كوچه باغ‌هاي يأس، حيران و سرگردان، نااميد و پريشان، در جستجوي قطره‌اي آب، كشتزار خشك و قحطي‌زده انديشه‌ات را تسلي مي‌دهي، از درياي بي‌كران اميد لختي برگير و قرآن بخوان.

آنگاه كه مرگ را ختم و معاد را وهم و پندار خود را حتم يافتي، قرآن بخوان. آنگاه كه غرور، وجودت را گرفت و تفاخر، شعورت را، و ذلت خويش را عزت يافتي و نخوت خويش را همت، قرآن بخوان. آنگاه كه از فرط جهالت، امانت را از ياد بردي و به خيال سعادت، اسير ضلالت شدي، قرآن بخوان.

آنگاه كه خود را خدا يافتي، يا خدا را جدا از خود، و يكي بودن شرك را توحيد پنداشتي و شمع را خورشيد، قرآن بخوان.

آنگاه كه مرگ خود را دور ديدي و حيات خويش را جاويد يافتي و دنيا و آخرت را جدا از هم و دنياداري و بهشت را در كنار هم، قرآن بخوان. آنگاه كه از درستي گسستي و بر مركب سستي نشستي و به پستي پيوستي و در منجلاب تباهي، ر‌هايي را خواستي، قرآن بخوان. آنگاه كه نهايت سعادت را بودن و شهادت را نهايت حيات پنداشتي و ماندن را شرافت و رفتن را ضلالت و شدن را حماقت، قرآن بخوان.

آنگاه كه از بيعت با تاريكي و غيبت نور خسته شدي، قرآن بخوان. آنگاه كه نسيان، گريبانت را گرفت و عصيان، دامانت را و معصيت خويش را معصوميت پنداشتي، قرآن بخوان. آنگاه كه گذشته را حسرت و حال را عسرت و آينده را حيرت احساس كردي، شب قدر را به يادآور و قرآن بخوان. آنگاه كه در دره‌هاي پستي و زبوني، در جستجوي راهي به سوي قله انسانيت، سنگستان را در مي‌نوردي و همچون اسير زنداني، دريچه‌هايي را مي‌جوئي، قرآن بخوان.

آنگاه كه در دل سياهي شب و در اعماق تاريك ظلمات، در جست‌وجوي نور و روشني، شمع وجودت از شور و التهاب مي‌سوزد و در آرزوي صلح و سپيدي، افق را به اميد نظاره فلق مي‌نگري تا شايد طلوع فجر را در نيمه شب تماشا كني، قرآن را باز كن تا در فلق برگ‌هايش، در افق انديشه‌ات فجر را ببيني، قرآن بخوان.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31