روزگار غریبی است!

Eskelet

" نسل انقلاب که از سه دهه ی پیش و از دوران قیام ضد سلطنتی بهمن 1357 با نام مسعود رجوی و موسی خیابانی قدم به صحنه ی مبارزه ی سیاسی درایران گذاشت آرمانش در ایران آزادی است و تا رسیدن به آن از پای نخواهد نشست . این پیمانی است که در جان و روان هر مجاهد اشرف نشین حک شده است و این آرمان در هر کوچه و خیابانی و در هر شهر و روستایی و در هر ومدرسه و دانشگاهی تحت تاثیر همین نسل ریشه دوانده است ."

" تنها سیاست درست برای مقاومت ایران ، تلاش همه جانبه برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه و استقرار یک حکومت لائیک به جای آن است . جنبش مقاومت ما تاکنون در این راه گام برداشته است . این سیاست درست ، عقلانی و منطبق با خواسته های فروخورده ی مردم را باید از این پس هم ، بی ذره ای تزلزل ادامه داد . "

اینها تنها نمونه هایی کوچک از میان هزاران بلوف بزرگ و کوچکی است که به تناسب حال و احوال نویسندگان باند تروریست رجوی بر زبان می آید . به قول فرانس بکن بائر – قیصر فوتبال آلمان – " زمانی که یک بازیکن در اوج جوانی است هنرش را با گل زدن و بازی خوبش به همه نشان می دهد و به این صورت از خود دفاع می کند و زمانی هم که به دوران پیری و ناتوانی رسید به جای پاهایش ، زبانش برای دفاع از حقانیتش به کار می افتد و این زمانی است که نابودی آن بازیکن از راه رسیده است . " درتکمیل حرفهای بکن بائر باید گفت بازیکنان ناکارآمد بیشتر از آن که بازی قشنگ و البته جوان مردانه را مد نظر داشته باشند به حرف های قشنگ رو می آورند و البته سعی در ارشاد همه نیز دارند .

با ملاحظه ی دو نقل قول بالا و صحبتهای قیصر می توان مشابهت زیادی بین دوران پیری یک بازیکن فوتبال و حرفهای وی و سازمان تروریستی مجاهدین خلق یافت .

این افراد با نشستن گرد پیری بر چهره ی حیاتشان - در طی سالهای اخیر- بیش از پیش به تکاپو افتاده اند تا تضمین بدهند که هنوز هم هستند و می توانند راهگشای مسابقات بزرگ باشند . منافقین که در دوران مسابقه ی نود دقیقه ای جنگ تحمیلی، تنها ده دقیقه به عنوان بازیکن کمکی صدام به میدان آمدند نتوانستند در آن مسابقه از خود درخششی نشان دهند و با همه ی دست و پا زدنها، کاری از پیش ببرند . بعد از آن و در مسابقات کشتار مردم عراق – تنها برای رضایت و دست بوسی صدام – حاضر شدند؛ اما روزگار روز به روز آنها را به درجه ی پست تری رساند تا آنجایی که امروز حاضرند به عنوان توپ جمع کن سیاست های جنگ طلبانه ی آمریکا و انگلیس و گروه های تروریستی موجود در عراق باشند . والبته به رغم همه ی زوری که می زنند حتی نمی توانند نقش یک توپ جمع کن خوب را هم بازی کنند و درست از همینجاست که زبانهایشان از قفا بیرون می آید. تئوری می دهند ، نظریه پردازی می کنند ، محکوم می کنند ، بیانیه می دهند ، از تضییع حق " مقاومت ایران " سخن می گویند ، مردم را به انقلاب و پایداری دعوت می کنند ، امید پیروزی می دهند! ، از حقوق پایمال شده ی خودشان که ناشی از مماشات با حکومت ایران است سخن می گویند ، وعده ی روزهای خوب و خوش را می دهند و البته از بلوف و بزرگ نمایی ارتش بی نظیرشان سخن می گویند و خلاصه همه ی ملت ایران را نیز نصیحت می کنند .

به سالهای گذشته برگردیم . به یاد چه کسی می آید که در آن دوران رجوی عراق را وطن خود ذکر کرده باشد و داعیه ی پناهندگی در عراق را عنوان کرده باشد ؟ آیا جز این بود که رجوی در همان دوران به اصطلاح اقتدارش از آمدن به ایران و مبارزه با رژیم آخوندی و شکست دادن آن سخن گفته بود؟ قدیمی ترها آیا یادشان می آید که رجوی و مریم قجر به اندازه ی امروز بیانیه بدهند و مریم شال و کلاه کند و دوره بیافتد و پاچه خواری پیرمردان شیزوفرنی گرفته و بازنشته ی دیپلماسی برخی کشورهای اروپایی را انجام بدهد ؟ ( قیصر عجب مثال درستی زد که وقتی بازیکنی پیر می شود تازه زبانش باز می شود ) . آیا جز این بود که آن دوران سلاح داشتند و اربابی صدام را هم پشت سر خود می دیدند و خدا را هم بنده نبودند ؟ آیا جز این است که امروز چیزی برای عرضه در چنته ندارند و به حرف های قشنگ و مینیاتوری روی آورده اند ؟ شیر هم وقتی پیر می شود به جای شکار کردن ، با گفتن خاطرات شکار، به دنبال خاطرات روزهای خوش خود، احساسی نوستالوژیک را برای خود تداعی می کند ، چه برسد به منافقان کفتار صفت که همان دوران هم پس مانده خور این و آن بودند و امروزشان هم به خواست خدا بدتر از دیروزشان است .

روزگار غریبی است ؛ خیلی غریب تر از آنی که مریم فراموش کرده باشد که دیروز چقدر جنایت کرد و امروز با پُز دفاع از حقوق ملت ایران کاسه ی گدایی اش را دراز کرده و غریب تر از آنی که مسعود دیروز رهبری ایزدی بود! و امروز نوکری زندانی و در انتظار تعیین تکلیفش .


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29