چندی پیش مریم رجوی با رفقای فرانسویش نشستی با نام «کنفرانس سنای فرانسه» در پاریس برگزار کرد که سایت منافقین آن را پوشش خبری داد. در گزارش این نشست اظهارات چند نفر با القاب دهانپرکن پرفسور و سناتور فرانسوی منعکس شد که برخلاف کلاس و مشی سیاستمدارانهشان صرفا به ایراد مشتی فحش و ناسزا پرداختند و بر خلاف روحیه علمی، بیاناتی خالی از استدلال داشتند. این شیوه دیرینه و بازی بچهگانهای که بهعادت کسلکنندهای برای منافقین بدل شده دیگر کارکردی در صحنه بینالملل ندارد و به تقلای فرو افتاده در باتلاق شباهت بیشتری دارد؛ تقلایی که بیشتر موجب غرق میشود تا نجات.
مریم رجوی در سخنرانی ابتدایی خود انتخابات برگزار شده زیر نظر مقامات قانونی و بینالمللی و خبرنگاران داخلی و بهخصوص خارجی از تمام دنیا را «نمایش ژوئن» مینامد. او این فکاهی را در حالی بر زبان میراند که مشخص نیست براساس کدامین انتخابات برگزارنشده و نظرسنجی صورت نگرفته خود را رئیسجمهور مینامد و با کدام مجوز از سوی مردم رای خود را به آنها تحمیل میکند؟ شاید این سمت خودخوانده از طرف همان رفقایش در کهکشان اشرف به وی اعطا شده باشد که در نهایت سیاهچاله فضایی خشم مردم عراق آنها را فرو بلعید.
در ادامه جلسه سناتور آلن نری، یکی از مواجببگیران منافقین گفت: «سنای جمهوری محلی برای جنگيدن در دفاع از حقوق بشر است!» اما خود او در ادامه پاسخی به این گفته خود داد که: «آيا در جهان تک کشوری را میشناسيم که بگويد ما يک رژيم ديکتاتوری وحشتناک هستيم! ما کسانی هستيم که حقوق بشر را زيرپا میگذاريم! و آزادی را نقض میکنيم! نه! حتی بدترين ديکتاتورها هم میگويند که مدافع ماهيت انسانی و حقوق بشر هستند.» آری همه میدانند که شما جزو بدترین دیکتاتورهای دنیا هستید که بهظاهر مدافع ماهیت انسانی و حقوقبشر هستید. یکی از هزاران دلیل هم دخالتی است که چندی پیش فرانسه به نام کهنه بهانههایش: آزادی و دموکراسی، در آفریقای مرکزی کرد تا فصلی جدید از چپاول و غارت را شروع کند.
همچنین آلن ويوين، وزير مشاور در دولت فرانسوا ميتران گفت: «آنچه شما خانم رئيسجمهور[!] باز کرديد و آنچه ژان پير ميشل گفت در عين پيچيدگی و در عين حال بهروشنی و صراحت زندگی سختی را که... ايرانيان تحت... در داخل ايران تحمل میکنند، نشان میدهد.» در این باره یک توافق را در بین تمام اقشار و طیفهای سیاسی مردم ایران میتوان مشاهده کرد و آن اینکه از هر کس پرسیده شود یکی از علتهای این وضعیت چه چیزی است در جواب میشنوی: تحریمها. تحریمهایی که فرانسویان و دیگر متحدانش در 5 به علاوه 1 با قساوت تمام بر مردم ایران روا داشتهاند و همچنان بر ادامه آن پافشاری دارند.
در ادامه آقای بهاصطلاح پرفسور، فردريک آنسل بر خلاف روحیه علمی خاص یک پژوهشگر، مدعیات خود را که از جنس خزعبلات منافقین بود، با ناسزا به کرسی مینشاند؛ باوجودیکه بارها اعتراف میکند نمیدانم، نمیشناسم باز هم در آن زمینه نظر میدهد. در جایی دولت ایران را به پراگماتیست بودن متهم میسازد (که در موقع لزوم چهره تغییر میدهد.) بر اساس طرزفکر این به اصطلاح پرفسور باید پرسید: آیا تغییر هزارباره موضع غرب بهویژه فرانسه در برابر منافقین (برای مثال دستگیری سرکردگان منافقین در اورسوراواز تا کنفرانسی اینچنینی در سنای فرانسه) که هر بار به مناسبتی و 180 درجه متفاوت از موضع قبلی بود، ثابت نمیکند که صفت پراگماتیست بر قواره ایشان برازندهتر است؟
رژين دوفورژ، نویسنده نیز مانند همه حرف مربوط و حسابی نزدند. برای مثال این خانم اندکی از آسمان و ریسمان سخن بافت و اندکی به سخنرانان قبلی نان قرض داد و بقیه حرفش را بهدرد و بدبختیهای خود در دوران کودکی اختصاص داد؛ اما به طرز خندهداری در انتها پلی زد به لیبرتی و در باند منافقین فرود آمد.
او به نحوی نوستالژیک بهکشتار نازیها در کمپ «سوژ» در سال 1942 اشاره میکند که انسان را یادکشتار فرانسویها در الجزایر و دیگر کشورهای شاخ آفریقا میاندازد. جالبتر آنکه، منافقینی که روزی از انقلابیون الجزایر الگوبرداری میکردند هماکنون با استعمارگران فرانسوی بر سر یک سفره مینشینند.
فرانسوا کولکومبه، بنيانگذار سنديکای قضات فرانسه نیز در جایی میگوید: «حمله عليه اشرف به شکلی آماده شده بود که افکارعمومی بينالمللی نسبت به آن چيزی که قرار بود رخ دهد، بیتفاوت بماند. و اين طور بود چرا که در همان زمان يک حمله شيميايی عليه سوريه انجام شده بود و حتی اين سؤال متصور است که آيا همه چيز در يک هماهنگی انجام نشده بود؟»
این حمله که به اذعان دوستان اروپایی ایشان مشخص شد کار رفقای تروریستشان در سوریه بوده؛ پس احتمالا آن هماهنگی که از آن پرده برمیدارد باید بین آنها و تروریستهای سوریه و منافقین صورت پذیرفته است و نه کس دیگری!
او چند سوال دیگر را از مسئولین عراقی میپرسد: «سؤالات اين بود که چطور ممکن است يک نيروی مسلح بتواند از جادهای که قرار است شما از آن حفاظت کنيد، عبور کند؟ حتی اگر هشيار نبوديد، آنها چطور توانستند حمله خود را انجام بدهند بدون اين که شما اقدام به عملی بکنيد؟ چطور آنها توانستند نفرات را اعدام کنند بدون اين که شما هيچ اقدامی بکنيد؟ چطور آنها توانستند با گروگآنها محل را ترک کنند بدون اين که شما مانع آنها بشويد؟ سؤالات بسيار ساده و دقيق. هيچ پاسخی به اين سؤالات داده نشده. چرا هيچ پاسخی داده نشده؟»
برای رسیدن به پاسخ این سوالها میتوان از همان رئیسجمهور خودخوانده ماجرای قتل مجید شریفواقفی را پرسید (یکی از اعضای مجاهدین خلق که پیش از انقلاب بهدست سران گروه مجاهدین خلق به علت نپذیرفتن مشی فکری مارکسیسم کشته شد) و یا آنکه چگونه قبل از این، دهها نفر از منافقین به طرز مشکوکی در اشرف به تیغ سپرده شدند؟ کار چه کسانی بود؟ در اشرف که عوامل فلان رژیم و فلان رژیم در کار نبود. پاسخ اینگونه سوالات در سابقه منافقین بهعنوان یک گروه تروریستی قهار در به قتلرساندن دوستان و همپالگیهایشان نهفته است.
بريژيت آلن، نمايندهٴ مجلس ملی فرانسه، همچنین حرف چندانی برای ارائه نداشت جز پافشاری بر همان اتهامهای کسلکننده و خندهدار همیشگی؛ اما این در حالی است حقوق مسلمانان در فرانسه، آمریکا و... نقض میشود و در امور کشورهای آفریقایی و آسیایی که بسیار دورتر از آنها میباشند دخالت میشود وکشور متبوع ایشان در ردیف اول صدور تروریسم تکفیری به کشور سوریه میباشد ولی او هیچ اشارهای به آنها ندارد.
ريموند تنتر، عضو پيشين شورای امنيت کاخ سفيد که پولهای هنگفت منافقین به او مشهور است، میگوید: «در برابر اعتراضات صلح آميز مردم سوريه، دولتها چه میگويند؟»
اگر بخواهیم بیطرفانه به موضوع سوریه بنگریم و از هیچ طرفی طرفداری نکنیم باز هم شنیدن این ادعا، «اعتراضات صلحآمیز»، آدمی را به شگفت در میآورد. احتمالا منظور ایشان از صلحآمیز، شلیک موشکهای شیمیایی به مردم شهرها، تجاوز به دختربچهها، درآوردن و خوردن قلب مقتولان، قتل دستهجمعی و سوزاندن افراد صرفا بهخاطر عقیده مذهبی نه طیف سیاسی است. آری! این است صلح به شیوه غربی!
در یک تحلیل کلی از روند جلسه باید گفت توافق در جلسه گروه 5 بهعلاوه 1 با ایران بر سر مساله هستهای چنان بغضی در گلوی منافقین و شرکای فرانسویشان ایجاد کرده است که ترکیدن آن را در برگزاری چنین کنفرانسهایی که به گفته خودشان بیشتر شبیه نمایش است، میتوان دید.