رهایی از توهم(14)

به قلم عضو سابق سازمان مجاهدين خلق

 

Amoozesh Terror

شكنجه در خانه تيمي رهايي از تو هم

به هر صورت عمده فعاليت ما گوش كردن به راديو عراق و راديوي آزاد وابسته به سلطنت طلبان (زماني كه راديوي سازمان را به سختي مي توانستيم دريافت كنيم) و پياده كردن اخبار و گزارش ها و تكثير و البته توزيع آنها در سطحي محدود بود. چون همان طوري كه توضيح دادم ظرفيت افراد هسته محدود بود. براي رساندن نشريه به دست آنها هزارتا مسئله به اصطلاح امنيتي را رعايت مي كرديم، در حالي كه دركنار اين قضايا گردش و تفريح و مسافرت و از اين قبيل مسائل هم ترك نمي شد. توجيه مان هم اين بود كه بايد عادي سازي كنيم تا سوءظن حتي افراد خانواده هم برانگيخته نشود ولي اين به اصطلاح عادي سازي، گاهي به فراموشي همه چيز حتي به قول خودمان مبارزه!! مي انجاميد!

اتصال هسته مقاومت ما توسط فردي به نام حميد و با واسطه شخص ديگري به اسم محمود افشار(46) به هسته بزرگتري كه خانه تيمي داشت و افراد باانگيزه تري عضو آن بودند، يك مقدار اوضاع هسته را بهتر ساخت. البته در اين مرحله هم فقط برخي از افراد هسته توانستند جذب آن هسته بزرگ شوند و بقيه تقريباً منفعل شدند.

حالا ديگر در اين هسته بزرگتر افرادي وجود داشتند كه مي توانستيم با آنها مسائلمان را مطرح نماييم. پرسش هاي فراواني درباره عملكرد سازمان در ذهنمان شكل گرفته بود كه واقعاً برخي از آنها را مي ترسيديم بيان كنيم، چراكه سريعا عنوان آدم بريده و مسئله دار مي گرفتيم و پيش بقيه سرافكنده مي شديم.

به خاطر دارم در آن روزها اين سؤال ها و پرسش هاي بسيار ديگري، بي نهايت ذهنم را آزار مي داد كه با اصول سازمان جور درنمي آمد. مسائلي كه اصلاً در فاز سياسي وجود نداشت و يا من نمي فهميدم.

مثلاً قضيه شكنجه پاسداران(47) كه سازمان رسماً آن را تكذيب نكرد. يا ازدواج رجوي با فيروزه بني صدر(48) و يا مصالحه سازمان با صدام حسين، سركرده رژيم بعث عراق. (49) توجيهات سازمان در بسياري مواقع كليشه اي بود، مثلاً در مورد مصالحه با صدام فورا استدلال لنين در صلح برست ليتوفسك(50) مابين روسيه و آلمان در اواخر جنگ جهاني اول را مثال مي آوردند. بدون آنكه اين ابهام را پاسخ دهند كه در آن روز، لنين از سوي يك دولت رسمي تصميم گرفت و نه سازماني كه هنوز هيچ وجهه حكومتي و قانوني ندارد.

46- محمود افشار را پس از دستگيري در سالن 6 زندان اوين ديدم كه بعداً به سالن 4 انتقال يافت.

47- پس از ضربات سال 61، رهبري سازمان مجاهدين خلق، خط «عمليات مهندسي» را ارائه مي كند. به اين ترتيب كه افراد مشكوك حوالي خانه هاي تيمي، شناسايي، ربوده و سپس براي كسب اطلاعات شكنجه شوند. در پي اين خط در مردادماه 1361، سه پاسدار به اسامي «طالب طاهري»، «محسن ميرجليلي» و «طهماسبي» توسط افراد واحد عملياتي مجاهدين خلق در تهران ربوده مي شوند. اين سه پاسدار ابتدا به يك خانه تيمي در حوالي خيابان بهار برده مي شوند. مسئولان درجه اول سازمان از جمله مهدي كتيرايي و حسين ابريشمچي براي كسب اطلاعات به اين خانه مي آيند و شروع به شكنجه پاسداران كميته با ضربات كابل به كف پا و ساير نقاط بدن مي كنند، با مشت دندان هاي آنها را مي شكنند، روي پاهاي كابل زده آنها، آب داغ مي ريزند و به پشت كمر يكي از آنها، اتوي داغ مي چسبانند، بعد هم با تزريق سيانور آنها را كشته و در يكي از باغ هاي تهران آنها را دفن مي كنند. (به نقل از كتاب «مجاهدين خلق در آيينه تاريخ»، نوشته علي اكبر راستگو، صفحه 53، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي) و همچنين رجوع كنيد به كتاب «شكنجه» از انتشارات دادستاني انقلاب مركز - .1362

48 -در سال 1361 مسعود رجوي در دومين ازدواجش پس از اشرف ربيعي، فيروزه دختر ابوالحسن بني صدر، رئيس جمهور مخلوع ايران را به عقد خود درآورد و آن را يك ازدواج سياسي ناميد. پس از مدتي و با جدا شدن ابوالحسن بني صدر از مجاهدين خلق، فيروزه بني صدر هم از رجوي جدا شد و رجوي بعد از مدتي با مريم قجر عضدانلو، همسر مهدي ابريشم چي ازدواج كرد و اين بار آن را انقلاب ايدئولوژيك اعلام كرد! سپس مريم قجر عضدانلو كه از آن پس، مريم رجوي ناميده شد، علي رغم سابقه بسيار كمتر از اعضاي متعددي از كادر مركزي سازمان در مقابل حيرت گروه گسترده اي از اعضا و هواداران، به مقام مسئول اول سازمان رسيد!! و بعد از آن به عنوان رئيس جمهور به اصطلاح منتخب مقاومت از سوي رجوي منصوب شد!!! در مقابل اين اقدام، طيف قابل توجهي از كادرهاي قديمي سازمان با وجود فضاي به شدت پليسي و امنيتي آن، شروع به جدا شدن از مجاهدين خلق كردند كه از آن ميان مي توان به پرويز يعقوبي و مهدي تقوايي اشاره كرد. همچنين از آن پس اعلام كردند كه هيچ يك از اعضاي سازمان بعد از انقلاب ايدئولوژيك حق ازدواج و تشكيل خانواده را ندارد!!!!

49 -در 19 دي ماه سال 1361 با ديدار مسعود رجوي و طارق عزيز در پاريس، رسماً روابط مجاهدين خلق و حكومت صدام آغاز شد و به تدريج نيروهاي سازمان از فرانسه و اروپا به عراق منتقل شدند. ديدار رجوي و صدام در خرداد 64 در بغداد اوج اين روابط بود كه باعث شد به طور كلي سازمان مجاهدين خلق در پايگاههاي صدام در عراق مستقر شوند و با دشمني كه سال ها ايران را به خاك و خون كشيده بود، به سازش كشيده شوند. اين روند را تقريباً حتي ساير نيروهاي ضدانقلاب نيز برنتافتند.

نكته جالب و عبرت آموز اينكه در فروردين 1359 كه چند ماهي تا آغاز جنگ تحميلي باقي مانده بود، هنگامي كه راديو عراق در گفتاري از بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق تجليل كرد، سخنگوي سازمان طي سخناني اظهار داشت كه: «. . . از آنجا كه همزمان با افزايش اختلافات عراق با ايران، اين نحوه برخورد، حاصلي جز ضربه زدن به مجاهدين ندارد، لذا به مسئولان اين راديو هشدار مي دهيم كه اولاً مجاهدين را اسباب ترفندها و معامله گري هاي سياسي خود قرار ندهند. . . نه مي توان به هيچ قيمتي مجاهدين خلق ايران را خريد و نه آنها را بازيچه معاملات سياسي قرارداد. . . »

همچنين در 28 فروردين 1359، مسعود رجوي پس از اظهارات صدام حسين در مورد شرايط پايان درگيري هاي مرزي ايران و عراق در ديدار با هاني الحسن گفت: «. . . پيداست كه حرف هاي صدام حسين صرفاً مانور تبليغاتي و طبل ميان تهي است و يا آقاي سعدون حمادي مي خواهد در افكار عمومي بين المللي موجه جلوه كرده و ايران را مقصر معرفي كند. . . »

و 11 سال بعد همين مسعود رجوي در ديدار با سپهبد صابر الدوري رئيس وقت سازمان مخابرات عراق (سازمان اطلاعات عراق) در مورد روابط مجاهدين خلق و رژيم صدام گفت: «. . . از كلمات محبت آميز رئيس جمهور (صدام حسين) همچنين از خود شما تشكر مي كنم و اين بيشتر مرا خجل مند مي كند. . . چيزي جز وظيفه خودمان انجام نداده ايم و نياز نبود كه رئيس جمهور نامه تشكرآميز به من بدهد. شما بهتر مي دانيد كه چه ماجراهايي بوده و در چه نقطه دقيقاً ما دستمان را در دست هم گذاشتيم. . . سرنوشت ما واحد است، خون هاي ما در هم آميخته است. . . » (به نقل از كتاب براي قضاوت تاريخ: متن مذاكرات مسعود رجوي با مسئولان اطلاعاتي عراق در زمان حكومت صدام، انگلستان، ايران اينترلينك، چاپ اول، تابستان 1383)

50 -پس از روي كار آمدن حكومت بلشويكي در روسيه در سال 1917، در حالي كه جنگ جهاني اول در جريان بود، لنين رهبر شوروي براي سر و سامان دادن به اوضاع كشورش با ارسال پيامي، تقاضاي آتش بس به آلمان داد. كه قرار اين آتش بس در محلي به نام «برست ليتوفسك» مابين نمايندگان دو كشور منعقد گرديد. ضمن آنكه به شهادت تاريخ لنين تا پيش از سقوط خاندان رومانف در آلمان زندگي مي كرد و با پشتيباني مالي آنها وارد روسيه شد و بساط حكومت تزار را برچيد. بدين لحاظ طبيعي بود كه نسبت به آلمان ها احساس دين كند.


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛

ترور شهید عشرت اسکندری بر سر سفره صبحانه

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛

ترور شهید عشرت اسکندری بر سر سفره صبحانه

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان