رهايي از تو هم( 18)

به قلم عضو سابق سازمان مجاهدين خلق

 

Amoozesh Terror

ورود به زندان اوين

ورود به زندان اوين با چشم بند برايم بسيار غريب بود. ولي همچنان خوش خيال بودم كه از من هيچ چيز نمي دانند و به اشتباه دستگير شده ام و به زودي آزاد خواهم شد. نخستين سؤال هاي بازجويي هم بر اين خوش خيالي من دامن زد. بيشتر راجع به قاچاق مواد مخدر پرسيدند و بعد اينكه سلطنت طلب هستم و يا كمونيست. خلاصه از هر دري سخن مي گفتند به جز سازمان مجاهدين خلق! من هم به خيال اينكه نتوانسته اند به هويتم پي ببرند، راضي و خشنود بودم. اگرچه موقعيت پس از آن برايم مبهم بود. فكر مي كردم اگر آزاد هم بشوم به كجا مي توانم پناه ببرم و چه كاري بايد انجام دهم.

سه روز به همين منوال گذشت و من در كنار راهروي دادسراي انقلاب اسلامي تهران، همچنان در خيال آزادي بودم. در طي اين روزها در همان راهروي دادسرا همراه گروهي ديگر از متهمين حضور داشتم. همان جا غذا مي خورديم و همان جا هم مي خوابيديم و اين نكته را هم بايد اعتراف كنم كه پس از سال ها مجدداً همان جا نماز خواندن را شروع كردم. بدون اينكه بخواهم درباره نماز خواندن يا نخواندن بچه ها در طي آن سال ها صحبت كنم. (59) ولي بايد بگويم تا آنجا كه مي دانم تقريباً عموم اعضاي هسته مقاومت ما اهل نماز نبودند!!

در راهروهاي دادسرا گاهي صداهاي داد و فرياد مي شنيدم. تصور شكنجه هايي كه در بيرون بسيار راجع به آنها شنيده بوديم و خودمان درباره شان تبليغ كرده بوديم، ذهنم را مشغول كرده بود، شوك الكتريكي، آپولو، ناخن كشيدن، سوزاندن و. . .

آيا اين شكنجه ها واقعيت داشت؟ در پيش خودم برخي داستان هايي كه در جزوه هاي سازمان خوانده و يا از اعضاي آن درباره مقاومت مجاهدين خلق در زير شكنجه و خواندن سوره «والعصر» شنيده بودم را مرور مي كردم و از خود مي پرسيدم آيا من هم مي توانم با خواندن سوره «والعصر» در زير آن شكنجه ها مقاومت كنم؟!

روز چهارم دستگيريم بود كه، دوباره به بازپرسي فراخوانده شدم و براي چندمين بار از من راجع به فعاليت هايم سؤال شد و من هم براي چندمين بار همان دروغ هاي قبلي را تحويل دادم. اين درحالي بود كه آنها از همه فعاليت هاي من باخبر بودند ولي چهار روز فرصت داده بودند كه خودم آنها را باز گويم. طبيعي بود كه من حرفي نزنم و حتي هواداري ام از مجاهدين خلق را لو ندهم! اما بازهم از شكنجه خبري نشد.

راستي چه چيزي را مي خواستم پنهان كنم؟ هسته مقاومت كه به طور كلي لو رفته و از هم پاشيده بود و طبق موازين سازماني حتي اگر با لو رفتن و مخفي شدنم، خانه هاي تيمي عوض نشده بودند، لااقل در اين چهار روزي كه از دستگيري من مي گذشت، بايستي اين عمل انجام مي گرفت. (60) بنابراين دليلي براي كتمان مطالب نداشتم و از طرف ديگر چرا هواداري از سازماني را كه مي بايستي بدان افتخار مي كردم، پنهان مي نمودم؟ به نظرم شايد همه اين ها به اين دليل بود كه به هر ترتيب مي خواستم از آنجا قسر در بروم. حالا بعد از آن چه اتفاقي مي افتاد، برايم اهميتي نداشت.

بازجويم كه حاج داوود صدايش مي كردند (بعدا دريافتم وي در سال هاي پيش از انقلاب از اعضاي سازمان مجاهدين بوده وساليان درازي رادر زندان هاي شاه گذرانده و البته پس از ماركسيست شدن سازمان رابطه اش را با آن قطع كرده است) به من آخرين اخطار را كرد كه حقيقت را درباره فعاليت هايم بنويسم، در غير اين صورت ناچار خواهند بود كه با حكم قاضي به تعزير(61) متوسل شوند.

اما من بازهم مقاومت كردم و همه مسائل را كتمان نمودم تا اينكه بالاخره حكم گرفتند و قرار شد تا تعزير شوم. بازجو گفت هر وقت خواستم مطالب را بگويم، تعزير متوقف خواهد شد. اول تصور مي كردم كه با خواندن سوره والعصر واقعاً مي توانم مقاومت كنم ولي امكان پذير نبود. با هر ضربه گويي نفس آدم بند مي آمد. چند بار دستم را به علامت اعتراف بالا بردم و تعزير متوقف شد، اما با خارج شدن مطالب قبلي از دهانم، مجدداً ادامه يافت. نمي دانم چند ضربه شد، اما فكر مي كنم 20 تا 25 ضربه شد كه بالاخره گفتم هوادار سازمان مجاهدين خلق بوده ام و بلافاصله تعزير متوقف شد. بازجو بالاي سرم آمد. هيچ وقت اين جملاتش را از خاطر نمي برم كه در آن موقعيت، تأثير عجيبي بر من گذارد. او در همان حالت گفت (نزديك به اين مضمون):

«چرا خودت را اذيت مي كني؟ چرا به خاطر سازماني كه ادعاي مبارزه ضد امپرياليستي داشت و امروز در دامان آمريكا و سيا و موساد جاي گرفته، خودت را به خطر مي اندازي؟ مگر نديدي همه شان رفتند و شما و امثال شما را تنها گذاشتند تا جاده را برايشان صاف كنيد و آن وقت قدم بر روي خون شماها بگذارند و برگردند؟ من هم مثل تو زماني عضو اين سازمان بودم و برايش مبارزه كردم و زندان كشيدم و شكنجه شدم. اما در همان زمان فهميدم اين ها آن مجاهديني نيستند كه ادعا مي كنند. بايد به فكر خودت باشي. اگر به فكر خودت بودي، من هم كاري مي كنم كه حكم كوتاه مدت بگيري و آزاد بشي. »

در آن موقع تصورم اين بود كه ادعاي بازجويم مبني بر اينكه سابقه عضويت در سازمان دارد، فقط يك بلوف بوده است براي اينكه همذات پنداري من را برانگيزد. ولي بعد متوجه شدم كه تصورم نادرست بوده است و واقعاً بسياري از كاركنان و بازپرسان شعبه هاي مختلف دادستاني انقلاب اسلامي تهران در آن سال ها از مبارزين و شكنجه شده هاي دوران طاغوت و برخي از آنها از فعالين سازمان بودند كه در همين رابطه دستگير شده و حبس هاي طولاني را تحمل كرده بودند، اما در داخل زندان پي به ماهيت سازمان برده و از آن جدا شده بودند. (62)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

59 -ديگر چنين مسائلي براي مجاهدين خلق امروز كه به جاي سرودهاي شهادت و ايران زمين و جهاد، ترانه «قلب من ادامه خواهد داد» سلين ديون خواننده آمريكايي را از فيلم رمانتيك تايتانيك مي خوانند و از ترور مستشاران نظامي آمريكا در دوران شاه تبري مي جويند، اهميتي ندارد.

60- طبق معمول مبارزات مخفي در صورت بي خبر ماندن از يكي از اعضاي گروه، حداكثر بعد از 24 ساعت تمامي مكان هاي قبلي بايستي تخليه شده و قرارها لغو شود. به همين دليل در آموزش ها توصيه مي شد دستگير شدگان، پس از 24 ساعت كليه اطلاعات خود را مي توانند در بازجويي ارائه دهند و به همين دليل بازپرسان سعي مي كردند تا پيش از 24 ساعت، اطلاعات لازم را از بازداشت شدگان بگيرند تا به اصطلاح قرارها نسوزند.

61- تعزير حكم شلاق كمتر از اندازه حد شرعي است كه قاضي آن را براي افشاي حقايق و رفع خطر از جامعه مسلمين صادر مي نمايد.

62 -از جمله محمد داوود آبادي (مهرآيين) ملقب به حاج داوودي كه سربازجوي شعبه يك دادستاني بود و از مبارزان و انقلابيون سرسخت دوران طاغوت به شمار مي آمد. وي كه استاد كار جودو هم هست از سال 48 عضو سازمان مجاهدين خلق شد و به اعضاي آن آموزش رزمي مي داد. او در اولين عمليات نظامي سازمان يعني گروگان گيري شهرام، پسر اشرف پهلوي شركت داشت و در جريان ضربه گسترده ساواك به اين سازمان در 24 آبان ماه 1350 دستگير شد. وي همچنين از طرف ديگر در رابطه با گروه حزب الله بين سال هاي 48 تا 50 فعاليت مي نمود. دومين دستگيري اش در سال 52 تا اسفند 56 به طول انجاميد.

همچنين احمد احمد كه مدتي مسئول روابط عمومي دادستاني انقلاب بود، سال ها در گروه هاي مسلح حزب ملل اسلامي، حزب الله و مجاهدين خلق فعاليت كرد و بارها به زندان افتاد و شكنجه هاي وحشيانه دژخيمان ساواك را تحمل كرد. ديگري سيداسدالله لاجوردي، دادستان انقلاب تهران از زجركشيده هاي زندان شاه بود كه در اين مسير يك چشمش ناقص شد. او از سال 43 تا 57 مجموعاً حدود 9 سال را در زندان هاي مختلف شاه گذراند كه اتهام آخرين زندانش همكاري با سازمان مجاهدين خلق بود و باعث شد به 18 سال حبس محكوم شود اما با اوج گيري انقلاب آزاد گرديد و يا عزت شاهي (مطهري) كه به دليل دوستي ديرين با محمد مهرآيين مدتي از همكاران دادستاني و كميته انقلاب بود، او از معروفترين مبارزين بر ضدرژيم پهلوي محسوب مي شود كه بنابر اسناد موجود بيشترين مدت را در سلول هاي انفرادي كميته مشترك ضد خرابكاري (3 سال) گذرانده و تنها شخصي است كه در اين مدت نادرترين شكنجه ساواك را تحمل نموده است. به اين طريق كه مدت 165 روز (5 ماه و نيم) به تختي در مسير عبور زندانيان بسته مي شد. براي عبرت آنها هر بار با گذر يك زنداني مورد ضرب و شتم با باتوم و كابل برقي قرار مي گرفته است. اين نوع شكنجه هاي او را دكتر شريعتي هم مشاهده كرده است. براي اطلاعات بيشتر رجوع كنيد به كتاب هاي:

- خاطرات احمد احمد، به كوشش محسن كاظمي، انتشارات سوره مهر، .1379

- خاطرات عزت شاهي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، .1384

- ياران امام به روايت اسناد ساواك (جلد 6) شهيد سيداسدالله لاجوردي، مركز بررسي اسناد تاريخي، .1377


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان