«دیدار با امام»

به کوشش محسن کاظمی

قسمت هفتم خاطرات احمد احمد

Ahmad E Ahmad

ادونیست های روز هفتم

" ادونیست های روز هفتم " (1) جریان مسیحی بود که به امر تبلیغ آیین مسیحیت با هدف مقابله با اسلام مبادرت می کرد ، این جریان در کلیسایی واقع در ابتدای خیابان رشت ، تقاطع خیابان پهلوی (ولی عصر) تمرکز یافته بود و به نام کلیسای " ادونیس " معروف بود.

در این مرکز سرمایه گذاری های مادی فراوانی صورت گرفته بود و تبلیغات گسترده ای در اشاعه مسیحیت می کردند ، ادونیست های روز هفتم در سال های 1340 تا 1343 در راستای هدف خود و با شیوه ای نوین شروع به نشر و توزیع جزوات تبلیغی به نام های " راه مریم " و " راه عیسی " کردند .

این جزوات به آدرس های مختلف در اقصی نقاط کشور و برای افراد مختلف از جمله مسئولین کشوری و لشکری به صورت ماهیانه و رایگان ارسال می شد ، پس از مدتی نیز برای همین آدرس ها و افراد ، کتاب های مختلف و نفیس مسیحی از جمله " انجیل " می فرستادند تا به تبلیغ خود عمق دهند .

من به همراه آقای محمد میر محمد صادقی و آقای حسین صادقی در کنار مبارزه و مقابله با جریان انحرافی بهاییت ، پس از اطلاع از این حرکت مرموز تصمیم به نفوذ به این جریان و مرکز گرفتیم تا شاید با کسب اطلاعات و آگاهی بیشتر راهی برای مقابله با این حرکت مرموز بیابیم .

از این رو خود را به ادونیست ها معرفی کرده و تمایل ظاهری نشان دادیم که می خواهیم پس از کسب اطلاعات و آگاهی مسیحی شویم ، سپس در جلسات تبلیغی آنها شرکت می کردیم .

بعد از گذشت مدتی و حضور در جلسات متعدد ادونیست ها ، وانمود کردیم که کاملاً مایل به تغییر آیین هستیم و آنها هم از ما استقبال کرده و با در اختیار قرار دادن کتابها و جزوات رایگان ، می خواستند میل ما را حتمی و قطعی کنند .

در کلیسای ادونیس با فرد دیگری به نام مرجانی آشنا شدیم ، او نیز می گفت که قصد مبارزه با آنها را دارد و برای جلب اعتماد آنها تظاهر می کند که مسیحی شده است ، مرجانی یک مرحله از ما پیشتر رفته بود ، زیرا ما خود را علاقمند و مایل به مسیحیت می دانستیم ، ولی او می گفت که مسیحی شده است .(2)

او توانست به این ترتیب تا حد زیادی به حوزه های ادونیست های روز هفتم نفوذ کرده و اعتماد آنها را نسبت به خود جلب کند ، پس از پیشرفت خوبی که او در حوزه مرکزی داشت توانست به ده هزار آدرسی که نشریات " راه مریم " و " راه عیسی " و کتابهای آنها ارسال می شد ، دسترسی پیدا کند ، او تمام آدرس ها را یادداشت و در اختیار ما قرار داد .

کار ما تا آن روز گرفتن نشریات و کتاب های متعدد به بهانه پخش و توزیع و در واقع حبس و نگهداری آنها نزد خودمان بود ، تا به این ترتیب به دست افراد کمتری برسد ، ولی پس از گرفتن آدرس ها تصمیم گرفتیم که ما هم کاری شبیه به آنها انجام دهیم و به همین آدرس ها جزوات و کتاب های اسلامی بفرستیم تا به این طریق فعالیت ادونیست ها را خنثی کرده باشیم .

برای این منظور نشریه " ندای حق " را که در آن زمان آقای سید هادی خسرو شاهی منتشر می کرد ، انتخاب کردیم ، " ندای حق " حاوی مطالب ارشادی ، اسلامی و مذهبی پرمایه و مقتضی با زمان و به خصوص مسائل جوانان بود ، با تحقق نقشه ما این امکان فراهم می شد تا هر کس که نشریه " راه مریم " و " راه عیسی " را می خواند ، نشریه " ندای حق " را هم مطالعه کند .

برای عملی شدن فکر و نقشه مان با محدودیت های شدید مالی مواجه بودیم ، برای رفع این معضل به چند نفر و به چند جا مراجعه کردیم ، ولی نتیجه ای عایدمان نشد . این طرح در اندیشه و ذهن ما بود تا به طریقی راه گشایش آن را بیابیم .

 

دیدار با حضرت امام خمینی ( ره )

اوج گیری مخالفت ها با لایحه " انجمن های ایالتی و ولایتی " موجب آشنایی من با نام حضرت امام (ره) شد ، از آن رو من عاشق و شیفته این پیر فرزانه شدم ، برادرم مهدی این راه را بهتر از من رفت ، زیرا او با عضویت در هیئت های مؤتلفه خود را کاملاً تحت انقیاد و اطاعت رهبر مردمی انقلاب در آورده بود و به دفعات توانسته بود به محضر ایشان برسد و از رهنمودهای او بهره جوید .

اندیشه ارسال نشریه " ندای حق " به آدرس هایی که مجله " راه مریم " را دریافت می کردند و هزینه های مربوط به این کار مانند تهیه پاکت ، تمبر و بهای مجله ، ما را بر آن داشت که به طور جدی به فکر تأمین بودجه و چاره ای باشیم .

روزی که با برادرم مهدی در این خصوص صحبت می کردم ، او گفت که گزارشی از فعالیت هایمان به محضر امام (ره) بدهید ، اگر کار شما مورد تأییدشان باشد از شما حمایت کرده و کمک می کند .

من از او خواستم که امکان ملاقات با حضرت امام (ره) را برایمان فراهم کند ، او نیز پس از مشورت با حاج مهدی عراقی خواسته ما را پذیرفت و قول داد که در اولین ملاقات با امام (ره) تقاضای ما را برای دیدار حضوری طرح کند .

ما نیز مشغول تهیه گزارشی شدیم تا بتوانیم به آن وسیله نظر و تأیید امام (ره) را نسبت به کارهای خود جلب کنیم ، مرجانی که دایره فعالیتش گسترده تر و نفوذی در حوزه مرکزی بود ، توانست حدود 48 جلد کتابی را که درباره تبلیغ میسیونرهای مسیحی در ایران چاپ شده بود جمع کند .

ما این کتاب ها و یک سری نشریات " راه مریم " و " راه عیسی " را داخل یکی دو تا گونی ریخته و منتظر شدیم تا روز موعود فرا رسید .

اوایل سال 1342 روزی که برادرم و شهید حاج مهدی عراقی با حضرت امام (ره) ملاقات داشتند ، من ، مرجانی و میر محمد صادقی نیز با آنها همراه شدیم و به قم رفتیم .

شهید حاج مهدی عراقی و برادرم صبح به دیدار حضرت امام رفتند و ما در حرم حضرت معصومه (س) منتظر آنها شدیم ، وقتی از نزد امام (ره) برگشتند به ما گفتند : " برای همین امروز ساعت 5/3 تا 4 بعدازظهر وقت ملاقات برای شما گرفتیم ."

ما با شنیدن ان خبر خیلی خوشحال شدیم ، آن روز را در حرم به زیارت و دعا و نماز گذراندیم تا ساعت دیدار فرا رسید ، وارد منزل حضرت امام (ره) شدیم ، خانه ای با سبک و معماری قدیمی و بافت اندرونی و بیرونی در مقابل مان بود ، در کنار حیاط اندرونی چند تخت چوبی قرار داشت و روی آن فرش یا زیلو بود ، منتظر آمدن امام شدیم .

امام آمد ، نور آمد ، از جای برخاستیم ، سلام دادیم و ادای احترام کردیم ، امام جواب سلام مان را دادند ، بعد ما در مقابل ایشان زانو زدیم و نشستیم و با اجازه ایشان گزارش فعالیت مان را ذکر کردیم ، از مبارزه و تبلیغ و خطر میسیونرهای مسیحی صحبت کردیم ، درباره ادونیست های روز هفتم و این که چه کسانی هستند و چه می کنند ، توضیح دادیم .

مرجانی برای اغراق گفت که اینها ( میسیونرهای مسیحی ) توانسته اند در شهرستان همدان یک روستا را کاملاً مسیحی کنند ، با این گفته حضرت امام (ره) با هیبت همیشگی خود به او نگاه کردند و پرسیدند : " کجاست ؟ "

مرجانی متوجه شد که امام به اغراق او پی برده و در نتیجه ساکت شد و دیگر چیزی نگفت ، ولی ما بریده بریده حرف های خود را زدیم و با همان حال و روح جوانی گفتیم که ما قصد مبارزه با آنها را داریم و می خواهیم پرچم اسلام را در همه جا به اهتزاز درآوریم .

بعد نشریات " راه مریم " و " راه عیسی " و کتاب هایی را که با خود همراه برده بودیم از گونی در آوردیم و یک به یک به امام نشان دادیم ، با صحنه جالبی مواجه شدیم ، امام هر جزوه و کتابی را که می گرفت ، نگاهی به عنوان آن می کردند و می فرمودند " دیده ام ، دیده ام ، این را هم دیده ام ."

و آنها را کنار دست خود می چیدند ، ما باورمان نمی شد که امام این همه کتاب و جزوه را دیده باشند ، به همین خاطر رفتار ایشان به ما برخورد طوری که در درون احساس ناراحتی می کردیم ، این که امام حتی یک کتاب را هم نگفتند که ندیده ام ، برای ما تازگی داشت .

بغض گلویمان را گرفته بود ، امام وقتی عناوین همه کتاب ها را دیدند و کنار گذاشتند ، فرمودند که دو تا کتاب دیگر هم هست و اسامی آن دو را ذکر کردند ( که البته من الان اسم آنها را به خاطر ندارم ) و درباره آنها صحبت کردند ، ما جا خوردیم ، عجیب بود ، ما نتوانسته بودیم به این دو کتاب دسترسی پیدا کنیم .

گویا در آن کتاب ها به مرزهای کشور شبه وارد شده بود و رژیم طاغوت به همین علت اجازه نشر و توزیع آنها را به مسیحیان نداده بود ، ما از اطلاع و وقوف امام به این دو کتاب و مطالب آن بسیار شگفت زده شدیم . ناراحتی مان فراموش شد و کمی خود را جمع و جور کردیم ، فهمیدیم که ما دچار توهمات غلط شده ایم و امام خیلی جلوتر از همه حرکت می کنند .

بعد از این درس بزرگ ، به امام (ره) گفتیم که ما ده هزار آدرس را که جزوات ادونیست ها به آنجاها ارسال می شود به دست آورده ایم و قصد داریم در مقابل حرکت آنها به همان آدرس ها نشریه " ندای حق " را بفرستیم ، ولی مشکل مالی و بودجه ای داریم .

حضرت امام ( نقل به مضمون ) فرمودند : " این که مبارزه نیست و اینها شما را به خود مشغول نکنند ." ما دوباره جا خوردیم و با تعجب پرسیدیم : " مبارزه نیست ؟ پس چه چیز مبارزه است ؟! "

حضرت امام ( نقل به مضمون ) ، فرمودند : " اینها پنجاه سال است در این مملکت کار می کنند ، نتوانسته اند هیچ موحدی را مسیحی کنند ، لاابالی کرده اند ، ولی بی دین نکرده اند ، این جریانات یک سر منشأ دارد ، مثل یک نهر است ، شما بروید دنبال سر چشمه ، اینها هم از فساد رژیم است ، شما بروید دنبال آن ، اینها وقت تان را می گیرد ."(3)

ما بیشتر منفعل شدیم ، دیدیم که امام می گویند اینها مبارزه نیست ، پس این همه زحمتی که ما می کشیم چه می شود ؟ حضرت امام مطالب خود را ادامه دادند و فرمودند ( نقل به مضمون ) : " یک گروه دارند کار می کنند به نام ضد بهایی ، که مربوط به آقای حلبی است ، می خواستم به آنجا معرفی تان کنم ، اما آن هم مبارزه نیست ."

با مطلب آخری که امام در آن جلسه فرمودند ، دریافتیم که ایشان به همه زوایا و ابعاد وارد آگاه هستند و خیلی راحت و صریح سخن می گویند ، به ایشان گفتیم : " پس ما باید چه کار کنیم ؟ تکلیف مان چیست ؟ "

حضرت امام(ره) با همان لحن شیرین که همه قشرها آن را درک می کنند فرمودند ( نقل به مضمون ) : " همین مبارزه ای که روحانیت دارد می کند ، همین کار را بکنید ."

ما در ذهن و فکر خود به این می اندیشیدیم که روحانیت کار خاصی نمی کند ، به مسجد و منبر می رود و سخنرانی می کند ، اگر سخنرانیش خیلی تند باشد می آیند او را می گیرند و چند صباحی به زندان می برند .

ما در آن زمان بیشتر از این نمی توانستیم فکر کنیم و نمی توانستیم قبول کنیم که کار روحانیت مبارزه است ، اما گذشت زمان ثابت کرد که در فعالیت ها و حرکت های انقلابی آنچه که مفید و مؤثر بود همین حرکت روحانیت بود که موجب سلامت سایر فعالیت ها و موجب حرکت عظیم ملت و امت اسلامی شد .

ما آن روز به مبارزه مسلحانه ، کارهای تشکیلاتی و حزبی و جنگ های چریکی می اندیشیدیم و این نوع حرکت ها ( وعظ و خطابه روحانیون ) برای ما مبارزه قلمداد نمی شد ، این گذشت زمان بود که خلاف اندیشه ما و صواب اندیشه امام (ره) را ثابت کرد .

مدت ملاقات ما با امام به پایان رسید ، از ایشان خداحافظی کرده و باز گشتیم ، تا ابد این خاطره و ملاقات درس آموز و عبرت انگیز از لوح دیده و دل ما بیرون نخواهد رفت .

______________________

1- در دهه 1340 استعمار نو در لباس نو ظاهر می شود و با گسیل میسیونرهای مذهبی و مستشرقین غربی به سرزمین های شرق و به ویژه مسلمان ، در صدد استیلای فکری بر آنها بر می آید ، ادونیست های روز هفتم یکی از همین جریانات مرموز بود که در کشور ما در این دهه به وجود آمد و تلاش هایی برای استحاله مردم صورت داد .

2- مرجانی که گفته ها ، رفتار و اعمالش در ادونیست های روز هفتم مشکوک و شبه ناک بود ، سرانجام به آیین مسیحیت تغییر دین داد و به کشور آلمان گریخت و دیگر خبری از او به دست نیامد .

3- آقای محمد میر محمد صادقی در خصوص این ملاقات و سخنان حضرت امام مطالبی را با اندکی تغییر در اختیار واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی قرار داده اند .


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان