«دوران نوجوانی»

به کوشش محسن کاظمی

قسمت دوم : دوران جوانی و تحصیلات متوسطه

Ahmad E Ahmad

حدود پانزده ساله بودم که در خیابان شاهد راهپیمایی ها و تظاهرات هواداران حزب توده و جبهه ملی [گروه پان ایرانیسم ](1) علیه یکدیگر بودم ، هر یک گروه های ضربتی داشتند که در خیابان ها به زد و خورد می پرداختند .(2)

یادم می آید در یکی از راهپیمایی های پان ایرانیست ها به همراه برادرم مهدی که فرمانده چند گروه چهار نفری ضربت بود ، شرکت کرده بودیم ، راهپیمایان آدمک پیشه وری (3) را به آتش کشیدند ، آنها سرودها و شعرهایی را هم خوانی می کردند ، مانند :

برکشیم ما روزی تیغ خود از نیام / تا نماید صبح ما بعد تیره شام

دیدن این صحنه ها در آن سن برایم خیلی جالب بود ، با شرکت در این راهپیمایی ها بود که اسم من نیز به لیست هواداران آنها افزوده شد ، به طوری که بعدها وقتی توسط ساواک دستگیر شدم ، به هواداری و عضویت در این گروه استناد کردند .

در دعواها و درگیری ها به خصوص با توده ای ها سعی بر این بود که کار به کلانتری نکشد و قضیه در همان صحنه خاتمه یابد ، در خیلی از درگیری ها برخی دوستان از چوب ، چماق و چاقو استفاده می کردند ، اما من هیچ وقت به روی کسی چاقو نکشیدم ولی برای به اصطلاح رو کم کنی گاهی با دوستانم چاقو رد و بدل می کردیم .

وقتی وارد دبیرستان شدم ، برادرم مهدی درس و مدرسه را رها کرد و به همان ششم ابتدایی اکتفا کرد و به پدرمان گفت : " آقا جون ! از ما دو نفر یکی باید درس بخواند و دیگری کار کند ، تا زندگی مان بچرخد ." با این طرز تفکر او به سراغ کار و کارگری و من به دنبال درس و تحصیل رفتم .

سیکل اول را در دبیرستان جامی به پایان رساندم و باید برای سیکل دوم یکی از سه رشته ادبی ، ریاضی و طبیعی را انتخاب می کردم ، چون درس ریاضی ام خوب بود آن را انتخاب کردم .

دبیرستان جامی این رشته را نداشت و به ناچار در دبیرستان علامه واقع در چهارراه اناری ثبت نام کردم ، فاصله این مدرسه تا منزل ما زیاد بود ، من به دلیل نداشتن پول کرایه همیشه با پای پیاده این مسیر طولانی را طی می کردم .

از نکات قابل توجه آن دوره فضای نامناسب و وضعیت بد حجاب و پوشش خانم ها بود حتی دختران دبیرستانی تحت تأثیر فرهنگ مبتذل حاکم بودند ، از این رو تحصیل برای خانم های باحجاب و مذهبی در آن شرایط سخت و با حتی نا ممکن بود .

خواهر من نیز مانند بسیاری از دختر خانم ها به همین دلیل از ادامه تحصیل پس از اتمام کلاس ششم ابتدایی باز ماند ، برادرم محمود نیز به خاطر وخامت بیماری ذهنی و بحران روحی و روانی تا کلاس سوم ابتدایی بیشتر نخواند ، در نتیجه تنها فرد مدرسه ای خانواده من بودم و از این بابت همیشه مورد توجه والدین و فامیل قرار داشتم .

روزها درس می خواندم و شب ها به خاطر کمک به خانواده در یک انبار نیمه کاره شرکت نفت واقع در شهر ری نگهبانی می دادم و در ماه 4/80 ریال حقوق می گرفتم پس از گذشت 2 سال تحصیلی از سیکل دوم در دبیرستان علامه تصمیم گرفتم به مدرسه مروی بروم .

دبیرستان مروی در محله شمس العماره و مقابل مدرسه علمیه مروی و یکی از دبیرستان های خوب و هم ردیف با دبیرستان دارالفنون و ادیب بود ، بچه های این دبیرستان خیلی شلوغ و پر سر و صدا بودند و گاهی از طریق کوچه ای که مدرسه علمیه مروی در آن بود اقدام به فرار از مدرسه می کردند .

من در میان آن همه هیاهو ، سکوت وحشتناک و مرگباری را می دیدم که ناشی از ظلم و ستمی بود که بر سرنوشت آنان توسط حکومت جائر شاه جاری بود ، گاهی در حیاط دبیرستان در حالی که کتابی در دست داشتم ، دقایق طولانی به این نوجوانان و سرنوشتی که در آینده خواهند داشت فکر می کردم و تنها با صدای زنگ مدرسه بود که خود را از این اندیشه و فکر رهانده و به کلاس می رفتم .

در طول چندین سال تحصیلم در دبیرستان معلمین بسیاری را دیدم که حالات ، رفتار و سکنات آنها برایم معنی داشت ، آنها که وابستگی به رژیم داشتند و جیره خوار آن بودند در ستایش کرامات ملوکانه اعلی حضرت !! بسیار یاوه سرایی می کردند و هر روز با یک مد و ادا و اطوار سر کلاس می آمدند .

آنها که ماهیت مستقلی داشتند و از روحی آزاد برخوردار بودند با توجه به خفقان موجود دست به عصا و محافظه کارانه مطالبی علیه ظلم و جور می گفتند تا روح ناشکفته جوان را در باغ آزادی بیدار کنند .

معلمینی نیز بودند که تنها به دنبال رزق و روزی خود بوده و آهسته می آمدند و آهسته می رفتند تا به قول معروف شاخ گربه به آنان نخورده و همه چیز را در سکوت و آرامش برگزار کرده و تنها به بیان مطالب درسی بسنده می کردند .

در چنین فضای چند بعدی ای رشد و نمو می کردم و دنبال گمشده ای بودم ، روحم آرام نداشت و از وضع موجود بی تاب و بی قرار بودم ، هر چه که در اطرافم رخ می داد مرا به فکر وا می داشت و در پی آن عکس العمل از خود نشان داده و به آن حساس می شدم.

_________________________

1- در دی ماه سال 1330 محسن پزشکپور و محمد رضا عاملی تهرانی با انشعاب از حزب ملت ایران ، سازمان دیگری را به نام حزب پان ایرانیست تأسیس کردند ، پان ایرانیست ها معتقدند که جهان به ناسیونالیسم آگاه می گراید .... جنبش های ملی را فقط عناصر مؤمن به ناسیونالیسم می توانند به سوی پیروزی رهبری کنند .

رجوع کنید ، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران ، ص 154 ، 153

2- قبل از 28 مرداد داریوش فروهر و محسن پزشکپور دو گرداننده اصلی پان ایرانیست بودند ، آنها برای خودشان تشکیلات فاشیستی داشتند که هدف آنها بر هم زدن میتینگ های حزب توده بود . ، رجوع کنید ، خاطرات نورالدین کیانوری ، ص 424 و 427

3- سید جعفر جعفرزاده ( پیشه وری ) در زاویه از قراع خلخال متولد شد ، در جوانی به روسیه رفت و به بلشویک ها پیوست ، وی از کمونیست های با سابقه و عضو سابق حزب توده بود که در دوره رضاخان به جرم داشتن مرام اشتراکی ده سال زندانی شد .

او پس از وقایع شهریور سال 1325 روزنامه آژیر را منتشر کرد و توانست به نمایندگی دوره چهاردهم مجلس شورای ملی انتخاب شود ، ولی اعتبار نامه اش رد شد و به آذربایجان بازگشت و فرقه دموکرات آذربایجان را در 21 آذر ماه 1324 تشکیل داد .

با حمایت مستقیم دولت شوروی اعلام استقلال کرد و مجلس خلق آذربایجان را تشکیل داد ، پس از خروج ارتش سرخ و رفع حمایت شوروی از وی غائله فرقه دموکرات آذربایجان در 21 آذر ماه 1325 شکست خورد و پیشه وری به شوروی گریخت و یک سال بعد در اثر یک سانحه اتومبیل در گذشت .


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان