دو نظریه تروریسم و فداکاری در ایران (15)

جایزه ویژه حق القتل از سال 1353 در کمیته مشترک برقرار گردید و بر اساس آن اگر مأموری می توانست مخالف یا چریکی را به قتل برساند ، به حسب شرایط و قدرت حامیان درون سازمانی اش جوایزی از سه هزار تا هفتاد هزار تومان (به نرخ آن زمان که پول بسیار گزافی بوده است) دریافت می کرد

Terorism

خشونت و تروریسم دولتی شاه :

دوره گسترش مبارزات سیاسی در ایران به طور هم زمان با حمایت بی چون و چرای جمهوری خواهان حاکم بر کاخ سفید از شاه ایران به رهبری ریچارد نیکسون و وزیر خارجه اش ، هنری کسینجر ، است .

حمایت گسترده ایالات متحده آمریکا از شاه ، هم این دولت و ارتش آن نقش ژاندارمی آمریکا در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس را ایفا می کرد و هم از مواهب گسترده بازار و نفت ایران به طور بی حد و حصر بهره می برد و با حضور گسترده مستشاران و نظامیان آمریکا در ایران نقش بسیار مؤثری در شکل گیری زندگی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایرانیان داشت .

این شرایط سبب گسترش اعتراضات مردمی و فشار بر شاه شده بود ، خاصه آن که برگزاری جنش های 2500 ساله شاهنشاهی شکاف میان شاه و ملت را بیشتر کرده ، در نتیجه رژیم پهلوی به دلیل گستردگی اعتراضات و خطر گسترش بیشتر آن دست به اقدامات خشنی علیه زندانیان سیاسی زد .

از سوی دیگر شاه و ساواک و نیروهای امنیتی و رژیم پهلوی که به علت ترورهای مختلف گروه های مخالف رژیم پهلوی از جمله سرتیپ زندی پور ، رئیس کمیته مشترک ضد خرابکاری ، سرلشکر فرسیو دادستان نظامی ارتش و مستشاران آمریکایی به شدت عصبانی و مستأصل شده بود ، با به قدرت رسیدن پرویز ثابتی به عنوان معاون امنیتی و رئیس کمیته مشترک ضد خرابکاری که از افسران تعلیم دیده اسرائیل و عامل موساد در ساواک بود و به عنوان معاون امنیتی و شخصیت عمده ساواک عمل می کرد ، خشونت ساواک و کمیته مشترک روز افزون شد .

بگونه ای که هر مخالف عادی یا فعال پس از دستگیری به مخالفی فداکار با اهداف گسترده تر انقلابی تبدیل شده بودند . کسانی که شاید از ابتدا اراده ورود به مبارزه مسلحانه را نداشتند ، ولی فشار و شاید شدت عمل شکنجه های وحشیانه که بسیاری زیر شکنجه جان باختند ، و همچنین اعدام های گسترده بدون دلیل نیروهای حکومت ، آنان را به سمت فداکاری و درگیری های قهرآمیز سوق داد .

آغاز دهه 1350 در ایران با آغاز موج جدید خشونت و سرکوب سیاسی همراه بوده است . طیف جدید افسران آموزش دیده در اسرائیل ، که در رأس آنها پرویز ثابتی به مناصب مدیریتی در ساواک منصوب شده بودند ، مصادر حساس امنیتی را در اختیار گرفته بودند .

مهمتر آن که به ابتکار انگلیسی ها و به پیشنهاد و اجرای عملیاتی سر شاپور رپیورتر ، سر جاسوس انگلستان در ایران و مشاور سیاسی سفارت آمریکا در تهران ، پیشنهاد سازماندهی عملیاتی سازمان های مختلف امنیتی و انتظامی صورت گرفت .

بدین صورت که نیروهای ارتش ، ژاندارمری و شهربانی و ساواک که همگی در مسیر مبارزه با نیروهای مخالف رژیم پهلوی عمل می کردند ، در مواردی به علت رقابت و تعجیل در اخذ امتیازات شخصی و سازمانی ، عملیات های همدیگر را خنثی می کردند یا در مواردی به اشتباه علیه یکدیگر وارد عمل می شدند .

اما بر اساس این پیشنهاد یک سر فرماندهی مشترک در تهران و استان ها و شهرستان های بزرگ این عملیات ها را فرماندهی می کرد که عنوان این سر فرماندهی را " کمیته مشترک ضد خرابکاری " نهاده بودند . (1)

عملکرد کمیته مشترک ، از زمان ریاست ثابتی ، به مراتب خشن تر و گستاخانه تر و بی رحمانه تر از ساواک یا نیروهای شهربانی بود ، زیرا وظیفه آنان فقط مبارزه با گروه های مخالف رژیم پهلوی بود . به همین دلیل ترکیبی از نیروهایی که به لحاظ خشونت در روحیه و عمل همانند بیشتری با رژیم پهلوی داشتند ، جذب این کمیته شدند که خشونت و بی رحمی و فقدان هرگونه پایبندی اخلاقی وجه مشترک و غالب نیروهای آن بود ، خاصه آن که جایزه ویژه حق القتل از سال 1353 در کمیته مشترک برقرار گردید .

اگر مأموری می توانست مخالف یا چریکی را به قتل برساند ، به حسب شرایط و قدرت حامیان درون سازمانی اش جوایزی از سه هزار تا هفتاد هزار تومان (به نرخ آن زمان که پول بسیار گزافی بوده است) دریافت می کرد .

با ورود این جایزه به موقعیت سازمانی کمیته مشترک ضد خرابکاری و گروه های مقابله با مخالفان سیاسی ، تلاش مأموران برای ایجاد درگیری مصنوعی و قتل و دستگیری مخالفان دو چندان شد . به همین دلیل اگر به روزشمارها و مطبوعات آن روزگاران مراجعه شود ، شاهد خواهیم بود که هر روز در گوشه ای از کشور درگیری و قتل و خونریزی و عملیات ساواک و کمیته مشترک ضد خرابکاری صورت گرفته است و تعدادی به قتل رسیده اند . (2)

تعدد ، دفعات و گستردگی این عملیات های منتهی به قتل و کشتن مخالفان و مبارزان سیاسی که در صورت دستگیری و در یک محاکمه عادلانه حتی بر اساس قوانین دادگاههای نظامی رژیم پهلوی شاید مدت محدودی به حبس محکوم می شدند ، مخالفان و گروه های سیاسی را هر چه بیشتر به بهره گیری از سلاح و درگیری و نبرد خیابانی کشاند و انگیزه مخالفان را برای دست یازیدن به عملیات نظامی و برخوردهای متقابل خشونت آمیز گسترش داد .

به همین خاطر به کارگیری خشونت و جنگ مسلحانه و کاربرد اسلحه و درگیری خونین به گفتمان غالب فیمابین مخالفان در آمد و رژیم پهلوی نهایت سعی و تلاش خود را برای جلوگیری از ورود مخالفان به مبارزات مسلحانه سیاست گسترش خشونت و مشت آهنین را پی گرفت .

هر چند امام خمینی به عنوان اصلی ترین رهبر مبارزات علیه رژیم پهلوی ، نهایت سعی و تلاش خود را برای جلوگیری از ورود مخالفان رژیم پهلوی به فاز نظامی و و مبارزات مسلحانه به انجام رساند و تا آخرین لحظات در برابر اتخاذ مشی مسلحانه ایستادگی کرد و به هیچ روی نسبت به مبارزه مسلحانه روی خوش نشان نداد .

اما این مقاومت رهبری دینی و سیاسی و اسلام گرایانه مانع از آن نشد که در صورت حمله نیروهای ساواک به نیروهای مذهبی آنان از خود دفاع ننمایند و دست بسته منتظر اقدامات خشونت آمیز ساواک و کمیته باشند .

امتناع امام خمینی و اسلام گرایان از ورود به نبرد مسلحانه سبب شد که چپ گرایان و نیروهای سیاسی خارج از حوزه رهبری روحانیت و امام خمینی ، دست به نبردهای خیابانی و مسلحانه بزنند .

نتیجه این پدیده آن شد که پدیده ترور و درگیری نظامی به صورت امری طبیعی در بین نیروهای ساواک و کمیته مشترک ضد خرابکاری و همچنین تعدادی از گروه های سیاسی چپ گرا و افراطی تبدیل شود و عملیات تروریستی و کشتن و کشته شدن ، برای جوانان جویای نام در عرصه مبارزات سیاسی به نوعی پرستیژ سیاسی تبدیل شود .

البته این مسئله منتهی به وقوع جنایات متعددی در درون گروه های سیاسی شد . جنایاتی نظیر قتل شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف در سازمان مجاهدین خلق ، هر چند این جنایات دلایل دیگری نیز داشته ، اما اتخاذ مشی مسلحانه چنین فضای خشنی را به وجود آورده بود که در گفتگوها و منازعات عقیدتی نیز اسلحه به معنای وسیله ای کارآمد برای حذف مخالفان به کار آید .

خود این مسئله یکی از روزنه های نفوذ ساواک در بین گروه های سیاسی شد . راهی که از این طریق رژیم پهلوی می توانست در هدایت و سازماندهی مخالفانش ، به سمت اهداف خود ، مشارکت و حضور فعال داشته باشد و بتواند از طریق منازعات داخلی عملاً آنها را به جان همدیگر انداخته و آنها را یکی یکی از میان بردارد .

عملیات دیگری که ساواک آن را طراحی و اجرا کرد ، عملیات ترور آیت الله سید ابوالحسن شمس آبادی ، وکیل آیت الله العظمی خویی در شهر اصفهان و امام جماعت مسجد جامع اصفهان ، توسط گروه هدفی ها بود که بر سر اختلافات عقیدتی آنان بر سر انتشار کتاب " شهید جاوید " نوشته نعمت الله صالحی نجف آبادی ، به فتنه ای گسترده تبدیل شده بود .

فتنه ای که ساواک و رژیم پهلوی به طور همه جانبه در گسترش آن فعال بودند و سید مهدی هاشمی ، به عنوان یکی از مخالفان رژیم پهلوی و از منسوبان به آیت الله منتظری و از مدافعان کتاب شهید جاوید ، در دام جنایت قتل مرحوم شمس آبادی افتاد .

هر چند سید مهدی هاشمی برغم صدور حکم سه بار اعدام به مدت چندین سال در انتظار اعدام ماند ، تا این که با پیروزی انقلاب از اعدام به خاطر قتل شمس آبادی ، رهایی یافت ، ولی نکته در خورد توجه آن است که رژیم پهلوی مخالفان محکوم به اعدام خود را به هیچ روی سال ها در انتظار چوبه دار نمی گذاشتند و چند نفری که توانسته اند بعد از صدور حکم اعدام از تنوره دهشتناک اعدام رهایی یابند ، تنها افراد بسیار محدودی بودند .

اما این فضا تمایل گروه های افراطی و به لحاظ فکری سطحی تر با به سمت گسترش مبارزات و درگیری های مسلحانه پیش برد . نفوذ ساواک در گروه های سیاسی سبب شد که آمریکا و سازمان سیا نیز به طور جدی به فکر ایجاد ارتباط با گروه های سیاسی بیفتند .

البته این امری کاملاً طبیعی است که ایالات متحده به عنوان اداره کننده اصلی کشور ایران و مدعی اصلی حفظ ثبات و امنیت در ایران ، برای حفظ و استمرار منافع خود مطالعه و نفوذ در گروه های سیاسی مخالف رژیم پهلوی را در دستور کار خود داشته باشد .

چه این که اسناد منتشر شده سفارت آمریکا ، به خوبی حکایت از این ارتباط گسترده با گروه های سیاسی مخالف رژیم پهلوی ، بعضاً هم بدون اطلاع ساواک ، دارد و این مسئله کاملاً طبیعی و جا افتاده بوده است .

اما نکته جالب آن است که دولت آمریکا توانست با افراطی ترین و خشن ترین گروه های ظاهراً ضد آمریکایی و همچنین چهره های ملی گرا ارتباط وثیقی برقرار کند و آنها را در مسیر منافع خود برغم شعارهای بسیار تند ضد امپریالیستی قرار دهد .

هم سازمان مجاهدین خلق و هم سازمان چریک های فدایی و هم جبهه ملی و نهضت آزادی(3) شدیداً در معرض این ارتباط و پیوند پنهانی قرار گرفتند و این در حالی بود که ایالات متحده و سازمان اطلاعاتی آن هیچ نقش جدی برای امام خمینی و پیروانش در تحولات آینده ایران تصور نمی کردند؛ و بر این باور بودند که یکی از دو گروه مخالفان مسلح و یا لیبرال های ملی گرای طرفدار دکتر مصدق ممکن است اریکه قدرت را تصاحب نمایند که در صورت اول هماهنگی با بدنه این نیروها مشکل تر خواهد بود و در صورت دوم هیچگونه تهدیدی منافع غرب را تهدید نخواهد کرد (4 ).

از جمله گروه های سیاسی افراطی که در سال های آخر سلطنت پهلوی در پی بروز منازعات عقیدتی در ایران شکل گرفت ، گروه کوچک فرقان بود که به رهبری اکبر گودرزی سازماندهی شد و ایالات متحده از طریق سفارت آمریکا با این گروه کوچک افراطی ارتباط تشکیلاتی برقرار کرده بود تا بتواند در زمان مناسب از آنها بهره برداری کند . (5)

 

پی نوشت:

1. حسین فردوست ، همان ، ص متعدد

2. هفت هزار روز ، به کوشش غلامرضا کرباسچی ، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ، ص متعدد

3. اسناد لانه جاسوسی دانشجویان پیرو خط امام ، تهران 1361 ، اسناد دخالت های آمریکا در ایران .

4. معصومه ابتکار ، همان ، ص 298

5. همان ، ص 146

 

دو نظریه تروریسم و فداکاری در ایران (14)

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31