دهه مظلوم60 و فرمان جهاد تبیین

Jahade Tabyin4684

پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی گروه‌ها که سودای قدرت در سر می‌پروراندند تلاش کردند تا با یارگیری از قشر نوجوان و جوان ساده‌اندیش و آماده فداکاری که کمترین آشنایی را با جریان مبارزات قبل از پیروزی انقلاب نداشتند، انقلاب توده‌های مردم را مصادره کرده و با ایجاد فشار اجتماعی و هیاهوی رسانه‌ای، کرسی‌های قدرت را تصاحب کنند.

گروه‌هایی نظیر «سازمان مجاهدین خلق ایران» که بعدها در ادبیات سیاسی مردم با عنوان «منافقین» شناخته می‌شدند علیرغم اینکه به گواه تاریخ و اسناد، کمترین نقشی در دوران اوج مبارزات مردم علیه رژیم شاه نداشتند و تشکیلات آنان در آن دوران یا سرگرم فعالیت‌های مخفی درون‌سازمانی بود یا افراد موثر آن در زندان بودند، خود را صاحب اصلی انقلاب معرفی می‌کردند و تلاش می‌کردند نگاه جهت‌دار و ادبیات سیاسی فرقه‌ای خود را بر جامعه هیجانیِ «تازه‌انقلاب‌کرده» غالب کنند اما هیجانات انقلابی مردم در آن دوران بیش و پیش از آنکه متوجه مبارزه با رژیم طاغوت بوده باشد، متمرکز بر تشکیل یک حکومت اسلامی مبتنی بر قواعد جمهوریت و مردم‌سالارانه بود و نگاه تک‌بعدی و جهت دار گروهک‌ها هیچ‌گاه نتوانست در بین مردم تبدیل به یک خواست عمومی شود.

مقاومت مردم در پذیرش دیکتاتوری مورد نظر این گروهک‌ها منجر به زاویه هرچه بیشتر سران آنان با مردم شد و هرچه انقلاب در بُعد سیاسی و اجتماعی پیشرفت می‌کرد، این گروهک‌ها بودند که از مردم فاصله بیشتری می‌گرفتند تا جایی که گروه‌هایی نظیر کومله، دمکرات، رزگاری، خبات، چریک‌های فدائی خلق و... کینه و نفرت خود از مردم را در فاصله سال‌های 1358 تا 1360 و گروهک‌هایی نظیر منافقین و پیکار از خرداد 1360 آشکار کردند و «مردم عادی» به هدف اصلی اقدامات مسلحانه و تروریستی آنان تبدیل شدند.

غائله‌های مختلفی در سراسر کشور علیه انقلاب نوپای مردم شکل گرفت و تروریست‌ها با وارد آوردن حداکثر تلفات، تلاش می‌کردند که از انقلاب امتیاز بگیرند. گروه فریب‌خورده‌ای در سیستان و بلوچستان به طرفداری از خلق بلوچ، گروه دیگری در ترکمن صحرا با داعیه طرفداری از خلق ترکمن، گروهی در آذربایجان شرقی با نگاه تندرو دینی، گروه‌های قومیت‌زده‌ای در کردستان، آذربایجان غربی و کرمانشاه با ادعای طرفداری از خلق کرد و گروه مدعی طرفداری از خلق عرب در خوزستان در فاصله سال‌های 1358 تا 1360 هرچه توانستند زیرساخت‌ها و امکانات عمومی مناطق یادشده را از بین بردند، هرچه توانستند از مردم ساکن این مناطق به خاک و خون کشیدند و تا جایی که در توان داشتند مانع ایجاد ثبات، امنیت و پیشرفت و توسعه در این مناطق شدند.

همزمان با این اتفاقات رژیم بعثی صدام به مرزهای کشور حمله کرد و اتحادیه کشورهای متخاصم علیه جمهوری اسلامی که از ایجاد جنگ داخلی و ناامیدی مردم از انقلاب مأیوس شده بودند با تحریک صدام وی را وارد یک جنگ طولانی، سخت و فرسایشی علیه مردم ایران کردند. طبق اسناد به ثبت رسیده در مجامع جهانی بیش از 68 کشور در دنیا علاوه بر کمک تسلیحاتی، اطلاعاتی و نظامی به رژیم صدام، پیاده نظام خود را نیز به جبهه‌های جنگ عراق علیه ایران روانه می‌کردند و ایران در دوران جنگ 8ساله علاوه بر سربازان رژیم بعث، از کشورهای فرانسه، ایتالیا، سودان، سومالی، مصر، مراکش و حتی عربستان و ... افرادی را در خاکریزهای مستقیم نبرد به اسارت گرفت که ابعاد تازه‌ای از این رویارویی نظامی، پس از آن روشن شد.

در دوران اوج تهاجم صدام به کشور نیز گروهک منافقین که در فاز سیاسی نتوانسته بود مردم را با خود همراه کند با آغاز فاز مسلحانه جنگ علیه مردم، تلاش کرد با ایجاد جو رعب و وحشت، مردم را وادار به همراهی کند اما هرچه گذشت بیشتر رسوا شد و علیرغم ریختن خون‌های فراوانی از مردم کوچه و بازار از سنین و اقشار و جنسیت‌های مختلف و ترور خیل عظیمی از مسئولان جمهوری اسلامی از رئیس جمهور و نخست وزیر تا رئیس دیوان عالی کشور، وزرا، نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی، استانداران، فرمانداران و امامان جمعه، در نهایت با همکاری مردم با دستگاه‌های نوپای امنیتی و انتظامی کشور، تشکیلات تروریستی خود در داخل کشور را از دست داد و به دامن کشورهای کینه‌ورز اروپایی و پس از آن به دامن آلوده صدام جنایتکار پناه برد.

پس از فروکش کردن سیل ترورهای منافقین در کشور با ایراد ضربات محکم نظامی و امنیتی به این گروهک و فروپاشی تشکیلات ترور این سازمان با هلاکت و دستگیری افراد موثر در فاز نظامی این گروهک، سازمان به فکر بازیابی خود افتاد و با راه‌اندازی تشکیلات فرقه‌ای مخفی در زندان‌های ایران، عملیات‌های تروریستی را در زندان‌ها طراحی و از طریق سرپل‌ها به مقرهای خارج از کشور خود منتقل می‌کرد و تیم‌های آموزش‌دیده و کاملا مسلح منافقین از طریق کشورهای همسایه وارد کشور شده و عملیات تروریستی مدنظر خود را به اجرا درآورده و متواری می‌شدند. در همین دوران برخی عناصر این گروهک که به‌ظاهر از اقدامات گذشته خود ابراز ندامت کرده بودند نیز از زندان‌ها آزاد شده و از طریق سرپل‌ها به خارج کشور رفته و به تشکیلات تروریستی منافقین ملحق می‌شدند.

دشمنی منافقین با مردم به انجام عملیات تروریستی خلاصه نشد و آنان در کنار صدام وارد جنگ با ایران شدند و علاوه بر جاسوسی علیه ایران، در عملیات نظامی مشترکی با رژیم بعث، صدها نفر از مردم کشور را به خاک و خون کشیدند که به گواه اسناد تنها 30درصد افراد کشته شده منافقین در عملیات مرصاد، افرادی بودند که پیش از این از زندان‌ها آزاده شده و بار دیگر به منافقین پیوسته بودند. با اوج‌گیری دشمنی منافقین علیه مردم ایران و همچنین کشف تشکیلات مخفی و تروریستی منافقین در زندان‌ها، امام خمینی(قدس سره) دستور محاکمه دوباره عناصر زندانی گروهک‌ها را دادند تا آنانی که با سوء استفاده از رأفت نظام اسلامی دوران محکومیت خود را در زندان‌ها سپری می‌کرده و همزمان اقدام به طراحی یا اجرای عملیات تروریستی می‌کردند یا با اسنادی که به تازگی به دست آمده بود برای آینده نزدیک برنامه اقدام نظامی و تروریستی داشتند، مجازات شوند تا آینده کشور از گزند کینه‌ورزی‌های آنان در امان باشد.

پس از پایان جنگ تا زمان حمله آمریکا به عراق و خلع سلاح اجباری منافقین، آنان هیچگاه دست از اقدامات تروریستی خود در کشور بر نداشتند و هرگاه فرصتی پیدا می کردند خون مردم ایران را بر زمین می‌ریختند اما با خلع سلاح اجباری، به یکباره و با چراغ سبز آمریکا و کشورهای غربی، پوسته نظامی و تروریستی خود را تعویض کرده و تلاش می‌کردند خود را به عنوان یک اپوزیسیون سیاسی معرفی کنند.

گروهی که تا دیروز جای‌جای کشور ایران، مردم شاهد ترورها و خون‌ریزی‌های وحشیانه آن بودند از فرصت خلاء حافظه تاریخی ایجاد شده در ذهن مردم در دهه70 و 80 سوءاستفاده کرده و خود را مظلوم و مدعی معرفی کردند. کسانی که دست‌شان به خون هزاران نفر از مردم ایران آلوده بود تبدیل به مبارزان سیاسی شده بودند که مدعی دموکراسی‌خواهی و آزادی بیان هستند. کشورهای غربی نیز با خشنودی از عمق وطن‌فروشی این جماعت، آنان را از منابع مالی، پشتیبانی‌های سیاسی و رسانه‌ای و حمایت‌های اطلاعاتی سیراب کرده و عناصر نفوذی خود را نیز برای به کرسی نشاندن اهداف این گروهک در کشور به کار گرفتند.

آنان تلاش کرده و می‌کنند با تحریف تاریخ وقایع دهه اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جای شهید و جلاد را عوض کنند و امروزه در پرونده‌های خصمانه و به‌ظاهر حقوق بشری کشورهای اروپایی و آمریکا علیه مردم ایران، مزدورانه نقش بازی می‌کنند.

بازخوانی وقایع دهه60 از آن جهت مورد اهمیت و تاکید است که مرور آنچه در آن سال‌ها در کشور جاری بوده است می‌تواند زمینه شناخت صحیح و تحلیل درست وقایع روز را برای نسل‌های جدید ایجاد کند و نقش این گروهک‌ها و جریانات معارض که در سابقه خود چیزی جز خون‌ریزی و جنایت علیه مردم ایران ندارند را در هیاهوی رسانه‌ای روزانه در کشور تببین کند.

در سال‌های گذشته ضرورت این بازخوانی بیشتر عیان شده است؛ آن‌جایی که منافقین به واسطه کاندیداتوری فردی در انتخابات ریاست جمهوری، ادعا می‌کنند وی و مجموعه دستگاه قضائی جمهوری اسلامی، افراد وابسته به آنان را بی‌گناه قتل عام کرده و در حقیقت منظور آنان مبارزه دقیق قضایی با عناصر مسلح تروریست در دهه60 است. آن‌جایی که با زدوبند مخفیانه با سرویس اطلاعاتی سوئد، فردی از کارکنان بازنشسته دستگاه قضایی را با ترفندی به خاک سوئد کشانده و در نمایشی مضحک برای وی پرونده حقوق بشری ایجاد می‌کنند و با محرومیت وی از امکان دفاع آزادانه مرسوم در تمام دنیا، با برگزاری جلسات دادگاه فرمایشی، او را محکوم می‌کنند. آن‌جایی که با همکاری دستگاه اطلاعاتی غربی، برای یک دیپلمات ایرانی در بلژیک پرونده‌سازی کرده و وی را متهم به اقدام به بمب‌گذاری در نشست منافقین در فرانسه می‌کنند در حالی که اینگونه اقدامات تروریستی تنها در سابقه جنایات منافقین دیده می‌شود. به راستی که در دوره حاضر که عصر انفجار اطلاعات است اگر تاریخ را آن‌گونه که واقعیت دارد ندانیم، نخوانیم و با استفاده از روش‌های جدید و هوشمندانه تبیین نکنیم، به راحتیِ آنچه به عنوان مثال بیان شد، بمباران اخبار جهت‌دار و تحریف واقعیت‌ها به صورت کاملا برنامه‌ریزی شده و حرفه‌ای، وقایع را آن‌گونه قلب می‌کنند که برای همگان باورپذیر باشد.

با بیان آنچه گذشت فرمان جهاد تبیین که از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی صادر شده است بیشتر درک خواهد شد که فرمودند: «جهاد تبیین یک فریضه‌ قطعی و یک فریضه‌ فوری است و هر کسی که می‌تواند باید اقدام کند. 19بهمن1400»


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31