بيش از دو ماه است که انتظار خانواده ها در پشت در اردوگاه اشرف براي ديدن فرزندان دربند خود به جايي نرسيده است و سرکردگان باند رجوي در بيم و هراس تاثير عاطفي ديدار با خانواده ها – بر روي اعضا در بند اين فرقه – از ديدار مستقيم و بدون واسطه پدر و مادران با فرزندانشان ممانعت مي کنند. سرکردگان اين باند مي دانند اگر اين ديدارها حتي کم و تنها براي تعدادي انگشت شماری از اعضاي دربند نيز رخ دهد، به منزله بازي دومينو خواهد بود که با سقوط يک مهره، مهره هاي بعدي نيز تا آخر سقوط خواهند کرد.بنابراين تلاش براي عدم سقوط حتي يک مهره نيز ايجاب مي کند که سران اين باند تمام تلاش خود را مصروف دارند تا از ديدار حتي يکي از اعضا گروهک با خانواده اش در بيرون از اردوگاه اشرف نيز جلوگيري کنند.
البته اگر اين سازمان به نيروهاي خود اعتماد داشت و ايمان کامل داشت که همه اين نيروها به آرمان هاي واهي سازمان پايبند خواهند بود، لزومي به اجبار و جلوگيري از عدم ديدار نبود.
از اين مساله که بگذريم، نکته قابل تامل، محروميت و حسرت هاي طولاني مدت اسيران اشرف از عنصر محبت و عاطفه است. روابط پليسي و پر از شک و ترديد به آدم ها، دوري از بنيان خانواده که براي نيروهاي قديمي اين سازمان با طلاق هاي اجباري همراه بود و براي جوان ترها دوري از عشق و محبت والدين، سرگرداني و بي هدفي در زندگي روزمره و خوره درد بي سرانجامي و نبود پناهگاه عاطفي حتي در ميان به اصطلاح هم رزمان(به واسطه همان جو شديد پليسي شک و ترديد) باعث شده تا نياز به محبت و تکريم عاطفي در ميان افراد درمانده در اشرف، نه تنها نمرده باشند بلکه به صورت آتشي پنهان در زير خاکستر باقي بماند و با کوچک ترين تلنگري شعله ور شود و بيم سران اين باند نيز شعله ور شدن عاطفه و محبت خانواده در اردوگاه اشرف است.
بي شک تمام آنها که با فريب رجوي و نوکران او وارد اشرف شدند و از باغ سبز وعده داده شده براي آزادي و پيروزي، چيزي جز بياباني سوزان دراستان ديالي و شکنجه و بي حرمتي و عقده هاي حقارت نديدند، از همه انسان هاي نرمال که به حد خود از عشق و دوست داشتن و محبت و تکريم پدر و مادر و همسر و خانواده بهره مند هستند، بيشتر نياز به محبت دارند تا کمبودهاي سال هاي گذشته و حال خود را تا حدي جبران کنند.
ترس دوم منافقين و باند مسعود رجوي از اين است که بسياري از نهفته ها که سال ها در دل اردوگاه اشرف مدفون بوده آشکار شود و براي اين فرقه که گمان مي کند بيرون ماندن از ليست تروريستي اروپا و خروج از ليست تروريستي آمريکا از نان شب هم واجب تر است، ايجاد اشکال کند و شايد باعث انتقال دوباره اين فرقه به ليست مذکور شود و تبليغات شديدي را نيز بر عليه اين فرقه باعث شود که ادعا مي کند از سال 2001 هيچ عمل تروريستي انجام نداده است. از سال 2001 تا زمان حاضر نيز اتفاقاتي افتاده که مسعود و مريم رجوي تلاش مي کنند در وهله اول از انتشار آن جلوگيري کنند و در صورت انتشار نيز به هربه سوخته تکذيب شديد روي آورند.
آنچه که بعد از ريزش هاي گسترده چند سال قبل در ارودگاه اشرف روي داد و باعث افشاگري هاي گسترده در اروپا بر عليه اين سازمان شد، بخوبي نشان مي دهد که ترس از جدا شده ها، براي مسعود رجوي و نوکرانش در فرقه به صورت يک ترس مرضي(فوبيا) درآمده و از نظر مسعود رجوي، منتقد خوب، منتقد مرده است.
اما از سويي ديگر، مساله اي که بر اوج نگراني و اضطراب سرکردگان اين باند افزوده است، حضور مداوم و بيش از دو ماهه خانواده ها در کنار اردوگاه اشرف است. اين مساله با توجه به روند رو به رشد حضور خانواده ها، از طرفي براي سانسورچي هاي رجوي ايجاد اشکال کرده که تمام کلک ها و وعده و وعيدهايشان براي نگه داشتن اعضا در اشرف، بدون نتيجه تمام شده و وعده هاي تکراري از قبيل درخواست تمديد مدت وفاداري و ماندگاري نيز نتوانسته تغيير جدي در اين امر بازي کند و از طرفي نيز با افزايش شمار خانواده ها و استمرار علقه هاي عاطفي در پشت ميله هاي آهنين اشرف، اين ترس را در سرکردگان اشرف زنده کرده که عشق و علاقه در قديمي ترها هم که تا پيش از اين به نوعي مرده يا کم رنگ شده بود به واسطه اين استمرار دوباره زنده شود و مصائب مسعود رجوي را صد چندان کند.
مسلما القا اين مطلب به افراد فرقه – تمام آنها که به عنوان خانواده در بيرون از اشرف حاضر شده اند مزدوران رژيم هستند و توسط رژيم تحريک شده اند و به زودي خواهند رفت – در حال بي ارزش شدن است، چه اينکه بسياري از اين خانواده ها را مادران و پدران پيري تشکيل مي دهند که توان جسمي کمي نيز دارند وحاضرند ضعف روزافزون جسمی را به بهاي ديدن فرزندان خود قبول کنند.
آنچه که بر آن مي توان اميدوار بود اين است که در کمترين ارزش و دستاورد اين حرکت، ضعف عمومي ايدئولوژي رجوي و فرقه اش آشکار تر شد و نقايص آن به عنوان يک ايدئولوژي ناقص بيش از پيش آشکار مي شود و البته سال جديد نيز با تمام تبليغات انجام شده، سال وخيم تري خواهد بود براي باند به گل نشسته رجوي.
