ضرورت بازنگری غرب در حمایت از تروریست های ضد ایرانی

Monafeghin846451

در طول 4 دهه از حیات نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، دهه 60 را باید مهم‌ترین دهه و دوره این حیات دانست. تحولات سیاسی، امنیتی و نظامی و طوفان حوادث گوناگون، چنین ویژگی بارزی را به آن داده است. دهه مذکور دهه یک جنگ تحمیلی طولانی مدت خارجی علیه کشور، ظهور و گسترش تروریسم علیه ایران بوده است.

در این دهه نیز تابستان 1360 را می توان نقطه کانونی این تحولات برشمرد. همزمان با گذشت کمتر از یک سال از تجاوز نظامی عراق علیه ایران، تروریسم در داخل کشور و در یک همراهی آشکار با تجاوزگر خارجی، ضربات هدفمند شدیدی را به کشور وارد کرد تا سقوط نظام سیاسی نوپا را به موازات حمله نظامی سهمگین خارجی تضمین کند.

مجاهدین خلق، گروه ترویستی رادیکال و چپ گرا که در یک تجربه ناشیانه و فریب‌کارانه، ناباورانه اسلام و اندیشه چپ مارکسیستی را با یکدیگر ممزوج کرده بود با اعلام رسمی شورش مسلحانه علیه نظام سیاسی در 30 خرداد 1360، موج  گسترده و شدیدی از ترورها علیه ایران را کلید زد. شاید بسیار راحت بتوان ادعا کرد که امواج این حرکت تروریستی در ایران، تا آن زمان و حتی پس از آن منحصر بفرد بوده است. بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی و کشتار ده‌ها نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، شخصیت‌های سیاسی و رئیس دستگاه قضایی ایران در 7 تیر 60 و سپس بمب‌گذاری در دفتر نخست وزیری و ترور و شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر در 8 شهریور 60، تنها در فاصله 2 ماه، تابستان سال 60 را به حساس ترین برهه تاریخ معاصر ایران بدل کرد. علاوه بر اینکه ترور رئیس جمهور و نخست وزیر وقت را به بزرگ ترین فاجعه تروریستی ایران تبدیل کرد.

انفجار 8 شهریور 60 در دفتر نخست وزیری در شرایطی رخ داد که منافقین، حرکت تروریستی خشونت آمیز خود را به طور آشکار از انتهای بهار همان سال آغاز کرده بودند و در زمانی که به فرانسه گریخته بودند آن را گسترش دادند. با این حال اقدامات تروریستی آنها هیچ وقت مورد انتقاد کشورهایی مانند فرانسه و ایالات متحده قرار نگرفت. در نتیجه این چراغ سبزها و حمایت های امنیتی بود که آنان توانستند عملیات تروریستی دهشتناک دفتر نخست وزیری را رقم بزنند و هیچ گاه هم مورد بازخواست قرار نگیرند. غرب نیز به سادگی از کنار ترور بی سابقه و همزمان یک رئیس جمهور و نخست وزیر گذشت تا نشان دهد در کشاکش نزاع میان تروریسم و ایران، جانب تروریست هایی را گرفته است که عالی ترین مقامات یک کشور را در کنار شهروندان آن به خاک و خون می کشد.

رفتار فرانسه و ایالات متحده از آن زمان تاکنون، فرار از مسؤولیت بوده است. این کشورها با فرار از پاسخگویی نه تنها به تعهدات خود در مواجهه با تروریسم عمل نکرده اند بلکه آشکارا از تروریست ها جانبداری کرده اند.

کشورهای غربی در نزاع میان دوگانه تروریسم و ایران در دهه 60 – و اکنون – که در کنار تروریست ها قرار گرفتند بعد از گذشت حدود 4 دهه باید به بازتعریف جدی برای مناسبات خود با ایران وآینده آن بپردازند. در چارچوب نظام بین الملل اگر این کشورها به دنبال تعامل سازنده با نظام سیاسی رسمی و قانونی یک کشور هستند، رفتار دوگانه و رابطه با یک گروه تروریستی هیچ جایگاهی ندارد. ترور رئیس جمهور و نخست وزیر یک کشور و رئیس دستگاه قضایی آن در همه جای جهان، اقدامی تروریستی و ضد امنیت ملی است و جای هیچگونه تفسیری ندارد. حتی گذر زمان هم نمی تواند باعث فرار از مسؤولیت مرتکبان جنایت تروریستی و پشتیبانان شود.

کشورهای غربی با گذشت سال ها از ترور شهیدان رجایی و باهنر، باید در عمل به تعهدات خود به جامعه جهانی برای مقابله با تروریسم بازگردند. تنها مبارزه با افراط گرایانی مانند القاعده و داعش که تهدیدات خود را به سمت همه کشورهای جهان نشانه رفته‌اند کافی نیست. مبارزه با تروریسم منطقه ای و تروریسمی که برخی کشورها را نشانه گرفته است نیز نیاز به تعهد این کشورها دارد.

اعلام جرم، دستگیری و محاکمه رهبران گروه تروریستی منافقین که در نقاط مختلف اروپا و آمریکا فعالیت می کنند باید مورد توجه این کشورها قرار بگیرد. وجود چنین گروه های تروریستی علاوه ایجاد یا تقویت بی اعتمادی میان کشورها، مانع از گسترش صلح در دنیا می شود. مجاهدین خلق تروریست های ورشکسته ای هستند که در این چند دهه به هیچ یک از اهداف خود نرسیدند. حتی ترور مقامات عالی ایرانی و هزاران شهروند کشورمان، عملیات تخریب و جاسوسی در جنگ و حضور در کنار صدام حسین دیکتاتور عراق نتوانست نتیجه ای برای این گروه حاصل کند. بنابراین بازنگری غرب در حمایت خود از این گروه، تنها راه برای جبران سال های حمایت آنها از تروریست هایی بوده است که 17000 شهروند ایرانی را ترور کرده‌اند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31