وقتی عراق یک موشک به ایران میزد، منافقین پنج دقیقهای گزارش آن را به عراق میرساندند که موشک کجا خورده و چند نفر کشته شدهاند. سازمان منافقین اطلاعات و خطمشی و استراتژیهای مهمی به صدام و نیروهایش میداد و آنها را راهنمایی میکرد که ایرانیها چطوری ضربهپذیر میشوند.
این روزها در حالی گروهک تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) مدام در فضاهای مجازی، نشریات و میتینگها مدعی ملیگرایی و دلسوزی برای ایران میشوند که مروری بر کارنامه آنها در دوران دفاع مقدس نشان میدهد که این سازمان تمام نیروها و ظرفیت خود را در خدمت رژیم بعث قرار داده بود. اما چگونه سازمانی که ادعای وطنگرایی دارد، میتواند به جایی برسد که نهتنها منافع ملی کشور را نادیده بگیرد بلکه از دشمنی که به خاک کشور تجاوز کرده حمایت کند. سازمان در زمان ورود به عراق سعی کرد نشان دهد این مساله بیشتر از اینکه استراتژی سازمان باشد، تاکتیکی بوده و آنها تلاش میکنند از امکاناتی که صدام در اختیار آنها قرار داده برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند. با اینحال بررسی مواضع و بنیادهای فکری گروهک منافقین نشان میدهد ارتباط سازمان با رژیم بعث فراتر از تاکتیک و جزء استراتژیهای این سازمان بوده است.
بر این اساس، گرایشهای سوسیالیستی یکی از اولین نقاط پیوند گروهک منافقین و رژیم بعث عراق بود. گروهک منافقین پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، افراد و گروههای مختلف چه در ایران و چه در خارج از کشور را بر اساس نزدیکی به این گروهک به چند گروه تقسیمبندی کرده بود. در این تقسیمبندی گروههای مارکسیستی و التقاطی، قرابت بیشتری به این سازمان داشتند و به نیروهای مذهبی اتهام ارتجاعی زده میشد. همین طبقهبندی باعث شد سازمان در سال 1359 و با حمله صدام به ایران، این جنگ را ارتجاعی بخواند. در تحلیلی که سازمان در بین اعضای خود ارائه داد، رژیم عراق مترقیتر و ضدامپریالیستتر از ایران عنوانشده و در آخر به اعضا توصیه میشد که در جنگ شرکت نکنند.
ماهیت تمامیتخواه حزب بعث عراق و منافقین یکی دیگر از مسائلی است که باعث نزدیکی سازمان به صدام شد. حزب بعث در زمان حکومت، چنان اختناقی ایجاد کرده بود که عراقیها حتی در محافل خصوصی جرات نمیکردند علیه حکومت حرفی زده یا انتقادی بکنند. از نظر بعثیها، عراقیها در صورتی ارزشمند بودند که مطیع دستورات صدام باشند. صدام، عراقیهایی را که بهعنوان ناراضی میشناخت شکنجه میکرد و به قتل میرساند. گروهک منافقین نیز همین روشهای تمامیتخواه را در بین اعضای خود اجرا میکرد. این گروهک با افرادی که حاضر به پذیریش بیچونوچرای عقاید سازمان نبودند برخورد میکرد و حتی اگر به این نتیجه میرسیدند که این افراد باعث ایجاد تردید در سایر اعضا میشوند، به حذف فیزیکی آنها میپرداختند. از نکات مشترک گروهک منافقین و رژیم بعث الگوگیری از شیوههای حکومت استالین است. منافقین و صدام با الگوگیری از شیوه استالین بر سیاست ایجاد رعب و وحشت تاکید داشتند.
اعتقاد به این جمله که هدف وسیله را توجیه میکند ازجمله نقاط مشترک سازمان منافقین و صدام بود. صدام حسین حاضر بود برای رسیدن به اهداف خود، هزاران عراقی را نیز بهقتل برساند. او در این راه از بمباران شیمیایی حلبچه یا قتلعام خانوادههای معترض بهصورت گروهی و دستهجمعی ابایی نداشت. گروهک منافقین نیز بر اساس همین اعتقاد بود که در خیابانها دست به ترور افراد بیگناه میزد یا با به آتشکشیدن خانههای طرفداران انقلاب و به شهادترساندن زن و بچه آنها سعی میکرد تا به قول خود هزینه انقلابی بودن را بالا ببرد.
تلاش برای از بینبردن روحیه دینی یکی از وجوه گروهک منافقین و حزب بعث بود. حزب بعث در تمام دوران زمامداری خود سعی کرد تمام مراکز دینی و مذهبی را تحت سلطه خود قرار دهد و روحیه دینی مردم عراق را تضعیف کند. گروهک منافقین نیز با پذیرش ایدئولوژی التقاطی و زدن برچسب ارتجاعی به مذهبیها، فقط قرائتی را از دین قبول داشت که اعضا را به حامیان بیچونوچرای رجوی تبدیل کند. حزب بعث و منافقین هر دو از دین فقط پوسته آن را میخواستند.
حذف دسترسی افراد از اطلاعات از دیگر نکات مشترک منافقین و صدام بود. صدام در زمان زمامداری، راه هرگونه کسب اطلاعات و اخبار غیر از مجاری رسمی را روی عراقیها بسته بود. سران گروهک منافقین نیز در پایگاه اشرف به اعضا اجازه نمیدادند بهغیر از روزنامه و اخباری که این گروهک مناسب تشخیص میداد به اطلاعات دیگری دسترسی پیدا کنند. استراتژی صدام و منافقین بیخبر نگهداشتن افراد بود تا از این طریق آنها بیچونوچرا دستوراتشان را اجرا کنند.
بر این اساس مروری بر مواضع فکری و روشهای عملی گروهک منافقین و صدام و حزب بعث نشان میدهد که اینها شباهتها و نزدیکیهای زیادی به یکدیگر داشتهاند. همین مساله باعث شد تا منافقین بعد از شروع مبارزه مسلحانه با انقلاب اسلامی به دامان صدام حسین بیفتند. از همین رو میتوان نزدیکی منافقین به صدام را بیشتر از تاکتیک، استراتژی دانست.
منابع
جعفر شیرعلینیا، تاریخ جنگ ایران و عراق، انتشارات سایان، ص444، 1395.
علیاکبر راستگو، مجاهدین خلق در آینه تاریخ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص242، 1384.