1. در روزهای اخیر و پس از بحثهایی که پیرامون فیلم «6 روز» محصول 2017 کشور انگلستان که درباره حادثه تروریستی اشغال سفارت ایران در سال 1359 در رسانهها انجام شد، فرصتی دست داد تا این فیلم را ببینم. صرف نظر از اشکالهایی که به نوع روایت این فیلم وارد است، فیلم حائز یک نکته مثبت است. این که خانم تاچر (نخستوزیر وقت انگلستان) دستور میدهد که با شدت با تروریستها مقابله شود چراکه تروریستها باید متوجه شوند ما به آنها باج نمیدهیم و این کشور جایی برای این نوع اقدامات نیست. سرانجام هم یکی از زبدهترین تیمهای ارتش که برای همین نوع مواقع آموزش دیدهاند کار را یکسره میکنند و گروگانها را آزاد میکنند.
منطق خانم تاچر (حتی اگر آن چیزی باشد که فیلم میخواهد القاء کند) در مبارزه با تروریسم وقتی که جان عدهای بیگناه و بیدفاع در خطر است، منطقی است عقلانی، مشروع و قابل دفاع.
ممکن هم هست عدهای بیکار و مغرض از خانم تاچر (البته بانوی آهنین اکنون در قید حیات نیستند) یا کسانی که در آن دوران مسئول این کار بودهاند سؤال کنند که جنازه آن تروریستها را کجا دفن کردید!
2. گروهک تروریستی منافقین هفته گذشته، برای تطهیر سوابق تروریستیاش، بخشی از صحبتهای منتظری را در یکی از برنامههای تلویزیونیاش پخش کرد که به جلسه بنیاد هابیلیان در مرکز اسناد انقلاب اسلامی مربوط بود. در این بخش منتظری در باره منافقین میگوید: «مجاهدین خلق اشخاص نیستند، یک فکره، یک منطقیه که یکی داره جونشو فدا میکنه انتحار میکنه حتماً معتقد دیگه باباجون.»
با همین مغالطه که جنابشان فرمودند، باید خدا را شکر کرد که ایشان بدرود حیات گفت وگرنه میبایست با عوامل داعش که جزمیتی همچون منافقین دارند و اهل جانفشانی و انتحار نیز هستند گفتگو میکردیم. انگار که هر کس که برای خودش منطقی دارد و حاضر باشد که برای آن منطقش جانفشانی کند باید با او به گفتگو نشست و چشم از جرائمش بست.
وانگهی منافقین با پخش این سخنان منتظری از رسانه خود، رسماً اعتراف کردند که کار انتحاری و تروریستی میکردند.
البته جنابشان ظاهراً اطلاع نداشتند و کسانی که اطراف ایشان بودند نیز به ایشان نگفته بودند که علت اکثر درگیریهای ابتدای انقلاب این بود که منافقین برای فرار از بحث و صحبت درباره اعتقاداتشان دعوا راه میانداختند و به اعضایشان دستور تشکیلاتی داده بودند که مطلقاً وارد بحث اعتقادی نشوند تا دست ارتجاع آتو نیفتد.
در همین نواری که منافقین در کمال بلاهت از سخنان ایشان منتشر کردند، منتظری ادامه میدهد: «مجاهدین خلق یک سنخ فکر و برداشت هستن. یک نحو منطق هستند با کشتن حل نمیشود بلکه ترویج میشود.»
ظاهراً ایشان قبل از هر چیز بیمناک از شیوع همان انتحارها بودند و دلسوزانه میگفتند که کاری نکنید که اینها ترویج بشوند!
اما تا سال 1388 که ایشان در قید حیات بود شاید به ایشان اثبات شده بود که این ادعایش که مربوط به سال 1367 است، چقدر بیپایه و بیاساس بوده است، چون تروریستهای منافق نه تنها پس از سرکوب ترویج نشدند، بلکه دیگر نامی و نشانی از آنها در میهن نیست و به علت خیانتها و جنایتهایشان مورد تنفر عام و خاص هستند. تاریخ به یاد دارد که حتی فتنهگران نیز در سال 1388 تمام تلاششان بر برائت از همدستی با منافقین بود.
از سویی نه تنها منطق گروهک تروریستی منافقین ترویج نشد، بلکه رفتار فرد جنایتکاری به نام عبدالمالک ریگی که با منطق منافقین عمل مینمود، از سوی تمام مردم ایران تقبیح و محکوم شد. نه تنها ایده تروریسم و خشونت تروریج نشد، بلکه دهها تن از عناصر جان نثار منافقین که با چنین منطقی عمل میکردند از آن جداشده و از عمق فساد و تباهی درونی این گروهک پرده برداشته اند.
در جامعه نیز خوشبختانه از این منظر که نسل جوان امروز، نسلی است هوشمند و جستجوگر که بهره ای فراوان از تمدن و فرهنگ و ادب برده است، میتوان آسوده بود که به طور خودکار مرزی با گروههای جزم اندیش قرون وسطایی دارد و از این بابت جای نگرانی نیست.
3. رفتار گروهک تروریستی منافقین در چندسال اخیر نشان میدهد آنان در پی عوض کردن جای جلاد و شهید هستند، پرچم برافراشتۀ خانواده شهدای ترور در دست بنیاد هابیلیان نشانگر و یادمانی از کشتار دهها هزار انسان در ایران توسط منافقین است، بیهوده نیست که در هر اهتزاز این پرچم، بنیان این گروهک به لرزه در میآید و بر خود فرض میبیند که در مقابل هابیلیان، ولو با تولیدات فرقه ای که صرفاً مصرف داخلی دارد، به دفاع از منطق تروریستی خود بپردازد.