دعای مادرش بود که او را عاقبت به خیر کرد

Hashemi Nejad Heydarشهید سیدحیدر هاشمی نژاد یکی از ده ها ایرانی است که در حوادث تروریستی مختلف در عراق به شهادت رسیدند. وی در سال 1315 در مشهدمقدس به دنیا آمد. پدرش پارچه فروش بود و او نیز پس از مدتی تحصیل و انجام خدمت سربازی به پدر پیوست. مدتی بعد ازدواج کرد و درسش را نیز ادامه داد تا به عنوان تکنسین برق به استخدام شهرداری درآمد. بسیار مهربان بود و مردم دوست. سال 1391 به همراه همسرش برای زیارت عتبه مقدسه، راهی کشور عراق شد. پس از زیارت و در هنگام بازگشت، در تاریخ 31 فروردین ماه 1391 با انفجار بمبی که در مقابل هتل محل اقامت کاروان کارگذاشته شده بود، مجروح و ساعاتی بعد در بیمارستان بر اثر شدت جراحات وارده به شهادت رسید.

حاشیه نگاری تیم سرگذشت پژوهی شهدای ترور بنیاد هابیلیان از دیدار با خانواده شهید سیدحیدر هاشمی نژاد:

برای هماهنگی زمان دیدارمان که با خانواده شهید تماس گرفتیم، هم خوشحال شده بودند و هم متعجب! تعجب از این بابت که واژه «خانواده شهدای ترور» کمی برایشان جالب و دست نیافتنی می نمود، اما خوشحال شده بودند به این خاطر که عده ای جوان هستند که بار معرفی شهدای مظلوم ترور را که بر زمین مانده بود، به دوش کشیده اند.

به منزل شهید که رسیدیم دخترش با روی گشاده به استقبالمان آمد. همسر شهید هم با اینکه مشکلات جسمی آن حادثه اذیتش می کرد بلند شد و آرام آرام برای استقبال به سمتمان آمد. بعد از سلام و خوش آمدگویی گرم، وارد منزل شدیم و خواهر شهید را دیدیم که خود را برای بیان آنچه از برادرش شهیدش به یاد دارد رسانده بود.

برخورد خانواده آنقدر گرم و صمیمی بود که اصلا احساس غریبی نمی کردیم. حسابی خودمانی شده بودیم و برای اینکه وقت از دست نرود سریع رفتیم سر اصل مطلب؛ توضیح کوتاهی در مورد کارمان دادیم و میدان را سپردیم به خانواده شهید.

خواهر شهید که انگار برای بیان حرفهایش از همه بیشتر مشتاق بود، اینطور شروع کرد: «حیدر سال 1315 به دنیا اومد. ما اهل مشهدیم. پدرمون بزاز بود و مادرمون خانه دار. سه تا برادر داشتم که آقا حیدر داداش بزرگه بود. سه تا هم خواهر بودیم. زندگی مون خیلی معمولی بود و مثل بقیه زندگی ها با یک روال عادی می گذشت. بچه ها بزرگ می شدن و مدرسه می رفتن. شیطنت داشتن. گریه و خنده داشتن. همه چی خیلی خیلی عادی بود. حیدر چون برادر بزرگتر بود جبروت خاصی داشت. حواسش به خواهرها بود و هوامون رو داشت.

یک مدتی درس خوند و بعد رفت سربازی؛ وقتی برگشت همراه پدرم تو مغازه پارچه فروشی مشغول به کار شد. شوهر عمه مون هم تو همون مغازه کار می کردن. چند وقت بعد مادرم به شوهر عمه ام گفته بود: «آقای دهقان؛ اگه اجازه بدین برای خواستگاری از معصومه خانم برای آقا حیدر خدمت برسیم.» ایشون هم که حیدر رو توی این مدت که با پدرم کار می کرد کامل شناخته بود، قبول کرد و ما هم که نتیجه این خواستگاری از قبل برامون روشن شده بود، روز عید غدیر با عاقد رفتیم خونه شون!»

Hashemi Nejad Heydar1از اینجای صحبت به بعد را همسر شهید با خنده برایمان گفت: «وقتی اومدن عقد کنن من خیلی کم سن و سال بودم. حدودا 12 سال داشتم. اختلاف سنی  من با شهید حدود 10سال بود. اون زمان اصلا سرم توی این حرفا نبود. حدود دو سال عقد بودیم و بعد رفتیم خونه خودمون. چند سال اول بچه دار نشدیم. سال1346 اولین بچمون به دنیا آمد. مدتی بعد آقاحیدر رفتن سفر حج. بهم گفته بودن بعد از حج یک سر میرم آلمان که کارهای ادامه تحصیلم رو درست کنم اگه قطعی شد اطلاع می دم شما هم بیاین اونجا. خیلی درس خوندن رو دوست داشت. بعد از اینکه کارها درست شد و ما آماده رفتن شدیم، پدر و مادر شهید مخالفت کردن. آقا حیدر برگشت و توی یک هنرستان شروع به درس خوندن کرد. بعد از درس به عنوان تکنسین برق به استخدام شهرداری در اومد.

اخلاق خاصی داشت. هیچ وقت به یاد ندارم کاراش رو به کسی واگذار کرده باشه. حتی اگر یک لیوان آب می خواست خودش بلند می شد و به کسی نمی گفت. با اینکه بعد از ظهرها هم سرکار می رفت اما توی کارِ خونه به من کمک میکرد. زیاد اهل کار سیاسی نبود اما زمان پیروزی انقلاب شیرینی پخش کرد. بعد از امام خمینی(ره) هم پیرو حضرت آیت الله خامنه ای بود.

بسیار شوخ طبع بود. اگر برای کسی مشکل پیش می اومد کمکش می کرد. مادرش سکته کرده بود و زمین گیر شده بود. آقا حیدر خودش رو موظف کرده بود هر روز به مادرش سر بزنه و غذای مادرش رو خودش بده. فکر می کنم دعای مادرش بود که اون رو عاقبت به خیر کرد، آخه توی اون کاروان خیلی های دیگه بودن اما فقط آقا حیدر شهید شد...

سال 1391 بود. رفتیم سفر عتبات. روز آخر سفر توی یک هتل توی شهر کاظمین بودیم. مشغول آماده شدن بودیم که بریم فرودگاه و برگردیم. تعدادی از همسفرهامون با اولین ون که اومده بود رفتن فرودگاه. ما توی اتاقمون بودیم که طبقه دوم بود. آقا حیدر مشغول لباس پوشیدن بود اما حالش منقلب بود. باخودم گفتم خب زیارت رفته دیگه! حتما توی زیارت این حال براش ایجاد شده. احساس می کردم حال خوبی داره و رنگ صورتش شفاف شده.

یکدفعه صدای انفجار اومد. تمام شیشه ها شکست. آقاحیدر غرق خون روی زمین افتاده بود. بهم گفت: «دستمو بگیر» خواستم برم سمتش اما خودم هم مجروح شده بودم و همون جا بیهوش شدم.

کنار موتور برق هتل بمبگذاری کرده بودن. حدود8 نفر از زائرا مجروح شدن. مردم جمع شدن و انتقالمون دادن بیمارستان. آقاحیدر دو ساعت بیشتر زنده نموند. توی بیمارستان تموم کرد. 24ساعت بعد منتقلمون کردن ایران. وقتی متوجه شدم شوهرم شهید شده یاد حرفی که به چند نفر از هم کاروانی هامون گفته بود افتادم. ایشون سرطان پروستات داشت وقتی چند نفر از همسفرهامون متوجه موضوع شدن بهش گفتن شفات رو از امام حسین( علیه السلام ) بخواه؛ آخه میدونستن ارادت خاصی به امام حسین( علیه السلام ) داره. آقا حیدر در جوابشون گفته بود: «چه خواسته کوچیکی! من خواسته های بزرگتری از امام حسین(علیه السلام) دارم!»

ما که متوجه نشدیم این بمبگذاری کار چه کسی بوده. گروهک های تروریستی توی عراق کم نیستن. نمی دونم کدوم دولت از این ها پشتیبانی میکنه اما همین قدر میدونم که شیطان صفت اند. ما اون ها رو مفسد می دونیم و هر جا باشن مورد لعن ما هستن.»


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان