خدمتگزاری به مردم او را لایق شهادت کرد

Azariشهید جواد آذرم (آذری) درسال 1335 درخانواده ای مستضعف در مشهد متولد شد. پس از پایان دوران دبستان و راهنمایی به دلیل ضعف اقتصادی خانواده به همراه پدرش مشغول به کار شد. روزها کار می کرد و شب ها درس می خواند. برای گذراندن سربازی در لشکر 77 مشغول خدمت شد؛ اما با فرمان امام مبنی بر فرار سرباز ها از پادگان، از لشکر77 خارج شده و به صفوف انقلابیون پیوست. شهید آذرم علاوه بر همراهی انقلابیون در راهپیمایی ها، امکانات مغازه ای را که در آن کار می کرد در اختیار نیروی فعال گذاشت تا هر زمان نیاز داشتند از آن ها استفاده کنند. او در آن زمان در یک مغازه سطل فروشی کار می کرد.

بعد از پیروز انقلاب نه تنها فعالیت های شهید کم رنگ نشد بلکه با انگیزه بیشتری به پیگیری امور انقلاب پرداخت.

مدت زیادی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که شهید آذرم برای دیدن یکی از دوستانش به زابل رفت و همراه او در یک سخنرانی شرکت کرد. اواسط مراسم چند تن از اشرار که در مکان سخنرانی حضور داشتند با تیر اندازی به سمت همافرانی که در جلسه حاضر بودند تعدادی از مردم را مجروح کردند. شهید آذرم به سرعت مجروحان را سوار اتومبیلش کرده و برای انتقال به بیمارستان اقدام کرد که در بین راه به دست اشرار مورد اصابت گلوله قرار گرفت. مردم پیکر نیمه جانش را به بیمارستان رساندند و مدتی بعد به مشهد منتقل کردند؛ اما تلاش های تیم پزشکی بی فایده بود و شهید آذرم در تاریخ 5 دی 1358 در سن 22 سالگی به فیض شهادت نائل آمد.

گزارش دیدار این هفته تیم سرگذشت‌پژوهی بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) با خانواده این شهید بزرگوار در ادامه آمده است:

منزلشان در یکی از محله های قدیمی مشهد بود. مادر شهید و یکی از پسرهایش در یک منزل زندگی می کردند. بعد از طی مسافتی نسبتا طولانی به منزل مادر شهید رسیدیم. حاج خانم به استقبالمان آمد. وارد اتاق کوچکی شدیم که محل زندگیش بود. گوشه ای از اتاق وسایل آشپزخانه چیده شده بود و در گوشه ای دیگر یک تلویزیون کوچک قرار داشت. مدتی بعد برادر و شوهر خواهر شهید به جمع مان پیوستند و روایت زندگی شهید از زبان مادرش اینگونه آغاز شد:

« 6 فرزند دارم و جواد فرزند چهارمم بود. بعد از ازدواج از قوچان به مشهد آمدیم و فرزندانم در مشهد متولد شدند. همسرم در مشهد مغازه ای کوچک داشت و سطل های پلاستیکی درست می کرد و همان ها را می فروخت.

جواد بخاطر وضعیت ضعیف مالی خانواده مشغول کار شد. با اینکه کارها در مغازه پدر وقتش را می گرفت؛ اما درسش را تا دوم دبیرستان ادامه داد و بعد از آن جریانات انقلاب پیش آمد و دیگر زمانی برای ادامه تحصیل پیدا نکرد.»

مادر شهید بعلت کهولت سن توان ادامه صحبت نداشت و آقای فرودی که داماد خانواده و همراه و همرزم شهید بود ادامه داد:

«ما در همسایگی شهید رستمی زندگی می کردیم و در آن زمان که نفت سهمیه بندی بود جواد به همراه شهید رستمی و چند تن دیگر به مراکز توزیع نفت می رفتند و بعد از دریافت نفت، آن را بین همسایه ها توزیع می کردند.

بعد از آشنایی جواد با روحانیت، ازجمله افرادی چون آقای سمیعی، کارها و فعالیت های انقلابیش آغاز شد.

جوان پرشوری بود و در همه تظاهرات هایی که در آن زمان برگزار می شد شرکت می کرد.

سال 58 در یکی از سخنرانی های دکتر یزدی پور که در شهر زابل برگزار شده بود به همراه دوستانش شرکت کرد. چند تن از اشرار که در مراسم حضور داشتند با تیراندازی به تعدادی از همافران حاضر در مجلس، عده ای را شهید و مجروح کردند. جواد هنگامی که مشغول رساندن مجروحین به بیمارستان بود با اصابت تیر اسلحه چند تن از اشرار به شانه و دستش مجروح شد و از حال رفت. مدتی بعد او را به بیمارستان امدادی مشهد منتقل کردند و در آنجا بر اثر شدت جراحات شهید شد. لحظه شهادت مادرش بالای سرش بود.»

اشک از چشمان مادر شهید جاری شده بود و در همان حال گفت:

« زمانی که بالای سرش بودم گفت:« مادر گریه نکن. من خواب شهادتم را دیده ام.» در آن حال دائما طلب آب میکرد من هم فقط اجازه داشتم با پنبه لبهایش را خیس کنم. از طرفی پزشکان گفته بودند نباید زیاد صحبت کند برای همین اجازه ندادم خوابش را تعریف کند و گفتم:«جواد جان اینطور نگو مادر، من شفای تو را از امام رضا گرفته ام.» هنوز چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که به شهادت رسید. پسرم مثل اربابش سیدالشهدا  تشنه لب به شهادت رسید.»

برادر شهید ادامه صحبت را به دست گرفت و گفت:

« من برادر کوچک تر بودم و زمانی که جواد به شهادت رسید 9 سال داشتم. شهید خیلی مهربان و مردمدار بود. انسان زحمت کشی بود و بسیار کار می کرد. شور و انرژی زیادی داشت. همیشه به نیازمندان کمک می کرد و محبتش بی دریغ بود.

سال 57 برف شدیدی آمد. جواد به خانه همسایه هایی که پیر بودند و توان انجام کارهایشان را نداشتند رفت و برف هایشان را پارو کرد. به یاد دارم اوایل انقلاب که چند مرتبه آب منطقه قطع شده بود جواد چند مشک آب که خودش درست کرده بود را برمی داشت و از جایی دیگر آب می آورد و بین مردم آب تقسیم می کرد. آخرین خانه ای که آب می رسید همیشه خانه خودمان بود.

اخلاق، رفتار و حالات جواد نشان می داد که شهید می شود؛ اما اواخر عمرش این حالات شدید تر و بیشتر شده بود. جواد در گرفتاری ها همیشه به خدا توکل می کرد و دائما می گفت:« خدا بزرگ است.»

او خیلی آینده نگر بود. با پدر و مادرش، به خصوص مادر خیلی با محبت رفتار می کرد. در کارهایش اخلاص زیادی داشت.

شهادت جواد برایمان مثل این بود که سرپرست خانواده مان را از دست داده ایم. محبت هایش آنقدر زیاد بود که هیچ وقت فراموش نخواهد شد؛ حتی اهل محل هنوز هم او را به خاطر دارند و همیشه از خدمتش به مردم صحبت می کنند. شاید همین خدمتگزاری او را لایق شهادت کرد.

قاتلان برادرم شناسایی نشدند؛ اما هر کجا هستند از خداوند می خواهیم عذاب دنیا و آخرتشان را افزون کند. الهی آمین.»


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان