خاطرات حاج احمد قدیریان

Nafegh 1

در طي سال هايي كه من در دادستاني انقلاب اسلامي مشغول به خدمت بودم تا زماني كه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي رفتم (1362 – 1363) يكي از عمده ترين فعاليت هاي ما برخورد با گروه ها و سازمان هاي مخالف و معاند نظام اسلامي بود .

در اين سال ها تعداد كثيري از گروه ها و سازمان هاي سياسي به وجود آمدند كه در مقابل نظام موضع گرفتند . من فهرستي از احزاب و گروه هايي كه پس از انقلاب اسلامي تشكيل شدند تهيه كردم كه تقريباً چهل و اندي گروه و سازمان مختلف بودند . (1)

برخي از اين چهل و اندي گروه عليه نظام اعلام جنگ مسلحانه كردند كه سازمان منافقين هم از آنها حمايت كرد . البته اكثريت سازمان فداييان ، حزب توده ، سلطنت طلب ها ، جبهه ملي و نهضت آزادي مخالف با جنگ مسلحانه بودند ، ولي اقليت سازمان فداييان خلق همانند سازمان منافقين با جنگ مسلحانه موافق بودند .

البته نهضت آزادي و جبهه ملي در ابتداي كار كه آقاي هاشم صباغيان و ديگران سر كار بودند مقداري سلاح هم جمع آوري كردند ، ولي اين كه بيايند و روبروي نظام بايستند ، خير . اين كار را نكردند . اينها يعني حزب توده ، فداييان اكثريت ، سلطنت طلب ها و جبهه ملي و نهضت آزادي نظرشان اين بود كه بايد در تشكيلات رفت و رخنه كرد .

در ذيل به بررسي يكي از سازمان هاي مهم معاند نظام اسلامي يعني سازمان مجاهدين خلق پرداخته مي شود . مسائل پيرامون اين سازمان را مي توان در هفت محور مورد بررسي قرار داد :

1.پيدايش سازمان مجاهدين خلق در سطح كشور و كيفيت وارد شدن جبهه ملي و نهضت آزادي در اين سازمان .

2.مواضع التقاطي سازمان .

3.از عملكرد ظاهر تا فعاليت پنهان گروه هاي مخالف و ضد نظام از جمله سازمان مجاهدين خلق .

4.اقدامات سازمان مجاهدين عليه نظام جمهوري اسلامي ايران .

5.مقابله نظام مقدس جمهوري اسلامي با اعضاي اين سازمان .

6.متلاشي شدن سازمان مجاهدين و نهايتاً فرار سران شان به كشورهاي مختلف .

7.اقدامات تروريستي سازمان بعد از فرو پاشي .

پيشينه و پيدايش سازمان مجاهدين

پيشينه سازمان مجاهدين خلق ايران به اوايل دهه 40 باز مي گردد . اعضاي سازمان مجاهدين را جناح مذهبي جبهه ملي به ويژه نهضت آزادي تشكيل مي دادند كه در جلساتي كه در مسجد هدايت برگزار مي شد ، شركت و در آنجا با مهندس بازرگان بنيانگذار نهضت آزادي و آيت الله طالقاني آشنا شدند و بعضاً در خانواده هاي روحاني و مذهبي رشد كرده بودند . اكثراً خانواده هايشان متدين بودند ، مثلاً پدر ناصر صادق (2) را مي شناختم ، ايشان فرد متديني بود .

در سال 45، شش تن از اعضاي پيشين نهضت آزادي به نام هاي محمد حنيف نژاد (3) ، سعيد محسن ، محمد عسگري زاده (ناصر صادق) ، رسول مشكين فام ، علي اصغر بديع زادگان و احمد رضايي با مطالعه انقلاب هاي كوبا ، ويتنام و الجزاير مباني و شالوده هاي سازمان مجاهدين را بنا نهادند . تفكرات آنها كم كم از تهران به جاهاي ديگر كشور گسترش يافت و در شهرهاي ديگر شعبه هايي ايجاد گرديد .

در آن زمان گروه مؤتلفه اسلامي كه از نظر سازماندهي پراكنده بود براي سازماندهي مجدد در مسجد هدايت در جلساتي كه توسط آيت الله طالقاني تشكيل مي شد شركت و با گروه نهضت آزادي و هسته هاي اوليه سازمان مجاهدين ارتباط تنگاتنگي داشتند . شهيد لاجوردي ، شهيد اسلامي و به طور كلي شاخه بازار با سازمان مجاهدين ارتباط داشتند .

هم زمان با گسترش سازمان ، جوان هاي زيادي جذب اين سازمان شدند . براي نمونه عباس مدرسي فر (4) يكي از اعضاي هيئت مؤتلفه كه تلاش زيادي براي ترور منصور كرد و حتي خود را براي اعدام نيز آماده كرده بود با اين گروه ارتباط برقرار كرد و بعدها جذب اين گروه شد و سرانجام به كمونيست ها پيوست و در حال حاضر در خارج از كشور با اين گروه همكاري دارد .

مواضع التقاطي سازمان

ايدئولوژي اي را كه سازمان مجاهدين خلق عرضه مي كرد با ايدئولوژي ماركسيست تفاوت چنداني نداشت .(5) به طور كلي اين گروه اسلام را در نيافته بودند و انديشه اسلام منهاي روحانيت را سخت باور داشتند .

در اين زمينه شهيد مطهري در يكي از نامه هايش به حضرت امام در مورد اين گروه چنين مي نويسد : كوچك ترين بدعت اين گروه اين است كه به قول خودشان به خودكفايي رسيدند و هر مقام روحاني و مرجع ديني را نفي مي كنند .

خلاصه اين كه در عين اظهار وفاداري به اسلام ، ماركسيسم به اندازه امام جعفر صادق (ع) نزد اينها مقدس و محترم است . چرا كه مثلاً سازمان مدعي بود كه پس از سرنگوني رژيم پهلوي ، انقلابيون با ايجاد نظام بي طبقه توحيدي _ آمال ماركسيست ها _ دگرگوني اساسي به وجود خواهند آورد .

نظرات ماركسيستي چنان با عقايد سازمان فدايي خلق نزديك بود كه حتي رژيم ، مجاهدين را ماركسيست هاي اسلامي مي ناميد و ادعا مي كرد كه اسلام تنها پوششي براي پنهان كردن ويژگي ماركسيستي آن است .

هدف اصلي سازمان سرنگوني شاه بود ، در سال 1349 در نجف از امام تقاضاي جنگ مسلحانه را نمودند كه امام موافقت ننمود و اين گروه اعلام كردند كه تنها راه نجات جنگ مسلحانه است ، بنابراين عمليات نظامي خود را از سال 50 عليه رژيم شروع كرده با تشكيل خانه هاي تيمي گروه كثيري از جوانان را به سمت خود كشاندند . (6)

سازمان مجاهدين پس از سال 1351 به ماركسيسم گرايش بيشتري پيدا كرد ، در اواخر سال 1352 اعضاي سازمان مجاهدين با مطالعه گسترده تري درباره انقلاب هاي كوبا ، ويتنام ، چين و روسيه مشغول بودند .

در اين سال ها همه اعضاي اوليه كادر رهبري گروه اعدام شدند ، ولي اين گروه با وجود اين تلفات به حياتش ادامه داد . سرانجام در سال 54 بيشتر رهبران سازمان به پذيرش ماركسيسم رأي دادند و از نظر ايدئولوژي چرخش كاملي ايجاد شد و شكاف عميقي در سازمان پديد آمد .

با اعلام مواضع ايدئولوژيك در بيانيه اي و انتشار جزواتي ، درگيري بين اعضاي خود سازمان و ديگر مبارزان جامعه شدت گرفت . مثلاً آقايان شريف واقفي (7) و صمديه لباف از اعضاي اين گروه در موضع گيري با سازمان به طرز عجيبي به وسيله همين گروه به قتل رسيدند . (8)

اكثر زندانيان سياسي را گروه هاي چپ ، مجاهدين و گروه هاي اسلامي تشكيل مي دادند و همه آنها به دليل مخالف با رژيم در بند بودند . گروهي بر اين عقيده اند كه تغيير ايدئولوژي نخست از داخل زندان ها شروع و پس از آن به سطح جامعه سرايت كرد ، زيرا اين دسته با مطالعه بر روي كمونيسم و ارتباط زياد با زندانيان گروه چپ تحت تأثير قرار گرفتند .

براي مثال در بين زندانيان آقاي مصطفي پاك نژاد (9) از جمله كساني بود كه در زندان طرفداران زيادي داشت و افراد بسياري جذب او مي شدند . او از دوستان مرحوم فروهر (10) بود و با گروه جبهه ملي و نهضت آزادي موافق بود .

تز او تز ضد استبدادي و استكباري بود و يك فرد كمونيست به شمار مي رفت و ارتباط زيادي با گروه مجاهدين و گروه هاي اسلامي داشت . گاهي در بحث ها هر جا بچه هاي مسلمان زنداني را در حالت ضعف مي ديد به حمايت آنان برمي خاست و به اين شكل جوان ها را به سمت و سوي خود جذب مي نمود تا به اهداف خود برسد .

پس از اعدام هسته اوليه سازمان و روي كار آمدن مسعود رجوي (11) ، موسي خياباني ، سعادتي و ديگران تغيير ايدئولوژي به سرعت انجام گرفت ، زيرا اين افراد از نظر مسائل مذهبي و اسلامي قوي و پايدار نبوده به راحتي مغلوب كمونيست ها شدند .

بحث ها و تفاسير و مطالب اينها همه تفسير به رأي بود ، يعني آنچه كه دلشان مي خواست از آيات و روايات برداشت مي كردند . گروه چپ زودتر از گروه اسلامي تغيير ايدئولوژي آنها را متوجه گرديد و از اين كه اين سازمان با گروه اسلامي در ارتباطز باشند سخت نگران بود . در ميان گروه اسلامي هم شهيد بزرگوار لاجوردي اولين كسي بود كه به ماهيت اينها پي برد ، وي بر اين عقيده بود كه اينها منافق هستند و بايد با آنها مبارزه كرد .

از دوستان و همراهان ما كه در زندان بودند برخي با شنيدن اين بحث ها و ترك نماز توسط گروهي از آنها و انجام كارهاي خلاف شرع و اخلاق ، دچار سردرگمي شدند . نظر علماي داخل زندان آقايان طالقاني ، رباني شيرازي (12) ، انواري (13) ، منتظري (14) و ديگران اين بود كه بايد با آنها مدارا كرد و به مرور زمان آنها را متوجه ساخت . اما نصايح و صحبت هاي اين عزيران به نتيجه اي نرسيد و به اين ترتيب سازمان كه در ابتدا سياسي بود به تدريج به صورت يك انشعاب مذهبي مانند خوارج در آمد .

پا نویس ها

1. 1) حزب خلق مسلمان كه سركرده آنها مقدم مراغه اي بود . 2) حزب مهين پرستان ايراني . 3) سازمان مجاهدين خلق ايران (منافقين) . 4) سازمان مجاهدين راه حق . 5) رزمندگان پيشگان مستضعفين ايران .6) كانون نشر انديشه هاي دكتر شريعتي كه توسط احسان شريعتي به وجود آمد . 7) گروه فرقان كه ابزار و واسطه كار منافقين بودند . 8) جنبش مسلمانان مبارز . 9) انجمن دانشجويان مسلمان كه وابسته به منافقين بودند . 10) جنبش مسلمانان پيشگام كه كمونيست بودند . 11) انجمن مهدويه كه وابسته به انجمن حجتيه بودند . 12) جنبش انقلابي مردم ايران (جاما) كه بنيانگذار آن كاظم سامي بود . 13) گروه توحيدي جديد كه وابسته به سازمان منافقين بود . 14) سازمان آرمان مستضعفين . 15) جنبش مقاومت ملي ايران . 16) نهضت زنان مسلمان كه وابسته به خانم اعظم طالقاني بود الان هم تقريباً چپ گرايي مي كنند . 17) حزب دمكرات كردستان كه كمونيست بودند . 18) حزب توده ايران كه كيانوري و احسان طبري رهبران آن بودند . 19) حزب رستگاري كه كمونيست بودند . 20) حزب رنجبران ايران كه كمونيست بودند . 21) سازمان فداييان خلق جناح راست يا اكثريت كه معتقد به جنگ مسلحانه با نظام نبودند ، بلكه به جنگ فرهنگي و تبليغاتي باور داشتند . 22) گروه اشرف دهقان . 24) سازمان پيكار در راه آزادي . 25) طبقه كارگر مسلح كه كمونيست بودند . 26) سازمان رزمندگان آزادي طبقه كارگر كه كمونيست بودند . 27) سازمان انقلابي زحمتكشان كومله كردستان كه كمونيست بودند . 28) سازمان وحدت كه كمونيست و مسلح بودند . 29) سازمان طوفان . 30) ارگان حزب كمونيست كارگران و دهقانان ايراني كه كمونيست بودند . 31) سازمان اتحاد و مبارزه در راه ايجاد حزب طبقه كارگر كه كمونيست بودند . 32) سازمان اتحاديه چپ كه كمونيست بودند . 33) سازمان دانشجويي جوانان دمكرات كه كمونيست بودند . 34) سازمان راه كارگر كه كمونيست بودند . 35) گروه كمونيستي نبرد . 36) گروه دانشجويان پيشگام كه كمونيست بودند . 37) اتحاديه كمونيست هاي ايران . 38) اتحاديه مبارزان كمونيسم . 39) گروه گلسرخي . 40) سازمان جنبش دهقاني . 41) سازمان جوانان انقلابي . 42) حزب ايران . 43) حزب ملت ايران . 44) جبهه ملي ايران كه اينها همه سلطنت طلب بودند . 45) جبهه دمكراتيك ملي ايران . 46) نهضت آزادي . (راوي)

2. ناصر صادق از شاگردان جلال الدين فارسي و مرحوم دكتر باهنر و مرحوم رجايي در دبيرستان كمال نارمك بود . پدرش از مردان متدين و از دوستان مرحوم آيت الله طالقاني و از خدمتگذاران مسجد هدايت به شمار مي رفت . ناصر صادق در كنار محمد حنيف نژاد ، سعيد محسن و اصغر بديع زادگان از اعضاي كميته مركزي سازمان مجاهدين خلق محسوب مي شد . جلال الدين فارسي در خاطرات خود چگونگي دستگيري وي را بيان مي كند : يك توده اي سابقه دار به نام الله مراد دلفاني سال ها پيش در زندان با ناصر صادق آشنا مي شود . ناصر صادق كه بعداً به عضويت سازمان مجاهدين خلق در آمد فكر مي كند براي تهيه اسلحه با وي تماس بگيرد . غافل از اين كه او به خدمت ساواك در آمده و ادعاي توانايي او براي خريد اسلحه يك وسيله به دام انداختن سازمان هاي چريكي است . ناصر صادق در مرداد 49 با دلفاني تماس مي گيرد و او را به يك خانه تيمي مي برد . اين خانه تيمي و كساني كه به آن رفت و آمد دارند تحت مراقبت ساواك قرار مي گيرد و در شهريور 50 عده اي شناسايي و دستگير مي شوند . پس از دستگيري ناصر صادق و تعدادي ديگر در دادگاه هاي نظامي محكوم به اعدام شدند . حكم ناصر صادق در 30 فروردين 51 توسط عمال رژيم پهلوي به اجرا در آمد . (روزشمار انقلاب اسلامي ، ج 2 ، ص 150)

3. محمد حنيف نژاد در سال 1317 در تبريز به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در مدرس همام و دبيرستان فردوسي و منصور تبريز به پايان رسانيد و در سال 38 وارد دانشكده كشاورزي كرج گرديد . وي چون از خانواده مذهبي بود در فعاليت هاي مذهبي مشاركت مي جست و از سال 39 به نفع جبهه ملي فعاليت مي نمود و بعدها جزو سمپاتي هاي نهضت آزادي گرديد . وي در سال 42 به سربازي رفت و پس از اتمام خدمت هسته اوليه سازمان مجاهدين خلق را كه يك گروه مطالعاتي بود همراه با سعيد محسن و عبدالرضا نيك بين رودسري تشكيل داد . ضمن اين كه در سازمان عمران قزوين هم شاغل بود . وي در سال 48 با پوران بازرگان ازدواج كرد كه اين وصلت يك سال بيشتر به طول نيانجاميد و به قول خودشان جدايي شان به دلايل امنيتي بود . در قضيه هواپيما ربايي مجاهدين خلق در دبي نقش دستور دهنده را داشت . وقتي كه در سال 50 عده زيادي از مجاهدين دستگير گرديدند وي براي راهايي آنها اقدام به گروگان گيري شهريار شفيق پسر اشرف پهلوي نمود كه ناموفق بود و پس از اين جريان خانه تيمي آنها توسط ساواك شناسايي شد و به همراه رسول مشكين فام و ابراهيم آوخ و احمديان دستگير و در سحرگاه 4/3/51 اعدام شد . (آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي ، پرونده ش 1094 ، ص 14 – 10)

4. عباس مدرسي فر فرزند محمد علي در سال 1317 در تهران متولد شد ، وي كه از همكاران شهيد صادق اماني بود در تاريخ 20/11/1343 به اتهام توطئه بر هم زدن اساس حكومت به حبس ابد با كار محكوم گرديد . منبع ساواك در فروردين 56 مدرسي فر را از طرفداران مجاهدين خلق معرفي كرده است . وي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي همراه منافقين از كشور متواري شد . (كاظم مقدم ، ص 439)

مفسران و نظريه پردازان سازمان به ويژه حنيف نژاد ، اسلام را مطابق با ديدگاه هاي نهضت آزادي تفسير كردند و به همان نتايجي رسيدند كه شريعتي رسيد . در واقع انديشه هاي شريعتي و مجاهدين آنچنان به هم نزديك بود كه بسياري وي را الهام بخش مجاهدين مي دانستند .

در نامه شهيد مطهري به حضرت امام ماجراي حسينيه ارشاد و انحراف هايي كه در گفتار و كتاب هاي دكتر شريعتي است مطرح شده است . (راوي)

5. به دليل درك كاملاً ناقص ايدئولوگ هاي سازمان مجاهدين خلق از اسلام و احكام و دستورات فقهي و انديشه اسلامي و عدم درك فلسفه اسلامي به مفاهيم ماركسيستي همچون ديالكتيك ماركسيستي ، ماترياليسم تاريخي و اصول فلسفه ماترياليستي روي آورده ، آنها را در كنار نكات استنباطي خود از دين اسلام گذاشتند و سنگ بناي دوگانگي ايدئولوژيك (التقاط) سازمان با به طور روشن و آشكار و به شكل و شيوه اي مستقل و به زعم خود نوين از سال هاي 1350 تا 1354 بنا كردند . رهبري و اكثر مسئولان سازمان عملاً از اواخر سال 53 مواضع ماركسيستي را پذيرفته بودند و جزوه پرچم ايدئولوژيك را برافراشته تر سازم . اولين اعلام حضور فوق بود ، در مهر ماه 54 سازمان با انتشار كتاب بيانيه اعلام مواضع ايدئولوژيك به طور رسمي پذيرش ايدئولوژي ماركسيسم _ لنينيسم را اعلام كرد . (سيد محمد صادق علوي ، بررسي مشي چريكي در ايران ، مركز اسناد انقلاب اسلامي ، تهران 1379 ، ص 94 – 90)

6. دوره جديد حيات سياسي سازمان از 20 بهمن 1350 كه در آن سازمان اولين اطلاعيه خود را صادر كرد ، آغاز شد .

7. مجيد شريف واقفي از اعضاي كادر مركزي سازمان مجاهدين خلق بود ، در دوره بعد از سال 52 مركزيت سازمان متشكل از احمد رضايي ، رضا رضايي و بهرام آرام بود . بعد از كشته شدن رضايي ها در درگيري با رژيم پهلوي و فرار تقي شهرام از زندان ، رهبري سازمان به دست اين دو تن افتاد . يكي از موضوعات بحث هاي گردهمايي 52 در بخش آموزش و تدوين بحث درباره ريشه هاي آموزش بود كه به حوزه ايدئولوژي هم كشيده شد . در تداوم اين بررسي ها و تجديدنظرها ، سازمان ايدئولوژي ماركسيستي را جايگزين اسلام كرد و پيامد آن حذف اعضاي مسلمان و مذهبي از سازمان به ويژه از مركزيت آن با تلاش در تغيير ايدئولوژي اين اعضا بود . در همين راستا مجيد شريف واقفي و صمديه لباف كه از مخالفين اين تغيير ايدئولوژي به شمار مي آمدند در تصفيه داخلي سازمان كشته شدند . شريف واقفي در يك درگيري خياباني با اعضاي سازمان كشته شد و صمديه لباف پس از زخمي شدن به دست نيروهاي امنيتي افتاد و به جوخه اعدام سپرده شد . (همان ص 89)

8. پس از دستگيري تعدادي از كادرهاي مركزي سازمان مجاهدين خلق مانند كاظم ذوالانوار در سال 52 و كشته شدن رضا رضايي ، كادر مركزي سازمان در اختيار محمد تقي شهرام و بهرام آرام و مجيد شريف واقفي قرار گرفت . در اواخر سال 53 به خاطر ايده هاي انحرافي شهرام و آرام بين آنها اختلاف ايجاد مي شود . شريف واقفي كه با ايده هاي ماركسيستي آن دو به شدت مخالف بود از كادر مركزي طرد مي شود . اصرار مجيد شريف واقفي و مرتضي صمديه لباف بر مواضع اسلامي خود براي سران ماركسيست گران مي آيد . از اين رو به آنها هشدار مي دهند . مجيد نيز در اين سال شروع به جمع كردن هواداران خود و تهيه و تأمين سلاح مي كند . اخبار فعاليت هاي وي توسط ليلا زمرديان (همسر مجيد) به كادر رهبري اكثريت گزارش مي شود . آنها براي مقابله ، او و مرتضي صمديه لباف را سر قراري احضار مي كنند . بهرام آرام ، وحيد افراخته ، محسن خاموشي و حسين سياه كلا اين دو را در 15 ارديبهشت در خيابان آب منگل به دام انداخته و با آنها درگير مي شوند . در نتيجه سيد مجيد شريف واقفي در همان جا شهيد مي شود ، افراد خود فروخته جسد او را به 18 كيلومتري جاده مسگرآباد برده و آن را منفجر كرده ، مي سوزانند تا هويت وي شناسايي نشود . مرتضي صمديه لباف در اين درگيري با اصابت گلوله زخمي شده و موفق به فرار مي شود و بعد توسط برادرش براي مداوا به بيمارستان سينا منتقل مي شود ، در نتيجه ساواك او را يافته و به بند مي كشد . سرانجام اين انقلابي مسلمان در 4 بهمن 54 در ميدان تير چيتگر تيرباران مي شود . (خاطرات احمد احمد ، ص 6 – 335)

9. مصطفي پاك نژاد اهل دزفول و جزو گروه فلسطين كه خود يك گروه ماركسيست به شمار مي آمد بود ، پس از انقلاب نيز به اعدام محكوم شد . پاك نژاد براي برنامه هاي خود و اهداف خود يك برنامه ريزي كرد ، او ضمن اين كه يك كمونيست خيلي قوي بود ، ولي از اين طرف با بچه مسلمان ها نيز برنامه داشت . با آنها هم صحبت هايي را انجام مي داد . يعني در مواقعي كه بچه مسلمان ها را در حالت ضعف مي ديد در بحث ها به آنها كمك مي كرد . براي اين كه بتواند آنها را به خودش جذب نمايد . اينها چيزي بود كه از زندان توسط بچه هاي ما گزارش مي شد ، لذا پس از انقلاب ديديم كه برخي از روزنامه ها كه در اوايل انقلاب ارتباطي با ليبرال ها و كمونيست ها داشتند ايشان را شهيد دانستند .(راوي)

10. داريوش فروهر در سال 1307 در اصفهان متولد شد و از دوران نوجواني به فعاليت هاي سياسي علاقه نشان داد . اين فعاليت ها به هنگام تحصيل در رشته حقوق در دانشگاه تهران پررنگ شد . اولين بار در سال 29 به زندان افتاد ، بعدها همسو با جريان ملي گرا فعاليت هاي سياسي خود را ادامه داد . در سال 48 زماني كه طرح جدايي جزيره بحرين از ايران مطرح شد او مخفيانه اعلاميه اي منتشر كرد و نزديك به دو سال زنداني شد . در اواخر سال 55 حزب ملت ايران را احيا كرد . پس از انقلاب به وزارت كار در دولت موقت رسيد و بعدها در سال 1378 به قتل رسيد . (ياران امام به روايت اسناد ساواك ، شهيد دكتر آيت الله بهشتي ، ص 351)

11. مسعود رجوي در سال 1327 در شهرستان طبس به دنيا آمد ، وي تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته علوم سياسي در دانشگاه تهران پي گرفت و در سال 46 به مجاهدين خلق پيوست و در سال 49 به عضويت در كميته مركزي آن در آمد . وي در سال 50 همراه با ديگر رهبران مجاهدين دستگير و به حبس ابد محكوم شد و اندكي قبل از انقلاب اسلامي آزاد شد . وي پس از انقلاب اسلامي با امام خميني از در ستيز در آمد و جريان ترور را از سر گرفت . صدها تن از مردم متدين و شخصيت هاي انقلابي به فرمان مسعود رجوي به شهادت رسيدند . وي در سال 61 به همراه بني صدر از ايران فرار كرد و چندي بعد به صدام حسين پيوست و همچنين در جريان جنگ تحميلي چندين عمليات عليه نيروهاي رزمنده ايران فرماندهي كرد . پس از سقوط صدام حسين با آمريكاييان همكاري را آغاز كرد .

12.آيت الله حاج شيخ عبدالكريم رباني شيرازي در سال 1301 در شيراز متولد شد ، وي در سال 1327 براي تكميل مباني علمي خود به قم رفت و محضر اساتيدي چون مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و مرحوم يزدي را درك كرد و فقه و اصول را فرا گرفت . آيت الله رباني شيرازي در طول مبارزات سياسي خود عليه رژيم شاه بيش از ده بار زنداني شد . آخرين بار در ماه مبارك رمضان سال 57 پس از سخنراني در شيراز دستگير شد و به زندان افتاد . ايشان پس از انقلاب اسلامي نماينده حضرت امام در استان فارس شد و نيز به عضويت شوراي نگهبان درآمد . وي در دهم فروردين ماه 60 هنگامي كه از جهاد سازندگي شيراز به منزل باز مي گشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و از اين سوء قصد ضد انقلاب جان سالم به در برد . اما در هفدهم اسفند ماه همان سال هنگام عزيمت به تهران براي شركت در جلسه شوراي نگهبان بر اثر واژگون شدن خودرو در گذشت و به ديار باقي شتافت .

(ياران امام به روايت اسناد ساواك ، سردار سرافراز شهيد حجت الاسلام سيد علي اندرزگو ، ص 232)

13. آيت الله محي الدين انواري در سال 1305 در همدان به دنيا آمد ، پس از تحصيلات دوره ابتدايي آموزش علوم ديني را پي گرفت . در سال 41 همراه با شهيد آيت الله مرتضي مطهري و شهيد آيت الله دكتر بهشتي هسته روحاني هيئت هاي مؤتلفه اسلامي را تشكيل داد و پس از اعدام انقلابي حسنعلي منصور دستگير و به 15 سال زندان محكوم گرديد . آيت الله انواري پس از پيروزي انقلاب اسلامي نماينده مردم در مجلس شوراي اسلامي شد و نيز از طرف حضرت امام به عنوان نماينده ايشان در شهرباني منصوب گرديد . وي از عناصر اصلي جامعه روحانيت مبارز مي باشد . (همان منبع ، ص 10 – 9 )

14. حسينعلي منتظري در سال 1301 در نجف آباد اصفهان متولد شد . تحصيلات حوزوي خود را در اصفهان و سپس در قم پي گرفت و به درجات عالي علوم ديني رسيد . ايشان به خصوص در دهه چهل به علت همراهي با نهضت امام خميني تحت تعقيب عوامل امنيتي رژيم قرار گرفت و به زنان افتاد و شكنجه شد . پس از پيروزي انقلاب و بعد از وفات آيت الله طالقاني امامت جمعه تهران از طرف امام خميني به ايشان واگذار شد . در سال 64 مجلس خبرگان وي را به عنوان قائم مقام رهبري تعيين كرد ، ولي اين حكم در سال 68 به علت نفوذ عناصر قدرت طلب در دفتر وي و انتقال واژگونه اخبار و حوادث روز به ايشان و اتخاذ مواضع عليه حركت طبيعي انقلاب پس گرفته شد . (ياران امام به روايت اسناد ساواك ، آيت الله محمد رضا سعيدي ، ج 1 ، ص 261)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31