منافقين، ساكنان جزيره متروكه

Opssion

در سال اتحاد ملی، رسانة ملی محصول بی‌سابقه و شگفت‌انگیزی را ارائه كرد. برنامه‌ای به نام گرگ‌ها در تیرماه سال جاری از شبكة اول تلویزیون پخش شد كه قویاً به اتحاد ملی و انسجام اسلامی كمك كرد..

شهروندان هر‌روز صبح، پس از تماشای برنامه چهار قسمتی گرگ‌ها، چنان جزئیات آن را برای هم تعریف و تشریح می‌كردند كه اگر كسی لحظه‌ای از این مجموعه مستند را ندیده بود قطعاً به دیدن آن ترغیب می‌شد.

مجموعه مستند چهارقسمتی گرگ‌ها، به روایت اسناد تصویری سازمان اطلاعات و امنیت عراق، مجموعاً 119 دقیقه بود كه بخش نخست آن31 دقیقه، بخش دوم 36 دقیقه، بخش سوم 26 دقیقه و بخش چهارم نیز 26 دقیقه را شامل می‌شد. پیش از آغاز هر قسمت از این مجموعه، در ابتدای تیتراژ نوشته شده بود:(بخش قابل توجهی از تصاویر این برنامه از دوربین‌های مخفی سازمان اطلاعات و امنیت عراق و با تلاش فرزندان ایران اسلامی به دست آمده است)

تصاویر سیاه و سفید این مجموعه از وجود دوربین مداربسته‌ سازمان اطلاعات و امنیت عراق نشان داشت. طی بیست سال مذاكرات كه در یك اتاق صورت گرفته بود، دوربین یك‌جا كاشته شده و تمام ماجرا از همان قاب به تصویر كشیده شده بود.

آغاز یك ماجرا

مجموعه گرگ‌ها، با زوزه گرگ آغاز می‌شود. گویی گرگ گرسنه‌ای در دشت ایستاده و دندان‌های تیزش را برای دریدن آماده نگه داشته است. سپس تصاویر مستندی از صحنه‌های انقلاب و درگیری‌های ماموران شاه و مردم در سال 1357 نشان داده می‌شود كه قیام بزرگ تاریخ مردم ایران را در برابر ظلم و جور استبداد به تصویر كشیده است؛ رژیمی كه برای حفظ پایه‌های حكومت خود از هیچ تلاشی چون ضرب و شتم و كشتار مردم خودداری نمی‌كند. جوانان به دست نیروهای نظامی مضروب می‌شوند و همچنان مصمم و استوار، فریاد آزادی سر می‌دهند. مجسمه شاه سوار بر اسب به زیر كشیده می‌شود و گفتار متن چنین می‌گوید:(با پیروزی انقلاب اسلامی، آنان كه چشم دیدن استقلال و آرامش مردم ایران را نداشتند فضای مسموم و خیانت را به راه انداختند. آنان سازمان مجاهدین خلق بودند)

بیننده تازه متوجه می‌شود كه قرار است اسنادی مربوط به خیانت‌های سازمان مجاهدین خلق را تماشا كند. كسانی كه سال‌ها داعیه آزادی داشتند و مدعی بودند از اركان شكل‌گیری انقلاب اسلامی هستند. اما مجموعه گرگ‌ها به سادگی نشان از این حقیقت پنهان دارد كه سازمان مجاهدین خلق، پس از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی نتوانست در عرصه قدرت برای خود جایگاهی بیابد و از داشتن كرسی تصمیم‌گیری برای مردم ایران محروم ماند، از زاویة دیگری برای پر كردن خلاء‌های روانی خود وارد شد و به تعبیر روان‌شناسان، همِ‌ و‌غم‌‌شان را روی رفع عقده‌های روانی خود گذاشتند. گفتار متن چنین ادامه می‌دهد:(رهبر این گروه، مسعود رجوی، سوار بر موج عاطفه از هیچ خیانتی دریغ نكرد. صدام حسین به نمایندگی از 55 كشور به ایران حمله كرد)

شگفتی مردم از آشوب‌های خیابانی مجاهدین خلق

تصاویر معمولاً از فراز ساختمان‌ها گرفته شده و نماهای باز این شورش و شگفتی را كنار هم به نمایش می‌گذارد. در این تصاویر، مجاهدین دست به شورش‌های مسلحانه در سطح شهر می‌زنند و خیل كثیری از مردم با بهت به تماشای شورشیان ایستاده‌اند. در یكی از این قاب‌ها، تصویری از دانشكده علوم پزشكی امام خمینی(ره) نشان داده می‌شود كه انبوه جمعیت جوان آنجا تجمع كرده‌اند. تیتراژی در این میان، تصاویر را قطع می‌كند و تیرماه 1360 را در خاطر زنده می‌كند. در حقیقت، مجموعه گرگ‌ها تلنگری است بر حافظه تاریخی مردم. در تیرماه 1360، وحشیانه‌ترین اقدامات تروریستی در تاریخ ایران رقم خورد. گفتار متن چنین ادامه می‌یابد: «هنوز هشت ماه از جنگ نگذشته كه ترور و وحشت، ترس عمیقی را به جان جامعه انداخته است.» سپس تصاویر روی این جمله می‌چرخد: ماشین‌های بمب‌گذاری‌شده در كوچه و خیابان. تصاویر نشان می‌دهد كه خون مردم بی‌گناه و بی‌دفاع كوچه و خیابان بر در و دیوار پاشیده شده است. كشته‌شدگان و مجروحان پشت سر هم روی برانكار از مقابل كادر دوربین می‌گذرند. پس از این جریانات، با مردم مظلوم و داغدیده درباره مصیبت‌های ناشی از قدرت‌طلبی مجاهدین مصاحبه می‌شود.

در تاریخ 28 ساله انقلاب اسلامی، این نخستین‌بار است كه رسانه ملی با این وضوح چهره مخدوش سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین را به نمایش عمومی گذاشته است. با توجه به حجم تبلیغات گسترده غربی‌ها و هجوم شبكه‌های ماهواره‌ایِ مخالف‌ نظام جمهوری اسلامی؛ نظامی كه قداستش مرهون خون‌هایِ ریخته‌شده در انقلاب و جنگ تحمیلی است، پخش مستند گرگ‌ها، بی‌تردید در تنویر افكار عمومی جامعه ایران و تحلیل جمعی مردم از گروه‌های معارض نظام نقش موثری ایفا می‌كند. در دهه‌های 60 و 70 نام بردن از گروه‌های وابسته به سازمان مجاهدین خلق و رهبران این سازمان خلاف عرف اجتماعی محسوب می‌شد؛ اما اكنون سازمان صدا‌و‌سیما در این اقدام ساختارشكنانه با ارائه مستندات جامع، پیشگام شده و پشت پرده‌های مدعیان آزادی و رفاه خلق ایران را رو كرده است. پس از تصاویری از تخریب‌های گروه‌های مجاهدین خلق، نماهای بسته‌ای از مردم آن روزها، واكنش و برداشت آنان پخش می‌شود و در مقابل، نیروهای این سازمان با لباس شبه‌نظامی و روسری یا كلاه سرخ‌رنگ در تصاویر نشان داده می‌شوند. در تصاویر، بمب‌گذاری و خراب‌كاری در مدارس و دانشگاه‌ها نیز نشان داده می‌شود.

در اثر انفجار بمب، خانه‌ای تخریب شده و مردی كه از ساكنان ساختمان است در خانه ویرانش ایستاده و چگونگی وقوع فاجعه را شرح می‌دهد: «ساعت 7:15 دقیقه صبح بود. مشغول گوش كردن به رادیو بودم و به بچه‌ها صبحانه می‌دادم تا برای رفتن به مدرسه آماده شوند. ناگهان صدای مهیبی بلند شد و ساختمان فروریخت..»

مرد دیگری اظهار می‌كند: «با صدای انفجار از خواب پریدم و همسرم را دیدم كه صورتش خونین و سینه‌اش زخمی است.»

سكانس بعدی، تصویر بسته دست كودكی است كه با باندِ دست دیگرش بازی می‌كند. تصویر باز می‌شود و دختر نوجوانی را نشان می‌دهد كه روی تخت بیمارستان نشسته و دستش باندپیچی شده است. او خودش را معرفی می‌كند و دلیل مصدومیتش را شرح می‌دهد. تصویر مربوط به اوایل دهه 60 است: «من آمنه حسینی، كلاس سوم راهنمایی هستم كه علاوه بر تحصیل، در برنامه رادیو و تلویزیون سنندج هم مشاركت دارم. مدام توسط گروهك‌ها تهدید می‌شدم. یك روز صبح، برق اتاق را كه روشن كردم یك قوطی زردرنگ با شعله آبی در دستم منفجر شد و دست راستم از م‍ُچ قطع شد.»

مجاهدین خلق كه دست به كار ترور و ایجاد رعب و وحشت در جامعه شده بودند برای رسیدن به اهدافشان كه اخلال در امنیت مردم جامعه بود، از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌كردند. آنان علاوه بر كشتار مردم عادی دست به نخبه‌كشی می‌زدند؛ ولو دختری نوجوان را. حضور هر استعدادی در جامعه، آنان را آزار می‌داد. اما هنوز پی ‌نبرده بودند كه راه خطایی را برگزیده‌اند كه تصاویر مستند نیز به‌خوبی گواه این ادعاست. مردم بدون در نظر گرفتن اختلافات قومی و طبقاتی به خیابان‌ها ریخته و علیه عاملان خراب‌كاری شعار می‌دادند و خشم و انزجارشان را اعلام می‌كردند. در تصاویر مشهود بود كه ایرانیان، اتحادِ ماه‌های پیش از پیروزی انقلاب را بازیافته و دوشادوش یكدیگر خواهان برقراری نظم و امنیت هستند.

رابطه با عراق

تصاویر مستندی از سازمان اطلاعات و امنیت عراق به دست آمده كه در تنویر افكار عمومی بسیار موثر است. این تصاویر از آرشیو این سازمان در دوره فعالیت‌های صدام حسین(دیكتاتور قرن) كشف شده است. عنوان‌بندی فیلم، مكان را به بیننده معرفی می‌كند: «اتاق عملیات مشترك منافقین و سازمان اطلاعات و امنیت عراق.» عباس داوری از رهبران سازمان مجاهدین خلق به همراه مترجم عربی روبه‌روی مأموران سازمان اطلاعات و امنیت عراق نشسته است. نكته جالب این نما، میزانسن بازیگران واقعی آن است. تصاویر مربوط به این اتاق كه در آرشیو سازمان اطلاعات و امنیت رژیم بعث عراق موجود بوده حكایت از ثبات رابطه مجاهدین خلق و افسران اطلاعات عراقی دارد. آنها طی چند سال مذاكره مخفیانه در این اتاق كه شاید آن روزها در ذهنشان نام فراموشخانه را بر آن گذاشته بودند، با ترتیب و نظم تعریف‌شده‌ای رو‌به‌روی هم نشسته‌اند. عباس داوری مذاكره‌كننده اصلی سازمان منافقین یا هر نماینده دیگری از این سازمان سمت راست تصویر پشت میز نشسته و افسران اطلاعات عراق سمت چپ روی مبل‌هایشان لمیده‌اند.

نخستین تصویر مربوط به این اتاق، اعلام نتیجه مأموریت منافقین را نشان می‌دهد. عباس داوری كه در این اتاق به نام مستعار علی‌رضا خطاب می‌شود، چنین می‌گوید: «ما دیروز حدود 211 بمب در سراسر ایران منفجر كردیم.» در همین هنگام، تدوین زبردستانه و هوشمندانه دوباره به كمك بیننده آمده و برای وضوح بیشتر ماجرا، صحنه‌ای از تابوت‌های شهدای بمب‌گذاری كه بر دوش مردم راهی بهشت‌زهرا(س) می‌شود، در قاب نگاه می‌نشیند. مردم در حالی كه شعار مرگ بر آمریكا سر داده‌اند، تابو‌ت‌های حامل اجساد شهدای عزیزشان را هدایت می‌كنند.

عباس داوری ادامه می‌دهد: «شدت این جریانات(بمب‌گذاری‌ها) خیلی زیاد بوده و از آن تعداد حدود 76 بمب در تهران منفجر شده.» نمای بعدی كه برای اثبات سخنان او نشان داده می‌شود، ساختمان‌های تخریب‌شده و خون‌های پاشیده‌شده بر دیوارها را نمایش می‌دهد.

موسیقی متن

تاكنون تنها موسیقی و افكتی كه به كمك تصاویر آمده، همان زوزه گرگ در آغاز برنامه بوده كه اینك به القای تصاویر و احساس در بینندگان كمك می‌كند. تصویر از نمای داغدیدگانِ جنایت بمب‌گذاری سازمان منافقین كه از درد خیانت ضجه سر می‌دهند. دوباره به اتاق عملیات مشترك سازمان منافقین و اطلاعات و امنیت عراق می‌رود. این اتاق در ساختمانی واقع است كه ابتدا معلوم نیست در كدام شهر عراق قرار گرفته، اما تئوری‌پردازی‌ها و خرید و فروش اطلاعات حكایت از این دارد كه اینجا بغداد است؛ پایتخت رژیم بعثی عراق. عباس داوری حرفش را ادامه می‌دهد: «بنابراین تصمیم گرفتیم هسته‌های تبلیغاتی خودمان را هم كاملاً مسلح كنیم. یعنی علاوه بر تیم‌های نظامی‌مان، این‌ها هم باید در داخل ایران تبلیغ كنند. اما همه این‌ها باید به سلاح‌های كمری مسلح باشند. از طرفی چون مسلسل‌های یوزی هم در داخل كشور (ایران) داریم، دویست‌هزار فشنگ نُه میلی‌متری هم می‌خواستیم.»

از این مكالمات عباس داوری، دست منافقین كاملاً رو می‌شود. آنان تجهیزات و مهمات خود را از كشور عراق می‌گیرند و رژیم بعث هم از سوی كشورهای اروپایی، اسرائیل و امریكا حمایت می‌شود.

در سال 1360، مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق كه نتوانسته بود بر هیچ‌كدام از كرسی‌های قدرت تكیه بزند، راهیِ فرانسه شد. بزرگ‌ترین مشكل ایدئولوژیك مسعود رجوی این بود كه نتوانست با ساختارهای ذهنی مسئولان وقت كنار بیاید. در سال‌هایی كه همه گرم خدمت‌رسانی بودند و با توجه به فرمان حضرت امام خمینی(ره)، كمر همت به خدمت و آبادانی ایران بسته بودند، او دربه‌در به دنبال قدرت بود و داعیه حكم‌رانی داشت و چون دستش از داخل كشور كوتاه شده بود، به فرانسه رفت تا فعالیت تبلیغاتی و سیاسی خود را آغاز كند. عباس داوری و برخی از دیگر دوستانش در عراق ماندند تا ادامه جنگ و ترورها را پیگیری كنند و از افسران اطلاعات عراق راهنمایی بگیرند.

عباس داوری در اتاق مشترك عملیات سازمان اطلاعات و امنیت عراق اظهار می‌كند: «ضمناً حدود ده روز پیش، برادر مسعود (رجوی) به سنای فرانسه رفته بود و با سناتورها صحبت كرده بود.» افسر اطلاعات عراق در تأیید عمل مسعود رجوی می‌گوید: «مثلاً شما از طریق نمایندگان فرانسه می‌توانید اقداماتی داشته باشید. مثل كنت ولانشه كه قبلاً مسئول اطلاعات بوده و الان مشاور است و دوست نزدیك من است. ولی توجه داشته باشید كه افراد شما به عنوان ملاقات رسمی نروند! اگر به شكل رسمی بروید او در محظورات قرار خواهد گرفت. علاوه بر آن، یك سری افراد موثر دیگری هستند كه در تصمیم‌گیری‌ها نقش دارند. افرادی چون شارل و والترز و افرادی مانند این‌ها با رژیم ایران میانه خوبی ندارند و با مجاهدین خلق همراه هستند. آن دفعه گفتم كه برادر مسعود، یك ملاقاتی با آقای ژوكس داشت.»

این مكالمات بیانگر توسعه اتاق‌های موسوم به فراموشخانه توسط سازمان منافقین است. آن‌ها نمی‌توانند با حامیانشان هم وارد محافل سیاسی رسمی شوند. آن‌ها در پَسِ مخفی‌كاری‌هایشان، روابط خود را با دوستانی كه نسبت به ایران سوء‌نیت دارند، بسط می‌دهند.

افسر عراقی ادامه می‌دهد: «الان تقریباً یك هفته است مقداری حفاظت از برادر مسعود را بیشتر كرده‌اند.» در ادامه این مجموعه مستند مشخص می‌شود منظور از حفاظت از مسعود رجوی، حفاظت از او در برابر ترور است. از آنجا كه او خود رهبری گروه تروریستی بزرگی را به نام سازمان مجاهدین خلق برعهده دارد، همواره از ترس ترور می‌خواهد حفاظتش افزایش پیدا كند تا جایی كه سال‌ها بعد از این، سپهبد حبوش از امرای ارتش عراق می‌گوید: «شخص رئیس‌جمهور(صدام حسین) شخصاً توصیه كرده حفاظت و نگهبانی از شما را برعهده بگیرم و اگر لازم باشد خودم می‌آیم جلوی منزلتان نگهبانی می‌دهم.» مسعود رجوی برای دولت بعثی عراق چنان سودمند است كه صدام بارها تاكید می‌كند افسران عالی‌رتبه ارتش هرچه كه لازم دارد در اختیارش قرار دهند.

از اواخر سال 1359 كه خرمشهر و آبادان در تصرف نیروهای اشغالگر بعثی قرار داشت، بسیاری از ایرانیان، سازمان مجاهدین خلق را مزدوران حزب بعث می‌دانستند. اینكه پس از سال‌ها، اسنادِ به‌دست‌آمده از سازمان اطلاعات و امنیت عراق نشان می‌دهد كه چقدر مردم درست تشخیص داده بودند. پس از این جمله‌، نمایی از مراودات مسعود رجوی و دوستانش با سران حزب بعث عراق نمایش داده می‌شود. او در سال 1378، با رئیس سازمان اطلاعات عراق در آن كشور دیدار می‌كند. نمای یك میهمانی رسمی در كادر دیده می‌شود. منشی جلسه مشغول تنظیم صورت‌جلسه این ملاقات است و مسعود رجوی به امضای پیمان خود در سال 1982 میلادی(1361 شمسی) اشاره می‌كند. او در این سال با طارق عزیز، وزیر امور خارجه عراق پیمانی را امضا می‌كند تا ضمن فروش اطلاعات ایران به عراق، از آن‌ها پول، تجهیزات، سلاح و مهمات دریافت كند. رجوی در ملاقات‌هایش با مسئولان عراقی بارها توضیح داده كه حضور در عراق، انتخاب مجاهدین خلق است چون آنها قصد دارند از طریق عراق به ایران حمله كنند. گستردگی مرزهای دو كشور از كوهستان و دشت تا مرزهای آبی سبب شده تا مجاهدین خلق، عراق را به عنوان نقطه شروع حمله به ایران انتخاب كنند.

پاره‌ای از سخنان رجوی در مجموعه مستند گرگ‌ها موجود است كه به ملاقات و امضای تفاهم‌نامه میان او و طارق عزیز مهر تأیید می‌زند: «نوشته‌اند: آن‌ها (مجاهدین خلق) ورق‌هایی در دست صدام حسین هستند! طارق عزیز در سفر خود به پاریس به خانه ما آمد و ما با یكدیگر در دفترمان بیانیه صلح امضا كردیم. در سال‌های 1983 و 1984، مدیر جهاز مخابرات(رئیس اطلاعات خارجی عراق) وقتی كه در پاریس به دیدن من می‌آمد به او گفتم اگر برایتان سوء‌تفاهم نشود، شما بدون هیچ‌گونه امیدی وقت و امكانات خود را برای دیگر گروه‌های معارض (مخالف) ایرانی هزینه می‌كنید.»

سلاح ایدئولوژیك

پس از این سخنرانی، تصاویری مربوط به اجتماعات منافقین در عراق در كادر دیده می‌شود. زنان و مردان با لباس‌های شبه‌نظامی و روسری و كلاه سرخ‌رنگ. مسعود رجوی به همراه مریم قجر عضدانلو كه از آن پس نام خانوادگی رجوی را یدك می‌كشد، پشت تریبون می‌آیند و مطابق تمام برنامه‌هایشان به بحث‌های طولانی و بیهوده می‌پردازند. در این نما، كاركرد حزب و گروه در روابط عاطفی و خانوادگی به وضوح دیده می‌شود. این افراد كسانی هستند كه بنا به مصلحت گروهشان كه از سوی شخص رجوی به شكل دیكتاتورمآبانه‌ای به آنان دیكته می‌شود، ازدواج كرده یا طلاق می‌گیرند. رهبر گروه برای نشان دادن خط سیر ایدئولوژیكی بی‌پایه و اساس خود عده‌ای از آنان را وادار به ترك گروه و تسلیم‌شدن به نظام جمهوری اسلامی می‌كند. در این تصویر می‌بینیم كه همسر فردی به نام ابریشمچی به خاطر مصالح سازمان از او طلاق می‌گیرد و به عقد مسعود رجوی درمی‌آید! وقتی این دو نفر پشت تریبون قرار می‌گیرند، شوهر سابق او میان جمعیت نشسته است و ظاهراً با خوشحالی، سخنرانی‌های دروغ و غیرانسانی آن‌ها را گوش می‌كند. نیروها با كف‌زدن، مسعود و مریم رجوی را كه دست در دست هم دارند، تشویق می‌كنند. البته مسعود رجوی به پاس خدمت ابریشمچی، دختر 17 ساله‌ای را به او هدیه می‌كند تا نقش زن به عنوان كالا در این گروه، بیشتر مورد تاكید قرار گیرد. مسعود رجوی این رفتار غیر‌انسانی خود را سلاح جدید ایدئولوژیكی می‌نامَد!

كریم حقی و علی‌شاهی از اعضای پیشین سازمان مجاهدین خلق هستند كه در نمای بعدی طی مصاحبه‌ای تلویزیونی نسبت به این سلاح و كاركرد آن صحبت می‌كنند. آنان با دیدن چنین وضعیتی به میزان سستی نهاد خانواده و كاركرد عواطف انسانی سازمانی پی‌برده‌اند و سعی در خروج دارند. آنان از سازمان جدا شده و از رازهای آن پرده برمی‌دارند تا ماهیت مخدوش این گروه تروریستی بر همگان روشن شود.

مسعود رجوی در سال 1364، از سلاح جدید ایدئولوژیكی نام می‌برد. او و همسرش، مریم قجر عضدانلو، با نشان سازمان نشسته‌اند، اما این انقلاب ایدئولوژیكی در واقع ادامه شوم ترور است كه هنوز ادامه دارد. چهار سال پس از مطرح‌شدن سلاح ایدئولوژیكی، مسعود رجوی دست به كار بی‌سابقه‌ دیگری به نام انقلاب ایدئولوژیكی می‌زند كه باعث شگفتی بسیاری از رهبران سازمان می‌شود. مسعود رجوی، همسرش مریم را به‌عنوان نفر اول سازمان معرفی می‌كند و نام این اقدام را انقلاب ایدئولوژیكی می‌گذارد و بدین ترتیب بر تعداد مخالفان سازمانی خود می‌افزاید.

تیتراژ نام عراق و پادگان نظامی اشرف نشان می‌دهد كه محل تجمع، آموزش و عملیات‌های سازمان مجاهدین خلق است.

روز 26 مهرماه سال 1368 یعنی پس از گذشت بیش از یك سال از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، سازمان مجاهدین خلق هنوز دست از دشمنی با مردم ایران برنداشته و مدام در حال تدارك برنامه‌های ترور و كشتار ایرانیان هستند. رجوی چهار سال بعد از آنكه دوباره با طرحی نو قصد شگفت‌زده كردن افراد سازمان منافقین را دارد، طی مراسمی بر بهت همگان می‌افزاید. شیوه و روش رهبری مسعود رجوی بیش از آنكه رنگ‌و‌بوی واقعیت داشته باشد، نشان از بیماری مالیخولیای او دارد. او كه به‌عنوان رهبر سازمان مجاهدین خلق، خود را رهبر دموكرات این گروه عنوان می‌كند، در روز ششم شهریور سال 1372 در همان پادگان اشرف، مریم رجوی را به عنوان رئیس‌جمهور ایران‌زمین معرفی می‌كند! این بازی ساده‌لوحانه و ابلهانه به صورت دیكته‌وار از سوی رجوی با این مضمون عنوان می‌شود كه مریم رجوی باید ریاست جمهوری ایران را قبول كند. این در حالی است كه افراد این سازمان سال‌هاست نسبت به روش‌های رهبری مسعود رجوی دچار تردید شده‌اند. در مراسم معارفه رئیس‌جمهور ایران، مسعود رجوی اذعان می‌كند: «انتخاب و خواست ما الزام‌آور است.» مریم رجوی نیز به ناچار ریاست‌جمهوری ایران را می‌پذیرد!

سال 1365 از راه می‌رسد. سربازان ایرانی در بهمن‌ماه سال 1364 فاو را از چنگال رژیم بعثی آزاد كردند. رجوی كه موقعیت گروهش را در خطر می‌بیند راهیِ بغداد می‌شود. او برای حفظ منافع مشترك خود و صدام به دیدار او می‌رود.

تصاویر، نمای اتاق عملیات مشترك سازمان مجاهدین و سازمان اطلاعات و امنیت عراق را نشان می‌دهد. عباس داوری در همان میزانسن قرار دارد. او موقعیت گروه خود را برای افسر اطلاعات عراق شرح می‌دهد: «ما در این زمینه با شما وحدت داریم. یعنی شما به ما توضیح دادید كه تمام درها از طرف رهبری(صدام حسین) به روی ما باز است.» سپس بحث به بودجه كشیده می‌شود و بیینده نیز هر چه بیشتر از مزدوری این سازمان آگاه می‌شود: «بودجه مورد نیاز سازمان پنجاه میلیون دلار است.»

سپهبد صابرالدوری به عنوان امیر اطلاعات ارتش وعده تأمین بودجه را به داوری می‌دهد. در تدوینی هوشمندانه، پلانی از صحنه محاكمه صدام در سال‌‌های بعد توسط ارتش آمریكا نشان داده می‌شود كه صابرالدوری نیز جزء شش نفر متهم جنایتكار جنگ در كنار صدام حضور دارد.

تصویر بعدی مسعود رجوی را در كنار صابرالدوری نشان می‌دهد. رجوی با افتخار به او می‌گوید: «بین عرب و عجم هیچ دوست و برادری نزدیك‌تر از مجاهدین خلق به خودتان پیدا نخواهید كرد.»

آغاز جاسوسی

جلسه جاسوسی سازمان مجاهدین خلق در عراق، پیش از جنگ علیه ایران تشكیل شد. هنگامی كه مردم شهرهای مختلف ایران در حالِ سازندگی و ساماندهی اوضاع ِ پس از انقلاب بودند، مجاهدین خلق، عراق را به عنوان مأمن و پایگاه خود انتخاب كرده و با سران عراقی وارد گفت‌وگو شده بودند. نخستین سند جاسوسی آنان مربوط به فروردین 1359 است؛ حدود شش ماه پیش از شروع جنگ تحمیلی. آنها در اتاق عملیات، راجع به انتخاب عراق اظهار‌نظر می‌كنند. عراق به پشتیبانی برخی كشورهای غربی، خود را برای حمله به ایران آماده می‌كند. منافقین از ایران به آنها اطلاعات می‌رسانند. از وضعیت سپاه و ارتش می‌گویند و ارتش بعث را در سازمان‌دهی نیروهای مهاجم یاری می‌دهند.

پلان بعدی، تصویر اعزام نیروهای عراقی برای جنگ با ایران را نشان می‌دهد كه شش ماه پس از آن جلسه جاسوسی است. در مقابل، صحنه‌هایی از مقاومت مردان و زنان خرمشهری نیز در برابر حمله نیروهای عراق به نمایش درمی‌آید.

تصویر دوباره به اتاق عملیات مشترك سازمان مجاهدین خلق و سازمان اطلاعات و امنیت عراق باز می‌گردد. عباس داوری در حال فروش اطلاعات به افسران اطلاعات عراق است: «درباره عباس محتاج كه بالاترین فرمانده سپاه در منطقه غرب است، مدتی در تهران با سران نظام جلسه داشت. دیروز همراه با الله‌كرم كه فرمانده عملیات قرارگاه نجف است به دشت شیلر آمده است. علاوه بر این دو نفر، چند نفر از فرماندهان دیگر هم در منطقه شیلر حضور یافته‌اند. از جمله خادمی، عموحاتم، نانكلی، از فرماندهان قرارگاه نجف 2 و همین‌طور فرمانده توپخانه سپاه 2 نجف نیز به این منطقه آمده‌اند. مطلب بعدی درباره قرارگاه نیروهای صراط مستقیم است كه مقر اصلی آن‌ها در جنوب بود كه یادتان است اطلاعاتش را قبلاً داده بودم كه مركب از یك تیپ و چند گردان است كه الان در منطقه بانه و شمال غرب مستقر می‌باشند. بازدید سرهنگ‌تمام سماواتی، فرمانده تیپ 4 از لشكر 81 است كه از خط مقدم قصر شیرین بوده است و شما می‌دانید كه تقریباً شش ماه پیش اعلام كردیم قانون مبارزه با رژیم خمینی حداكثرِ تهاجم است.

داوری پس از ارائه اطلاعات مورد نیاز ارتش عراق، از عملكرد گروه خودشان می‌گوید: «بعد از این جریان، عملیاتی كه در پادگان عشرت‌آباد كه مربوط به سپاه است از طرف ما انجام گرفت. در وزارت سپاه یك پروژه با نام مستعار یامهدی وجود دارد. موشك‌های ضد تانك و زمین به زمین كه در بالا به محسن رضایی بسته است.»

اعضای سازمان مجاهدین خلق خوش‌خدمتی برای عراق را تا بدانجا می‌رسانند كه ارتش بعث تمام استراتژی‌های خود را بر اساس اطلاعات آنها تنظیم می‌كند. عراقی‌ها به اطلاعات منافقین و منافقین به تأمین بودجه از سوی عراق نیاز مبرم دارند. اعتماد دوسویه بین آنان چنان تحكیم یافته است كه سپهبد حبوش در پی‌ِ تدارك وقت ملاقات از وزیر دفاع است تا جلسه‌ای با مسعود رجوی داشته باشد.

ذكاوت فرزندان ایران

نیروهای ایرانی احتمال شنود بی‌سیم‌هایشان را توسط نیروهای منافقین می‌دادند. ازاین‌رو، اطلاعات نادرست را از طریق بی‌سیم به هم گزارش می‌كنند. تصویر، اتاق شنود و تدوین نیروهای سازمان مجاهدین خلق را نشان می‌دهد. این نیروها آموزش‌های لازم را جهت به‌كارگیری روش‌های تخلیه اطلاعات به‌خوبی آموخته‌اند.

تصویر دوباره به اتاق عملیات مشترك منافقین و سازمان اطلاعات و امنیت عراق برمی‌گردد. عباس داوری درباره سخنرانی روز قبل در قرارگاه سیدالشهدا در ساعت 2:30 حرف می‌زند. او نمی‌داند كه برخی از اطلاعات به دست‌آمده‌شان واقعیت ندارد و صرفاً برای گمراه كردن او و هم‌پیمانانش ارائه شده است. داوری به این ترتیب، مشغول ارائه اطلاعات است: «ارتش و سپاه با هم تداخل نمی‌كنند. ارتش كنار چهار پل كارون مستقر است و عبور از این پل‌ها به عهده لشكر 21 بوده است.» او كه از تنوع اخبار جاری بی‌سیم‌ها درمانده شده، چنین ادامه می‌دهد: «رژیم ایران یك احتمال و استراتژی ندارد. چند احتمال دارد. اگر اقدام به گسترش كند لشكر 21 و تیپ 58 هوابرد در یك محور قرار می‌گیرند و نیروهای سپاه در یك محور دیگر. ممكن است لشكر 21 به عنوان نیروهای پشتیبانی برای سپاه باشد كه قرار است حمله را شروع كند.»

در این مقطع، جمع‌آوری اطلاعات دیگر كار ساده‌ای نیست. گزینه‌های فعالیت در خط مقدم جبهه افزایش یافته و چیدمان تاكتیكی برای ارتش عراق دشوار شده است. افسر اطلاعات عراق در برابر این درماندگی عباس داوری چاره‌ای جز تصمیم‌گیری بر اساس حدس و گمان ندارد. و این میسر نمی‌شود مگر با ذكاوت و درایت فرزندان ایران. افسر عراقی چنین می‌گوید: «لشكر 21 و لشكر 77 بیشتر از یگان‌های دیگر ارتش به سپاه نزدیك‌ترند. ممكن است سپاه منطقه‌ای را بگیرد و تحویل ارتش بدهد و به سراغ منطقه دیگری برود. ممكن است ارتش این كار را بكند.»

نیروهای ایرانی چنان در حفظ اطلاعات قوی عمل می‌كنند كه دانش‌آموخته‌های اطلاعات عراق، تمام جمله‌هایشان را بر اساس امكان و احتمال بیان می‌كنند.

نمونه‌ای از گرد‌آوری اطلاعات

نیروهای مجاهدین خلق، هزینه‌های گزافی روی دست رژیم بعث عراق گذاشتند كه نمونه آن دو میلیون و چهارصد هزار دلار هزینه فیش تلفن است. این جمله را نماینده منافقین می‌گوید و ادامه می‌دهد: «تا آخر سال 1985(1364)، حدود سی خط تلفن بغداد را در اختیار داشته‌اند. ازاین‌رو می‌خواهند افسری با آن‌ها به اداره مخابرات برود. آنها مبلغ 820 هزار دینار را در محاسبات بودجه‌شان نگنجانده‌اند.» آن‌ها با تلفن علاوه بر شنود تلفن ایرانی‌ها، سعی در تخلیه اطلاعات داشته‌اند. از بین اسناد به دست‌آمده در آرشیو سازمان اطلاعات و امنیت عراق نكته‌های جالب و دور از انتظاری یافت می‌شود كه برای نمونه می‌توان به تلفن و مكالمه 45 دقیقه‌ای نیروهای منافقین و شهید اسدالله لاجوردی اشاره كرد. این نوار سند مكالمه 45 دقیقه‌ای اسدالله لاجوردی در موقعیتی است كه منافقین قصد تخلیه اطلاعاتی‌اش را داشتند اما پروژه‌شان شكست می‌خورد و او پس از پی‌ بردن به ماهیت جاسوس، به ارشاد او می‌پردازد.

هنگام این توضیحات، عكس‌های مختلفی از شهید لاجوردی به نمایش درمی‌آید. شهید لاجوردی كه سال‌ها مدیریت زندان اوین را عهده‌دار بود، بارها مورد بی‌مهری قرار گرفت و شایعات نامعقول و ناروا را تحمل كرد و جز لبخند پاسخی نداد. امروز كه این سید بزرگوار سال‌هاست از میان خادمان نظام اسلامی ایران رخت بربسته و به ضرب ترور نااهلان و منافقین به شهادت رسیده است، اسنادی به دست آمده كه سعه صدر، ذكاوت و بزرگ‌منشی او را بار دیگر ثابت می‌كند. در این مكالمه تلفنی، منافق جوان بسیار زودتر از حد تصور خود و اربابانش نزد شهید لاجوردی لو می‌رود. او قصد تخلیه اطلاعاتی دارد، اما در همان ابتدای كار دستش رو می‌شود و جالب اینكه شهید لاجوردی به جای ناسزا و تعقیب وی به نصیحت و پند و اندرز می‌پردازد. او با یك منافق مكالمه می‌كند اما گناه او را بر جوانی‌اش می‌بخشد و تلاش می‌كند او را به راه راست هدایت كند.

استفاده از سلاح‌های شیمیایی در جنگ

صدام كه در رسانه‌ها اعلام كرده بود سه روزه به تهران خواهد رسید و انقلاب اسلامی را سرنگون خواهد كرد به پشتوانه اطلاعات منافقین، ارتش خود را سازماندهی كرد، اما در ابتدای كار در كوچه پس‌كوچه‌های خرمشهر، هویزه، آبادان و سوسنگرد اسیر دلاوری‌های مردان و زنان ایرانی شد. نه او و نه مسعود رجوی، رهبر منافقین در خیال خام خود نیز چنین مقاومتی را پیش‌بینی نمی‌كردند. مقاومت نیروهای مردمی ایران آنان را شگفت‌زده كرده بود. روزهای پرتب‌و‌تاب و خونین جنگ از پیِ هم می‌گذشت و ارتش بعث عراق روز‌به‌روز وادار به پذیرش شكست‌های بیشتر و عقب‌نشینی می‌شد. سال 1988، صدام تصمیم گرفت از سلاح‌های شیمیایی استفاده كند تا بلكه بتواند پاره‌ای از عقده‌های ناشی از شكست‌هایش را جبران كند. او نه تنها در خطوط مقدم جبهه بلكه در كشتار غیرنظامیان ایران نیز از سلاح‌های شیمیایی استفاده كرد.

تصویر در توضیح این بخش، انفجار بمب‌های شیمیایی را نشان می‌دهد كه آسمان را غبارآلود گازهای سیاه‌رنگ می‌كند. او در ارتكاب این جنایت نه تنها ایرانیان كه مردم حلبچه را هم قربانی می‌كند. صدام سپس به منافقین دستور می‌دهد مناطق شیمیایی‌شده را بررسی كنند. تصویرهایی از پیِ هم می‌آید كه بمباران شیمیایی را نشان می‌دهد و مهر تأیید دیگری بر جنایات صدام و هم‌دستانش می‌شود.

نما به اتاق عملیات مشترك سازمان مجاهدین و سازمان اطلاعات و امنیت عراق برمی‌گردد با همان دوربینی كه تصاویر را سیاه و سفید ضبط می‌كند و آدم‌هایی كه در همان میزانسن تعریف‌شده پیشین قرار دارند. عباس داوری نتیجه بررسی مناطق شیمیایی‌شده را به افسران اطلاعات عراق توضیح می‌دهد تا مردم ایران امروز برای همیشه سند جنایات منافقین را در خاطرشان ثبت كنند: «ما بیش از شصت مورد بمباران شیمیایی از اولین حمله به شلمچه تا كنون را بررسی كردیم كه مجموعه تلفاتش زیر هزار نفر بوده. حمله به جزیره خارك نیز آخرین مورد بمباران شیمیایی بوده است.»

افسر اطلاعات و امنیت عراق در همان اتاق عملیات مشترك در جایگاه از پیش‌تعیین‌شده‌اش نشسته و می‌گوید: «صدام شخصاً از سازمان خواسته اثر حملات شیمیایی عراق علیه ایران را به لحاظ تلفات و اثراتی كه داشته ارزیابی كند. رئیس‌جمهور از من خواسته‌اند كه از شما سؤال كنم كه مقدار خسارت‌های سپاه و ارتش در منطقه هور به ویژه در منطقه شرق بصره در اثر حمله شیمیایی ما چقدر بوده است. نیاز به ارزیابی دقیق داریم. این مطلب به كلی سری است. لطفاً با رعایت حفاظت آن را دنبال كنید.»

فروش اطلاعات تسلیحاتی

منافقین كه بقای خود را در بقای دیكتاتور قرن(صدام) می‌بینند برای كشتار ایرانیان از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌كنند. عباس داوری در اتاق عملیات مشترك، اطلاعات تسلیحاتی ایران را می‌فروشد: «وزارت سپاه حداقل شش موشك زمین به زمین اسكاد خریده كه این محموله پانزدهم ژانویه 1987(1366) حمل شده و بین 26 تا 28 ژانویه به احتمال زیاد در بندرعباس تخلیه شده و رژیم با ..... ». آنچه در این سكانس دیده می‌شود بیشتر مربوط به نوع پول گرفتن منافقین از رژیم بعث تحت عنوان بودجه است طوری كه انگار یكی از سازمان‌های دولتی عراق هستند. توضیحاتی كه عباس داوری می‌دهد بیانگر گرد‌آوری اطلاعات ریز و درشت از ایران است. برای نمونه درباره خرید موشك‌های اسكاد ادامه می‌دهد: «آن‌ها خرید تسلیحاتی دارند و الان هم عناصری از وزارت سپاه در آنجا هستند برای سوار كردن موشك‌های اسكاد به كشتی. فردی به نام غلامی از وزارت سپاه هم ناظر است همین‌طور فرد دیگری به نام صالح كه این در عقد قرارداد هم بوده.»

منافقین از طرف شخص صدام مورد حمایت جدی قرار می‌گیرند؛ هم از لحاظ بودجه هم از لحاظ حفاظت فیزیكی. در یكی از این نشست‌ها در اتاق عملیات مشترك اطلاعات عراق و منافقین، افسر عراقی سعی دارد اطلاعات بیشتری از داوری خریداری كند. نحوه خرید اطلاعات این‌گونه است. «اطلاعاتی كه از شما خواسته‌ بودیم تهیه نكردید چون دكتر(رئیس سازمان اطلاعات خارجی عراق) فشار آورده كه اطلاعات بیشتری از شما دریافت كنیم. ضمناً برخی از اهدافی از فاو به دست ما بود آوردم برای شما. در اختیار شماست.» شیوه بده بستان اطلاعات در این اتاق مانند بازار سهام است. اما با این تفاوت كه آنچه در اینجا معامله می‌كنند جان انسان‌هاست. داوری كه قصد ارائه لیست بودجه و دریافت پنجاه میلیون دلار از رژیم بعث را دارد، اطلاعات را این‌طور ارائه می‌كند: «والله، به‌طور عمده به قرارگاه اهواز و خرمشهر رفته‌اند و مقداری هم به ماهشهر رفته‌اند و مشخصه دوم این است كه لشكر 21 به طور كامل به جنوب منتقل شده است. قرارگاه كربلا را می‌دانید كه به آنان ابلاغ شده است آماده حمله باشند ولی الان فعال شده‌اند. مطلب بعدی، آنهایی كه خدمت نظام وظیفه‌شان این ماه تمام می‌شده یك ماه اضافه كردند. فقط این ماه!

فاكت دوم: هوانیروز مستقر در مسجد سلیمان در واقع... آماده‌باش است. همچنین هوانیروز منطقه فاو را هم تقویت كرده‌اند. فاكت بعدی: تعداد هلی‌كوپترهای كبری در مسجد سلیمان حدود سی فروند است. روی كارون نزدیكی‌های خرمشهر، چهار تا پل خیلی مهم داریم كه می‌تواند از روی آن تانك رد شود. همه بسیجیان و پاسداران موجود در پادگان وحید مستقر هستند كه این پادگان یك پادگان آموزشی در اطراف خرمشهر است. این اطلاعات جنوب بود. اخباری هم در غرب است. زیرا در تهران مخصوصاً بمباران گیشا كه فكر می‌كنم برای اولین بار با راكت نبود و بمباران بود، تلفات خیلی خیلی زیاد داشت. بیش از دویست نفر در این حملات كشته شدند.»

بلافاصله صحنه‌های بمباران، انفجار و برخاستن دود حرف‌های داوری را تأیید می‌كند. جسد غیرنظامیان كه از زیر آوار در منطقه مسكونی بیرون كشیده می‌شوند و دست و پاهای قطع‌‌‌‌‌‌‌شده و سوخته روی برانكار حمل می‌شوند همگی صحنه‌های دردناك به جنایات رژیم بعث در بمباران‌های مناطق مسكونی هستند.

تصویر بعد مربوط به مصاحبه‌ هادی لقمانی عضو مجاهدین خلق است كه خارج از كشور زندگی می‌كند. پلانی كه از گفت‌و‌گوی او در این نما جاگرفته با این دیالوگ آغاز می‌شود: «مجاهدین اصلاً برای چی تشكیل شدند؟ آزادی مردم اولین هدفشان بود.»

این در حالی است كه تصاویر پیشین نشان می‌دهد مجاهدین در رسیدن به نخستین هدفشان دچار گمراهی‌های جبران‌ناپذیری شده‌اند. آنان نه تنها خود را اسیر روابط دیكتاتوری درون‌سازمانی كردند كه مردم بی‌دفاع را با ترور و قتل‌ عام مورد آسیب جدی قرار دادند. مجاهدین از همان روز‌های نخست انقلاب راهشان را از جمهوری اسلامی جدا كردند و گرایش اشتباهشان، آنان را در تقابل با مردم ایران قرار داد. چندی نگذشت كه آنها به مزدوران رژیم بعث عراق تبدیل شدند.

تصویر بعد مربوط به تحویل بودجه عراقی‌ها به نمایندگان سازمان مجاهدین خلق است. این ‌بار هم مذاكرات در همان اتاق عملیات مشترك سازمان اطلاعات و امنیت عراق انجام می‌شود. افسر اطلاعات عراق، پول‌ها را به نمایندگان سازمان به صورت نقدی تحویل می‌دهد: «در هر كیف، نیم میلیون دینار عراقی است كه دو ساك می‌شود. یك میلیون دینار و آن نیز یك میلیون دلار می‌باشد. در آن روزها هر دینار عراقی سه دلار ارزش داشت و در یك جلسه دیگر نیز چهار میلیون دلار پول به آنان داده می‌شود.

این اتفاق حدود بیست سال رخ می‌دهد اما نكته جالب این است كه چینش پول توسط عراقی‌ها هر بار متفاوت از دفعه قبل است به نحوی كه ارزش دینار در برابر دلار تحلیل می‌رود. از آن موقع كه پول‌های سازمان با چمدان حمل می‌شود تا وقتی كه به خاطر حجم زیادشان با كامیون منتقل می‌شوند تصاویر و اسناد آن را روایت می‌كند. در برخی جلسات، تحویل بودجه پس از دریافت اطلاعات جاسوسی و به صورت یك معامله پایاپای انجام می‌شود.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31