جریان آمریکایی در مقابل اسلام

8498 A22fcdf2

از همان وقت که به جمهوری اسلامی مردم می خواستند رأی بدهند، مورد تحریم واقع شد. یک دسته ای، یک گروهی تحریم کردند و وقتی که مجلس خبرگان تأسیس شد در تأسیس اش مخالفت ها شد و بعد از آنکه دیدند تأسیس شد و اشخاصی که در مجلس خبرگان هستند فقها هستند یا دانشمندانی که در خط اسلام هستند، شروع به مخالفت شد و طرح انحلالش پیش یک عده ای ریخته شد و خداوند حفظ کرد. من باب اتفاق نبود که وقتی مجلس شورا می خواست تاسیس بشود باز مخالفت مخالفت ها شد و وقتی هم تأسیس شد باز در خود مجلس افرادی در آن موادی که برای حفظ اسلام و حفظ استقلال کشور مفید بود، مورد اشکال واقع شد. این یک مسأله ای بود و یک جریانی. این جریان هست همراه با این انقلاب، همزاد با این انقلاب و همراه با این انقلاب و الان هم هست و بعدها هم خواهد بود. بی جهت نیست که یک کسی در مجلس شورا انگشت گذارد روی یک ماده ای که آن ماده بر حسب خواست اسلام ادامه دهنده اسلام و ادامه دهنده راه اسلام است، آن ماده مورد مواخذه قرار می گیرد و مخالفت و من باب اتفاق نیست که بعد از آنکه آن مسأله هم گذشت، دولت وقتی که یک دولت اسلامی است و متعهدی است مورد اشکال و مورد هتک قرار می گیرد و مجلس وقتی که مجلس اسلامی و اکثر افراد آن افراد متدین، متعهد هستند، مجلس را مورد مواخذه قرار می دهند و گفتند و می گویند که اینها اشخاصی هستند که نمی توانند کاری انجام بدهند. قضیه توانائی دولت نیست، توانائی مجلس نیست، قضیه این است که این مجلس اسلامی نباید باشد، این دولت اسلامی نباید باشد. قضیه آقای بهشتی نبود، شما دیدید که در طول این یک سال، دو سال با چه افرادی مخالفت شد. قضیه شخص افراد نبود، قضیه همان جریان بود که با اصل اساس مخالفت باشد. قضیه دفترهای هماهنگی در سراسر کشور یک قضیه من باب اتفاق و عادی نبود، قضیه مخالفت با دولت اسلامی و هر روز در هر گفتاری و در هر نوشته ای حمله به دولت، به اینکه دولت کاری از او بر نمی آید. قضیه این نیست، قضیه این نیست، که مجلس یک مجلس غیر کارآئی است و از اشخاص غیر مطلع تشکیل پیدا کرده. مسائل این نیست، مسأله این نیست که قوه قضائیه به دست انحصار طلبان افتاده است اینها مسائل مسائل اصلی آنها این نیست. مسأئل آمریکاست و اسلام. جریان، جریان آمریکائی در مقابل اسلام. از همان اول، از همان وقتی که احساس این شد که شاه باید برود، از همان وقت بختیار می آید و بختیار از یک گروه ملی گرا. من باب احتیاط هم آن ها می گویند که دیگر او از حزب ما و از جبهه نیست. این احتیاطی بود که کردند که اگر او کنار رفت، باز جبهه ای در کار باشد. از همان وقت که دیگر اساس سلطنت سست شد، این جریان در کار افتاد. همان وقت که من در پاریس بودم این جریان شروع شد، همان وقت هم خواستند که شاه را نگه دارند، به اسم اینکه او حکومت کند سلطنت کند نه حکومت، با این اسم می خواستند حفظش کنند و از همان وقت هم خواستند که بختیار را بیاورند و با ما آشتی بدهند. ما کانه نزاعمان با بختیار بود از این جریان، از اول یک جریانی منسجم شده و برنامه ریزی شده در کار بود و ما درست توجه به آن نداشتیم، کم کم هی مطالب معلوم شد، کم کم خودشان را لو دادند و رسید به اینجا که من هر چه جدیت کردم که نرسد به اینجا، رسید. نه از باب اینکه به اینها اعتمادی داشتم از جهات دیگری که به خود آقایان گفتم. حالا رسیده جریان به اینجا که از حفظ شاه و بعدش بختیار وبعدش شورای سلطنتی و بعدش حذف جمهوری اسلامی که با آن مخالفت می شد و بعدش مجلس خبرگان و بعدش مجلس شورای اسلامی و بعدش دولت و بعدش قوه قضائی که با همه مخالفت می شد، نه از باب اینکه بارجائی و بهشتی و هاشمی و امام جمعه تهران مخالفتی داشتند، چه مخالفتی؟ یک جریانی بود که باید افراد متعهد نباشند، اگر شد آنها را از صحنه بیرون کنند و منعزل کنند از مردم، بهتر. شایعه سازی کنند که حتی این اجناسی که برای جنگزده ها میخواهند ببرند این می رود تو جیب آقای بهشتی و آقای خامنه ای و آقای کذا، آقای هاشمی. هر جنایتی که در ایران به دست خود آنها واقع می شد به مردم می گفتند که اینها کردند. این یک جریانی بود و هست که می خواهند این کشور را با این جریان بکشند به طرف آمریکا. خوب اگر به طرف آمریکا کشاندند شوروی هم شریک است. آمریکا تنهائی نمی تواند، باید با هم باشند. و این جریان بالفعل هست، آنطور مسأئل یکی یکی گذشت و از آن طرفی نیستند، از این کشتار دستجمعی که در تاریخ پارلمان ها و دولت های دنیا کم نظیر یا بی نظیر است، از این هم فایده ای نبردند. حالا همان شلوغکاری ها را، هی حالا می بینند فایده نمی برند، یک فایده را دلشان می خواهد ببرند و آن این است که تخریب کنند، خرابکاری بشود، خود خرابکاری را می خواهند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31