مادر شهيد «مهدي رجببيگي» گفت: وقتي پيكر بيجان مهدي را در سردخانه ديدم، از من خواستند بيتابي نكنم اما من گفتم: "هيچ سروصدايي نميكنم چون فرزندم راه خود را انتخاب كرده بود. او به شهادت علاقه بسياري داشت؛ مهدي با شهادت به آرزويش رسيد ".
|
به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، در تاریخ 21/1/1390سردار محمدرضا نقدي رئيس سازمان بسيج مستضعفين و سردار علي فضلي جانشين رئيس سازمان بسيج به همراه جمعي از فرماندهان و معاونان اين سازمان به ديدار خانواده شهيد «مهدي رجببيگي» رفتند و از خانواده اين شهيد والامقام دلجويي كردند.
مادر شهيد مهديرجببيگي در گفتوگو با خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا» با اشاره به فعاليتهاي فرهنگي فرزندش در قبل و بعد از انقلاب اظهار داشت: (مهدي) فرزند دوم خانواده ما بود كه در سال 1336در شهر دامغان به دنيا آمد و بعد از انقلاب زندگياش را به مبارزه با منافقين اختصاص داد.
وي ادامه داد: فرزندم در سال 1354 در هفت رشته دانشگاهي قبول شد اما به خاطر علاقه به رشته راه و ساختمان، در دانشگاه تهران مشغول به تحصيل شد.
* شهيد رجببيگي در مدارس جنوب تهران رايگان به محرومين درس ميداد
مادر شهيد رجب بيگي افزود: مهدي از همان اوايل ورود به دانشگاه به فعاليتهاي صنفي و سياسي روي آورد و با عضويت در شوراي دانشجويي و انجمن دانشگاه به روشنگري جوانان و مبارزه با منافقين و اساتيد منحرف پرداخت.
وي ادامه داد: بعد از پيروزي انقلاب، مهدي در جنوب شهر تهران در مدارس به دانشآموزان درس ميداد و به خاطر علاقهاي كه به افراد مستضعف داشت، براي تدريس هزينهاي دريافت نميكرد.
مادر شهيد رجببيگي با اشاره به حضور فرزندش در تسخير لانه جاسوسي گفت: مهدي از همان كودكي به جلسات اساتيد مبارزي چون دكتر شهيد مفتح، شهيد مطهري و دكتر شريعتي ميرفت و دائم به خواندن كتابهاي اين بزرگان و نمايش فيلم و اسلايد از انقلاب و ديگر كارهاي تبليغي مشغول بود.
وي با اشاره به خصوصيات اخلاقي مهدي اضافه كرد: مهدي جوان بسيار خوشبرخورد و سادهزيستي بود؛ زماني كه مهدي روزه ميگرفت ما متوجه نميشديم كه او روزه است؛ مهدي در شعر و نوشتن مقالههاي سياسي و طنز و داستان متبحر بود.
وي افزود: در 5 مهر سال 1360زماني كه منافقين با اسلحه به مردم و پاسداران حملهور شدند، شهيد رجببيگي براي مبارزه با آنها، با موتوري بدون نمره و با مجوزي كه از سپاه دريافت كرده بود، براي كمك به مردم و مبارزه با منافقان راهي خيابانها شد كه در درگيريها با 7 گلوله به شهادت رسيد.
اين مادر شهيد اضافه كرد: فرداي آن روز متوجه شديم كه مهدي در سردخانه بيمارستان مدائن است؛ رئيس بيمارستان با ما آشنا بود؛ او به ما گفت: اگر سروصدا نكنيد ميگذارم كه مهدي را از نزديك ببينيد. من به او گفتم: من هيچ سروصدايي نميكنم چون فرزندم راه خود را انتخاب كرده بود. او به شهادت علاقه بسياري داشت به طوري كه براي هرفردي كه شهيد ميشد، شعر مينوشت. مهدي با شهادت به آرزويش رسيد.
* تنها داراييام مهدي بود كه در راه خدا قرباني كردم
وي ادامه داد: زماني كه پيكر بيجان مهدي را ديدم با خود گفتم: «خوش به سعادتت! خداوندا، ما كه چيزي نداريم در راهت بدهيم، اين تنها دارايي من بود، اين قرباني را از من بپذير!».
مادر شهيد رجببيگي گفت: فرداي آن روز در تشييع جنازهاش 6،7 اتوبوس از نازيآباد براي تشيع آمدند، آن افراد اقوام و آشنايان ما نبودند بلكه جواناني بودند كه در دوران تحصيل، مهدي استادشان بود.
وي افزود: از آن روز به بعد بنده به عنوان مادر شهيد در مراسمات مختلف حضور پيدا ميكنم و با برگزاري جلسات قرآن و كمك به محرومين سعي ميكنم راه مهدي را ادامه دهم.
* شهيد رجببيگي نماد بصيرت ملت انقلابي است
سردار نقدي نيز در اين ديدار ضمن تقدير از مادر شهيد رجببيگي و تمجيد از اين شهيد بزرگوار گفت: خدا را شاكريم كه امشب در فضايي نفس ميكشيم كه شهيد رجببيگي در اين فضا به راز و نياز با خدا مشغول بوده است.
رئيس سازمان بسيج مستضعفين ادامه داد: افتخار اسلام اين است كه چنين انسانهايي را در دامن خود پرورش داده و چنين انسانهاي متعالي و تكامل يافتهاي كه جز حقيقت و خدا چيزي در زندگي نميبينند، به ما نشان دهد.
وي با اشاره به اينكه شهيد رجببيگي نماد بصيرت ملت انقلابي است، گفت: شهيد رجببيگي در سن جواني و در اوج آگاهي، بصيرت، عبوديت، ولايت و اطاعت از امام به شهادت رسيد. اين جمله شهيد هميشه جاودان مانده است كه: «ميرويم تا خط امام زنده بماند».
سردار نقدي افزود: شهيد رجببيگي يك انسان پيشرو در عرصه علم و جهاد و يك مبارز به تمام معنا در خط مقدم تسخير لانه جاسوسي بود و در عرصههاي علمي، خدمت رساني، كمك به محرومين و جهاد اقتصادي و سازندگي، پيشرو و پيشتاز بود.
وي اضافه كرد: اين شهيد ميتواند به عنوان يك الگوي مناسب براي جوانان معرفي شود چرا كه نهتنها در عبوديت و مسائل سياسي بلكه در ادبيات و شعر و سرود و مداحي اهل بيت عليهم السّلام از تخصص خوبي برخوردار بود.
رئيس سازمان بسيج مستضعفين گفت: اگر كشورهاي ديگر چنين الگوهايي داشتند نهتنها نام و فرهنگ آنها را در ميادين شهر، بلكه پيام آنان را به تمام جهانيان ميرساندند؛ ما قدر اين بزرگان را نميدانيم.
سردار نقدي ادامه داد: ما خاك پاي مادر چنين انسانهاي ارزشمندي را كه اين فرزندان را تربيت كردهاند، ميبوسيم و به اين بوسه افتخار ميكنيم و به اميد خدا ميخواهيم تا نام، فرهنگ و مناقب اين شهيد را در جلسات و برنامههاي بسيج در سال جاري گسترش دهيم تا انشاءالله اين شهيد به عنوان يك الگو براي تمام جوانان معرفي شود.
* از يك سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم و از سوي ديگر، بايد شهيد شويم تا آينده بماند
قسمتي از يكي از نوشتههاي شهيد رجببيگي كه در تاريخ 11 دي 59 به رشته تحرير درآمده است:
«آيا وقت آن نرسيده كه به جاي پرداختن به ديگران» به «خود» بپردازيم؟ آيا زمان آن نرسيده كه به خاطر «خدا» و اگر قبول نداريد به خاطر «خلق» و اگر باز هم قبول نداريد به خاطر «خودتان» كمي به «خويشتن» بينديشيد؟
آيا قبول نداريد كه تنها با دو بال «علم و اخلاق»، «تخصص و تعهد» ميتوان مملكت را از حلقوم آنها كه همهچيز را غارت ميكنند، نجات داد؟ آيا از راه «تحريك و تخطئه و ناسزا» ميتوان به جاي رسيد؟ آيا آنهايي كه «پند» ميدهند، خودشان هم «عمل» ميكنند؟ فكر نميكنيد كه بهتر است «منها» را دور بريزيم؟ و آيا بهتر نيست كه در روشهايمان تجديدنظر كنيم؟
با شما هستم از 2درصد تا 100درصديها و 11نفريها تا 11ميليونيها! شما كه «خراب»ي خودتان را در ديگران ميبينيد و «درستي» ديگران را در خود!
با شما هستم كه «مصدقي» هستيد و «دروغ» ميگوييد. شما كه «خلق» مسلماني بوديد و حال مسلمانتر از «خلق» شدهايد، و شما كه «لنگ لنگان» راه ميرفتيد و حالا «پشتپا» مياندازيد و شما كه «چپ» هستيد و سر از «راست» درميآوريد. و شما كه با «اسلام انقلاب» داريد پدر «انقلاب اسلامي» را درميآوريد . . . .
شايد برايمان جالب باشد كه جمله ابتدايي و انتهايي فيلم اخراجيهاي سه هم از زبان اين شهيد است كه ميگويد:
«از يكسو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم و از سوي ديگر، بايد شهيد شويم تا آينده بماند. هم بايد امروز شهيد شويم تا فردا بماند و هم بايد امروز بمانيم تا فردا شهيد نشود».