تقویت عملکردی نظام آموزشی می تواند در امحاء و نابودی گرایشات تروریستی جایگاه ویژه ای داشته باشد

D1736503T15635978webb

حادثه تروریستی محور خاش – زاهدان و نمونه های مشابه آن مانند حادثه تروریستی اهواز در یکسال اخیر بر اهدافی دلالت می کند که دشمنان ایران اسلامی در پی پیاده سازی آن هستند؛ در واقع پروژه نا امن سازی ایران به همت نیروهای شبه نظامی گریز از مرکز با رویکردهای تروریستی در ذیل گرایشات تکفیری – ضد انقلاب نقشه این روزهای دشمنان منطقه ای و فرامنطقه ای ایران است. بطوریکه از طریق سرمایه گذاری های هدفمند و هزینه های هنگفت روشمند در جهت کشاندن دامنه نبرد با ایران در درون مرزها هستند و این سیاست راهبردی آنها که تضعیف ایران است با تاکتیک برجسته سازی تفاوت های قومی – مذهبی در حال پیگیری و اجرا است. اگر چه از نظر عده ای از کارشناسان همزیستی اقوام و گرایشات متنوع دینی – مذهبی در درون جغرافیای مرزی ایران قدمتی تاریخی و ناگسستنی دارد و همگنی ها علیرغم ناهمگنی های قومی – مذهبی میسر می باشد، اما باید یادآور شد که این نوع از نگاه و نگرش اگرچه خاستگاهی درون تاریخی دارد با این حال دیگر نمی تواند آن را کاربردی قلمداد کرد، چرا که وقایع اخیر میزان عملکردهای ادعایی آنها حول موضوع مذکور را مورد سوال و تشکیک قرار داده است. به عبارت دیگر این واکنش های حتی اندک به تفاوت ها از سوی جریانات مخرب و تهدید کننده امنیت به طور جدی میزان درست و یا نادرست بودن این نوع از تفکر و انتظارات از مبحث مورد نظر را مورد آزمون و مشاهده همگان قرار داده است.

به واقع پرسش اصلی و موضوع مورد تامل در این باره این می باشد که چه عامل یا عواملی سبب شده است تا نظام های سیاسی متحجر منطقه ای و مستکبر جهانی را به فکر وا دارد تا جنگ و نبرد خود را با نظام اسلامی به داخل مرزهای ایران بکشانند؟ چرا در راهبرد برنامه ریزی شده دشمنان ایران اسلامی وجود تنوع قومیتی و مذهبی یک شاخص مورد توجه در مسیر نبرد با ایران قلمداد می شود؟

واقعیت امر این است که از نظر معاندین نظام جمهوری اسلامی وجود گرایشات چندگانه قومی – مذهبی به مثابه پاشنه آشیل بالقوه ایران است که با توجه به دارا بودن ظرفیت ها و قابلیت های نهفته موجود در آن می تواند با سیاستگذاری های تخریبیِ ویژه بالفعل گردد.

فقر محیطی و جبر جغرافیایی در مناطقی که به خاستگاه ضد انقلاب بدل شده است موضوعی غیرقابل انکار است. با این حال نمی توان این دو متغیر را متغیرهای اصلی در این باره تلقی کرد. چرا که از حیث ارزیابی شاخص های موجود فرهنگی – ارزشی – بینشی و اجتماعی – هویتی در ذیل بررسی جریانات چالش آفرین برای ساختارها و نظام های سیاسی در سراسر جهان نگاه تک بعدی و تک متغیری امری منتفی است. به عبارت جامع تر اینکه عامل اقتصاد و تفاوت های قومی – مذهبی و تبدیل آن به تعارض و تضادها و دوگانه سازی های خوب – بد، فقیر- غنی – حق – ناحق و ... مهمترین وجه از وجوه خلق شدن و ایجاد گشتن اتفاقاتی است که ما در قالب اخبارهای و رویدادها از آنها مطلع می گردیم.

واقعیت امر این است که وجود گروهک های تروریستی با شانتاژهای تبلیغاتی و تزریق پول های ترور به عوامل تروریستی از سوی دشمنان جمهوری اسلامی در قالب جبهه عربی – غربی – عبری حول محوری می چرخد که در این یادداشت آز آنها به عنوان پاشنه آشیل ها سخن رانده شد. اگرچه به همت تلاش و کوشش نهادهای امنیتی بیشتر عملیات های این گروهک های تروریستی  قبل از اقدام خنثی شده و یا مورد شناسایی قرار می گیرند و از نطفه خفه می گردند اما با این حال وقوع حوادثی تروریستی هر چند اندک از قبیل محور خاش – زاهدان نه تنها قلب آحاد ایرانیان را جریحه دار کرده و به درد می آورد بلکه این سوال را مطرح می شود که راهکار مبارزه با این اقدامات تروریستی بجز در قالب رویکردهای امنیتی چیست و ابزار پیشگیری در این باره چیست و کدامند؟

در پاسخ به سوال مطرح شده در سطر فوق در یک رویکرد آسیب شناسانه، نظر و نگاه تحلیلی متوجه نهادهای آموزشی و عملکرد آنها است؛ در واقع اگر نظام آموزشی و ترویجی فرهنگ، به رسالت خود در آگاه سازی افراد در مناطق مستعد نفوذ بیگانگان از محور سه گانه عربی – غربی – عبری به درستی عمل می کرد با قاطعیت می توان گفت ما امروز شاهد کوچکترین وقایعی از این قیبل نبودیم. تقویت ملی گرایی و وفاداری  به هویت ملی و ارزش های یگانه ایرانی – اسلامی و همچنین برجسته سازی هویت اسلامی و آموزه های رحمانی اسلام راستین یکی دیگر از مواردی است که می باید از طریق نظام های متولی آموزش انجام می شد. از سوی دیگر نیز می باید در این مناطق با تقویت نظام آموزش فنی و حرفه ای و آماده سازی افراد واجد شرایط برای حضور در عرصه اشتغال های فنی نه تئوریک فضا و عرصه را برای سم پاشی های دشمنان در این مناطق بسته و تنگ می کرد. به واقع عدم کوتاهی و قصور در ذیل آموزش های مرتبط در قالب نرم افزاری نه تنها می توانست آسیب های ذهنی و فکری – نگرشی – شوونیستی را در این باره از بین ببرد بلکه به تبع آن می توانست از حیث سخت افزاری نیز از وقوع و یا حتی شکل گیری آنها نیز جلوگیری کند. بطوریکه می توان این گونه گفت که با برنامه ریزی و کاربردی سازی مبانی قدرت هوشمند یا قدرت زیرکانه در عرصه نبرد با منابع تهدید گرای سیاسی – امنیتی و هویتی، براحتی می توان از شکل آرایش و شالکه جبهه گیری های جامعه هدف را که مورد توجه است را تغییر داد.

با این اوصاف نباید زمان را از دست رفته قلمداد کرد و به آینده بی توجه بود. از این رو باید در کنار اقدامات امنیتی در ذیل شناسایی و انحلال افراد وابسته به این گروهک های تروریستی در زمینه آموزش های فرهنگی – هویتی – فنی و حرفه ای وارد میدان کارزار و نبرد شد و با فرصت سازی از شریط اقلیمی این مناطق مرزی و بهینه سازی و بیشینه نمودن اشتراکات، ژئوپلتیک تعارض را که مورد توجه عداوت گرایان است را مدیریت کرد. بطوریکه با قاطعیت می توان این ادعا را داشت آنچه که امروز محور سه گانه دشمنان (عربی – غربی - عبری) آن را پاشنه آشیل می نامند در وقت مقتضی با سرمایه گذاری های ویژه و هدفمند بطور سیستماتیک می تواند به یکی از ابعاد قدرت کشور تبدیل شود. به عبارت جامع تر اینکه تبدیل نقاطی که دشمن از آن به عنوان ضعف درصدد بهره برادی از آن است با رویکرد انقلابی و تلاش جهادی توام با برنامه ریزی های آموزشی می تواند هم به یک عامل قدرت تبدیل شود و هم خواهد توانست در افزایش ارتقاء سطوح دیگر قدرت از آن استفاده ویژه ای کرد. 

 


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29