آيا انقلاب مصادره شده است؟

اشاره :بعضي همچنان معتقدند فضاي سياسي جامعه ايران فضايي بسته و اختناق آميز است، هيچگونه اظهارنظري نمي توان كرد، آزادي و آزاديخواهي در آن سركوب شده و مي شود. از جمله اين افراد محمد ملكي است، او اولين رئيس دانشگاه تهران پس از انقلاب بود كه با جريان منافقين پيوند خورد و كتاب «دانشگاه تهران جاي پاي امپرياليسم» را نوشت. وي مدتي به زندان افتاد و پس از آزادي همچنان با نوشتن مطالب و مقالات پراكنده، مصاحبه و صدور اطلاعيه هاي جمعي ادعاي بسته بودن فضاي سياسي ايران را مي نمايد.

محمد ملكي به تازگي مطلبي مبسوط درباره فعاليت ها و جريان هاي سياسي قبل از انقلاب به رشته تحرير درآورده و در پايگاههاي شبكه جهاني اطلاع رساني (اينترنت) درج و منتشر كرده است. او آنطور كه دلش خواسته فعاليت هاي سياسي قبل از انقلاب و مبارزه با سلطنت را به تصوير مي كشد.

محمد ملكي فعاليت سياسي و مبارزه با سلطنت توسط روحانيان و گروه هاي مذهبي را به حاشيه رانده و آنها را فاقد توانايي لازم براي مبارزه قلمداد نموده و با ذكر مثالهايي ، بار مبارزه با رژيم شاه را به دوش گروههاي سياسي و مسلحانه گذاشته است.

به هر تقدير وي به عمد درصدد اين است تا نشان دهد پس از انقلاب روحانيت انقلاب را به نفع خود مصادره كرده و حقوق ساير مبارزان توسط اين قشر پايمال شده است.

سعيد متين يكي از خوانندگان مطلب او، بطور مستند و با مصاديق بارز پاسخ شبهات وي را داده و با اشاره به بخش هاي مهم مطلب محمد ملكي به تفسير، تأويل و اشاره به مستندات پاسخي متناسب با آن را فراهم نموده و به روزنامه كيهان ارسال داشته است آن را در پي مي خوانيم.

دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان

Enghelab

سالهاست (تقريباً از همان ماه هاي نخست انقلاب) كه سخناني به كرات شنيده و تكرار شده است مبني بر اينكه: «انقلاب ايران دزديده شد»، «آنها كه به حكومت رسيده اند بر موج انقلاب مردم سوار شدند.»، «انقلابيون راستين كسان ديگري بودند كه مبارزه را به پيش بردند ولي بعد اين آقايان از گوشه خانه ها و حجره ها و يا خارج كشور آمدند و خوشه چيني كردند و آن انقلابيون واقعي را به گوشه و كنار راندند»، «آنان كه نظام جمهوري اسلامي را برپا كردند و برآن حاكم شدند، در طول دوران مبارزه در گوشه هاي عافيت لميده بودند و تنها اين مجاهدين خلق و چريك هاي فدايي خلق بودند كه در ميدان مبارزه بودند و بس!» و...

در آغاز انقلاب اين سخنان عمدتاً از ناحيه سازمان مجاهدين خلق و هوادارانشان گفته و نوشته مي شد و مرتباً در نشرياتشان درج مي گرديد آنها كه آن روزگار را به خاطر دارند و يا اگر امروزه بر نشريات آن روز نگاهي بيندازند، مي توانند اين نكته را به عينه ملاحظه كنند. در واقع تنها اين سازمان مجاهدين خلق و نيروهاي پيرامونش بودند كه معمولا چنين ادعايي مي كردند، وگرنه نيروهاي چپ ماركسيست از جمله سازمان چريك هاي فدايي خلق كه اساساً انقلاب بهمن 57 را به مفهوم «انقلاب» فرض نمي كردند و تا همين امروز هم در نوشته هايشان همچنان آن را «قيام» مي نامند و ادعايي هم نسبت به آن ندارند، بلكه آن را همچون يك فراز در طول مبارزات كارگران و زحمتكشان و به اصطلاح «پرولتاريا» مي دانند كه به وقوع پيوسته است (همچون قيام فوريه 1905 روسيه و يا زماني كه در مارس 1917 كرنسكي با تشكيل دولت موقت، رژيم تزاري روسيه را ملغي اعلام كرد تا اينكه بعداً در 7 نوامبر همان سال نيروهاي بلشويك به رهبري ولاديمير ايليچ اوليانف معروف به لنين حكومت سوسياليستي را در روسيه برپا كردند و كشور شوروي را به وجود آوردند.)

اما سال ها بود كه چنين مباحثي لااقل به طور علني مطرح نمي گرديد، اگرچه مجاهدين خلق خصوصاً در ايام سالگرد پيروزي انقلاب، همچنان بر همان طبل قديم مبني بر حق خورده شده شان در انقلاب توسط از راه رسيده هاي حاكم مي كوبند، از جمله در همين بهمن ماه جاري كه در برنامه اي با حضور تني چند از اعضاي سازمان مانند محمد حياتي، در تلويزيون خودشان به نام «سيماي آزادي تلويزيون ملي ايران»، كل مبارزات تاريخ پيش از بهمن 57 را به نام خويش ثبت كردند و روحانيون مبارز (يا به قول خودشان «آخوندها») را نه تنها در گوشه و كنار ميدان مبارزه نپذيرفتند!، بلكه آنان را مخالف جريان اصلي انقلاب معرفي نمودند!!

آخرين مطلبي كه در اين باب نوشته و منتشر شده است، مقاله نسبتاً مفصلي است از آقاي محمد ملكي تحت عنوان «انقلاب مصادره شده» كه در تعدادي از وب سايت ها درج شده و با اين جملات شروع مي شود.

«تمام شواهد و قراين حاكي از آن است كه گروهي از روحانيون با برنامه ريزي چه در داخل كشور و چه خارج، از ماه ها پيش از انقلاب قصد داشتند با توطئه و كنار زدن انقلابيون راستين و با به دست گرفتن قدرت حكومت دلخواه خود را به وجود آورند و به روياي ساليان خود برسند. با علم كردن چيزي به نام ولايت فقيه مانع تحقق اين خواست صدساله ايرانيان يعني آزادي و عدالت گردند.»

(نكته جالب اينكه وقتي در ابتداي انقلاب همين آقاي ملكي از سوي مهندس بازرگان به سمت رئيس دانشگاه تهران برگزيده شد، مورد اعتراض دانشگاهيان و دانشجويان قرار گرفت و از سوي سازمان ملي دانشگاهيان ايران انتصاب ايشان مغاير با منشور اين سازمان تلقي گرديد. زيرا آن را مخالف رأي و نظر استادان و دانشجويان به شمار مي آوردند!!)(1)

بهتر آن است كه مطلب با چند پرسش آغاز شود:

1- اين انقلابيون راستين مورد نظر آقاي ملكي چه افراد يا گروه هايي بوده و يا هستند؟

2- آيا به زعم آقاي ملكي اين انقلابيون راستين در مقطع حوادث سال 42 و 43 هم حضور داشتند؟ اگر بودند، آدرسشان را لطف بفرماييد.

3- اگر گروه هاي مسلحي مانند «مجاهدين خلق» از نظر ايشان انقلابيون راستين هستند و البته به نوشته خودشان، مهمترين عمليات انقلابي شان هم دستگيري دسته جمعي در مقطع سال 50 بوده است!، پس تكليف انقلابيون راستين قبل و بعد از اين سال چه مي شود؟ (چون خود آقاي ملكي در ادامه مقاله شان نوشته اند كه دستگيرشدگان سازمان اغلب تا 29دي ماه 1357 در زندان بودند.)

4- ايشان اشاره كرده اند كه علي رغم اين مسائل (انقلابيون راستين كه به فرموده جناب ملكي در زندان بودند و «اكثر قريب به اتفاق روحانياني كه ظاهراً اهل مبارزه بودند در يك دوران 12-13ساله سياست و مبارزه را رها كردند و سعي داشتند از انجام كارهايي كه هزينه بر است خود را كنار بكشند!») ولي «مبارزات انقلابي مردم روزبه روز دامنه گسترده تري مي يافت.»

نشاني اين گسترده شدن مبارزات مردمي طي سالهاي 43تا 57كجاست؟ آقاي ملكي در اين باره سخني نگفته اند!!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- رجوع كنيد به مطبوعات روزشنبه 5 اسفندماه 1357 از جمله روزنامه كيهان شماره 10645


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29