تروریسم ضد مردمی (1)

مطالعه کتاب حاضر که به بررسی سازمان از زمان ورود به  " مرحله نظامی " اختصاص دارد بخوبی نشان می دهد که چگونه جریانی که به دلیل نفاق شدید حاکم بر رهبران آن می توانست همیشه عده ای را نسبت به خود در توهم نگاه دارد، با چنان سرعتی ماهیت واقعیش آشکار شد که در حال حاضر چشم و چراغ ضد انقلابی ترین و ضد مردمی ترین نیروها است

Terorisme Zed Mardomi

بسم الله الرحمن الرحیم

 

«مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماداشتدت به الریح فی یوم عاصف، لایقدرون مما کسبوا علی شییء ، ذلک هو الضلال البعید»

" ابراهیم "

مثل اعمال آنان که به پروردگارشان کافر شدند چون خاکستر است بر گذرگاه باد که در روزی طوفانی، از آنچه بدست آورده اند بر چیزی توانا نیستند، و این است ضلالت بی انتها!

بدون تردید بررسی رودررویی سازمان منافقین، با انقلاب اسلامی یکی از عبرت آمیزترین فصل های کتاب توطئه دشمنان انقلاب اسلامی و در راس آنها آمریکا بشمار می رود. مرحله ای که باعث شد بر همه روشن شود که سازمان و عملکردش مصداقی روشن از آیه فوق می باشد.

سازمان روزی حکومت را تهدید می کرد که در صورت تسلیم نشدن خواسته هایش ایران را "لبنان" خواهد نمود و یک جنگ داخلی را به انقلاب اسلامی تحمیل خواهد کرد (سخنرانی رجوی در سال 59). در آن زمان سازمان ادعا می کرد که در شرایط «لبنانیزه» شدن ایران نیروهای مترقی! زیان نخواهند کرد. امروزه مفهوم این سخن بیشتر روشن شده است زیرا سازمان در سازش و تسلیم به غرب چنان پیش رفته است که مسلم شده اگر موفق به انجام تهدیدش (برپایی جنگ داخلی) می گردید می توانست نظر امپریالیسم را بنفع خود و همپالگیهایش جلب کرده و حتی زمینه دخالت مستقیم آنان را برای براندازی جمهوری اسلامی فراهم کند.

امروز سازمان بگونه ای افشا شده است که در شرایطی غیر از ورود به مرحله نظامی امکان آن به این وضوح وجود نداشت فی المثل همین دعاوی ضد امپریالیستی سازمان اکنون مضحکه ای بیش به حساب نمی آید. نگاهی به آنچه از خود سازمان در اواخر این کتاب آمده است به تنهایی سقوط نفرت انگیز سازمان را که با مواضع ضد امپریالیستی دکان خود را رونق میداد، نشان می دهد.

امروز سازمان حربه دیگری را هم از دست داده است، مسلمان نمائی.

به این جملات مسعود رجوی در نشریه " ایرانشهر " که از جانب ضد انقلاب در آمریکا منتشر می شود و خود سازمان بدان نام " مصاحبه شماره 5 " نهاده توجه کنید:

" ... آخر به اعتقاد ما چنانچه جریان عمل نیز آنرا به اثبات رساند، دیوی که در اعماق تاریخ ایران نزدیک به 1400 سال به خواب رفته بود در اوج محبوبیت توده ای و در اوج اقتدار معنوی و مذهبی در تاریک خانه زمان آزاد شد...، در این وضع رهبری بلا معارض قرار گرفته بود و می رفت تا همه چیز را در زیر سم ستوران وحشی خود ریشه کن سازد، آن دیو، ارتجاع و قشریت محض و مشروعه خواهی شیخ فضل الهی بود که اکنون در راس توسط (امام) خمینی نمایندگی می شد. "

در جملات بالا صریحاً اعتراف شده که غرض نهایی این همه جنایت و تبهکاری برانداختن همان اسلامی است که 1400 سال دوام یافته و علیرغم سرکوبها (خواب رفنتها!) اینک دوباره به نمایندگی امام خمینی زنده شد و حیات تازه ای یافته و میرود تا همه منافع دشمنان اسلام اعم از ابرقدرتها و منافقین را قطع کند و ریشه کن سازد! و جز این نیست که در اندیشه منافقین " اسلام علی و حسین (ع) "دیو " لقب می گیرد.

آیا کلمه 1400 سال جز در مورد اسلام بکار میرود؟ اگر منظورر این "دیو " بقول رجوی " ارتجاع " فعلی است که در اینصورت این ارتجاع 1400 ساله نیست بلکه از زمان شیخ فضل الله " مشروعه خواه " تا کنون پیشتر شناخته نشده و اگر منظور حکومتهای بنی امیه و بنی عباس و عثمانی است که باز آنها به خواب نرفته بودند بلکه با حاکمیت قوی و ستمگرانه تشیع علوی را سرکوب می ساختند.

پس آیا منظور رجوی از " دیوی که 1400 سال به خواب رفته بود " و اینکه توسط امام نمایندگی می شود، جز همان اسلامی است که تا کنون مظلوم بوده است؟

و رجوی که در پوششهای مختلف و تحت عنوان ارتجاع و در پوسته مترقی نمائی این اسلام را پیوسته کوبیده است در پاریس آنجا که جو ضد اسلامی بشدت تمام در ابعاد و نمودهای گوناگون حاکم است و در آن فضا امثال رجوی ها بی اختیار تحریک می شوند که ماهیت واقعی خود را بروز دهند بدینگونه به ضدیت خویش با اسلام صراحتاً اعتراف میکند.

مرحله نظامی " تهمت " دیگری را هم از سازمان برداشت " تهمت خلقی بودن " نگاهی به لیست قربانیان جنایات منافقین کافیست تا نشان دهد سازمان در ضدیت با" خلق " (1) تا کجا پیش رفته است.

مطالعه کتاب حاضر که به بررسی سازمان از زمان ورود به " مرحله نظامی " اختصاص دارد بخوبی نشان می دهد که چگونه جریانی که به دلیل نفاق شدید حاکم بر رهبران آن می توانست همیشه عده ای را نسبت به خود در توهم نگاه دارد، با چنان سرعتی ماهیت واقعیش آشکار شد که در حال حاضر چشم و چراغ ضد انقلابی ترین و ضد مردمی ترین نیروها است و هیچگونه امیدی به اینکه بتواند باز هم روزی جوانان ساده ای را با انگیزه انقلاب و اسلام و مردم بسمت خود بکشاند، برایش باقی نمانده است.

چرا سازمان خود را در این ورطه هولناک افکند؟ و چرا وقتی محکوم به شکست بودن شیوه نظامی را به وضوح و بطور قطع دریافت، باز هم به آن ادامه دارد و هرچه بیشتر خود را در این گرداب فرو برد؟

پاسخ به این سوال چنین است " سازمان صرفاً در تلاش بدست آوردن موقعیتی بود که امریکا او را بعنوان " آلترناتیو " (جانشین نظام) بپذیرد.

برای روشن شدن بیشتر مطلب توضیح کوتاهی در حاشیه می آوریم:

این یک مسئله بدیهی است که آمریکا در یکی از دو حالت زیر براندازی قهرآمیز انقلاب اسلامی از طریق دخالت مستقیم نظامی (2) را در دستور کار قرار خواهد داد، یکی اینکه مسائل جهانی و معضلات روابط و معاملاتش! را با اروپا و بخصوص شوروی بگونه ای حل کند. دوم اینکه در داخل یک نیروی جانشین و حائز حداقل شرایط و توانایی بدست گرفتن و ادامه دادن حکومت در ایران پس از انقلاب اسلامی را، داشته باشد (آلتر ناتیو مطلوب). ولی تا وقتی آمریکا ببیند بفرض سرنگونی نظام جمهوری اسلامی با دخالت نظامی قادر نخواهد بود (حتی پس از مدتی) حکومت دلخواه و با ثبات و مطمئنی! را بر سرکار بیاورد طبیعی است که دست به اینکار نزده و با شیوه های دیگر به مبارزه خود علیه انقلاب اسلامی برای انحراف یا نابودی آن ادامه داده و منتظر بماند.

بهمین لحاظ سازمان تمامی تلاش خود را روی این قرار داد که خود را بعنوان یک " آلتر ناتیو " مناسب به آمریکا و غرب معرفی کند و در اینراه با وجود اینکه کلیه بار مبارزه با انقلاب اسلامی بر دوش خود سازمان بود به تشکیل شورای ملی مقاومت با شرکت عناصری که تضمینی برای ورود رسمی به جرگه طرفداران دموکراسی غربی و سوسیالیسم اروپائی باشد، دست زد سازمان در خارج به معرفی شورای ملی مقاومت و خود سازمان آنگونه که مطلوب غرب باشد پرداخت و تمامی برد سیاسی و تبلیغی خود را روی خارج متمرکز کرد، روی همین اصل هم کوچکترین بهایی به عکس العمل های داخل کشور که طبیعتاً حرکات خارج کشور سازمان را تعقیب می نمود، نمی داد. گویی کار سیاسی تبلیغی اصلاً فقط برای خارج کشور (کشورهای غربی) تنظیم شده.

اما در داخل، سازمان بر خلاف گذشته بدنبال آنچه که " فاز سیاسی " آنرا تعقیب می کرد (عوامفریبی، جذب نیرو، ... ) نبود، گویی تنها وظیفه اش در داخل از بین بردن شخصیت ها و نیروهایی بود که خار راه بازگشت آمریکا (بهر صورت) بودند.

بهر صورت تمامی تمهیدات داخلی و خارجی سازمان جز "خاکستری" در برابر "طوفان" انقلاب اسلامی نتوانست باشد و امیدواری و اتکاء به امپریالیزم نیز برای سازمان چیزی جز " خسران مبین " ببار نیاورده و نخواهد آورد.

" خسرالدنیا و الاخره و ذلک هو الخسران المبین "

 

پی نوشت:

1. امام در دیدار با دانشجویان دانشکده افسری در 11مهر61 اشاره جالبی به این امر دارند و آن اینست " صلح طلبی صدام عیناً مثل صلح طلبی آمریکا می ماند، مثل صلح طلبی اسرائیل می ماند، مثل خلقی بودن این منافقین و منحرفین است، عیناً همین است، از آن طرف می گویند که ما برای خاطر خلق داریم چه میکنیم و از آن طرف می گویند که ما برای خاطر خلق داریم چه می کنیم و از آن طرف اینطور جنایات به این بیچاره ها می کنند. تا حالا یک چیزی کاری اینها نسبت به کسانی که دارای یک مقامی هستند یعنی مقامهای بخیال آنها یا از ثروتمندان هستند یا سرمایه داران، تا حالا یکی از آنها را اینها ترور نکرده اند، هرچه ترور کرده اند این ذغال فروشی، این سبزی فروشی، این بقالی، این چه، یک وقتی هم که می خواهند قدرت نمایی زیاد بکنند می آیند یک چنین کاری می کنند (منظور بمب گذاری در معابر عمومی است – دفتر)که مجبور می شوند که کار را بکنند و بعد هم بگویند نکردیم.

اسرائیل هم می گوید ما اصلاً در این امر (منظور کشتار در اردوگاههای فلسطینی است- دفتر) دخالت نداشتیم.

2. این یک پیروزی برای انقلاب اسلامی است که آمریکا مجبور شد برای نابودی آن خودش مستقیماً و بلاواسطه و به طور عریان وارد میدان گردد، چه گذشته از اینکه برای همیشه

ماهیت انقلاب اسلامی و از سوی دیگر ماهیت آمریکا در میان مردم محروم و تحت سلطه آشکار خواهد گردید، دست و پای آمریکا در منطقه چنان بند خواهد شد که تنها با شکستی مفتضحانه قادر خواهد بود خود را کنار بکشد.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31