استان خوزستان در گذر از مراحل گوناگون تاریخی در حوزههای دینی، سیاسی، اقتصادی و سایر حوزهها، با فراز و نشیبهای متعددی روبهرو بوده است.
شاید بتوان گفت که موضوع خودمختاری و استقلالطلبی خوزستان بهطور مشخص و قابل طرح برای اولینبار توسط شیخخزعل و با تحریک انگلیسیها مطرح شد که این موضوع زمینهساز برای شاهان مخلوع وقت، رضاشاه و محمدرضاشاه با هدف از بین بردن به اصطلاح عربیت در این منطقه بوده است.
خوزستان همواره برای حکومت وقت عراق از این مزیت برخوردار بوده است که درصد بالایی از اقوام عربزبان را در خود جای داده و بیشتر تأسیسات نفتی مهم ایران در این منطقه قرار گرفته است. بیست ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با تحریک و حمایت همهجانبه آمریکا و متحدانش، عراق بهطور گسترده و همهجانبه به ایران حمله کرد. در این میان وجود همسایگان عربزبان در امتداد کنارههای جنوبی خلیج فارس که از صدور انقلاب به کشورهای خود هراسان بودند و انقلاب را خطری برای منافع خود میدیدند، موجب شد که آنان نیز به حمایت از عراق و تشویق گروههای قومی معاند علیه نظام بپردازند.
گروههایی همچون «اتحادیه عرب خوزستان»، «جنبش ناسیونالیست عرب»، «جبههالتحریر خوزستان»، از جمله سازمانها و تشکیلاتی بودند که اوایل سال 1358، فعالیتهای خود را در خوزستان متمرکز ساخته و آشکارا به ترویج و گسترش اهداف و عقاید تجزیهطلبانه خود پرداختند.
در فروردین ماه سال 1384 به دنبال توطئه هدفمند ضدانقلاب و گروهکهای خلق عرب و انتشار وسیع نامه جعلی منصوب به دفتر رئیسجمهوری وقت، در برخی از شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی تجزیهطلب، تحرکات وسیع و گستردهای با سوءِاستفاده از فضای باز سیاسی آن زمان و بسترسازی ضدامنیتی که عوامل قومگرای داخلی همچون لجنهالوفاق فراهم کرده بودند، در بسیاری از مناطق شهر اهواز و سایر شهرستانهای عربنشین استان صورت گرفت.
ایجاد ناامنی، اغتشاش، تخریب اماکن دولتی و خصوصی، بمبگذاری و ترور، بخشی از اقداماتی است که توسط عناصر تجزیهطلب و ضدانقلاب عرب خوزستانی در آغاز فروردین ماه 1384 و طی اردیبهشت ماه همان سال دنبال گردید.
ترویج وهابیگری با هدف ایجاد شکاف و گسست مذهبی بین قومیتهای استان، در دهه هفتاد، در ادامه سایر فعالیتهای قومگرایانه و تجزیهطلبانه گروهکهای عرب معاند شکل گرفته است که مشخصاً با پشتیبانی برخی از سرویسهای اطلاعاتی، بهویژه سرویسهای اطلاعاتی کشورهای عربی در حوزه خلیجفارس صورت میگیرد و اوج آن در سالهای اخیر نمود و ظهور جدی و قابل تأملی یافته است.
شیخخزعل
تا اواخر دهه 60، اهل سنت در استان خوزستان تنها شامل اجتماعات محدود خانوادگی در مناطقی مانند اروندکنار در آبادان، هندیجان، مسجد بلوچهای آبادان و نیز افراد متفرقهای از کردها و افاغنهای بود که بهعنوان کارگر فصلی و بهصورت موقت به خوزستان تردد داشتند. این گروه عمدتاً و اصالتاً سُنّی مذهب بودند و هیچگونه تشکیلات سازمان یافتهای در این خصوص نداشتند.
آنچه که امروزه بهعنوان جریان سلفیت جهادی یا وهابیت در این استان مطرح است، در حقیقت محصول فعالیت اولین گروههای سلفی در استان است که در اواخر دهه 1360 و اوایل دهه 1370 آغاز گردید؛ پس از آن هستههای فکری و فرهنگی متعددی، متأثر از این جریان شکل گرفته و بدین ترتیب جریان جدیدی به نام حرکه السُنّی بهعنوان هسته مهمی از جریان تبلیغی سلفیت در مناطق عربنشین شکل گرفت.
به دنبال وقوع حوادث و ناآرامیهای فروردین 1384 حقایق و مستندات روشن و شفافی به دست آمد که حاکی از فعالیتهای گسترده اطلاعاتی برخی از کشورهای عربی و حمایت آنان از تجزیهطلبان، با هدف تغییر مذهب تشیع در استان خوزستان در طی سالهای قبل از شکلگیری این بحران بوده است.
وجه اشتراک اساسی و عمیق عربهای خوزستان با جمهوری اسلامی ایران علاوه بر ایرانی بودنشان، شیعه بودن آنها و اشتراک در مذهب است و از طرفی این مذهب وجه افتراق با حکومتهای کشورهای عربی منطقه است و کشورهای عربی نیز حاضر به تشکیل یک دولت مستقل شیعی عربی در کنار خود نیستند، لذا راهکار تغییر مذهب را به گروههای تجزیهطلب ارائه دادند.
حقایق به دست آمده مبین آن بود که قومگرایان افراطی برای کسب حمایت مالی و معنوی کشورهای عربی منطقه و روی کار آوردن یک حکومت سُنّی مذهب متمایل به آنان در استان خوزستان، تحرکات خود را پس از پایان جنگ تحمیلی آغاز نمودند.
در سالهای اخیر بهمنظور ترویج وهابیت در خوزستان، شبکههای ماهوارهای متعددی از جمله شبکههای صفا، نور، وصال عربی، وصال فارسی، مکه، المجد، الفجر، المستقله و البدر و تعدادی ایستگاه رادیویی و بیش از یکصد سایت اینترنتی در فضای مجازی به تبلیغ وهابیت و جذب مخاطب مشغول هستند.
تهیه و توزیع کتاب، نشریه، اطلاعیه، لوحهای فشرده و دهها اقدام دیگر از جمله فعالیتهایی است که از ادامه فعالیتهای تبلیغی وهابیت در حوزه نرم از سوی متعصبان کجفهم و ضدشیعی در ابعاد وسیعی در این استان صورت میگیرد. ضمن آنکه تاکنون از سوی عناصر سست بنیاد مذهبی، برخی از اقدامات عملیاتی چون تهدید انجام ترور و بمبگذاری در استان صورت گرفته است.
فرقه ضاله وهابیت و فتاوای آن، توجیه مناسبی برای اقدامات تروریستی و ضدشیعی گروههای تجزیهطلب بوده، لذا علاوه بر کنار گذاشتن مذهب تشیع، گرویدن به وهابیت با هدف توجیه اعمال ترویستی نیز راهکار اصلی آنها قرار گرفته است.
حضور جریان وهابیت در استان خوزستان در مقایسه با سایر مناطق مرزی کشور، از رابطه معنادار و متفاوتی برخوردار بوده که اذعان آن بسی جای تأمل دارد. این استان تنها محدوده مرزی کشور است که بیتردید اهالی آن مفتخر به ولایت امام علی(ع) و شیعه آن حضرت میباشند و بدون شک تا ظهور قطب عالم امکان و ناجی مستضعفین حضرت حجت(عج) این خطه مقدس تحت لوای پرچم اللهاکبر و با اعتقاد راسختر به مذهب تشیع، تحویل آن حضرتش داده خواهد شد و همچنان افتخار این را حفظ خواهد کرد که به گفته رهبر فرزانه انقلاب: «خوزستان دروازه ورود تشیع به ایران است.»