اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(30)

Amolآیت الله گیلانی : آقای صمیمی ! کیفرخواست را شنیدید . این بندها را دوباره می خوانم ، می توانید از خود دفاع کنید . بند اول " از نیروهای فعال سازمان در سطح عضو تشکیلات اتحادیه کمونیست های ایران که تحت مسئولیت دو تن از اعضای مرکزیت سازمان با نام های مستعار مصطفی و داریوش ، فعالیت می نموده است ." این بند را قبول داری ؟

صمیمی : بسم الله الرحمن الرحیم . بله ، ولی مصطفی و داریوش نبودند ، داریوش و تقی بودند ،  به جای مصطفی باید تقی نوشته شود .

آیت الله گیلانی : بسیار خوب ، پس این بند را قبول داری ، با این اختلاف که اینجا دادیار محترم از طرف دادستانی به جای تقی ، مصطفی نوشته است .

صمیمی : بله ، درست است . البته من حدود دو ماه قبل از دستگیری با این تشکیلات لعنتی تماسی نداشته ام. از آن موقع از این تشکیلات جهنمی اتحادیه جدا شدم و دیگر به قرارهایی که برای من گذاشته شده بود ، مراجعه نکردم.

و البته آخرین مسئول من که شخصی به نام تقی بود ، اینجا حضور دارد و می داند که من در آخرین دیدارم ، بسیار ناراحت بودم و از مشی و برنامه های سازمان شکایت می کردم و اظهار عدم علاقه به شرکت در قرارهای سازمانی می کردم . ایشان (تقی) دو تا قرار به من داد تا پس از فکر کردن به آن قرارها بروم ، ولی من دیگر به هیچ کدام از آن قرارها نرفتم و به هیچ کدام از کسانی که تحت مسئولیت من بودند ، سر نزدم .

آیت الله گیلانی : بند دوم " مسئول چند طرح مالی جهت سازمان : الف) یک هسته سه نفری از افراد سازمان ، کاغذهایی به صورت رول می خریده و پس از تبدیل آن در اندازه های مختلف کوچک و بزرگ به فروش رسانده و سود حاصله ... "

صمیمی : بله ، من شاید مقدمتاً می بایستی عرض می کردم که اینجا برای دفاع نیامده ام . من در حقیقت برای اعلام جرم علیه خودم و این تشکیلات لعنتی ، از بالاترین عضو گرفته تا هوادار آمده ام .

آیت الله گیلانی : حالا شما آن اعلام جرم و اظهار انزجار و تبری از اینها را می توانید به ملت بگوئید ؟ پس شما تجارت و کاسبی برای اتحادیه می کردید ؟

صمیمی : بله ، درست می فرمایید ، این کار را کردم . البته خوشبختانه از این راه هیچ چیزی جز خرج عاید این تشکیلات نشد ؛ یعنی در دوره ای که من مسئول این کار بودم ، خوشبختانه هیچ در آمدی کسب نشد و به این جهت مرا به کار دیگری گماردند .

آیت الله گیلانی : در قسمت " ب " بند دوم ، نوشته اند که در رابطه با طرح دوم ، متهم ، مسئول و رابط یک واحد تولیدی پوشاک با تشکیلات بوده . بدین ترتیب که نامبرده مبلغ 000/500 ریال وجه نقد سازمانی به یک عضو تشکیلات گماشته از طرف سازمان با نام مستعار " دردانه " پرداخته ، که سود حاصله از این واحد تولیدی در جهت تقویت بنیه مالی استفاده می شد ، "  این هم بوده ؟

صمیمی : این هم درست است . اسم مستعار دردانه " فاطی " بود . این شخص گویا متأسفانه هنوز دستگیر نشده ، منتهی این جالب است که این شخص که فاطی پیش او کار می کرد و قرار بود به سازمان کمک کند و یکی از مراکزی باشد که سازمان از طریق او پول در می آورد ، نسبتاً مسن است و قبلاً این طور که خودش اذعان می کرده ، از توده ای های قهار بوده و گویا سر پیری به اصطلاح خط عوض کرده است .

ایشان که دارای چندین واحد تولیدی در تهران است یا بود ، این آقای سرمایه دار برای مقاصد شوم اتحادیه کمونیست های ایران ، متحد آن می شود . همان طور که شما فرمودید 50 هزار تومان را من از طریق تشکیلات گرفته و به فاطی که در مؤسسه تولیدی این شخص کار می کرد ، دادم به این عنوان که یک سوم سود را به نفع سازمان جمع کند .

من البته با شناختی که از خود آن شخص پیدا کرده ام ، مطمئنم که می دانسته سهم فاطی در حقیقت ، سهم این تشکیلات لعنتی است .

آیت الله گیلانی : و اما بند سوم " شرکت در کنگره سوم سازمان که در بین کنگره ، مجموعه افراد مرکزیت ، اعضای فعال و مهره های اصلی سازمان حضور داشته اند . توضیح این که این کنگره به مدت یک هفته در یک مهد کودک که از اماکن پوششی سازمان بوده ، با رعایت مسائل امنیتی ، تشکیل می شده است ."  این درست است ؟

صمیمی : این هم درست است . جالب اینجاست که این تشکیلات خوشبختانه علی رغم اسم بسیار بزرگ و چشمگیری که داشت ، در حقیقت بچه گروهکی بیشتر نبود ، که شاید کل اعضا و هوادارانشان به 150 نفر نمی رسید و تازه در همین جریان کوچک ، انشعاب هم شد .

آیت الله گیلانی : بله ، از مسائل ضد انقلابی که مطرح شد ، چه مقدار را در خاطر دارید ؟

صمیمی : یکی در مورد " تز وحدت " بود ، که طبق آن می خواستند ، گروه های چپی را با یکدیگر وحدت بدهند . شخصی که رابط بین گروه ها بود ، در این شورا توضیح می داد که از قرار معلوم ماهها با نمایندگان گروه های مختلف در تماس بوده و برای این که با یکدیگر متحدشان بکند ، در تلاش بوده و افتخار می کرد که این اتحاد ، تز خود ماست و ما هم باد به گلو می انداختیم که سازمان ما دارد کمونیست ها را متحد می کند . به هر صورت خوشبختانه این تز شکست خورد .

مسئله دیگری که آنجا مطرح شد ، در مورد کردستان ، در مورد همان جنایاتی بود که مطرح شد .

آیت الله گیلانی : بند چهارم " مسئول جمع آوری کمک های مالی اعضا و هواداران سازمان که شامل حق عضویت ماهانه اعضا و کمک های نقدی هواداران تشکیلاتی ، تحت مسئولیت متهم بوده است ." یعنی شما در شعاع خودتان حق عضویت ها را جمع آوری می کردید ، اگر نقدینه ای هم کسی می داده ، شما می گرفتید ، درست است یا نه ؟

صمیمی : درست است . البته این وظیفه هر عضو این تشکیلات لعنتی بود ، متأسفانه من هم این کا را کردم .

آیت الله گیلانی : به خاطرتان هست که با دست شما مجموعاً چقدر پول به صندوق اینها ریخته شده ؟

صمیمی : از جیب خودم حدوداً 2 هزار تومان و کمک هایی که دیگران کردند ، حدود 10 هزار تومان ، البته این پروژه های مالی که فرمودید ، وجود داشت ، ولی هیچ سودی به دست نیامد .

آیت الله گیلانی : بند پنجم " در اختیار گذاردن منزل مسکونی خود جهت نشست های سازمانی اعضا و هواداران تشکیلات ." منزلتان را هم برای نشست در اختیار تشکیلات گذاشته بودید ؟

صمیمی : بله ، چندین بار کمیته های تشکیلاتی که من یا همسرم در آنها بودیم ، جلسات 3 یا 4 و 5 نفره در منزل ما می گذاشتند .

آیت الله گیلانی : " نفوذ در بنیاد شهید ، از طریق سازمان ، تحت عنوان مترجم انگلیسی با نام مستعار طاهر موسوی ." بعضی از افراد سازمان را هم در تشکیلات بنیاد شهید جا زده اید درست است ؟

صمیمی : من این را کاملاً به عنوان یک جرم می پذیرم . موقعی که من این کار را می کردم ، اواخر سال 59 بوده و قبل از این بود که این تشکیلات ، خط محاربه داشته باشد و تحلیلش این بود که باید از خط امام پشتیبانی کرد .

بعد از سی خرداد که این جریان ، خط محاربه را فرموله کرد ، من تصمیم گرفتم دیگر در بنیاد شهید کار نکنم و به اختیار خودم استعفا دادم . در آن زمان متأسفانه واقعاً نادانی و حماقت بر من غالب بود ، هنوز هم حتماً هست . بر مشرکان و کافران همان طور که در قرآن گفته شده واقعاً نادانی حاکم است .

من تازه از جنوب آمده بودم و بیکار بودم ، به من گفتند : تو که زبان انگلیسی بلد هستی ، بهترین کار این است که آنجا مترجم بشوی و من هیچ فکر نمی کردم که این کار یعنی جاسوسی . متوجه عرضم هستید ؟

آنجا واقعاً صادقانه کار می کردم و این قابل ثبوت است و آنجا من کار دیگری نکردم ، تا این که یک بار آن جرم و خطایی که فرمودید ، بالاخره دامن مرا گرفت . مسئول من پس از دو سه ماه به من گفت : دو سه نفر می خواهند در فلان شرکت استخدام بشوند ، به تأیید بنیاد احتیاج است و شما اینها را به تأیید برسانید و من این جرم را مرتکب شدم .

آیت الله گیلانی : بند هفتم " اختفا و نگهداری چندین کارتن مهمات ، متعلق به سازمان در منزل شخصی خود به شرح ذیل : الف) 11 عدد گلوله آر.پی.جی 7 ، ب) 10 کیلوگرم باروت سیاه ، ج) 11 عدد جلیقه ضد گلوله ، د) 73 لول دینامیت . و) 100 عدد چاشنی و 63 عدد فتیله دینامیت . " خوب اینها را در منزلتان نگهداری می کردید ، اینها را کی به شما داده بود ؟

صمیمی : با نهایت شرمساری بله ، اجازه می خواهم توضیح بدهم که چطور شد ، اینها به منزل من آمد و ارتباطش با من چگونه بود .

حدود فروردین ماه 61 یعنی امسال ، شخصی به نام مستعار مصطفی و نام اصلی فرامرز طلوعی ، از من خواست که چند کارتن را توی خانه بگذارم . (البته مصطفی مسئول من نبود) او به من دقیقاً نگفت که محتویات جعبه ها چیست و شخصی به نام رضا را به من معرفی کرد ، که این چیزها را به من رد کند .

من 3 یا 4 بار بلکه بیشتر رضا را دیدم و هر بار به او می گفتم که حاضر نیستم ، این کار را بکنم و بهانه می تراشیدم و به هر طریقی سعی می کردم از زیرش در بروم ، چون نظامی کار نبودم و در جریان هم نبودم. فرامرز می دانست که من به جنایت در آمل رأی منفی داده ام و نمی دانم چرا این قدر پافشاری شد که من این کار را انجام بدهم و من بالأخره قبول کردم .

منتهی توجه می فرمایید که تاریخ این عمل بعد از فاجعه آمل بود . به هر صورت نمی دانم این مهمات از کجا آمده بود ، حتی بسته بندی را هم خودشان کرده بودند و به من می گفتند که تو فقط یک چاله توی باغچه بکن ، این جعبه ها را بگذار توی چاله و رویش را بپوشان و من این جنایت را انجام دادم .

آیت الله گیلانی : آقای طلوعی ، آقای صمیمی می گویند ، که این سلاح ها را شما تحویل ایشان داده اید ، این اسلحه ها از کجا گیرت آمده ؟ توصیه می کنم که واقعیت را بگوئی .

طلوعی : من اسلحه را تحویل ندادم ، ایشان هم توضیح دادند که شخصی دیگری به نام رضا تحویل داد . آنچه که من انجام دادم و ایشان صحیح گفتند ، این است که از طرف مسئول من در آن وقت آقای وحید سریع القلم ...

آیت الله گیلانی : آقای وحید سریع القلم ! شما اسلحه را از کجا آوردید ؟

وحید : مجموعه سلاح هایی که در اختیار سازمان بوده ، از کردستان ، از جنوب و تعداد بسیار معدودی هم توسط برخی از اعضا از خارج تهیه شده بود . این مجموعه سلاح ها در ابتدای بحث تدارک برای کار جنگل ، توسط مسئول نظامی سازمان که کشته شد ، به دو دسته تقسیم می شود :

دسته ای از سلاح ها به جنگل منتقل شد . مابقی امکانات نظامی می بایست انبار می شد. این محموله ای که در منزل آقای صمیمی در اوائل سال 60 پنهان شد ، بخشی از امکانات نظامی سازمان است که قرار بود به جنگل منتقل نشود و در تهران باقی بماند .

آیت الله گیلانی : همان سال 60 به ایشان دادید ؟

وحید : نه ! اینها در ابتدای سال 60 از جانب مسئول نظامی سازمان بسته بندی می شود و به آن کارگاه تابلو سازی منتقل می شود . این بسته ها از ابتدای سال 60 تا هنگام انتقال به منزل آقای صمیمی در آن کارگاه باقی می مانند ، چون جای مناسبی برای اختفای آنها وجود نداشت .

بالاخره منزل آقای صمیمی برای اختفای این اسلحه ها تأمین می شود و از طریق بنده که در آن زمان مسئول تشکیلات سازمان بودم ، قرار گذاشته می شود تا از کارگاه تابلو سازی به منزل آقای صمیمی منتقل شود .

در آن زمان آقای طلوعی ، رابط آقای صمیمی بودند و بنده قرار را به ایشان دادم و ایشان هم به همین ترتیب به آقای صمیمی دادند . از جانب دیگر ، بنده با مسئول کارگاه تابلو سازی تماس داشتم ، که از آن طریق هم قرار دیگری گرفتم . در واقع نقش من در این عمل یک نقش هماهنگ کننده بود .

آیت الله گیلانی : بله ، این همان بسته ای است که آقای حمید رضا امامی ، سعی کردند و ناچیز جلوه بدهند .

صمیمی : من از وجود این سلاح ها ، این که از کجا آمده و در کجا پنهان شده بود و یا در چه مواردی به استفاده می رسید ، اطلاعی نداشتم ، فقط نادانی و سفاهت و بیش از هر چیز دوستی های قلابی باعث شد که من به این امر تن بدهم و آنها را در باغچه خانه خودم جاسازی کنم .

آیت الله گیلانی : بند هشتم " متهم ، مسئولیت تشکیلاتی چند تن از اعضای سازمان را بر عهده داشته است ، از جمله اعضایی به نام های مستعار مسعود ، منصور ، معصومه (همسر متهم و مسئول کارخانه مینو ) ." همین طور است ؟ آیا همسرت هم دستگیر شده ؟

صمیمی : بله .

آیت الله گیلانی : بند نهم " مسئول توزیع نشریه برای افراد تشکیلات در تهران ." درست  است ؟

صمیمی : بله ، من به اتفاق دو نفر دیگر کارمان این بود که نشریه در درون تشکیلات پخش بکنیم .

آیت الله گیلانی : حالا ، شما صحبتی ، دفاعی دارید ، می توانید مطرح کنید . خودتان گفتید من برای دفاع نیامده ام .

صمیمی : من پیام خودم را با سلام و درود به امام امت آغاز می کنم . سلام به شهدای فاجعه آمل ، سلام به مادران و پدران قهرمان این شهدا . من چون برادر دادستان فرمودند ، چرا گریه می کنی ، باید توضیحی بدهم .

من هم به دیار کفر رفته بودم و همان مبارزات پرتاب گوجه فرنگی ، باعث شد بیشتر از حد لزوم در خارج بمانم ، دو برادرم در ایران دستگیر شدند و یکی شان در 54 اعدام شد و دیگری به 11 سال حبس محکوم شد .

آیت الله گیلانی : برادرانتان هم کمونیست بودند ؟

صمیمی : نخیر . هر دوشان مسلمان بودند . به علت جریان به اصطلاح تحول ایدئولوژیک در درون سازمان منافقین به دام افتاده و لو رفته بودند . آن که زنده است در 57 آزاد شد و حزب اللهی است و آن که در سال 54 اعدام شد ، روی موضعش کاملاً ایستاده بود و ما وصیتنامه اش را هم دیدیم .

خانواده ام به من گفت : اگر تو هم بیایی ، دستگیر می شوی . و من متأسفانه در آن دیار غربت ماندم و به این به اصطلاح مبارزات دانشجویی دلم را خوش کردم ، ولی من به این مبارزات دانشجویی هیچ افتخاری نمی کنم و اعتقاد دارم به جای این اتلاف وقت بهتر بود که دانشجویان می آمدند ایران و حداقل همدم و هم صحبت کسانی شوند که می خواهند برایشان مبارزه کنند .

در هر حال من بیشتر از حد لزوم در خارج ماندم . دیروز در چشم مادرم نگاه می کردم ، گذشته برایم تداعی می شد و البته عکس شهدا را هم می دیدم و خودم را شریک جرم تمام تشکیلات می دانم ، گر چه در آمل نبودم ، ولی من هم بخشی از این 5 انگشتی که آن پدر شهید فرمود ، بودم .

آیت الله گیلانی : اگر تقاضایی از دادگاه و محضر امام دارید ، همان را بیان کنید ؛ این حرف ها ، هل دادن دادگاه به دامن رحمت است و هیچ ارتباطی به دفاع شما ندارد .

صمیمی : من می خواهم تبریک بگویم به این ملت ، ببینید جریان آمل را کی تبلیغ کرد ؟

آیت الله گیلانی : آقای صمیمی نگاه کن ، اگر کسی به طرف انبیا مشت بکشد ، یک دانه سنگ بلند کند ، از نظر فقه اسلامی مهدورالدم است . اگر کسی به قرآن ، معاذالله اسائه ادب کند ، از نظر اسلام کشتن او واجب است . شما کار به این گندگی انجام داده اید ، ظاهراً توانت بیش از این نبوده . صمیمانه برای اینها کار کرده اید ؛ خودتان هم می گویید که من برای اعلام جرم علیه خودم آماده ام . حالا اگر خواهشی دارید ، بگویید و دادگاه روی خواهش شما تأمل می کند و تصمیم مقتضی می گیرد .

صمیمی : من خودم را مجرم می دانم ، در بخشی از این جنایات ، نه تنها این جنایات ، بلکه آنچه که کسان دیگر کرده اند ، شریک هستم . مثلاً منافقین موقعی که جنایات 7 تیر را انجام دادند ، من اول فکر کردم ، کار سازمان سیا است ، بعداً منافقین با افتخار اعلام کردند که کار آنها بوده .

تشکیلات اتحادیه هم افتخارش این است که چند منافق در جنگل به آنان پیوسته است ، مسلمانان به اصطلاح راستین و کمونیست های راستین سر از یک آبخور در آوردند ، و به هم پیوستند . من می خواهم بگویم توبه کردم ، ولی این را نمی گویم که مرا ببخشید . این را می گویم که بدانید چه جنایتکارانی متحد شدند تا که این ملت را بشکنند ، ولی خوشبختانه نه تنها موفق نشدند ، بلکه جمهوری اسلامی واقعاً محکم تر شد .

ریاست محترم ، یکی دو نکته در افشای سران این سازمان می گویم . یکی از آقایان گفت که ما بعد از سی خرداد به انحراف رفتیم ؛ در حالی که من معتقدم ما از موقعی به انحراف رفتیم که امام فرمودند : " این مردم به خاطر اسلام انقلاب کرده اند " ، و ما این را نفهمیدیم و فکرمی کردیم مردم به خاطر چیزهای دیگر بپا خواسته اند .

مثلاً در مورد جنگ ، یکی از آقایان گفت که جزو افتخارات این سازمان است که در جنگ به خاطر دفاع از آب و خاک چند شهید داده . آیا هزارها سپاهی و بسیجی در جبهه ها به خاطر آب و خاک شهید شدند ؟ شرکت اتحادیه در جنگ هدف دیگری داشت و آن کسب وجهه برای کمونیست ها بود . به ما می گفتند که شما بروید و بجنگید تا این افتخاری بشود برای تشکیلات کمونیستی اتحادیه .

یک طلب بخشش و استغفار داشتم . من از مردم شهید آمل تقاضا می کنم که البته مرا نبخشند . ولی از آنها تقاضا دارم رحم کنند ، نه به خود من ، یک فرزند دو ساله دارم و می خواهم تقاضا کنم ، اجازه بدهند که من بتوانم برای او پدر مسلمانی باشم و تخفیفی قائل بشوند .

آیت الله گیلانی (خطاب به اهالی آمل) : این آقای صمیمی از شما تقاضای بخشش می کند و بعداً ما با شما شور می کنیم .

صمیمی : همچنین من سال ها در بلاد کفر زندگی کردم و می خواهم ، طاعت های بجا نیاورده ام را بجا بیاورم . می دانم که جرم من سبک نیست و حکم من اعدام است ؛ این را می دانم ، ولی می دانم اسلام دین رحمت است و اگر دادگاه تخفیفی قائل بشود ، به خاطر این است .

آیت الله گیلانی : این مردم که می بینی و 36 میلیون هم که اینها پشت سر دارند ، دو گوششان به فرمان قرآن و مبین قرآن ، حضرت امام ، است . بنده هم که با شما دارم صحبت می کنم ، نماینده امامم ، حق قصاص و حق عقوبت با این ملت است ، ولی اینها در سایه عفو و عنایت امام هیچ گونه حرفی ندارند ، متشکر ، بفرمایید . (تکبیر حضار) .

اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(۲۹)


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛

ترور شهید عشرت اسکندری بر سر سفره صبحانه

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛

ترور شهید عشرت اسکندری بر سر سفره صبحانه

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان