تأملاتی در اندیشه و عمل فرقه فرقان(قسمت پایانی)

رهبری این فرقه علاوه بر عناصر و سازمان های ضد انقلاب داخلی ، با عناصر سیا و جاسوسان بیگانه هم ارتباط داشته و از آنها برای اجرای توطئه های خائنانه خط می گرفته و حتی به آنها وعده " ترور هفتگی " می دهد .

Bookroom.ir File 5711

./ چرا این گروه ها به ترور شخصیت های روحانی و علماء دست زدند ؟

_ متأسفانه حذف فیزیکی روحانیت مترقی و پیشرو ، از سوی این قبیل فرقه ها ( فرقان ، پیکار ، منافقین و ... ) ناشی از اجرای همان توطئه مذهب زدایی بود که اکنون هم به شکل دیگری و به طور سیستماتیک با تألیف کتاب ها و نشر مقالات و برنامه های ماهواره ای و سایت ها و غیره و با هدایت سازمان های اطلاعاتی غرب و کمک 75 میلیون دلاری امپریالیسم آمریکا سوی دشمنان وطنی ! و بیگانگانی چون سلمان رشدی و دیگران ادامه دارد .

و البته چون اکنون در کشورهای اسلامی از جمله ایران نمی توانند به طور مستقیم به جنگ قرآن و پیامبر (ص) بیایند ، با پوشش دفاع از قرآن ، مانند دفاع خوارج از علی ! به میدان می آیند و به اصطلاح با قرائت جدید ! از دین و تفسیر تازه از قرآن در ایجاد شبهه و تردید در عقاید مردم و شکاف و اختلاف در امور مذهبی توده های مسلمان برای نیل به اهداف خود تلاش می کنند !

./ نوع فعالیت های گودرزی و فرقان پیش از انقلاب چگونه بود و آیا در آنها در آن زمان هم بر ضد رژیم شاه ، دست به اسلحه برده بودند یا فقط پس از انقلاب اسلامی به فکر مبارزه به اصطلاح مسلحانه ! و ترور افتادند ؟

_ اشاره کردم که اکبر گودرزی که در واقع از لحاظ فکری سر دسته و همه کاره فرقه فرقان بود ، نخست در مساجد تهران از جمله مسجد الهادی در خیابان شوش ، مسجد شیخ هادی نزدیک پارک شهر ، مسجد فاطمیه واقع در خزانه و سپس مسجد خمسه واقع در قلهک و غیره تفسیر قرآن می گفت ؛

و سپس در منازل افراد به تدریس ! و شرح نهج البلاغه می پرداخت و به تکثیر و نشر دروس تفسیری به شکل پلی کپی اقدام می کرد و از اسفند ماه 56 نشریه فرقان را منتشر ساخت که تا اسفند ماه 59 سی و پنج شماره از آن به طور ماهانه منتشر گردید .

فعالیت های گودرزی پیش از انقلاب ، محدود به کارهای به ظاهر دینی و فرهنگی بود و به رغم فشار همه جانبه رژیم بر همه نیروهای چپ و راست ، هیچ نوع محدودیت و مشکلی هم توسط رژیم شاه و ساواک بر سر راه فرقان ایجاد نمی شد ؛

حتی به گفته خود گودرزی برای فعالیت های بیشتر با دامنه ای وسیع تر وی با هماهنگی دو نفر به نام های دکتر عابد و دکتر ملکی تصمیم می گیرد رهسپار اروپا شود و به همین منظور بدون هیچ مشکلی راهی پاکستان می گردد ، قرار می شود از آنجا به لبنان برود ، ولی آنها به وعده خود وفا نمی کنند و او را حتی به بیروت هم نمی برند . لذا پس از اقامت دو ماهه در پاکستان باز به ایران بر می گردد و از نو به کار تشکیل جلسات مذهبی و نشر کتاب و صدور اعلامیه می پردازد که باز با هیچ مسئله ای از طرف ساواک روبرو نمی شود !

در اینجا انسان به یاد جریان کسروی می افتد که به رغم محدویت های دوره رضاخانی برای هر گونه فعالیت مذهبی ، او در فعالیت های خود و نشر کتاب و مجله پیمان و پرچم و ایجاد گروه مسلح رزمندگان ! و سپس تشکیل جلسات متعدد به عنوان آغاز دوران پاکدینی ! مبارزه بر ضد شیعه و روحانیت و به اصطلاح آخوندیسم را ادامه می دهد و شهربانی و نهادهای امنیتی وقت هم نه تنها مانعی را بر سر راه او قرار نمی دهند ، بلکه دست او را در هر گونه فعالیت ضد اسالمی _ شیعی باز می گذارند .

./ سازماندهی این گروه چگونه صورت می گرفت ؟ هزینه های آن از کجا تأمین می شد ؟ شیوه عضوگیری چگونه بود و تشکیلات مخفی آنها چگونه به وجود آمد ؟

_ عضوگیری فرقه از همان مجالس مذهبی و تفسیر قرآن در مساجد آغاز گردید و تا دوران مخفی کاری ادامه یافت و آنها توانستند با تشکیل هسته مرکزی و بخش های وابسته ، سازماندهی را به وجود آورند که در آن حرف اول و آخر را خود گودرزی می زد!

تأمین هزینه های سنگین چاپ و نشر دهها کتاب در صدها هزار نسخه و پرداخت هزینه های جاری افراد که بالغ بر پنجاه نفر شده بودند ، نخست از راه تهدید و باج گیری از مردم به دست می آمد ! و سپس برای توسعه کار به سرقت مسلحانه از بانک ها دست زدند !

چارت سازمانی آنها تقریباً به این شکل بود ، رهبری : اکبر گودرزی ، مرکزیت : علی حاتمی ، سعید مرآت ، کمال یاسینی ، عباس عسگری ، هسته وابسته : حسین اقرلو ، علی اسدی ، بهرام تیموری ، حسن حسنی ، حمید نیکنام ، سعید واحد .محسن سیاهپوش ، عبدالرضا رضوانی ، محمد حسینی . (2)

./ آقای مرتضی الویری که در کشف و دستگیری اعضا گروه فرقان نقش فعالی داشته است در مصاحبه ای می گوید که به هنگام دستگیری گودرزی ، سیصد هزار تومان پول نقد کشف شد و سپس مدعی می شود که این مبلغ که در آن زمان پول زیادی بود ، توسط همان تعداد محدود اعضایی که درآمدهایی داشتند ، تأمین شده است ! نظر شما چیست ؟

_ متأسفانه این نظریه برادر عزیزمان آقای الویری با واقعیت تطبیق نمی کند ، چند جوان دانشجو یا بیکار وابسته به فرقه فرقان چه منبع درآمدی داشتند که بتوانند سیصد هزار تومان پول نقد را آن هم در آن زمان در اختیار سر کرده فرقه قرار دهند ؟

اعتراف رسمی و مکتوب گودرزی درباره تعداد اموال و املاک فرقه فرقان و تعداد سرقت های مسلحانه ای که از بانک ها به عمل آورده اند ، نشان می دهد که فرقان علاوه بر باج گیری از تجار و کسبه که از طریق نامه های تهدید آمیز اقدام می شد (اسناد آن در پرونده گودرزی موجود است) سرانجام به این نتیجه رسید که با پول باج گیری نمی توان به هدف رسید و به همین دلیل به سرقت مسلحانه از بانک ها اقدام کرد !

فهرست بعضی از آن بانک ها به قرار زیر است : (آمار این سرقت و ترورها طبق اعتراف مکتوب گودرزی در پرونده وی موجود است ) بانک ایران و خاورمیانه در خیابان پاسداران ، بانک سپه در خیابان پاسداران ، بانک صادرات شعبه بخارست ، بانک ملی شعبه قلهک ، بانک صادرات خیابان ولی عصر (ناموفق)، بانک ملی شعبه تجریش ، بانک صادرات خیابان زعفرانیه (ناموفق) ، بانک ملی شعبه عباس آباد ، بانک ملی شعبه طالقانی ، بانک ملی شعبه ستارخان ، بانک بازرگانی شعبه میرداماد ، بانک صادرات شعبه بیات .

گودرزی درباره چگونگی استفاده از پول های سرقت شده از بانک ها هم می نویسد : " ... به طور کلی پول های مصادره شده در اختیار برادران حمید ، محسن ، سعید ، بهرام ، علی ، رضا و همچنین در اختیار عباس عسگری و محمد متحدی بوده است و آنها موضوع را به طور کلی با من در میان گذاشته اند .

شش فقره اول را صرف خرید دو باغ ، یکی در کلاک کرج و دیگری در احمدآباد و ماشین و وسایل تکثیر کرده اند و عباس و محمد هم مقداری از این پول ها را صرف خرید وسایل تکثیر و ماشین ، اجاره خانه و ضروریات تبلیغات و انتشارات نموده اند .

مقداری هم که در موارد دیگر هم توضیح داده ام از طریق حسن اقرلو و عبدالرضا رضوانی به حسن حسینی (قاسم) داده شده است که مقداری اسلحه تهیه کرده است و مقداری هم به امیر هوشنگ قلعه نوتاش داده ام که باغی در نزدیکی کرج تهیه نموده است ." (3)

البته او فقط اشاره می کند که بخشی از اموال سرقت شده ، برای تأمین هزینه زندگی 50 نفر از اعضای گروه و نیز خود گودرزی و تهیه و خرید اسلحه برای فرقه ، خرج شده است ... ولی روشن است که تأمین مخارج اعضاء فرقه و خرید چندین باغ و خانه و ماشین و وسایل چاپ و نشر و تکثیر و غیره ، با درآمد محدود ! چند جوان دانشجو یا بیکار مقدور نیست ... بلکه این تشکیلات فرقه ای بود که از طریق باج گیری و سپس سرقت های مسلحانه به تأمین هزینه ها پرداخت !

آقای ناطق نوری که قاضی محکمه گروه فرقان بود، در خاطرات خود می نویسد: "...فرقانی ها پول بسیار در اختیار داشتند و معلوم نشد از کجا این همه پول را آورده اند ؟ نزد امام رفتم و گفتم : از این گروه پول زیادی به دست آمده ، اگر اجازه بدهید بدهیم این بچه هایی که در کشف این گروه زحمت زیادی کشیدند . امام هم اجازه دادند .

من هم چند قطعه زمین در ملاصدرا و شیخ بهایی که در آن زمان بیابان بود تهیه کردم و در اختیار این آقایان گذاشتم . دوستان به من گفتند : خودتان هم یک قطعه بردارید ، گفتم : من یک خانه دارم و برای من کافی است ... " (4)

./ آقای الویری همچنین در مصاحبه خود با مجله چشم انداز آقای لطف الله میثمی می گوید که اینها با هیچ سازمان خارجی ارتباط نداشتند ؟

_ متأسفانه آقای الویری در همان مصاحبه می گوید : " در گروه فرقان هیچ گونه عامل خارجی دخالت نداشت و کار آنها صرفاً بر مبنای اعتقاد و نگرش خاص مذهبی شان بود ... اگر عواملی در اینها وجود داشت باید نمودهایی از آنها بروز می کرد و باید از نظر تمکن و امکانات مالی ، قدرت مانور بیشتری برای آنها ایجاد می کردند ، در حالی که آنها در نهایت تنگدستی و کمبود امکانات زندگی می کردند ! "

مسلماً بر اساس آماری که ارائه شد ، این نظریه هم صحیح نیست و عجیب آن که سخن از کمبود امکانات ! به میان می آید در حالی که در همان مصاحبه پس از ذکر علت قطع همکاری با آن فرقه از قول آقای الویری آمده است که : " دیگر برای توزیع و نگهداری کتاب های آنها آمادگی نداشتیم ، به یاد دارم چند صد هزار جلد کتاب آنها نزد ما باقی ماند که کتاب ها را معدوم کردیم ."

خوب ! سازمانی که امکانات مالی ندارد ، چگونه فقط چند صد هزار جلد کتاب با هزینه های گزاف چاپ می کند و آنها را علاوه بر خودشان و دیگران در اختیار سازمان فلاح هم که توسط ایشان و آقای مهندس محمد رضوی و حمید فغفور مقربی و حسین شیخ عطار و چند نفر دیگر اداره می شد ، قرار می دهد ؟

آیا با امکانات کم و با در آمد اضافی چند دانشجو و جوان بیکار ، می توان برای این همه کتاب کاغذ تهیه نمود و آنها را چاپ و صحافی کرد و در اختیار یک گروه دیگر گذاشت که به رایگان توزیع کند ؟

و باز عجیب تر آن که ایشان مدعی می شوند که آنها از جایی درآمد کسب نمی کردند ! و در نهایت نتیجه تیتر مصاحبه ایشان در مجله چشم انداز این می شود که گویا اینها خلوص مذهبی ! و خط مشی نادرست داشته اند .

./ پس از حوادث اوایل انقلاب و کشف کودتای نوژه که توسط سلطنت طلبان پی ریزی شده بود و سپس آغاز ترورهای فرقان و سپس خط مشی مسلحانه سازمان منافقین ، آیا جنابعالی در جمع بندی های خود هیچ نوع ارتباطی را بین این حوادث به ویژه اقدامات تروریستی فرقان و تحریکات خارجی تصور نمی کنید ؟

_ من در تحلیل ها و بررسی های سیاسی _ تاریخی خود به این جمع بندی رسیده ام که بی تردید رهبری این فرقه علاوه بر عناصر و سازمان های ضد انقلاب داخلی ، با عناصر سیا و جاسوسان بیگانه هم ارتباط داشته و از آنها برای اجرای توطئه های خائنانه خط می گرفته و حتی به آنها وعده " ترور هفتگی " می دهد .

برای مستند ساختن سخن خود ، بی مناسبت نیست که از یک شاهد عینی معتبر نقل قول کنم . برادر عزیزمان جناب آقای جواد منصوری که در آن ایام مسئولیت فرماندهی سپاه پاسداران را به عهده داشت و سپس معاونت فرهنگی وزارت امور خارجه را اداره می کرد و پس از آن به عنوان سفیر ایران در پاکستان و چین انتخاب شد ، در این امر هم عقیده اینجانب است .

و در مصاحبه ای می گوید : " اعتقاد قطعی دارم در ترور شهید مطهری ، سیا یا موساد اسرائیل به گروه فرقان خط داده است . من مطمئنم که گروه فرقان با سفارت آمریکا رابطه داشت . در آن زمان سیا و موساد در تجزیه و تحلیل های خود به این نتیجه رسیده بودند که پس از امام به احتمال قریب به یقین آقای مطهری جانشین ایشان خواهد بود . پس بهتر است که ایشان را از میان برداریم . به نظر من گروه فرقان به وجود آمد تا دشمن از این گروه استفاده و سران انقلاب را بزند ." (5)

./ آیا در لانه جاسوسی درباره ارتباط این گروه با سفارت آمریکا سندی وجود داشته است ؟

_ اتفاقاً به دنبال اشغال سفارت آمریکا اسنادی به دست آمد که دلیلی روشن بر ارتباط همه جانبه یک طلبه قدیمی ! با سفارت و وعده ترورهای هفتگی ! وی به وزارت خارجه آمریکا بوده و به طور محرمانه مخابره شده است . نمونه ای از این اسناد به شرح زیر است :

" محرمانه

از سفارت آمریکا در تهران

به وزارت امور خارجه و فوری

یکی از دوستان قدیمی دفتر سیاسی که یک طلبه قدیمی است و سال گذشته مسئول مرکز بحث های ایدئولوژیک برای شاگردانش بود ، یک دید خلاصه ای از فرقان داد . یازده نفر از شاگردان قدیمی این شخص عضو گروه فرقان در تهران هستند . تعداد اعضای گروه فرقان چهل الی پنجاه نفر می باشد .

آنها ترکیبی از چپ گراها و راست گراها هستند ، اگر چه بیشتر آنها نامتعادل هستند . به جز بعضی از افراطیون اغلب آنها اصول اسلامی را قبول دارند و احساس می کنند که ترور راهی است که آنها از دست روحانیونی که با نظرات آنها هماهنگی ندارند خلاص می شوند . یکی از اعضای فرقان افتخار می کرد که آنها در نظر دارند خرابکاری را با ترور هفته ای یک روحانی شروع کنند و تا رسیدن به موفقیت ادامه دهند .

اشکال در این است که در این که موفقیت چقدر می تواند باشد ، به توافق نرسیدند . منبع بیان داشت اعضای گروه فرقان که با آنها در تماس است ، توجه شان را به اهداف داخلی معطوف کرده اند ."

در اینجا باید اشاره کنم که رابط سفارت با فرقان شخصی به نام " ویکتور تام ست " بوده که به هنگام اشغال سفارت و گروگان گیری به وزارت خارجه ایران پناهنده شد و به رغم درخواست رسمی و کتبی دادستانی انقلاب اسلامی از وزارت خارجه ایران برای بازجویی از وی در رابطه با ماجرای فرقان، سرپرست وقت وزارت خارجه ایران یعنی آقای صادق قطب زاده از تحویل او به دادستانی خودداری نمود و او که به عضو اصلی فعال شبکه جاسوسی سیا در ایران و حلقه وصل سیا با فرقان بود ، به کمک سفارت کانادا در ایران به سلامتی به واشنگتن برگشت !

در مورد اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا ، خانم دکتر معصومه ابتکار که در تسخیر سفارت نقشی به عهده داشت ، در کتاب خود می نویسد : " .... در ساختمان مرکزی دهها سند سری و فوق سری مربوط به سلطنت طلبانی یافتیم که در ترور شهروندان عادی و مأموران کمیته دست داشتند .

تکان دهنده ترین اسناد درباره گروهی سیاسی به نام فرقان بود . فرقان گروه کوچکی متشکل از نوجوانانی بود که حتی از ابتدایی ترین شناخت درباره اسلام بی بهره بودند ، چه رسد به بینش لازم درباره مسائل معاصر .

رهبران این گروه به اعضا آموخته بودند که قتل شخصیت های مذهبی ، موقعیت آنها را بهبود می بخشد ، با همین فکر دو تن از رهبران برجسته مذهبی ، آیت الله مرتضی مطهری و آیت الله محمد مفتح توسط آنها به شهادت رسیدند .

مردم معتقد بودند گروه فرقان را عناصر خارجی حمایت و هدایت می کنند ، اسنادی که در سفارت به دست آمد ، درستی گمان مردم را ثابت کرد . این اسناد نشان می داد آمریکا از طریق اشخاص ثالث با گروه فرقان تماس گرفته بود .

حجم هزاران سندی که از فایل ها و گاو صندوق های سفارت بیرون آمد آن قدر زیاد بود که ما را چندین ماه به خود مشغول کرد ، با این دو بشکه کاغذ رشته رشته شده ای که در اتاق مخابرات وجود دشات ، فکرمان را مشغول می کرد ، می دانستیم که اکثر اسناد سری و فوق سری را می توان در آن بشکه ها یافت و به هویت صدها ایرانی که در زمینه های استراتژیک به آمریکا خدمت کرده بودند ، پی برد ." (6)

و این اسناد هرگونه شک و تردیدی را در مورد رابطه رهبری فرقه فرقان با سفارت آمریکا و سیا ، منتفی می سازد .

./ به نوشته یکی از مورخان معاصر ، تعداد ترورهای فرقان فقط 7 نفر بوده است ؟ آیا آمار دقیقی از ترورهای فرقان در دست هست ؟

_ فرقانی ها فهرست بلند و بالایی از شخصیت های مختلف تهیه کرده بودند که به قول خودشان ، هفته ای یکی از آنها را ترور کنند ! محصول این توطئه خائنانه ترور 20 نفر بود که از آنها نه نفر ، از جمله آیت الله مرتضی مطهری ، آیت الله قاضی طباطبایی ، دکتر محمد مفتح ، سرلشکر محمد ولی قرنی ، حاج مهدی عراقی ، حسام عراقی ، تقی حاج طرخانی ، شیخ قاسم اسلامی و ... شهید شدند و 6 نفر از جمله آیت الله آقا رضی شیرازی ، آیت الله هاشمی رفسنجانی ، آیت الله ربانی شیرازی ، آقای حسین مهدیان و مجروح شدند ...

پنج نفر دیگر هم که در میان آنها دو کارخانه دار و یک تبعه آلمانی و یک واعظ دوران رژیم قبل (محسن بهبهانی) و یک مداح (سید جواد ذبیحی) که از زندان آزاد شده بود ، دیده می شود اینها هم توسط فرقه فرقان ترور و کشته شدند .

./ دلیل ترور شهید مطهری از نظر فرقانی ها چه بود ؟

_ فرقانی ها در اعلامیه ای که پس از شهادت آیت الله مرتضی مطهری منتشر ساختند ، دلایل محکومیت مطهری ! را چنین اعلام کردند :

1) همکاری با رژیم طاغوتی قبلی !

2) همکاری با رژیم ضد توحیدی فعلی .. و طراحی سیاست های دیکتاتوری آخوندیسم .

3) مفسد فی الارض .

4) بدعت گذاری در دین و جعل اصطلاح دروغین ماتریالیسم منافق .

5) کوشش برای بازسازی ارتش ضد ملی .

6) سکوت در برابر کشتار وحشیانه خلق مسلمان کرد ، ترکمن صحرا و ... توسط ارتش !

البته از این ادعانامه به خوبی روشن می شود که نظام دموکراتیک غیر دیکتاتوری این آقایان چه مفهومی دارد ! یعنی در این نظام مدعی و قاضی و مجری یک نفر است که با تشخیص خود حکم اعدام صادر می کند و پس از اجرا توسط عناصر فریب خورده خود اعلامیه نهایی و متن ادعانامه را هم خود می نویسد و منتشر می سازد !

./ آیا گودرزی تحت تأثیر افکار اشخاصی مانند دکتر شریعتی قرار داشت ؟ بعضی ها مدعی شده اند که او پیرو عقاید دکتر شریعتی بود ؟

_ زنده یاد دکتر علی شریعتی افکار انحرافی نداشت و هرگز به فکر حذف فیزیکی روحانیت نبود ، اگر هم نقدی و سخنی از آخوندهای سوء گفته ، این در واقع ترجمه ای از کلمات ائمه اطهار (ع) است که در انتقاد از علماء سوء آن را به مراتب شدیدتر و تندتر بیان داشته اند .

تا آنجا که در بعضی از روایات این قبیل علماء سوء دین به دنیا فروخته ، زیان بارتر از سربازان یزید نامیده شده اند : « اولئک اضر علی دین الله من جیش یزید بن معاویه ، منهم خرجت الفتنه و الیهم تعود » ، امام معصوم این قبیل علما را منشأ فتنه نامیده است . از سوی دیگر دفاعی که مرحوم دکتر شریعتی از علمای راستین به عمل آورده ، شاید هیچ روشنفکر دیگری غیر از مرحوم جلال آل احمد به عمل نیاورده است .

من در تاریخ ربیع الاول 1399 ضمن مقدمه ای ، گفته های دکتر شریعتی را درباره علمای راستین اسلامی ، همراه مقاله نامبرده درباره اجتهاد یا نظریه انقلاب دائمی ، تحت عنوان " روحانیت یا علمای اسلامی " آورده ام و در دوران قبل از انقلاب منتشر شده است .

در یکی از سخنان خود دکتر شریعتی چنین آمده است : " ... از میان نویسندگان و سخنرانان و حتی علماء و فضلای اسلامی معاصر هیچ کس به اندازه من افتخار دفاع جدی و مؤثر عملی و فکری از این جامعه گرانقدر را که امید بزرگ و سرمایه عزیز ماست ، نداشته است ... " دکتر شریعتی در تاریخ ادیان می گوید : " علمای شیعه پاک ترین گروه طبقه روحانی ، از میان همه ادیان و مذاهب عالم در گذشته و حال به شمار می روند ."

دکتر شریعتی در درس اسلام شناسی حسینیه ارشاد نقل می کند : " در سال 1338 در جلسه دانشجویان ایرانی فرانسه ، جهانگیر تفضلی در سخنرانی خود گفت این آخوندها عامل بدبختی مملکت و پایگاه استعمار بوده اند . من اینها را دوست ندارم . دکتر شریعتی ادامه می داد که من در آن لحظه بلند شدم و با داد و قال خودم را بر جلسه تحمیل کردم .

و گفتم : من تعجب می کنم ، امروز به دورترین قبیله آفریقایی هم اگر سر بزنید ، این اصل بدیهی اخلاق و تمدن را آموخته اند که به عقیده دیگران ظاهراً احترام بگذارند . شما تا چه حد امپرمآبل هستید که سال ها در مرکز تمدن و آزادی عقیده و احترام به عقاید دیگران زندگی کرده اید و هنوز نم رطوبتی از مدنیت به درزتان نرفته است ؟

شما که از همه دعوت کرده اید ، احتمال نمی دهید که کسانی چون من هنوز خیلی روشنفکر نشده باشند که بتوانند فرمایش های شما را تحمل کنند ؟ چگونه بدون رعایت حرمت عقیده امثال من ، این چنین هتاکی و اهانت می کنید ؟ ثانیاً آقاجان ! مذهب که کلوچه قندی نیست که با ادا و اطوار خاص زنان آبستنی که ویار کرده اند و برای شوهران شان ناز می کنند بگویید من مذهب را اصلاً دوست ندارم !

ثالثاً گفتید آخوندها پایگاه استعمار بوده اند ، این یک مسئله ذوقی نیست که بگویید من آخوند دوست دارم ، من آخوند دوست ندارم ، این یک مسئله عینی و تاریخی است ، باید سند نشان دهید و مدرک ، تا آنجا که من می دانم زیر تمام قراردادهای استعماری را کسانی امضا گذاشته اند که همگی از میان ما تحصیل کرده های دکتر و مهندس و لیسانسه بوده اند و همین ما از فرنگ برگشته ها .

یک آخوند ، یک از نجف برگشته ، اگر امضایش بود من هم مثل شما اعلام می کنم که آخوند دوست ندارم ! اما از آن طرف پیشاپیش هر نهضت ضد استعماری و هر جنبش انقلابی و مترقی ، چهره یک یا چند آخوند را در این یک قرن می بینیم . از سید جمال بگیر و میرزا حسن شیرازی و بشمار تا مشروطه و نهضت اخیر ." (7)

./ گفته می شود چون دکتر شریعتی با مرحوم شهید مطهری روابط حسنه ای نداشت ، فرقان هم با ایشان به دشمنی برخاست تا سرانجام ایشان را ترور کرد ؟

_ اولاً بی تردید در طلیعه طیف علمایی که دکتر شریعتی از آنها دفاع می کند ، افرادی مانند شهید مطهری و شهید بهشتی و شهید مفتح قرار دارند ، ثانیاً دکتر شریعتی به دعوت شخص آقای مطهری به تهران آمد و در حسینیه ارشاد به تدریس و سخنرانی پرداخت و برای کتاب حسینیه مقاله نوشت و گرنه اهالی ! حسینیه که بعداً مالکیت آن را دو قبضه سفارشی به نام خود ثبت کردند ، اصولاً از دکتر شریعتی شناخت و با او آشنایی نداشتند .

نامه رسمی شهید مطهری در این مورد با عنوان " برادر عزیزم و دانشمندم دکتر علی شریعتی " موجود است . ثالثاً من در برخی جلسات خصوصی آن دو بزرگوار که حضور داشتم و یا در جلسات حسینیه ارشاد و سفرهای حج ، شاهدی عینی ادب و احترام تام و تمام دکتر شریعتی نسبت به استاد شهید مطهری بودم .

حتی می توانم بگویم که من ندیدم که دکتر شریعتی با علمای دیگر این نوع رفتار ویژه متواضعانه و تلمیذانه را داشته باشد ، بنابراین معقول نیست که کسی به عنوان دفاع از دکتر شریعتی دست به جنایت بزند و به ترور استاد شهید مطهری اقدام کند .

البته باید اشاره کنم که مدتی پس از شکوفایی جلسات حسینیه ارشاد ، آقای ناصر میناچی مقدم ، برای تحکیم سلطه خود و برای قبضه همه امور حسینیه ارشاد و به نوشته شهید مطهری حتی دریافت وجوهات شرعیه از مردم و بدون اطلاع و اذن ایشان ، عملاً بین شهید مطهری و دکتر شریعتی شکاف انداخت و حتی به گفته آقای پرویز خرسند ، از دوستان نزدیک دکتر شریعتی که خود شاهد ماجرا بوده است ، او با کمال وقاحت به استاد مطهری می گوید که تصمیم گرفته شده که شما دیگر به حسینیه ارشاد نیایید ! (8)

البته نامبرده به ظاهر بهره مادی زودگذر خود را برد ، اما من هرگز ندیدم که دکتر شریعتی در نوشته ها و سخنرانی ها و یا حتی طی نامه و یادداشتی ، به استاد شهید مطهری تعرضی داشته باشد . به هر حال ترور شهید مطهری به بهانه مخالفت علمی ایشان با دکتر شریعتی هرگز قابل قبول نیست .

./ آقای میناچی مدعی است که شهید مطهری نقشی در تأسیس حسینیه ارشاد نداشته اند و ایشان و آقای همایون و دکتر علی آبادی آن را به نام خود ثبت کرده اند .

_ بلی ! آقای ناصر میناچی مقدم ، حسینیه ارشاد را به نام خود و مرحوم محمد همایون با اضافه کردن بی دلیل آقای دکتر علی آبادی به ثبت رساند و چون وکیل دادگستری بود ، راه و چاه قانون شکنی را هم خوب بلد بود .

ولی علاوه بر شهادت عینی دهها نفر از معاصرین ، طبق اسناد موجود ساواک و شهربانی کل ، می بینیم که درخواست کننده اصلی برای ثبت مؤسسه ، شهید مطهری بوده است . ولی متأسفانه همان طور که دست خط موجود از ایشان نشان می دهد ، ایشان را از همان آغاز کنار گذاشتند !

سازمان اطلاعات و امنیت کشور طی یک نامه رسمی به ریاست بخش 216 ساواک مورخ 22/1/46 با امضای معینی ، رئیس بخش 311 ساواک چنین می نویسد : " درباره شیخ مرتضی مطهری ، نامبرده بالا به اتفاق آقایان ناصر میناچی مقدم و محمد همایون ، از طریق شهربانی تقاضای تأسیس مؤسسه خیریه تعلیماتی و تحقیقات علمی و دینی حسینیه ارشاد را نموده است ، لذا خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به پرونده 12 م – ط ، که مربوط به مشارالیه می باشد ، در این مورد نظریه اعلام فرمایید ... معینی "

پاسخ رئیس بخش 216 با امضای باصری نیا در تاریخ 19/2/46 چنین است : " درباره شیخ مرتضی مطهری فرزند شیخ حسین ، عطف 5125 – 28/1/46 ، تأسیس مؤسسه خیریه تعلیماتی و تحقیقاتی علمی و دینی حسینیه ارشاد توسط نامبرده بالامانع می باشد . خواهشمند است دستور فرمایید یک نسخه رونوشت اساسنامه مؤسسه مورد بحث را جهت انعکاس در پرونده وی به این بخش ارسال نمایند . رئیس بخش 216 ، باصری نیا ."

بدین ترتیب کاملاً روشن می شود که درخواست کننده اصلی برای تأسیس حسینیه ارشاد ، در پرونده ساواک و شهربانی " نامبرده بالا " یعنی شهید مطهری است که در ساواک دارای پرونده شماره 12 م.ط می باشد و دو نفر بعدی در واقع الحاقی هستند .

و گرنه نه آقای همایون و نه آقای میناچی ، هیچ کدام با مسائل تعلیماتی و یا تحقیق علمی و دینی آشنایی نداشتند که بتوانند مؤسسه ای تحت این عنوان را تأسیس کنند و فقط شهید مرتضی مطهری بود که می توانست یک چنین مؤسسه ای را تأسیس و اداره نماید .

اما متأسفانه آقای میناچی مقدم پس از تثبیت اصل موضوع از نظر ساواک و شهربانی ، ناگهان آقای دکتر علی آبادی را _ که نام ایشان در سند ساواک نیست _ در موقع ثبت ، جایگزین شهید مطهری می کند که این نشان دهنده اوج بی اخلاقی و رفتار غیر علمی _ تحقیقاتی _ دینی است که می توان آن را به عنوان نمونه ! در تاریخ معاصر ایران ثبت کرد !

مرحوم آقای همایون ، فرد ثروتمند و بی اولادی بود که می خواست کارهای خیریه انجام دهد و از مریدان خاص شهید مطهری بود ، آقای میناچی هم که وکیل وی در امور اداری بود ، در طول عمر خود حتی یک سطر هم درباره مسائل علمی _ دینی ننوشته و تا کنون هم نتوانسته است ، بنویسد یا در این زمینه سخنرانی کند تا بتواند مدعی شد که مؤسس این چنین مؤسسه علمی عظیمی است که روزگاری تبدیل به یک جریان شد .

ولی توطئه عناصر مشکوک و مطرح ساختن شعار انحرافی " اسلام منهای آخوند ! " باعث شد که حسینیه ارشاد ، از آن زمان تا کنون تبدیل به یک ساختمان شود که آقای میناچی بتواند در میان صندلی های خالی آن یا در کنار در ورودی ، عکس یادگاری تکی بگیرد .

متأسفانه آقای میناچی شهامت و شجاعت آن را ندارد که لااقل برای آرامش وجدان خود و رضایت روح شهید مطهری از این اقدام غیر اخلاقی عذر خواهی کند و همچنان و به هر بهانه ای خود را مطرح می کند و نقش شهید مطهری را در پیدایش حسینیه و حتی ساختمان آن انکار می کند .

به هر حال بی تردید این قبیل امور نخست آثار وضعی خود را در دنیا نشان می دهد و انسان چوب آن را می خورد ، بدون آن که دلیل آن را بفهمد ... و در آخرت هم تنها گناهی که بخشیده نمی شود حق الناس است که بی تردید فرقی بین حق معنوی یا حق مادی وجود ندارد .

./ برخی معتقدند آشوری معلم گودرزی بود و او تحت تأثیر افکار آشوری قرار گرفت و منحرف شد . آیا شما آشوری را می شناختید ؟ و درباره این نظریه چه تحلیلی دارید ؟

_ من شیخ حبیب الله آشوری را که از طلاب مشهد بود فقط یک بار دیدم و آن وقتی بود که پس از انتشار کتاب " توحید " به منزل من در قلم آمد و شش نسخه از آن را برای من آورد و به گفتگو نشستیم .

لباس مندرسی داشت و وضع ظاهری او به هیچ وجه پسندیده نبود ، یعنی آراسته و منظم و مرتب نبود . با هتاکی و توهین به بعضی از آخوندها از من مشورت می خواست که برای اصلاح حوزه ! و روحانیت چه باید کرد ؟

گفتم : " اولاً من موافق این نوع تندروی شما نسبت به بعضی از علما ، حتی اگر مخالف آنها باشید ، نیستم و ثانیاً بنده خودم را در سطحی نمی بینم که به اصلاح حوزه و روحانیت بپردازم ! این امر ضروری است ، اما این وظیفه بزرگان حوزه و مراجع است که به آن اقدام کنند ."

آشوری ضمن اهانت مجدد به بعضی از بزرگان وقت گفت : " از اینها کاری ساخته نیست ... آنها فقط مشغول جمع آوری وجوهات هستند ! " گفتم : " لطفاً چائی تان میل بفرمایید ! " او ناگهان عصبانی شد و چائی نخورده بلند شد .

هنگامی که من تا دم در برای بدرقه او رفتم ، مانند گودرزی گفت : " ما راه خودمان را ادامه می دهیم و خداوند در قرآن وعده داده است که کسانی را که در راه او جهاد می کنند به راه خود هدایت می کند ! و من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا " .

این اولین و آخرین دیدار من با آقای آشوری بود ، اما کتاب توحید او در همان وقت ها موجب حرف و حدیث شد ، چون او هم در تفسیر آیات ، مشکل داشت . مثلاً در آیات مربوط به معاد و روز قیامت ، با تفسیر به رأی روز قیامت را به عصر ظهور مهدی موعود تفسیر کرده ! و سپس مدعی می شود که وقتی امام مهدی آمد ، فقط با علما و روحانیون برخورد شدید خواهد نمود ، چون اینها عامل انحراف مردم مؤمن شده اند !

به هر حال به قول دوست ارجمند ما ، مرحوم استاد علی دوانی در کتاب خاطرات خود (نقد عمر) اساس کار فرقانی ها همان کتاب توحید آشوری است . ولی باید گفت که دامنه تأویلات و تفسیرهای گودرزی خیلی وسیع تر از تفکر آشوری در کتاب توحید است و می شود ادعا کرد که این دو در واقع هم فکر بودند ، ولی گودرزی پرکارتر بود .

./ شما فکر نمی کنید که این گروه شاخه ترور سازمان منافقین بوده باشد ؟ چون وقتی این گروه سرکوب گردید ، خود سازمان منافقین ترور را آغاز کردند ؟

_ من البته نمی دانم که فرقه فرقانیه ، ارتباط تشکیلاتی با سازمان مجاهدین خلق داشت یا نه ؟ و یا نوع همکاری آن دو چگونه بود ؟ ولی با توجه به این که یعدها معلوم شد که یکی از اعضای هسته دوم فرقان به نام محمد حسینی عضو سازمان بوده است ، باید حداقل این را پذیرفت که سازمان افراد نفوذی خود را در این فرقه داشته و می توانسته در ترورها خط دهی کند و یا اطلاعات مقدماتی برای انجام ترورها را در اختیار این فرقه بگذارد .

از سوی دیگر خانه های امن تیمی فرقان مملو از کتاب ها و نشریات سازمان بوده که با توجه به کمیت آنها ، بی تردید فقط برای مطالعه گودرزی و هوادارانش نبوده است . و باز می بینیم که در نشریه فرقان ، کلمات قصاری از رهبران قبلی سازمان نقل می شود و از آنها تجلیل به عمل می آید .

این نشان می دهد که نوعی ارتباط فکری و یا هماهنگی بین این دو وجود داشته است ، به اضافه این که ادبیات به کار گرفته شده در نشریات فرقان ، شباهت تام به ادبیات نشریات بعدی سازمان (نشریه مجاهد) دارد .

فرقه فرقان در اعلامیه های ترور از آیات قرآنی استفاده می کرد : مثلاً « فقالوا ائمة الفکر » در ترور بزرگان و آیه « یا ایها الذین آمنوا کثیراً من الاحبار و ارهبان لتاکلون اموال الناس بالباطل » را در بالای اعلامیه مربوط به ترور شهید مطهری آورده است !

و سازمان هم در فاز نظامی ! خود بر بالای اعلامیه هایش همین روش را داشت ، در ترور بزرگان از آیه « قاتلوا اولیاء الشیطان » و در ترور افراد عادی آیه « و اضربوا منهم کل بنان » ، سرانگشتان آنها را بزنید ! و سرانجام در جریان انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی چون سقف ساختمان خراب شده بود ، آیه آوردند که « فخر علیهم السقف من فوقهم » ، سقف بر سرشان خراب شد !

البته جالب است که در زمان ترورهای فرقان ، هم سازمان این ترورها را رسماً در نشریه ارگان مجاهد و هم آقای بنی صدر در روزنامه انقلاب اسلامی خود و تحت عنوان "ای تروریست ها !"

آنان را عامل مستقیم امپریالیسم آمریکا می نامیدند و محکوم می کردند .

ولی وقتی فاز نظامی آقایان شروع شد ، همین آقای بنی صدر در پاریس در یک مصاحبه رسمی این ترورها را نبرد آزادیبخش برای رهایی ملت ایران ! نامید و البته این نشان می دهد که از نظر این آقایان ! هم هدف همچنان وسیله را توجیه می کند !

./ برداشت شخصی شما درباره شخصیت اکبر گودرزی و هویت فکری وی چیست ؟

_ من یک بار و پس از حوادث 15 خرداد 42 و مراجعت امام از زندان به قم ، از ایشان اجازه خواستم که کتاب " کشف الاسرار " را تجدید چاپ کنم ، امام موافقت نکردند و گفتند : " من این کتاب را در عرض مدت کوتاهی نوشتم و شاید امروز پاسخ ها و توضیحات من در رد شبهات کافی و متقن نباشد و آنگاه ما سبب شویم که شبهه در ذهن افراد ایجاد شود ، بدون آن که پاسخ لازم را دریافت کنند . "

بعد امام در مورد مؤلف کتاب " اسرار هزار ساله " شخصی به نام مهدی حکمی زاده که سابقه طلبگی هم داشت ، فرمودند : " آدم با استعدادی بود ، اما متأسفانه از استعداد خود به طور معکوس استفاده کرد ." و سپس افزودند : " اصولاً همه فرقه هایی که در اسلام یا تشیع به وجود آمده اند ، توسط همین نیمچه ملاها بوده است ." تعبیر نیمچه ملا از امام است ، یعنی آنها بعضی از اصول و روایات را دیده اند و بخش دیگر را ندیده و یا نخوانده اند ، این است که منحرف شده و به فرقه سازی پرداخته اند .

به نظر من در مورد اکبر گودرزی هم قضیه همین طور است ، او استعداد خاصی داشت ، اما متأسفانه به علت ترک تحصیل و خروج زود هنگام از حوزه علمیه قم و اشتغال به خود تفسیر گوئی ! بدون آگاهی از مبانی و اصول اسلام و شناخت دقیق مفاهیم قرآنی و توجه به روایات ، به انحراف کشیده شد و فرقه فرقان را تأسیس نمود و عده ای از جوانان ساده لوح مسلمان را گمراه کرد و آنان را به سرقت و قتل وا داشت .

امام در مورد احمد کسروی هم که متأسفانه او هم نیمچه ملا بود و در شهر ما تبریز سابقه آخوندی ! و پیش نمازی داشت ، در تفسیر سوره حمد می گویند : " او مورخ خوبی بود و قلم خوبی هم داشت ، اما از راه راست دور شد و ... " یعنی امام در فردی چون کسروی اگر نقطه مثبتی می بینند ، آن را ذکر می کنند .

ما هم باید همین روش را داشته باشیم ، گودرزی اگر در حوزه می ماند و کمی درس می خواند ، با استعدادی که داشت می توانست آثار مثبتی از خود به یادگار بگذارد . اما متأسفانه او کژراهه را انتخاب کرد و خود را ضایع نمود و خسرالدنیا و الاخره گردید .

البته اگر او تحلیل درستی از مسائل جامعه شناسی و تغییر نظام ها و دگرگونی جامعه ها داشت ، می فهمید که با چند ترور ، هرگز نمی توان نظامی را سرنگون نمود و یا عدل و قسط را در جامعه بر پا کرد ، چون اصل ترور کور بر خلاف اصول اولیه عدل و قسط است .

./ سرانجام گودرزی و بقیه اعضا گروه فرقان پس از دستگیری چه بود ؟

_ قبلاً اشاره کردم که فعالیت گودرزی و گروه فرقان در یک اقدام حساب شده از طرف سپاه و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و با کشف حدود بیست خانه تیمی و تقریباً دستگیری همه افراد وابسته پایان یافت و پرونده آنها به دادگاه انقلاب اسلامی ارجاع شد و سران و اعضاء آن همگی عمدتاً توسط جناب آقای عبدالحمید معادیخواه و جناب آقای علی اکبر ناطق نوری محاکمه شدند .

علاوه بر گودرزی چند نفر از عناصر اصلی فرقه و آنهایی که در ترورها دخالت مستقیم داشتند و یا مباشر در قتل ها بودند ، اعدام شدند . گروهی هم اظهار پشیمانی کردند و آزاد شدند و حتی بعضی از آنها در جبهه های دفاع مقدس به شهادت رسیدند .

./ عکس العمل باقیمانده اعضاء گروه در قبال این برخورد و اعدام ها چه بود ؟

_ گفته شد اغلب اعضاء 50 نفری فرقه دستگیر شدند و جز چند نفر که بعدها به خارج از کشور رفتند ، کسی از آنها باقی نماند . ولی در همان اوایل این چند نفر برای اظهار وجود ، شهید آیت الله قاضی طباطبایی را در تبریز ترور کردند و سپس با چندین اعلامیه همراه با تهدید و اخطار به شهید سازی پرداختند و به ویژه علی اکبر گودرزی رهبر ایدئولوژیک فرقه را به عنوان " شهید ششم " عقیدتی شیعه ! معرفی نمودند .

و البته جای تعجب دارد فرقه ای که همه آخوندها را به طور مطلق قبول نداشت و آنها را مانند احبار و رهبان می دانست ، برای آن که اکبر گودرزی را شهید بنامد ، شهدای چهارگانه علمای شیعه را می پذیرد و سپس زنده یاد دکتر علی شریعتی را هم شهید پنجم می نامد تا اکبر گودرزی لقب " شهید ششم " را از سوی باقیمانده فرقه دریافت کند !

 

پی نوشت :

1. در حدود بیست سال پیش در مصر فرقه ای به نام " التکفیر الهجره " توسط چند جوان به وجود آمد که اولاً کل جامعه را کافر می دانست و ثانیاً همه را دعوت می کرد که به کوه و بیابان هجرت کنند تا از مظاهر کفر دور شوند ...

و جالب آن که نخستین اقدام مسلحانه آنان این بود که پیرمردی از علمای الازهر به نام شیخ محمد الذهبی را که وزیر اوقاف شده بود از منزلش ربودند و بعد از دو روز او را اعدام کردند و اعلامیه دادند شیخ چون شغل اوقاف را پذیرفته بود ، محکوم به اعدام شد ! ... توضیح آن که همیشه وزیر اوقاف از سوی الازهر انتخاب می شود !

2. محمد حسینی که در هسته وابسته متصل به کمیته یا هسته مرکزی بود ، عضو یا حداقل هوادار سازمان مجاهدین بود .

3. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، پرونده اکبر گودرزی ، شماره بازیابی 774 .

4. خاطرات حجت الاسلام و المسلمین آقای ناطق نوری ، ج 1 ، ص 189 ، تهران ، مرکز اسناد 1384 .

5. ماهنامه سوره ، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ، شماره 44 ، مورخ پاییز 88 ، مصاحبه درباره شهید مطهری .

6. کتاب تسخیر ، دکتر معصومه ابتکار ، ص 146 ، تهران ، مؤسسه اطلاعات .

7. اجتهاد یا نظریه انقلاب دائمی ، دکتر علی شریعتی ، قم ، ص 27 .

8. آقای پرویز خرسند در مصاحبه ای با مجله مثلث می گوید : ... استاد مطهری از اول در ساخت حسینیه ارشاد نقش داشت ، اما چند سال بعد از شروع کار حسینیه ، عذر مطهری را خواستند واو به مسجد الجواد رفت .

داستان رفتن استاد به این صورت بود که یک روز من به حسینیه ارشاد رفتم و دیدم که آقای میناچی با استاد مطهری صحبت می کند و می گوید : هیئت مدیره تصمیم گرفته از بین شما یا شریعتی یک نفر باید از اینجا برود ؟ آقای مطهری گفت : هیئت مدیره به چه نتیجه ای رسیده ؟ آقای میناچی گفت : جوانان شریعتی را می خواهند و شما باید از اینجا بروید !

این صحبت خیلی برای من عجیب بود ، من فکر می کردم که دکتر شریعتی هم جزو هیئت مدیره حسینیه ارشاد است ، اما بعداً متوجه شدم که این طور نیست و دکتر در این ماجرا نقش نداشته است . ( هفته نامه مثلث ، شماره 27 ، مورخ 18/11/88 ، ص 23 )

 

 

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31