کشور ما موطن اقوام گوناگوني است که عمدتاً در حاشيه مرزهاي ايران قرار دارند. در طول دوران گذشته همواره اين خصوصيت زمينه را براي طرح ادعاهاي تجزيهطلبانه فراهم آورده است. از سوي ديگر همجواريِ اقوام ايراني با ساير قوميتهاي مشابه در کشورهاي مجاور دخالت قدرتهاي منطقهاي را در پي داشته است.
با توجه به تعدد و تنوع قوميِ موجود اگرچه حکومتهاي مرکزي ايران بهخصوص از دوره معاصر بهاينسو با چالشهايي مواجه بودهاند؛ اما تکيه بر هويت و وحدت ملي و تأکيد بر مباني ديني و مذهبي و دفاع اقوام گوناگون از تماميت ارضي ايران در رخدادهاي جهاني و منطقهاي سبب شده که اين تنوع و تعدد بهعنوان فرصت براي حکومت تلقي شود.
هرچند در بسياري از کشورها بهخصوص آمريکا و کانادا و کشورهاي اروپايي اقوام گوناگون حضور فعال دارند؛ اما بايد توجه داشت که بسياري از اين اقوام در قالب مهاجرت در اين کشورها ساکن شدهاند. اما در ايران گروههاي قومي عمدتاً قبل از اسلام به کشور ما مهاجرت کردند و در طول ساليان متمادي با ساير گروها امتزاج پيدا کردهاند و رنگ بومي بهخود گرفتهاند و در تصور و ذهنيت آنان ايران بهعنوان سرزميني مادري تلقي ميشود که به آن احساس تعلق دارند. اما دراينميان بروز برخي تحولات منطقهاي و نابساماني حکومت مرکزي از دوره قاجاريه به بعد شرايطي را فراهم آورده که طرح ادعاهاي تجزيهطلبانه را از سوي برخي عناصر قومي در پي داشته است. يکي از دلايل بروز چنين شرايطي فراتربودن مرزهای قومی از مرزهای سیاسی است؛ به جهت اينکه بسياري از اقوام در کنار مرزها زندگي ميکنند و از تحولات فرامرزي تأثير و تأثر متقابل ميپذيرند و با ساير اقوام مشابه در آن سوي مرزها ارتباط مستمري پيدا ميکنند، که اين مسئله باعث ميشود زمینههایی برای تأثیر و تأثر متقابل این اقوام از تحولات فرامرزی و نفوذ قدرتهای بزرگ و فرامنطقهای فراهم شود. ازاینرو برخی از کشورهای منطقهای که بعد از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی همواره در پی ایجاد تنش در جامعه ایران بودند از این فرصت استفاده کرده و درصدد نفوذ بر آمدند و حتی برای ایجاد ناامنی در سطح جامعه با فرستادن برخی از عوامل نفوذی و برقراری ارتباط با تعدادی از عناصر مخالف و فراهم آوردن برخی از امکانات ستادی و پشتیبانی تحرکاتی را برای اقدامات خرابکارانه و تروریستی فراهم آورند. در این نوشتار، برآنیم تا با مطالعۀ موردی درباره برخی گروههای تروریستی در استان خوزستان بپردازیم که در لعاب شعارهای تجزیهطلبانه از این حمایتهای فرامرزی برخوردار شدند.
وجود اقلیتهای فضایی عمده و وضعیت خاص استقرار آنها در فضای جغرافیایی ایران، بر واگرایی ملتها از یكدیگر تأثیر میگذارد. استقرار اقلیتها در بخش حاشیهای كشور و در مجاورت دنبالههای فرامرزی ضریب آسیبپذیری دولت ملی و سرزمین ایران را افزایش داده است. این عامل واگرایی، تحت شرایط خاص كنترلشدنی است و دولت مركزی میتواند نقش و كاركرد آن را با تدابیر ويژهای تغییر دهد و در مسیر اتحاد ملی از آن بهرهمند گردد. تحرکات قومگرایان در ایران نیز هرگاه با اهداف استراتژیک قدرتهای بزرگ همخوانی داشته، چالشهای جدی را برای حاکمیت ملی ایجاد کرده است. این چالشها گاه منشأ داخلی داشته یا عوامل خارجی در آن مؤثر بودهاند و در کنار عواملی چون نابرابریهای اقتصادی، نادیدهانگاری هویتهای قومی و... زمینههای مناسبی برای ظهور گرایشهای تجزیهطلبانه بهوجود آورده است.
بررسي عوامل واگرايي و همگرايي در بستر هويت ملي
نگاهی به چالشهای 100 سالۀ اخیر، بهویژه بعد از مشروطه نشان میدهد که قدرتهای خارجی به گرایشهای قومی در ایران توجه میکردند و از آن بهعنوان ابزار اعمال فشار به حکومت مرکزی بهره میبردند. در اغلب بحرانهای جداییطلبانه با چالشهای سیاسی قومگرایانه علایق و گرایشهای قومی دستمایه دخالت نیروهای بیگانه در سرنوشت کشور و تضعیف حاکمیت ملی توسط گروههای قومی بهنفع کشورهای قدرتمند غربی و شرق بوده است. تحرکات فرقۀ دموکرات آذربایجان، شیخ خزعل در خوزستان، احزاب و گروههای مسلح در کردستان و غائله خلق عرب در خوزستان و برخی چالشهای قومی در آذربایجان خوزستان، ترکمنصحرا و بلوچستان در سالهای اخیر بهوضوح نقش عوامل خارجی در شکلگیری قومی و تقویت ناسیونالیسم قومی را نمایان میسازد؛ زیرا کشورهایی مانند ایران وقتی دچار تنشهای قومی و بحرانهای داخلی باشند، از ظرفیتهای لازم برای ایفای نقش منطقهای برخوردار نخواهند بود. لذا تقویت گرایشهای قومی و کانونهای مؤثر در رشد قومیتگرایی و ایجاد بحرانهای قومی در کشورهایی همانند ایران را به یک راهبرد اولویتدار برای کشورهای قدرتمند تبدیل کرده است.
فعالیت جریانهای تجزیهطلب عرب در خوزستان
الف. قاجاریه و پهلوی اول:
اعرابِ ساکن ایران همواره بر حفظ تمامیت ارضی کشور تأکید داشتند و در مقاطع بسیار مهمی از تاریخ این سرزمین بسیار نقشآفرین بودند. اقوام عرب در روزگار صفویه جدیتی تام و تمام در دفاع از میهن داشتند و در جریان اشغال جنوب توسط انگلیسیها هم با اشغالگران جنگیدند. در دوره صدارت سردار سپه و آغاز حکومت پهلوی بهعلت اتخاذ سیاستهای نادرست در مواجهه با عشایر، برخی از سران طوایف و متنفذین محلی ازجمله شیخ خزعل در اعتراض به روشهای غلط اجرایی سر بهشورش گذاشتند. خزعل که بهواسطه بروز دعوای قبیلگی و بهقتلرساندن برادرش شیخ مزعل زمام اداره خوزستان را بهدست گرفته بود و تا پیش از این در جهت تأمین منافع و خواستههای حکومت قاجاریه میکوشید، با رویکارآمدن سردار سپه برآن شد تا پرچم مخالفت با حکومت مرکزی را برافرازد و با چشمداشتی که به حمایت انگلیسیها داشت مدعی خودمختاری شود. او البته بهواسطۀ همراهینکردن انگلستان با او، سرانجامِ دلپذیری پیدا نکرد و در نهایت زمانی که در تهران در تبعید بهسر میبرد توسط مأموران رضا شاه بهقتل رسید.
ب. پهلوی دوم
در سال 1324 به تشویق لرد چارلز تران، رئیس اینتلیجنت سرویس خاورمیانه، جنبش ناسیونالیست عرب، جبهه التحریر خوزستان، فدائیان خلق عرب و حزب کارگران عرب شکل گرفتند، این گروهها در مقاطع مختلف تاریخی و همچنین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1358 به نشر عقاید و اهداف خود پرداخته و اقداماتی را با هدایت رژیم بعث عراق بهصورت انفجار، خرابکاری و بمبگذاری در خطوط لوله گاز و نفت، ایستگاههای راهآهن، پلها، مراکز اداری و آموزشی و قضایی انجام میدادند.
موج عربی دخالت در امور خوزستان و تحریک اعراب این نواحی به جداشدن از ایران، از سال 1340 در پس اوجگیری حرکتهای ناسیونالیستی و استقلالطلبانه جهان سوم بهخصوص با توجه به نهضتی شکل گرفت که جمال عبدالناصر در مصر رهبری آن را بر عهده داشت. از آن جمله تشکلی که مدتی بعد با نام جبهه التحریر، جبهه آزادیبخش خوزستان ایجاد گردید. مؤسس این جبهه آزادیبخش، محیالدین کعبی متولد 1922 در اهواز بود. او پس از پایان تحصیلات خود در عراق، به نزد پدر خود شیخ حمیدان از شیوخ عشیره کعب در اهواز بازگشت. محیالدین در اشعاری که در همین زمان سروده روح شیخ خزعل را خطاب قرار میدهد. او در سال 1325 عضو کادر رهبری حزب سعادت خوزستان بود و در سال 1337 با تعدادی از دوستان عرب و همینطور عراقی خود تشکیلات جبهه التحریر یا جبهه آزادیبخش خوزستان (عربستان) را بنیان گذاشت. محیالدین و تعدادی از همفکرانش برای مدتی به کویت رفتند و پس از بازگشت، فعالیت سیاسی خود را در اهواز از سر گرفتند.
محیالدین بهمنظور اجرای اولین برنامه عملیاتی خود، به ارتش ایران پیوست و تلاش کرد تا حملهای نظامی علیه خوابگاههای سربازان ترتیب دهد؛ اما دو ساعت قبل از شروع عملیات دستگیر و روانه زندان شد و تنها پس از تقدیم ضمانت از سوی عشایر و وساطت آنها آزاد شد. محیالدین کعبی یک بار دیگر درتاریخ 4آذر1342 بهاتهام تشکیل یک سازمان عربی جداییطلب توسط ساواک بازداشت و بههمراه دو نفر دیگر از اعضای گروهش بهنامهای عیسی و دهراب پس از تحمل هشت ماه بازداشت، توسط دادگاه نظامی به اعدام محکوم و در 24خرداد1343 در پادگان اهواز تیرباران شد.
پس از توافق سال 1975 الجزایر، رژیم بعث تعدادی از عناصر جبهه را به رژیم شاه تحویل داد که برخی اعدام و برخی به زندانهای طولانیمدت محکوم شدند. بعد از انعقاد قرارداد 1975 الجزایر بین ایران و عراق، این جبهه به لیبی رفت؛ ولی با این وجود، عراق همچنان برای حفظ و بقای چنین گروهی تلاش میکرد تا در موقع مقتضی از آن استفاده کند. از دوران رضا شاه تا وقوع انقلاب اسلامی، دولتهای متعدد تلاشهایی را در جهت آمیختن گروههای قومی در فرهنگ فارسی مرکزی، انجام دادند. ازآنجمله تمجید از ایران باستان و طرح نماد پادشاه بهمثابه نیروی محوریبخش استفاده شده است. بااینحال، علیرغم این اقدامات، گروههای قومی درونِ فرهنگ مرکزی ادغام نشدند. با پیروزی انقلاب اسلامی، خوزستان نیز همچون اکثر مناطق مرزی کشور دستخوشِ تحولات و دگرگونیهایی شد. اعراب ساکن خوزستان که حضوری مستمر و فعال در پیروزی انقلاب اسلامی داشته و با شرکت در تظاهرات و اعتصابات عمومی علیه شاه، خصوصاً اعتصابات کارگران صنعت نفت، نقش مؤثری در فلجساختن اقتصاد رژیم پهلوی ایفا نمودند، اینک خواستار ازبینرفتن تبعیض و بازیابی حقوق ملیقومی و فرهنگی خود بودند.
ج. انقلاب اسلامی
پس از تثبیت انقلاب اسلامی و رأی اعتماد مردم به جمهوری اسلامی در سال 1358، غائلهای جدید در خوزستان و شهر خرمشهر در حال شکلگیری بود. غائلهای که با تشدید تبلیغات و تحرکات قومی در 8فروردین1358 آغاز و با برائت شیخ شبیر از عناصر ضدانقلاب در 30تیر1358 پایان پذیرفت. البته رژیم بعثی عراق در ایجاد این تشنّج نقش بسزایی داشت. میزان مداخلات عراق در خوزستان بهاندازهای بالا گرفت که گروهی از انقلابیون تحت عنوان «پیروان راه امام» به کنسولگری عراق در خرمشهر حمله کردند و از سفارت عراق در تهران خواسته شد که بهعلت فعالیتهای مشکوک رایزن فرهنگی آن کشور در خرمشهر، ایران را ترک کند. هنگام پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357، دو جريان سياسي در خرمشهر فعال بودند؛ يكي جريان قومي كه براي خودمختاري خوزستان تلاش ميكرد که از حمايت حزب بعث عراق برخوردار بود و ديگری جريان مذهبي و همسو با امام خميني(ره) و روحانيت؛ جريان نخست بهرهبري آيتالله شيخمحمدطاهر آلشبيرخاقاني، متشكل از عربزبانان خوزستان بود و جريان دوم هم عربزبانان و هم فارسيزبانان خوزستان را در بر میگرفت.
پس از پيروزي انقلاب و ازهمگسيختن وحدتي كه عليه شاه بين نيروهاي سياسي با گرايشهاي مختلف شكل گرفته بود، آيتالله آلشبيرخاقاني بهتدريج از نيروهاي مذهبي فاصله گرفت و به جريان قومي نزديك شد. اين امر بهنوبۀ خود شكافِ ميان دو جريان قومي و مذهبي را عميق كرد و موجب بروز جنگ داخلي كوتاهمدتي در خرمشهر در ماههاي خرداد و تير 1358 شد. هرچند اين جنگ مهار شد؛ اما رژيم عراق كه براي آغاز جنگ با ايران زمينهچيني ميكرد، به بهرهبرداري از اين رخداد پرداخت.
نخستين اختلاف بر سر تركيب اعضاي كميته انقلاب اسلامي خرمشهر بود كه آيتالله آلشبيرخاقاني، بهرغم حضور توأمان نيروهاي قومي و مذهبي، با تركيب آن مخالف بود. اين اختلاف به استعفاي دستهجمعي اعضاي كميته و انحلال آن انجاميد و موجب شد كه هر يك از دو جريان قومي و مذهبي تشكيلات سياسينظامي مخصوص خود را در خرمشهر بهوجود آورند. بهاينترتيب كانون فرهنگي نظامي جوانان مسلمان خرمشهر بهوسيلۀ نيروهاي مذهبي بنيان نهاده شد و جريان قومي نيز ستاد رزمندگان خلق عرب را بهوجود آورد كه از حمايت آيتالله آلشبيرخاقاني برخوردار شد.
بهموازات ستاد رزمندگان خلق عرب و همسو با آن، تشكيلات ديگري بهنام كانون فرهنگي خلق عرب شكل گرفت كه سه شعار اساسي را محور حركت خود قرار داده بود: اول اينكه دروس مدارس خوزستان بايد به زبان عربي باشند، دوم آنكه نفت بايد ابتدا در خوزستان مصرف و سپس به بيرون ارسال شود و سوم اينكه مسئولان استان خوزستان بايد همگي از عربزبانان باشند.
این سازمان علاوهبر اقدامات قبلی درخصوص جداکردن مردم عرب و غیرعرب، بهتدریج به اتخاذ مواضع ضدانقلابی علنیتر پرداخت. برای جذب روشنفکران و تحصیلکردههای عربزبان نیز تشکیلاتی با نام کانون فرهنگی خلق عرب ایجاد شد که همانند سازمان سیاسی آن، تشدید هرچه بیشتر قومیتگرایی عربی را جزء اولین و مهمترین اقدامات خود قرار داد. پس از چندی، فعالیت سازمان سیاسی و کانون فرهنگی خلق عرب به تظاهرات مسلحانه تبدیل شد و بهتدریج گسترش مییافت تا آنجا که درگیریهای پیدرپی آنها با جوانان مسلمان و انقلابی شهر انجامید؛ ازجمله، هجوم به کانون فرهنگی نظامی جوانان مسلمان خرمشهر و کتکزدن تعدادی از برادران این کانون و بهگروگانگرفتن حدود 17 نفر که پس از چند ساعت آزاد شدند. همچنین هنگامی که مردم در حمایت از مردم فلسطین در خیابان امام خمینی راهپیمایی میکردند، به مقابل ساختمان خلق عرب (جنب شهربانی) که رسیدند، از بالای ساختمان، که از قبل توسط ضدانقلاب سنگربندی شده بود، به سوی جمعیت تیراندازی شد.
عناصر گروه خلق عرب در ماههای اردیبهشت، خرداد و تیر 1358 علاوهبر درگیری مسلحانه، به اقداماتی همچون ایجاد آشوب، بمبگذاری، ترور و سرقت سلاح و مهمات مبادرت میورزیدند. این اقدامات چنان افزایش یافت که مردم شهر بهستوه آمدند و در تاریخ 23تیر1358 به مراکز استقرار گروههای خلق عرب هجوم بردند و ضمن دستگیری عدهای از عناصر فعال ضدانقلاب، بقیه را متواری کردند. بهاینترتیب، دوران حضور و فعالیت علنی ضدانقلاب وابسته به عراق در خرمشهر و بهطورکلی در خوزستان خاتمه یافت.
د. انتشار نامه جعلی ابطحی در سال 1384
در اواخر سال ۱۳۸۳ و اوایل ۱۳۸۴ نامهای منسوب به محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر وقت رئیسجمهور ایران در اینترنت منتشر شد. محمدعلی ابطحی معاون محمد خاتمی در نامهای منسوب به او طرحی را برای تغییر ساختار جمعیتی خوزستان پیشنهاد کرده بود که طی آن اعراب به مناطق دیگر ایران کوچ داده شوند. این نامه بر کاغذ سربرگدار دفتر رئیسجمهور نوشته شده و دارای مهر «خیلی محرمانه» است، امضای ابطحی بر پای آن بهچشم میخورد و در حاشیۀ نامه پاراف و امضای دو مسئول دیگر نیز وجود داشت که خوانا نبود. انتشار این نامه بهانهای شد که بهموجب آن اعراب جداییخواه خوزستان با تحریک عوامل خارج از کشور به خیابانها بیایند و درگیریهایی بین آنها و نیروهای انتظامی و امنیتی ایجاد شود.
بهگزارش خبرنگار ايلنا، علي يونسي در حاشيه دومين روز از همايش استانداران سراسر كشور در خصوص انتشار نامهاي منسوب به محمدعلي ابطحي، معاون اسبق حقوقي و پارلماني رئيسجمهوري، دربارۀ حمايت از يك فرقۀ عربي گفت: اين نامه يك نامه جعلي بود و بهانه انتشار آن نيز يك بهانه واهي بود كه جعل بودنش واضح است. هر كس كه كار اداري كرده باشد، متوجه ميشود كه آن نامه جعلي بوده است. وي تصريح كرد: اين نامه توسط مسئولين امر نيز تكذيب شده و بسياري از عوامل تحريك را هم شناسايي و دستگير كرديم كه متأسفانه نشئتگرفته از گروهها و عوامل تلويزيونيِ برانداز دارد. عناصر دخالتكننده عناصر جوان و سالمي هستند كه بيگناهند. مقصد كساني هستند كه اين جوانان را تحريك كردهاند. بهگفته وزير اطلاعات دولت اصلاحات، تاكنون 200 نفر از عوامل مؤثر در حادثه اهواز دستگير شدهاند. يونسي دربارۀ اقدامات صورتگرفته در جهت جلوگيري از وقوع چنين تحركاتي اظهار داشت: بههمينمنظور ستادي در وزارت كشور تشكيل شده است كه اين تحركات را بهموقع خنثي كند.
معاون اجتماعی و ارشاد فرماندهی انتظامی خوزستان سرهنگ پاسدار حسن اسد مسجدی درباره این حوادث به ایسنا گفته بود: در پی پخش اطلاعیهای کذب منسوب به آقای ابطحی، رئیس سابق دفتر رئیسجمهوری در بین برادران عربزبان شهرستان اهواز، ناآرامی و تجمعاتی در برخی از مناطق ازجمله کوی علوی، سهراه خرمشهر و ملاشیه صورت گرفت که برابر اعلام فرماندهی انتظامی شهرستان اهواز بهدنبال این ناآرامیها خسارتی نیز به برخی از اماکن دولتی از جمله تعدادی شعبات بانکهای منطقه وارد آمده است. همچنین در شهر حمیدیه نیز شیشههای برخی از بانکها شکسته شده و ساختمان دادگستری هم دچار حریق شده است. همچنین عبدالله رمضانزاده سخنگوی دولت خاتمی، در گفتگو با خبرنگار ایسنا درباره وجود نامهای که در آن به قومیتهای ایرانی توهین شده و به بروز برخی از ناآرامیها در شهر اهواز منجر شده است، اظهار کرد: با توجه به پیگیریهای دفتر رئیسجمهور و بازرسی ویژۀ رئیسجمهور مشخص شد که شمارۀ این نامه جعلی است و بههیچوجه سابقهای از این نامه در نهاد ریاستجمهوری وجود ندارد. سیدمحمدعلی ابطحی نیز با جعلیخواندن نامه منتسب به وی که در اهواز توزیع شده، چنین اقداماتی را بهنفع هیچکس ندانست و آن را موجب هدفقراردادن تمامیت ارضی ایران نامید. وی در نامهای به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی این نامه را جعلی دانست و آن را رد کرد.
پس از این ناآرامیها در ۲۶فروردین۱۳۸۴ و در طی آن سال چندین رشته بمبگذاری در اهواز انجام گرفت که منجر به شهادت تعدادی از هممیهنان و زخمیشدن بسیاری دیگر شد. این بمبگذاریها از سوی عناصر جداییطلب عرب انجام شد. از جمله معروفترین و خشنترین آنها گروه تندروی «حرکة النضال العربی لتحریر الأحواز» (جنبش عربی آزادیبخش اهواز) میباشد که بهدلیل پیروی از اندیشههای محیالدین آلناصر مبارز قدیمی پان عرب به این نام معروف است.
یکی دیگر از این گروههای جداییخواه عرب «جبهه دموکراتیک مردمی ملت عرب اهواز» (الجبهة دیمیقراطیة الشعبیة الاحوازیة) است که بیشتر بهنام قدیم خود «جبهه دموکراتیک خلق عرب» معروف است.
این گروه معروفترین گروه جداییخواه عرب است که دبیرکل آن علی مزرعه معروف به صالح ابوشریف همراه با دیگر اعضای شورای مرکزی شاکر خانجی، جمال عبیداوی، موسی سواری و عیسی آل یاسین در کانادا مستقر میباشند.
در ابتدای فروردین ماه یک بیانیه مشترک از پنج گروه نژادپرست و جداییخواه عرب صادر شد و مردم عرب اهواز را به قیام در این روز که با الهام از انقلاب مصر «روز خشم» نامیده شده بود، دعوت کردند.
نام گروههایی که این بیانیه را صادر کردند از این قرار است:
جبهه دموکراتیک مردمی ملت عرب اهواز (گروه خلق عرب)
جبهه عرب آزادیبخش اهواز (گروه محییالدین آلناصر)
جبهه دموکراتیک مردمی اهواز
سازمان عرب آزادیبخش اهواز
سازمان آزادیبخش ملی اهواز
جمعیت اهل سنت اهواز
همه تبلیغات اين گروههای قومگرای عرب درباره تظاهرات روز خشم در اهواز پس از انتشار خبری در تارنمای شبکه تلویزیونی العربیه آغاز شد.
روابط عمومی سازمان اهوازی حزم در تماس با العربیه.نت اعلام کرد که درگیریهای متفرقی میان جوانان منطقه صیاحی که خود را برای بزرگداشت روز خشم اهواز در روز ۱۵آوریل آماده میکنند، در یکی از اتوبانهای اهواز روی داد. از سویی گروههای حقوقی اهوازی اعلام کردند که شمار دستگیرشدگان به ۱۵۰ نفر رسید که ۳۰ نفر از آنها زن هستند.
درباره وجود درگیریها تردیدی نیست؛ اما درباره کشته و زخمیها اخبار ضد و نقیضی وجود دارد که داوری در اینباره را سخت کرده است. درگیریها در اتوبان کوت عبدالله، شلنگآباد و مَلّاشیه (ب) بوده که آمار زیر بهطور تقریبی بر پایه شنیدههایی از مردم همان مناطق به دست آمده است:
شلنگآباد: کشتهها ۲ تا ۵ نفر؛ زخمیها از ۸ تا ۱۲نفر؛ دستگیری ۱۲۰ تا ۱۳۴ نفر
ملاشیه: کشتهها ۱ تا ۲ نفر؛ زخمیها از ۹ تا ۱۵ نفر؛ دستگیری ۱۱۰ تا ۱۲۴ نفر
دو راکب موتورسوار با نزدیکشدن به محل ایست و بازرسی بهسوی مأموران شلیک کردند. در این تیراندازی یکی از مأموران نیروی انتظامی بهشهادت رسید و ۲ نفر از مأموران هم زخمی شدند. همچنین در این تیراندازی یک نفر از عابران پیاده شهید و یک نفر دیگر هم که در حال تردد از این مسیر بود زخمی شد. واحد مرکزی خبر ایران در تاریخ 1اردیبهشت دستگیری این افراد را اعلام کرد. چند شب پس از این دستگیریها در کوت عبدالله ۲۰ دقیقه تیراندازی هوایی از سوی تظاهرکنندگان انجام شد. مدلي کاريکاتوري از اين حرکت بعدها بهواسطه شکلگيري بيداري اسلامي و بهار عربي در منطقه طراحي شد.
در سالهای پیش (۸۵ تا ۸۹) برای سالگرد درگیریهای ۲۶فروردین۱۳۸۴ که آن را «انتفاضه نیسانیه» مینامند و شورشهایی که در اهواز پدید آمد، تحرکات گروههای جداییخواه در حد یک بیانیه بوده؛ اما ۱۵آوریل (۲۶فروردین) امسال با سالهای گذشته تفاوت داشت. خاورمیانه و کشورهای عربی در تب و تاب دگرگونی بوده و برخی دستخوش انقلاب شدند و این شرایط، سران گروههای جداییخواه عرب را به این فکر انداخت تا در این زمان که نگاه همه جهانیان به خاورمیانه است از این آب گلآلود ماهی بگیرند و حرکتهای تبلیغاتی انجام داده و اهداف خود را برای بسیج عمومی و همسانسازی حرکت «ضدملی» و قومی خود با انقلابهای مردمی و ملی در کشورهای مصر و یمن و لیبی و اردن اجرا نمایند. بهنوعی تلاش شد حرکت واپسگرایانه و قومی بخش کوچکی از اعراب خوزستان را به مطالبات آزادیخواهانه و دموکراسی محور جهان عرب پیوند بزنند که البته در این راه ناکام ماندند. ذکر چند نمونه:
این گروهها در تارنماهای اینترنتی خود از ساختوسازهای کنونی و شهرکسازی در اهواز اظهار نارضایتی کرده و بهطورضمنی آن را با شهرکسازیهای غیرقانونی اسرائیل در زمینهای فلسطینی مقایسه میکنند و به تقلید از انقلاب مصر روز تظاهرات جمعه ۱۵ آوریل را «روز خشم» نامگذاری کردند.
يوسف عزيزي بنیطرف در گفتگوی خود با رادیو زمانه میگوید: «این تظاهرات و اعتراضات در بین مردم عرب اهواز (البته منظور من اقلیم اهواز است که بهجای خوزستان بهکار میبرم)، به یکی دو ماه قبل بر میگردد. جوانان عرب روی فیسبوک برای ۱۵ آوریل برنامهریزی کردند که تظاهرات در اهواز و شهرهای تابعه انجام شود. حمایتهایی هم از سوی گروههای سیاسی مختلف اهوازی صورت گرفت و فراخوانهایی روی اینترنت و کانالهای ماهوارهای قرار گرفت و دعوتها تأیید و بهشکل وسیعی بر آن تأکید شد.»
بيان اين سخنان در حالي صورت ميگيرد که براي نمونه در ملاشیه که فقر شديد اقتصادي حاکم است تعداد اندکی از جوانان کامپیوتر دارند و کساني که از صفحات اجتماعي و اينترنت و فيسبوک در اين منطقه استفاده ميکنند محدود است؛ اما بااينحال با توجه به گسترش استفاده از شبکههاي ماهوارهاي به نظر ميرسد که اطلاعرساني نادرست رسانههایی همچون العربیه، الجزیره و المستقله بر تشديد هيجانات قومگرايانه افزوده است.
وهابيت و سلفيگري در خوزستان
ترویج وهابیگری با هدف ایجاد شکاف و گسست مذهبی بین قومیتهای استان، در دهه هفتاد در ادامه سایر فعالیتهای قومگرایانه و تجزیهطلبانه گروهکهای عرب معاند شکل گرفته است که مشخصاً با پشتیبانی برخی از سرویسهای اطلاعاتی، بهویژه سرویسهای اطلاعاتی کشورهای عربی در حوزه خلیجفارس صورت میگیرد و اوج آن در سالهای اخیر نمود و ظهور جدی و تأملبرانگیزی یافته است.
تا اواخر دهه 60، اهل سنت در استان خوزستان تنها شامل اجتماعات محدود خانوادگی در مناطقی مانند اروندکنار در آبادان، هندیجان، مسجد بلوچهای آبادان و نیز افراد متفرقهای از کردها و افاغنهای بود که بهعنوان کارگر فصلی و بهصورت موقت به خوزستان تردد داشتند. این گروه عمدتاً و اصالتاً سنیمذهب بودند و هیچگونه تشکیلات سازمانیافتهای دراینخصوص نداشتند. آنچه که امروزه بهعنوان جریان سلفیت جهادی یا وهابیت در این استان مطرح است، در حقیقت محصول فعالیت اولین گروههای سلفی در استان است که در اواخر دهه 1360 و اوایل دهه 1370 آغاز گردید؛ پس از آن هستههای فکری و فرهنگی متعددی، متأثر از این جریان شکل گرفته و بهاینترتیب جریان جدیدی بهنام حرکه السنی بهعنوان هسته مهمی از جریان تبلیغی سلفیت در مناطق عربنشین شکل گرفت.
بهدنبال وقوع حوادث و ناآرامیهای فروردین1384 حقایق و مستندات روشن و شفافی بهدست آمد که حاکی از فعالیتهای گسترده اطلاعاتی برخی از کشورهای عربی و حمایت آنان از تجزیهطلبان، با هدف تغییر مذهب تشیع در استان خوزستان در طی سالهای قبل از شکلگیری این بحران بوده است. وجه اشتراک اساسی و عمیق عربهای خوزستان با جمهوری اسلامی ایران علاوهبر ایرانیبودنشان، شیعهبودن آنها و اشتراک در مذهب است و از طرفی این مذهب وجه افتراق با حکومتهای کشورهای عربی منطقه است و کشورهای عربی نیز حاضر به تشکیل یک دولت مستقل شیعی عربی در کنار خود نیستند؛ لذا راهکار تغییر مذهب را به گروههای تجزیهطلب ارائه دادند.
حقایق بهدستآمده مبین آن بود که قومگرایان افراطی برای کسب حمایت مالی و معنوی کشورهای عربی منطقه و رویکارآوردن یک حکومت سنیمذهب متمایل به آنان در استان خوزستان، تحرکات خود را پس از پایان جنگ تحمیلی آغاز کردند. در سالهای اخیر بهمنظور ترویج وهابیت در خوزستان، شبکههای ماهوارهای متعددی از جمله شبکههای صفا، نور، وصال عربی، وصال فارسی، مکه، المجد، الفجر، المستقله و البدر و تعدادی ایستگاه رادیویی و بیش از یکصد سایت اینترنتی در فضای مجازی به تبلیغ وهابیت و جذب مخاطب مشغول هستند.
تهیه و توزیع کتاب، نشریه، اطلاعیه، لوحهای فشرده و دهها اقدام دیگر از جمله فعالیتهایی است که از ادامه فعالیتهای تبلیغی وهابیت در حوزه نرم از سوی متعصبان کجفهم و ضدشیعی در ابعاد وسیعی در این استان صورت میگیرد. ضمن آنکه تاکنون از سوی عناصر سستبنیاد مذهبی، برخی از اقدامات عملیاتی چون تهدید انجام ترور و بمبگذاری در استان صورت گرفته است. با نگاهی اجمالی به تاریخ استان خوزستان مشخص خواهد شد که همواره موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی، خاک حاصلخیز و... آن مورد طمع استعمارگران و همسایگان بوده است و سرویسهای اطلاعاتی این کشورها در راستای پیشبرد اهداف استعماری خود ایجاد انشقاق قومیتی، اختلافات مذهبی و تشدید ناامنی را با هدف و غایت تجزیه و استقلال خوزستان در دستور کار قرار داده و ضمن حمایت مالی و معنوی از عناصر متواری و تشکلهای تجزیهطلب مقیم در کشورهای خود، همواره یک جهت اصلی بحرانهای قومی و مذهبی این استان متوجه آنان بوده که حاکی از بهرهبرداری آنان از پتانسیل بالقوه و بالفعل عناصر متواری و تشکلهای مقیم و جریانسازی توسط وابستگان آنان در داخل دارد.
کشمکش قومی ناظر بر وضعیتی است که با طرح تقاضاهای قومی و هویتی توسط گروه قومی در یک کشور و عکسالعمل منفی دولت در قبال آن خواستهها حادث میشود. کشمکش قومی گاهی در نتیجۀ بههمخوردن توازن و تعادل ارتباطات درون قوم است که منجر به ستیزه درونقومی میشود و گاهی نیز در نتیجه بههمخوردن توازن و تعادل ارتباطات با بیرون از قوم، به ستیزه برونقومی منجر میشود. در هر دو صورت این درگیریها میتوانند ناشی از عوامل ذهنی و عینی متعددی باشند. عوامل عینی مانند تعارض بر سر منابع یا بر سر ارزشها، محرومیت و نابرابری، تبعیض قومی و از جمله علل ذهنی میتوان به احساس محرومیت نسبی، درک آگاهی از تبعیضات قومی، وجود عقاید تعصبآمیز قومی و اعتقاد به برتری قومینژادی اشاره کرد. معمولاً در اینگونه مواقع موضوع مناقشه قومی هرچه که باشد با آغاز کشمکش با موضوعات جدیدی که بهصورت ایدئولوژیکتر تعریف شدهاند، جایگزین میشود.
اقامت حدود 450 نفر از سرکردگان گروههای نظامی و عناصر عملیاتی متواری و فعال تجزیهطلب در خارج از کشور بهویژه در کشورهای ایالات متحده آمریکا، کانادا، سوئد، انگلیس، هلند، دانمارک، سوریه و... بهعلاوه فعالیت بیش از 25 تشکل تجزیهطلب آرمدار همراه با تمامی امکانات نرمافزاری و تبلیغاتی، فعالیت بیش از 170 سایت و وبلاگ اینترنتی و چهار شبکه ماهوارهای دال بر این مدعاست.
نویسنده: فتاح غلامی، پژوهشگر تاریخ؛ بنیاد هابیلیان