با آغاز تحولات اخیر ژئوپلیتیک خاورمیانه و سپس ظهور و رشد گروههای تروریستی بهویژه دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، اکثر کشورهای مسلمان منطقه و جهان اسلام با یک تهدید واقعی و جدی مواجه گشتند. اما در این بین رژیم صهیونیستی که در مجاورت جغرافیایی کانون تحولات قرار دارد از تهدیدات مصون مانده و حتی آنها را به فرصتی جهت افزایش امنیت خود مبدل ساخته است. با توجه به این واقعیت این سوال مطرح میگردد که چرا جریانهای تروریستی و تکفیری بهویژه داعش تاکنون هیچ تهدیدی برای امنیت اسرائیل ایجاد نکردهاند؟
پاسخ سوال را باید در دو علت اساسی ریشه یابی نمود؛ که البته هر دو در یک رابطه ارگانیکی با هم مفصلبندی میشوند. نخست این که ایالات متحده آمریکا به همراه متحدان منطقهای نظیر اسرائیل، خود ایدهپرداز و طراح اصلی شکلگیری گروه تروریستی داعش بوده است. اعترافات خانم کلینتون در کتاب خاطرات تصدیق کننده این مدعا است. دوم، اولویت تضعیف و سرنگونی کشورهای اسلامی بویژه شیعیان در اندیشههای گروههای تکفیری است؛ این موضوع ماهیتا در راستای راهبردهای آمریکا و اسراییل قرار دارد. در همین ارتباط، در سالهای گذشته داعش در توجیه علت ممانعت از جنگ با اسراییل چنین بیان کرده است که «جنگی با اسرائیل ندارد و فلسطین را حضرت مسیح آزاد خواهد کرد.» در توجیه کشتار مسلمان عراق و سوریه نیز بیان کرده است که جواب نخست در قرآن است که جنگ با «منافقان» را اولی تر از جنگ با «کفار» دانسته و جواب دوم نزد خلیفه اول است که جنگ با «مرتد ها» را بر فتح بیت المقدس ارجح دانست. در همین زمینه همچنین آنها روایت تاریخی را مطرح میکنند که صلاح الدین ایوبی، ابتدا شیعیان را قتل عام کرد و پس از براندازی حکومت علویها در مصر، راهی فلسطین شد.
اما بنظر میرسد واقعیت امر موضوع دیگری باشد. همانگونه که «توما ولیشیه»، عضو مرکز رولاند موسنیه دانشگاه سوربون، بیان میکند یک روابط واقعی و معناداری بین گروه تکفیری داعش و اسراییل وجود دارد و هر دو از منافع مشترکی بهره میبرند. از دیدگاه وی مسئله میان اسرائیل و داعش فراتر از «یک توافق خوب» است. به همین دلیل است که به جای رژیم صهیونیستی، داعش عمدتا حماس و فتح را در سرزمینهای اشغالی تهدید کرده است. لذا، ادعای رهبران این کشور مبنی بر تلاش داعش برای حمله به اسراییل بیشتر جنبه تبلیغاتی و مظلوم نمایی داشته است. در حقیقت رژیم صهیونیستی را باید یکی از حامیان اصلی داعش بر شمرد که تامین کننده منافع این رژیم است. پذیرش مجروحان داعشی در بیمارستانهای اسراییلی و سپس اعزام دوباره آنها به جبهه نبرد و آموزش نیروهای تروریستی داعش در شهر «آفولا» در شمال اراضی اشغالی و کمکهای لجستیکی، تسلیحاتی و اطلاعاتی به آنها در همین راستا قابل ارزیابی است. به سخنی دیگر، اسراییل از فرصت فراهم شده در منطقه استفاده نموده و تلاش کرده است با بهره برداری از گروههای تروریستی ضمن به صفر رساندن هزینههای مداخله مستقیم، با تضعیف محور مقاومت و دشمنان منطقه ای خود بقای سیاسی خود را در یک محیط پیرامونی آشوب زده و آنارشیک تضمین نماید.
بی ثباتی ناشی از اقدامات گروههای تروریستی این امکان را برای نخبگان سیاسی صهیونیستی فراهم ساخته تا با توجه به انحراف افکار عمومی به منازعات خاورمیانه، از یک سو به سرکوب شدید داخلی فلسطینیان اهتمام ورزند و از سوی دیگر از فضای متشنج محیط پیرامونی جهت تحقق اهداف منطقه ای خود استفاده نمایند. فرصت سازی اسراییل برای حمله به اهداف استراتژیکی در سوریه نظیر حمله جنگندههای اسرائیلی به منطقه «القلمون» و تضعیف بیشتر این کشور و نیرویهای حزب الله لبنان در همین راستا قرار میگیرد. بطور کلی میتوان بیان داشت موجودیت داعش نه یک تهدید واقعی بلکه یک امکان و فرصت برای رژیم صهیونیستی محسوب میشود تا بتواند منویات منطقه ای خود را بویژه در قبال نفوذ و قدرت فزاینده ایران محقق سازد. همانگونه که موشه یعلون وزیر جنگ رژیم صهیونیستی پیش تر اذعان کرده بود «مهم ترین و خطرناکترین دشمن اسرائیل، ایران است.»