با توجه به اینکه منافع برخی کشورها و خصوصاً کشورهای غربی ایجاب میکند که منافع ایران را تضعیف و به آن تجاوز کنند، پس هنوز دولتهایی برای به خدمتگیری منافقین وجود دارند و این دقیقاً تضمینکننده حیات این گروه است |
با استناد به تصمیم دولت عراق مبنی بر اخراج کامل منافقین از خاک این کشور تا اردیبهشت ماه سال۱۳۹۱ و با توجه به شروع این پروسه، به نظر میرسد حداکثر تا دو ماه دیگر اثری از منافقین در عراق نمانده باشد؛ حرفی که قبلاً نیز نوری المالکی نخستوزیر عراق گفته بود.
اما مسئله مهم در این رابطه سرنوشت منافقین پس از اخراج از خاک عراق است که گمانهزنی درباره آن از مدتها پیش آغاز شده. البته باید توجه داشت که دو مسئله اساسی نیز در خلال پروسه اخراج وجود دارد که اول محاکمه سرکردگان جنایتکار منافقین است و دوم یافتن کشور یا کشورهایی برای پذیرش اعضای این فرقه تروریستی آنهم تحت عنوان پناهنده میباشد که البته تحلیل این دو مسئله مستلزم بررسیهای حقوقی است و موضوع این مقاله نیست.
بررسی وضعیت این گروهک پس از اخراج و آینده پیشِ روی آنها مسئله پیچیدهای نیست، زیرا اساساً فعالیتها و مقاصد این گروهک بسیار روشن است و زمان و مکان استفاده ابزاری از آنها نیز کاملاً محدود است.
همانگونه که امام(ره) به درستی نام «منافقین» را بر این گروه گذاشتند، واقعیت این است که ماهیت این گروهک بر پایه نفاق بنا شده است و اگر چه اخراج منافقین از عراق و از بین رفتن پادگان اشرف حاصلی جز خفت و خواری برای آنها ندارد اما اعضای این گروه افرادی هستند با سابقه چندینسال کار تشکیلاتی و مغزشویی و البته تفکر نفاق که همیشه درگیر آن بودهاند.
پس به راحتی میتوان پذیرفت که اعضای این گروهک، هرجا که باشند و با هر عنوانی که زندگی کنند تخصصی غیر از اینکه تا بهحال برای آن آموزش میدیدهاند[بخوانید جاسوسی، مزدوری و آدمکشی] نداشته و با توجه به عقبماندگی اجتماعی که حاصل سالها زندگی در محیط ایزوله اشرف بوده به درد استفاده در هیچ حوزه دیگری نیز نخواهند خورد.
برای شناختن ماهیت این گروه باید دانست که آنها به تنهایی و با اختیار خود هیچ خطر و توانی برای تقابل با جمهوری اسلامی ندارند و برای استفاده از آنها باید همچون گذشته به خدمت گرفته شوند؛ با این تفاوت نسبت به قبل که، اعضای منافقین را پیش از این و در پادگان اشرف، گروهی نسبتاً متمرکز و گوش به فرمان تشکیل داده بودند ولی بعد از این پراکندهتر خواهند بود وجمعوجور کردن و به کار گماردن آنها نیز برای سرکردگان منافقین سختتر خواهد شد.
با توجه به اینکه منافع برخی کشورها و خصوصاً کشورهای غربی ایجاب میکند که منافع ایران را تضعیف و به آن تجاوز کنند، پس هنوز دولتهایی برای به خدمتگیری منافقین وجود دارند و این دقیقاً تضمینکننده حیات این گروه است.
در جواب این سوال که چرا کشورهای غربی با وجود طیفهای مختلفی از اپوزیسیون، اغلب به استفاده از منافقین علاقه نشان میدهند باید گفت: این گروهک اعمالی را انجام میدهد که در میان اپوزیسیون ایران کمتر کسی حاضر به اجرای آن است!
به عبارت دیگر گروههای مخالف ایران همیشه سعی میکنند در ظاهر هم که شده مقداری آبروداری کنند؛ اما منافقین با سابقه سیاه خود و جنایاتی که انجام دادهاند همچون همدستی با صدام و ترور ۱۲هزار شهروند ایرانی، نزد مردم شریف ایران آبرویی ندارند و هیچگاه این جنایتها از ذهن ملت ایران پاک نمیشود و جنایت آنها علیه ملت ایران ثابت شده است.
به عنوان مثال رژیم نامشروع اسرائیل که ارتقای نظامی و اقتصادی و علمی ایران و گسترش روابط سیاسی کشورمان در سطح جهان و منطقه را مساوی با نابودی خود میداند و از طرفی هیچگونه شانسی در برخورد نظامی با ایران برای خود نمیبیند، حربه ترور مخفیانه را در پیش گرفته و در این کار از منافقین بهره میگیرد.
دولت آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نیست و غیر از اینکه تهدید منافع خود در منطقه و چند سالی در سطح جهانی را نتیجه رشد ایران و متحدانش میداند و اجباری هم در حمایت از رژیم صهیونیستی بر گردن دارد؛ از این رو مجبور به اجرای برخی از اقدامات تروریستی و همچنین برخی جریان سازیها در جهت مقابله با پیشرفتهای ایران مانند متهمساختن جمهوریاسلامیایران به تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای است و برای اجرای نقشههای شومِ خود از گزینه منافقین بهره میبرد.
به عنوان مثال در موضوع هستهای، بارها دیده شده که بعضی از گروههای اپوزیسیون - هرچند به قصد فریبکاری و با پیگیری اهدافی دراز مدت بر ضد منافع ملی ایران - دستیابی به انرژی هستهای را حق دولت ایران دانستهاند اما منافقین ضمن تکرار جملهبهجمله سیاستهای دشمنان ایران و بخصوص اسرائیل و آمریکا سعی دارند بر این مسئله تاکید کنند که آنها بودند که وجود تاسیسات هسته ای ایران را افشا کردند!
اما وجود منافقین در فهرست سازمانهای تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا حکایتی دیگر دارد. اول از همه و از دیدگاه حقوقی خارجسازی نام این گروهک از این فهرست، عملی غیر قانونی در دولت آمریکا محسوب میگردد زیرا بر اساس قوانین فدرال ایالاتمتحده تا زمانی که رسیدگی به ترور شش مستشار آمریکایی توسط این گروه بررسی نشود و اعضای این گروهک بابت آن محاکمه نگردند خروج آنها از لیست غیر ممکن خواهد بود.
اما با این وجود واقعیتی نیز وجود دارد که بر اساس آن در معادلههای سیاسی و اهداف کلان آمریکا و در سیاستبازیهایش برخی مواقع قانون نیز نادیده گرفته میشود. پس سوال اینجاست که چرا دولت آمریکا با وجود حمایت تقریباً آشکار از منافقین حاضر نیست نام این گروهک را از فهرست سازمانهای تروریستی خارج کند؟
جواب این سوال هم کاملاً روشن است؛ اول اینکه حتی اگر منافقین از فهرست گروههای تروریستی آمریکا خارج شوند باز هم به عنوان یک گروه تروریست شناخته میشوند و بعد اینکه اساساً نگاه دولت آمریکا به فرقه رجوی به مانند یک عده شبهنظامی مزدور است که میتوانند برای انجام عملیاتها و فعالیتهای تروریستی دولت آمریکا استفاده شوند.
به بیان واضح؛ اول از همه دولت آمریکا نمیخواهد و نمیتواند در برخی اقدامات جنایتکارانهاش دست خود را عیان کند و برای این منظور از منافقین استفاده میکند و دیگر اینکه قرار نیست این گروه به عنوان یک جایگزین دموکراتیک و مردمی برای نظام ایران مطرح باشد پس عنوان تروریست برای آنها نه تنها مشکلی ایجاد نمیکند بلکه حداقل و در ظاهر حکایت از مخالفت دولت آمریکا با فعالیتهای این گروه دارد!
به هر جهت تا زمانی که مشتری برای بهره از ظرفیت تروریستی منافقین وجود داشته باشد این گروهک هم با هر فلاکتی که شده خود را حفظ خواهد کرد و نابودی اشرف فقط به مثابه آوارگی و به دنبال آن خفت و خواری آنهاست وگرنه در ماهیت اصلی منافقین تاثیری نخواهد داشت.