غرب آسیا سالهاست که دستخوش تغییر است، تغییری که نه ناخواسته بلکه مدیریت شدۀ بازیگران آن است. سه سطح بازیگر را میتوان در این منطقهی جغرافیایی و حساس جهان تعریف کرد و ژئوپلوتیک سیاسی منطقه را بر اساس آن تعریف نمود:
دسته اول. بازیگران اصلی داخلی؛ ایران، ترکیه، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی؛
دسته دوم. بازیگران اصلی خارجی؛ آمریکا و اروپا؛
دسته سوم. بازیگران فرعی داخلی.
دسته سوم کشورهای کوچک منطقه هستند، تصمیمگیری مستقلی از خود ندارند و سعی میکنند خود را به یکی از چهار بازیگر اصلی داخلی منطقه و یا بازیگران خارجی متصل کنند. کشورهایی مانند بحرین که در حقیقت نقش مستقلی در تناسبات سیاسی و امنیتی منطقه ندارند. حتی در مسئلهای مانند مسائل داخلی خود، تابع قطبی دیگر همچون عربستان است و ذیل نام و امنیتی که او رقم زده است تبدیل به یک تروریسم دولتی کوچک شده است.
دسته دوم کشورهای خارج منطقه هستند که همچون آمریکا و انگستان و فرانسه سالهاست در غرب آسیا با دخالت های مستقیم سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی و حتی فرهنگی و اجتماعی سعی کرده اند برآیند سیاسی منطقه به نفع آنها باشد و همچنین برآیند مستقیم چاههای نفت آن و تضمین امنیت رژیم صهیونیستی!
هدف اصلی این یادداشت اما بررسی دسته اول و وضعیت روز منطقه است.
تاریخ غرب آسیا چند نقطه ی کلیدی دارد، یکی تاسیس رژیم صهیونیستی و دیگر انقلاب اسلامی ایران . تحولات در این منطقه را هم میتوان با این دو حادثه تحلیل و بررسی کرد.
صهیونیستها برای حفظ امنیت خود در تمام این سالها تلاش کرده اند که از درون کشورهای اسلامی یارگیری کنند و سپس امنیت خود را به بهای گسترش ناامنی و تروریسم در منطقه به دست آورند. سعودیها در این مسیر اصلیترین یار صهیونیست ها بوده اند. نقش عربستان در جنگ 33 روزه کاملا یک نقش مکمل برای رژیم صهیونیستی بوده است.
امروز هم بی تردید داعش و تکفیریها اگر پدر و مادری داشته باشند این دو ضلع یعنی صهیونیستها و سعودیها خواهند بود. در ماجرای ترور رفیق حریری و امروز استعفای سعد حریری بار دیگر نقش پر رنگ این دو ضلع روشن است و پیامشان روشنتر و آن هم گسترش ناامنی در منطقه است
پس از شکست فتنه تکفیری و خفه شدن نطفۀ فتنهی کردستان، رژیم صهیونیستییها بار دیگر بازی لبنان را با همکاری سعودیها شروع کردند. در حقیقت اگر دو دولت در جهان را مصداق تروریسم دولتی بدانیم در صدر لیست این دو کشور خواهند بود و جالبتر آنکه مصونیت را نیز همین دو دارا هستند.
نقش ترکیه در این سالها اما متفاوت است. ترکیه سعی کرده است همیشه بازیگر اصلی باشد حتی اگر نقش بازیگری را داشته باشد که به دروازه خودش هم گل میزند. عدم ثبات در موضع و تغییرات ناگهانی در رفتار سیاسی این سالها؛ ترک ها در موضع انفعال شدیدی قرار داده است
ایران اما نقشش را در منطقه بر خلاف سعودی ها و صهیونیستها تعریف کرده است. هر آنچه ایشان به دنبال گسترش ناامنی در کشورهای اسلامی با ابزار تروریسم تکفیری و فتنههای سیاسی داخلی مانند اوضاع امروز لبنان هستند، ایران سعی کرده است امنیت را به منطقه بر گرداند و مرزهای ناامنی را از عمق کشورهای اسلامی به مرزهای رژیم صهیونیستی برساند.
وضعیت منطقه امروز گویای موفقیت ایران به عنوان رهبر جبهۀ مقاومت است و حالا یارگیری خوبی از سوی ایران رقم خورده است، چندین کشور و چندین گروه به رهبری ایران تکفیریها را زمینگیر کردهاند و این موفقیت کمی نیست در زمانی که بازیگران داخلی و خارجی زیادی از داعش و... حمایت میکردند.
به نظر میرسند آنچه امروز در لبنان در حال وقوع است بار دیگر عرصۀ رقابت بازیگران اصلی داخلی است، بازیگرانی که امنیت را میبرند و بازیگرانی که امنیت را میآورند!