با چشم باز؛ بنی صدر (4)

بعد از 17 شهریور، بنی صدر تا مدتی به طور جدی سخنرانی نکرد ، اما در مصاحبه ها وبازدید هایش همچنان شکایت وانتقاد حرف اصلی بود

Cheshme Baz00

سخنرانی 17 شهریور بنی صدر بلوایی برپا کرد. اتهامات آن قدر سنگین بود که آقایان بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور، رجایی، نخست وزیر وهاشمی، رئیس مجلس بر خود واجب دانستند که بابت سخنان رئیس جمهور توضیحاتی بدهند. دکتر بهشتی با تأکید بر موارد قانونی حاکم بر جمهوری اسلامی قسمت های زیادی از سخنان بنی صدر را رد کرد: « در موقعیت حساس فعلی هرگونه پیامی ومطلبی که موجب نگرانی افکار عمومی شود، به زیان انقلاب است. اگر منظور رئیس جمهور از اقلیتی که نام می برد، حزب جمهوری اسلامی باشد، باید گفت مواضع حزب در قبال رئیس جمهور، مجلس، دولت وانقلاب مشخص است وبیانیه های حزب گویای این مطلب است.»

 

رجایی هم در جلسه ی مجلس شورای اسلامی از کابینه اش در مقابل اتهامات بنی صدر دفاع کرد وگفت « قرار نبود که چنین صحبت هایی شود. ایشان تعهد کرده بودند کابینه را تضعیف نکنند؛ این امر جزو تعهداتشان بود. نسبت به برادران من در کابینه که تصویب کرده اند، حمله کردند وآن ها را خراب کردند. من همکارانم را از کوچه وخیابان پیدا نکرده ام که آقای بنی صدر چنین جمله هایی درباره آن ها بگوید. اخلاق اسلامی چنین چیزی را نمی پذیرد.»

 

آقای هاشمی در مصاحبه ای گفت« من دلم می خواست آقای بنی صدر به طور صریح نام اقلیت مورد نظرش را می برد ومن نمی دانم کدام طرح وپیشنهاد رئیس جمهور مورد توجه مجلس قرار نگرفته است.» و104 نماینده ی مجلس هم با دادن طرحی ، رئیس جمهور را برای تفسیر سخنانش به مجلس خواستند.

 

بعد از 17 شهریور، بنی صدر تا مدتی به طور جدی سخنرانی نکرد ، اما در مصاحبه ها وبازدید هایش همچنان شکایت وانتقاد حرف اصلی بود. جنگ شروع شده بود. خرمشهر سقوط کرده بود ومحاصره ی آبادان تقریباً کامل شده بود. وضعیت جبهه ها پیچیده وخطرناک بود. شاید کسی انتظار نداشت رئیس جمهور با وجود این شرایط، دوباره جنجال آفرینی کند، این بار بنی صدر در 28 آبان، روز عاشورا، در میدان آزادی در جمع مردمی سخنرانی کرد که برای عزاداری آمده بودند، اما در جمعیت جلوی جایگاه سخنرانی هماهنگی هایی احساس می شد که به نظر برنامه ریزی شده بود. این عده هماهنگ شعار می دادند وهمه از طرفداران رئیس جمهور بودند. موضع تازه ی بنی صدر شکنجه در زندان ها بود:

 

«... در قانون اساسی ما مگر شکنجه حرام نشده است، ممنوع نشده، در کجای دنیا در کدام دین ودر کجای اسلام وکشور اسلامی وحکومت اسلامیش شش نوع زندان وجود دارد. چرا این ها تعطیل نمی شوند!»

 

« این همه دستگاه های ترسناک ومخوف درست نکنید. چرا هیئتی تشکیل نمی شود وبه کار این زندان های گوناگون نمی رسد؟ آیا مردم ما نباید منزلت قانونی پیدا کنند وحقوق وتکالیفشان در قانون معین باشد!»

 

« چه طور می شود که اشخاص را می گیرند ، زندان می برند وماه ها جزو فراموش شدگان می شوند؟ بس کنید این کارها را. دستگاه قضایی ما باید بی طرف باشد، مستقل باشد ونباید اجازه داد انواع واقسام پیدا کند وابزار قدرت سیاسی شود. اگر این طور شد، این همان است که حسین به خاطرش قیام کرد وشهید شد!»

 

« ... چه کسی می پذیرد که اگر در یک مصاحبه ی تلویزیونی حرف هایی زده شد، تعقیب وزندان داشته باشد!»

 

بنی صدر از صدا وسیما بسیار شاکی بود. تا آبان 1359 شبکه ی دو سیما عملاً در اختیار بنی صدر بود . مبلغی به جای فراحی سرپرست شده بود. برنامه های شبکه ی دو اصلاً شباهتی به شبکه ی تلویزیون جمهوری اسلامی نداشت. انگار می خواست ذائقه ی انقلابی مردم را تغییر دهد. فیلم فارسی های قبل از انقلاب وبرنامه های بحث وگفت وگویی که هربار یک ارگان یا شخصیت انقلاب را محکوم می کرد. 19 شهریور اطلاعیه ای از شبکه ی دو پخش شد. در واقع اطلاعیه دعوت به شرکت در یک بحث آزاد بود واز همه کسانی که می توانستند در برگزاری آن مؤثر باشند خواسته بود با شبکه تماس بگیرند.بحث آزاد درباره ی« تفتیش عقاید» بود ، اما در ظاهر کسی به این دعوت پاسخ نداد. جلسه ی بحث با حضور دو نفر برگزار شد. قطب زاده ومحمد مبلغی که خودش سرپرست شبکه ی دو بود. برنامه بیشتر از هشتاد دقیقه طول کشید. مبلغی تا می توانست از نابسامانی ها ومشکلات وبی قانونی های صدا وسیما گفت وقطب زاده همین ها را درباره ی سازمان ها ونهادهای دیگر گفت. لحن تند وحملات سخت وشدید به ارکان نظام بازتاب های منفی ای داشت. دادستانی کل کشور بیانیه ای صادر کرد؛ « دامن زدن به اختلافات» . صادق قطب زاده بازداشت شد. لحن صحبت هایشان طوری بود که عزت الله سحابی که در واقع از هم فکران قطب زاده بود، گفت « بحث آزاد وآزادی قلم وبیان ، به نظر من اینها چیزهای مقدسی است، ولی مقدس تر از همه این ها بقای جامعه وانقلاب است.»

 

بعد از دستگیری قطب زاده انتقادات زیادی از طرف روزنامه ها صورت گرفت واعتراض بیست وچهار نماینده ی مجلس در نامه ای باعث آزادی قطب زاده شد. اما بنی صدر تا مدت ها در سخنرانی هایش دستگیری او را بهانه ی حرف هایش کرد. فردای آن روز، بیست ونهم آبان، در حسینیه ی ارشاد با بحث آزادی بیان باز هم درباره ی صدا وسیما صحبت کرد. در روزگاری که تقریباً هر حزب وگروهی برای خودش نشریه وروزنامه داشت ، حرف های او به ظاهر منطقی، اما به نسبت شرایط وجامعه ی آن روز اغراق آمیز وهدفمند بود. موضع گیری های او رفته رفته به مواضع مجاهدین نزدیک می شد، حتا مصداق بسیاری از حرف های او را می شد در عمل کرد مجاهدین دید. حرف های او درباره ی صدا وسیما با برنامه هایی که مدیرانش در شبکه ی دو پیاده می کردند تناقض داشت. او قاعدتاً نمی توانست ذائقه ی انقلابی مردم را عوض کند.

 

دعوای بنی صدر بر سر اداره ی صدا وسیما هم بحث داغ روز بود. او در حسینیه ی ارشاد با تأکید بر حرف های دیروزش ، واژه های چماق وچماق داری را وارد لغت نامه ی سیاسی کشور کرد.

 

« من راجع به محدود شدن آزادی بیان هشدار می دهم. نپندارید که چنان چه آزادی بیان را با چوب وچماق مهار کنند واحتمالاً درهم بریزند، کار صحیحی است!»

 

«... رادیو تلویزیون باید محلی برای برخورد آرا باشد ونباید یک یا چند گروه تلویزیون ورادیو را وسیله ی تبلیغ واستفاده قرار داده وآن را وسیله ی گروه گرایی خود سازند!»

 

«... مفهوم بحث آزاد این نیست که عده ای دور هم بنشینند وبه هم اتهام وارد کنند. بحث آزاد نباید میدانی برای رقابت وعرض وجود بوده وشرکت کننده به قصد کسب اعتبار در آن وارد شود. نقش رادیو تلویزیون ما دقیقاً برخلاف بوده وجز تضعیف وداشتن نقش در ضعف وحدت تأثیری دیگری نداشته است!»

 

«... باید منتظر باشیم تا عیبمان را بگویند ووقتی گفتند به جای برداشتن چوب تکفیر وچماق با منطق واستدلال، عیب گفته شده را بپذیریم وراه حلش را نیز بیابیم . این خلاف اسلام ونص صریح قرآن است که هر بار کسی حرفی زد، بلافاصله با چماق به سرش بکوبیم وبگوییم که حرف نزند!»

 

 

با چشم باز؛ بنی صدر (3)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31