با چشم باز؛ بنی صدر (3)

اما گویا حمایت های به اندازه ی امام به مذاق بنی صدر خوش نمی افتاد. بنی صدر به ظاهر تابع امام بود. البته فقط به ظاهر، به رفقایش گفته بود« من همان سیاستی را که با پدرم داشتم با امام هم عمل می کنم؛ هرچه پدرم می گفت، نه نمی گفتم، ولی کار خودم را انجام می دادم. من جلو امام نمی ایستم.»

Cheshme Baz00

امام برای بنی صدر کم نگذاشت. از ابتدای انتخاب او به عنوان رئیس جمهور از هیچ حمایتی فروگذار نکرد. در شرایطی که کشور به شدت تهدید می شد، برای انسجام قوا وقدرت عمل بیشتر بنی صدر را به فرماندهی کل قوا منصوب کرد. در جریان انتخاب نخست وزیر وکابینه برای حل وفصل کش مکش ها بسیار تلاش کرد وهمه را به یک اندازه خطاب قرار داد. « دولت بخواهد مجلس را تضعیف کند، تمام اینها برخلاف مکتب اسلام است . مخالف با اسلام است. این آقای رئیس جمهور با مجلس ، مجلس با رئیس جمهور چرا این طور رفتار می کنند؟ چرا باید این طور باشد که صدای مردم در بیاید؟ من نصیحت می کنم به آنها.»

 

بنی صدر می خواست از شرایط نهایت استفاده را کند. به امام نامه نوشت وبا گلایه از محمد علی رجایی خواست که در مورد کابینه اظهار نظر کند، اما امام جواب داد« من دخالتی در امور نمی کنم . موازین همان بود که کراراً گفته ام وسفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند واشخاص مؤمن ومدبر ومدیر وفعال انتخاب کنند.»

 

امام دقیقاً می دانست تا کجا باید پیش رود، اما شرایط بغرنجی بود. صدام قرارداد 1975 الجزایر را یک طرفه لغو کرده بود وحالا برای حمله به ایران همه ی شرایط را مناسب می دانست. نیروهای عراقی آماده ی حمله به ایران بودند. دیگر فرصتی برای دعوا بر سر فلان وزیر وکابینه نبود. وحدت بدیهی ترین نیاز کشور بود. امام دوباره واین بار با صریح از بنی صدر حمایت کرد«امروز آقای بنی صدر را ما با او( شاه) مقایسه می کنیم. برای این که بالاترین چیزهایی که در جمهوری هست، ریاست جمهوری است. خوب این یک نفر از اشخاصی که در رأس واقع است، آیا زندگیش را نمی بینید؟ این ها الان زندگیش را وقف کرده که برود برای این ملت خدمت کند وآن ها ( دولتمردان رژیم شاه) یک روز این کار را نکرده اند.»

 

اما گویا حمایت های به اندازه ی امام به مذاق بنی صدر خوش نمی افتاد. بنی صدر به ظاهر تابع امام بود. البته فقط به ظاهر، به رفقایش گفته بود« من همان سیاستی را که با پدرم داشتم با امام هم عمل می کنم؛ هرچه پدرم می گفت، نه نمی گفتم، ولی کار خودم را انجام می دادم. من جلو امام نمی ایستم.» وبنی صدر کار خودش را می کرد. تأکید امام بر همدلی واتحاد فایده نداشت . بنی صدر مهار شدنی نبود ودرست زمانی که سکوت به مصلحت بود ، او داد سخن می داد. بنی صدر تا غائله ای که در 14 اسفند به پا کرد، چند قدم پیوسته برداشت. اولین قدم در 17 شهریور بود.

 

رئیس جمهور می خواست در دعواهایش با مجلس ودولت پای مردم را هم وسط بکشد . انگار مطمئن بود که مردم با او هستند. شاید به خاطر یازده میلیون رأیی که آورده بود وشاید به خاطر اینکه حمایت گروه هایی مثل مجاهدین ونهضت آزادی را داشت. بنی صدر به عمد می خواست زمینه را برای رویارویی آن هایی که طرف دارش بودند، با آنهایی که طرف دارش نبودند، مهیا کند؛ به این امید که لااقل در این میدان او برنده شود. آغاز این زمینه سازی از 17 شهریور بود. آغازی که به غائله ی 14 اسفند انجامید. در واقع 17 شهریور اولین سخنرانی جنجالی بنی صدر به این گستردگی بود. گویا بنی صدر جز به برنده شدن به چیز دیگری فکر نمی کرد. زمزمه های جنگ از طرف عراق جدی تر شده بود. مرزها ناامن تر از قبل بود. درگیری ها در شهرهای مرزی بالا گرفته بود. چیزی که در این شرایط مملکت ومردم به آن محتاج بودند، آرامش بود. شائبه ی وجود اختلاف بین سران مملکت نه به نفع مردم بود نه به نفع کشور وشاید نمایش این اختلاف ، صدام حسین را در رجز خواندن برای ایران گستاخ تر نیز کرد.

 

بنی صدر در سخنرانیش در میدان شهدا از گروه اقلیتی سخن گفت که میخواهد هممه چیز را به نفع خودش مصادره کند. او دو روز قبل هم در مصاحبه ای از این گروه گفته بود وعلت مخالفت با وزرای کابینه ی رجایی را جلوگیری از حاکمیت همین گروه اقلیت ذکر کرده بود. بنی صدر برای موجه کردن حرف هایش مدام از خطر وابستگی به آمریکا واجنبی دم می زد وگاهی سخنان امام را سند قرار می داد واز تاریخ اسلام گواه می آورد. او با لحن یک افشا گر شجاع تهدید کرد که دفعه ی بعد، نوبت به افشای اسم ورسم خواهد رسید:

 

«...انحصار وکوشش برای به قبضه در آوردن مقام های تعیین کننده ی حکومتی از راه طرد ونفی دیگران مشخصه ی سیاسی جامعه ی شرک وکفر است. یک گروهی به خود حق می دهد قیم مردم شود وخود را همه کاره ی مردم بداند وبگوید مردم احساسات دارند وشعور وآگاهی ندارند وآن ها که سازمان دارند می توانند وباید حکومت کنند.»

 

«... هرگاه بخواهی بگویی که این مقاله ها وتفسیرهای تحریک آمیز چیست، صداها بر می خیزد که این ها در خط امام هستند تا در جواب من از گفتن باز ایستم و رئیس جمهور خفقان بگیرد، چنین نیست. من نه ساکت می نشینم ونه زیر بار می روم.»

 

«... یک اقلیتی برای استقرار حاکمیت خویش کوشیده است می کوشد رادیو، تلویزیون وروزنامه ها را در دست گیرد، رهبری نهادهای انقلابی را در دست گیرد، می خواهد سپاه انقلاب وکمیته های انقلاب، انجمن اسلامی وهر گروه وحزبی را به قبضه در آورد.»

 

« به این گروه که دل خوش کرده است به قبضه ی حکومت ، هشدار می دهم که من نظریه ی تو را افشا کردم، ضابطه های خود را گفتم، دفعه ی دیگر در صورتی که اصلاح نشدید واصلاح نشوید، نوبت به افشای با اسم ورسم می رسد.»

 

با چشم باز؛ بنی صدر (2)

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31