امام(ره) ابن ملجم را از چه کسانی مردتر می‌دانست

Rajavi 19مدتی بعد از انتخاب بنی‌صدر به عنوان رئیس جمهور رفته رفته وی نقاب از چهره گشود و به صورت علنی از مجاهدین خلق که حالا منافق به ملت شده و دست به حملات مسلحانه زده بودند حمایت می‌کرد. منافقین زوانی که متوجه شدند از امام و انقلاب نمی توانند در راستای رسیدن به اهداف خود باج بگیرند دست به عقده گشایی زده و بهترین یاران امام را ترور کرده و به شهادت می رساندند. سال 60 اوج این خرابکاری‌های بود که البته تا کنون نیز بعضا ادامه دارد. ادامه مطلب در کتاب نبردهای شرق کارون در خصوص این موضوع آمده است:

برخی عناوین اخبار ترورها و انفجارهایی که بعد از سی‌ام خرداد 1360 توسط منافقین صورت گرفته را مرور می‌نماییم:

«قم- روز دوم تیرماه 1360: یک بمب در سالن راه‌آهن در لحظه پیاده شدن مسافرین منفجر می‌گردد. این حادثه 7 شهید و بیش از 50 زخمی بر جای گذاشت.

تهران- روز سوم تیرماه 1360: با هوشیاری مردم، یک بمب قوی در جنب یک هنرستان دخترانه در تهران کشف و خنثی می‌شود.

قم- دو دختر در روز 6 تیر1360: به اتهام حمل دو بمب کششی نسبتا قوی در داخل یک ساک، توسط برادران پاسدار در مسجد جمکران قم دستگیر و تحویل مراجع قانونی شدند.

تهران- صبح روز 6اردیبهشت1360: یک بمب در حوالی میدان انقلاب منفجر شد که خوشبختانه خسارات چندانی به بار نیاورد. همچنین یک بمب در تقاطع خیابان ولی‌عصر- طالقانی که در داخل یک ترموس آب تعبیه شده بود توسط پاسداران کشف و خنثی شد.

تهران- روز 6تیر 1360: آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای امام جمعه تهران در یکی از مساجد جنوب شهر تهران در حین سخنرانی مورد سوءقصد قرار می‌گیرند و انفجار بمب کار گذاشته شده در کنار تریبون سخنرانی، موجب مجروح شدن ایشان می‌شود.

تهران- روز 7تیر1360: انفجار بمبی قوی در جلسه گروه کثیری از مسئولین بلندپایه کشور، تعداد 72 تن از مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران شامل رئیس دیوان عالی کشور حضرت آیت‌الله بهشتی، گروهی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، تنی چند از وزرای کابینه آقای رجایی، شهید گشته و تعدادی دیگر نیز مجروح و مصدوم گردیدند.

رشت- مهندس علی انصاری استاندار گیلان و معاون ایشان در 14تیر1360 توسط سه موتورسوار ترور شدند که هر دو نفر به شهادت رسیدند.»

ترورها و انفجارات صرفا محدود به مسئولان کشوری نشده و به سطح پایین‌ترین اقشار جامعه تسری می‌یابد. گوشه‌ای از گزارش‌های «ترور خلق» که از خانه‌های تیمی به دست آمده است از این قرار است:

«21 تیرماه- تنبیه و گوش‌مالی فالانژها و پاسدارها و سایر اراذل و اوباش ضدانقلابی تقریبا از عادی‌ترین کارهاست، این عملیات به اشکال مختلف مانند کتک‌کاری با مشت و لگد، چاقو زدن و برخی ابتکارات جالب صورت می‌گیرد. مثلا بچه‌های دانش‌آموز برای زدن یک فلانژ که نسبت به زمین زدن او خوشبین نبودند مقداری طناب تهیه کرده و از پشت طناب را به گردن فالانژ کمند می‌کنند و او را به زمین می‌زنند و اقدامات لازم را برای او انجام می‌دهند.

22 تیرماه- یک فالانژ ابتدا کتک مفصلی می‌خورد، سپس با کارد دو ضربه به او وارد می‌شود که به شدت مجروح می‌شود.

23 تیرماه- یک نفر با چاقو چشم دو فالانژ را در آورده و شاهرگ یک فالانژ دیگر را نیز بریده است.

24 تیرماه- مصادره موتور- چهار نفر در عملیات شرکت داشتند. 2 نفر به صورت عابر خود را وانمود کرده و در ساعت 12:05 به عنوان مسافر ترک موتور می‌نشیند سپس چاقو را بیخ گلوی شخص گذاشته که اهمیت نمی‌دهد، تهدید می‌کنند باز اهمیت نمی‌دهد، سپس بچه‌ها دو سری چاقو در پهلوی چپ و زیر کتف او زده و وقتی قصد برداشتن موتور را داشتند، گشت کمیته سر رسیده و یکی از بچه‌ها هول شده و به طرف گشت فرار می‌کند که دستگیر می‌شود.

تاثیرات: از ما فرد چاقو زن و 2 نفر از بچه‌ها ترسیده‌اند، به طوری که چاقو زن گذاشته و رفته و هیچ ردی نگذاشته و آن دو نفر هم حاضر به عملیات نیستند.

25 تیرماه- اجرای اعدام انقلابی- ساعت 8 بعدازظهر یکی از دوستان حسن دنبالش رفته و با او آمده‌اند جای خلوت، سپس یکی از بچه‌ها با فن کشتی او را زمین زده، حسن التماس می‌کرد. دشنه را 5 بار به شکمش زده و سپس خرخره او و بعد شاهرگ او با چاقو بریده می‌شود.

21 تیرماه- برادران انقلابی(منافقین)، یک فالانژ کتاب‌فروش را در فاطمی ابتدا مفصلا کتک زده و سپس چادرش (دکه‌اش) را به آتش می‌کشند...

27 تیرماه- مغازه بستنی‌فروشی نبش امجدیه با دو کوکتل مولوتف توسط رزمندگان انقلابی به آتش کشیده می‌شود.

23 تیرماه- انقلابیون، چادر وحدت جلوی دانشگاه را با کوکتل به آتش کشیده و سپس سه بار رگبار ژ-3 به طرف آن بسته‌اند...

23 تیرماه- فروشگاه لوازم خانگی که با سپاه و کمیته همکاری می‌کرد با کوکتل به آتش کشیده می‌شود اما متاسفانه به علت در دسترس نبودن وسایل مشتعل شونده، مغازه به طور کامل نمی‌سوزد.

26 تیرماه- در «کارون» با شناسایی یک پاسدار، یکی از افراد با چاقو به قلب او می‌زند. این عمل با روحیه عالی و تهاجمی صورت می‌گیرد و بدین ترتیب پاسدار فالانژ کشته می‌شود.

25 تیرماه- یک مبل‌فروشی واقع در پل چوبی، متعلق به یک فرد فالانژیست که پسر و دخترش در سپاه هستند و در ضمن پشت شیشه‌اش عکس بهشتی داشت با کوکتل به آتش کشیده می‌شود.

31 تیرماه- توسط یک تیم از واحد عملیات شهید طهمورث حسینی و بهروز مولایی در محله 13 آبان، محمد جمشیدی عنصر خائن و خودفروخته رژیم و عنصر کمیته ضدخلقی 13، هدف قرار گرفته و مورد اصابت سه گلوله از ناحیه کتف، سینه و سر می‌شود.

24 تیرماه- در امیرآباد شمالی، تاکسی یک نفر فالانژ به آتش کشیده می‌شود...»

همان‌گونه که از بدو امر نیز مشخص بود حرکت نامعقول منافقین در ورود به فاز نظامی هیچ ثمری را برای آنها جز متلاشی شدن هسته‌ها و تیم‌های تشکیل شده از هواداران و اعضای سازمان توسط مردم و نیروهای مومن به انقلاب به همراه نداشت. منافقین از انجام اعمال فوق قصد آن را داشته‌اند که:

اولا- مردم را از حضور در صحنه بترسانند به طوری که از ترس جان و مال و ناموس خویش، جرات حمایت از انقلاب را نداشته باشند. این هدف نه‌تنها تحقق نیافت بلکه اقدامات ناجوان‌مردانه عناصر سازمان موجبات حضور گسترده‌تر و فشرده‌تر مردم در صحنه را، برای رویارویی با خطراتی که از این ناحیه انقلاب و نظامشان را تهدید می‌نمود، فراهم آورد.

ثانیا- از دیگر اهداف منافقین جلوگیری از شکل‌گیری قوای سه‌گانه نظام و منفعل ساختن حکومت در انجام وظایف قانونی‌اش بود؛ که این نیز پاسخ قاطعی را با اعلام و برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری و برگزیده شدن محمدعلی رجایی به عنوان دومین رئیس‌جمهور نظام جمهوری اسلامی ایران (با رقمی قابل توجه از تعداد رای‌دهندگان گرفته تا فشردگی صفوف آنها در هنگام اخذ آرا در حالی که منافقین با انجام عملیات نظامی، نقاطی را به آتش کشیده و در چندین نقطه از شهرهای کشور اقدام به حملات مسلحانه و ترور و ارعاب مردم نمودند) دریافت کرد به طوری که پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات، منافقین عملا محمل نیم‌بند حضور خود در داخل کشور را به‌عنوان نیروی «آلترناتیو» (جایگزین) هیئت حاکمه، از دست دادند و نتوانستند بنی‌صدر و رده‌های بالای سازمان را وارد جرگه قدرت حاکمه نمایند و در عداد دیگر جریانات ضدانقلاب از قبیل سلطنت‌طلب‌ها، بختیارچی‌ها و... قرار گرفته و مسعود رجوی و بنی‌صدر با هماهنگی کامل به کشورهای عضو ناتو (ترکیه، یونان، قبرس ...) و با مدد خلبان مخصوص محمدرضا پهلوی یعنی سرهنگ معزی مجبور به فرار از ایران شده و در پاریس اقامت گزیدند و بدنه سازمان را در برابر فشار فزاینده مردم که برای دستگیری و خلع سلاح آنان بسیج شده بودند، تنها گذاشتند.

تشکیل شورایی تحت عنوان «شورای ملی مقاومت»، در واقع اعلام پذیرش این شکست فاحش بود هرچند که رجوی به هنگام ورود به فرودگاه نظامی پاریس گفت: «تا دو ماه دیگر باز خواهیم گشت»، اما هواداران و اعضای منافقین این قول را در حالی می‌شنیدند که از خوف دستگیری توسط مردم حتی برای انجام دادن بسیاری از کارهای ضروری از خانه‌های تیمی خود خارج نمی‌شدند.

پس از انتخابات ریاست‌جمهوری و روی کار آمدن دولت حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد باهنر، نخست‌وزیر، فعالیت منافقین را تنها می‌توان «عقده‌گشایی» و «انتقام از مردم»، آن هم از ناجوان‌مردانه‌ترین اشکال آن تعبیر کرد. بمب‌گذاری‌هایی که هیچ هدفی را جز حذف فیزیکی اشخاص حزب‌اللهی، مسئول و خدمتگزار به محرومین و مردم دنبال نمی‌نمود و روش‌های این ترورها به قدری رذیلانه بود که حتی عناصر سازمان، خود را بیش از پیش مخفی می‌ساختند تا پیامدهای این حرکات ننگین خویش را شاهد نباشند. بیانات امام خمینی(ره) که پس از شهادت رجایی و باهنر ایراد فرمودند به این نکته اشاره‌ای آشکار دارد:

«... و گمان نکنید که اینها از روی قدرت یک همچو کارهایی را انجام می‌دهند. یک بمب در یک جا منفجر کردن، یک بچه 12 ساله هم می‌تواند او را بگیرد یک جایی بگذارد و خود او منفجر بشود. این قدرتی نیست. این کمال ضعف است. من ابن‌ملجم را از اینها مردتر می‌دانم؛ برای اینکه او آمد و در حضور مردم کار خودش را کرد و خداوند او را لعنت کند، و اینها آن مردانگی آن نامرد را هم ندارند و به طور دزدی یک کاری انجام می‌دهند و خودشان را اصلا ظاهر نمی‌کنند. اینهایی که از اینجا فرار کردند و از خارج دستور می‌دهند که مردم را اقتیال کنند و به طور دزدکی بکشند، اینها تز نامردهاست.»


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29