جلسه دوم :
بسم الله الرحمن الرحیم
آیت الله گیلانی : دومین جلسه بررسی فاجعه آمل که به دست به اصطلاح "سربداران جنگل" انجام گرفته ، آغاز می شود و طبق معمول دادگاه های انقلاب اسلامی تیمناً و تبرکاً آیاتی چند از کلام الله مجید ، قرائت و کیفر خواست متهم دیگر تلاوت خواهد شد .
(تلاوت آیات نخستین سوره توبه )
آیت الله گیلانی : آیات تلاوت شده از ضمائر اهل کفر خبر می دهد . آنها که کفر در وجودشان صورت جوهریه پیدا کرده، مراعات مسائل انسانیت را نمی کنند و قرآن کریم امر صریح می کند که پیشتازان جامعه کفر باید ریشه کن شوند . مادام که از آنها در کره زمین دارای قدرت و توانی باشند ، سبب اضطراب ساکنین کره زمین اند .
« ... فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ .. » آنها از مزایای احکام فطرت محرومند . (توبه/12)
یکی از خانواده های محترم شهدا تقاضای صحبت کرده است . دادستان محترم اجازه می فرمایید چند جمله این مصیبت دیده صحبت کند ؟ شما آقایی که تقاضای صحبت کرده اید 10 دقیقه وقت صحبت دارید .
نماینده خانواده شهدا : بسم الله الرحمن الرحیم ، نثار ارواح جمیع شهدای اسلام، صلوات . با سلام به حضرت مهدی منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام امت ، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با درود به رزمندگان دلیر اسلام در تمام صحنه های حق علیه باطل و با توسل به ارواح پاک انبیای عظام و ائمه معصومین علیهم الصلوه و السلام . حسب الامر خانواده محترم شهدا با کسب اجازه از جناب محمدی گلپایگانی و دادستان محترم ، مطالبی را به عرض می رسانم .
مقدمتاً عرض کنم که این تقاضا را بنده ننوشتم . بنده را از آمل به عنوان پدر دو شهید امر فرمودند ، تحت عنوان اینکه بتوانم تا اندازه ای مطالبی را عنوان کرده باشم در خدمت تان بیایم و سخنران نیستم . شاید اولین بار در عمرم باشد ، که در مقابل تریبون قرار می گیرم و صحبت می کنم (حدود 50 سال از عمرم می گذرد) بنابراین اگر در طول صحبتم مطالبی را نتوانستم برسانم یا غلط ادا کردم ، می بخشید .
البته ما خانواده شهدا حرفی نداریم بزنیم . ما خانواده شهدا که از حزب اللهی های پاک این مرز و بوم اسلامی هستیم ، اهل عمل بوده و اهل حرف نیستیم و عمل مان از قبل از انقلاب تا الان و کسب حلال مان ...
این پدران و مادران شهدا را ملاحظه می فرمایید ... منتها فرصت طوری است که نمی دانم چه عرض کنم . مطالب زیاد است و اگر بخواهم مجمل بگویم ، ادای سخن نمی شود و اگر بخواهم گسترده بگویم ، فرصت نیست . خلاصه این که ما خانواده شهدا اهل عملیم ، اهل حرف نیستیم . منتها حسب الامر ایشان آمدیم مطالبی را به عرض برسانیم .
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
« قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا » (کهف/ 104 _ 103)
تمام درگیری های مستضعفین جهان با مستکبرین در هر مورد در این آیه نهفته است . ما می خواهیم خدمت شما عرض کنیم که یک مقدار از مطالبی که این آقا آنجا عنوان فرمودند ، بحث سر خلق و اینها ، همه بهانه است . همه مطلب در این آیه است .
گوینده خبر ، حقیقت عالم جناب هستی ، عقل ، شعور و علم کل است و شنونده خبر ، انسان کامل ، پیغمبر اکرم ، نخبه دار هستی ، به فعلیت رسیده در همه صفات . پس خبر باید خیلی مهم باشد . می فرماید " آیا زیان بارترین عمل را به تو بگویم چیست ؟ " نمی فرماید قتل ، بی عصمتی ، دروغ گویی ، ربا یا زنا . صور را می فرماید ، یعنی آن کل را به انسان کامل می فرماید : " زیان بار ترین عمل ، عمل کسانی است که « الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ ... ، عمل کسانی است که تمام هم و کوشش شان برای همین دنیاست و خیال می کنند آنچه که اینها می کنند ، درست است . »
به نظر ما این آقایان آنهایی هستند که در دوره طاغوت تحت عنوان درس خواندن از خانواده های مرفه _ حالا تک و توکی ممکن است باشد که فرض بفرمایید استعدادی داشته اند و به اینها بورس داده اند _ ولی عموماً از خانواده های مرفه این مملکت یا وابسته به دربار یا سرمایه دارانی بودند که به عناوینی به آن دستگاه خدمت می کردند ، در جشنواره به آنها پول می دادند ...
بچه هایشان در این مسیر از امتیازاتی استفاده کرده اند رفته اند آنجا . آنها خاصیت درس خواندن در وجودشان کمتر بود . نتیجتاً از کاباره ها و دانسینگ ها ، از اماکن فساد سر در آوردند و در آنجا هم دست های پلید سازمان سیا به عناوین مختلف با اینها در تماس بود .
ممکن است بعضی از اینها نمی دانستند ، ولی عموماً این جریانات را آنها ساخته بودند و به قول محلی ما " سرکه می گذاریم ، بماند برای روز مبادا " ، اینها را داشتند تربیت می کردند و دیدیم که انقلاب ما که بحمدلله یک غربیل آسمانی دارد ، گاه گاهی این تفاله ها را بیرون می ریزد ...
آنها که دیدند این انقلاب دارد به ظهور می رسد ، اینها را تربیت کردند و فرستادند اینجا و این آقایان نه این که از سی خرداد به این طرف ... کم لطفی می فرمایند ، ایشان از همان اوایلی که وارد ایران شدند ، چه بلاها که بسر ما نیاوردند .
باور بفرمایید اینها ، تمام گروهک ها با هم در تماسند و تماس شان مرموزانه است. نه این که از خودشان همه بدانند ، عده ای از آنها هستند که می دانند ؛ بقیه آلت دستند . اینها را مثل عروسک کوکی کوک می کنند : " برو آنجا ، چشم ، برو اینجا ، چشم . " بقیه دست خود آنها بود .
از تمام انفجارات این مملکت اطلاع داشتند ، بی اطلاع نبودند . از تمام درگیری های خیابانی بی اطلاع نبودند ، هر نقشه ای که داشتند ، هر ترفندی که داشتند ، زدند که به لطف پروردگار نگرفت . البته عزیزانی را از ما گرفتند ؛
عزیزانی مثل فرزند من که خدا شاهد است همه فرزند من هستند . نمی خواهم از فرزندم تعریف کنم ، من فرزند دومم را جدیداً تقدیم کردم . دو تا پسر داشتم ، یکی در 23 دی 59 در اثر توطئه کفر به طرز مرموزانه ای شهید شد که الان در جریان رسیدگی هستیم . سرنخی داریم ، منتها فرصت نشد که خدمت مسئولین محترم بگویم . فرزند دوم من جدیداً ، شاید سه چهار روز بعد از دومین سالگرد اربعین دومی شهید شد . این فرزندم یک پارچه چریک بود ، بلایی به اتفاق یارانش ، به سر اینها در جنگل آورد ...
این دو روزی که خدمت شما هستیم ، یک یک این پدران و مادران شهید مطالبی به بنده فرمودند که اگر فرصت شد ، اینجا بیان می شود . مسائلی داریم که بایست محبت بفرمایید در رئوس برنامه تان قرار بگیرد .
عرض ما این است که این آقایان وقتی از همه ترفندها مأیوس شدند ، آمدند به جنگل .حق هم همین بود ، ذات شان جز این نمی پذیرفت ، مگر آمریکا جنگل نیست ؟ از محیطی که حیوانات دو پا داشت آمدند به محیطی که حیوانات چهار پا داشت .
از محضر مقدس دادگاه می خواهم از اینها این پرس و جو بشود ( اینها خیلی رند هستند ، توبه می کنند به قول خودشان و می دانند که همه می روند ) ریشه را به دست نمی دهند . قربان ما این ریشه را نخشکاندیم ، ریشه سرمایه داری است .
اینها در جنگل از لحاظ مالی ، نظامی ، فکری و غذایی تدارک می شدند . اینها با اجازه و کمک کی آمدند به شهر ؟ همه آنها را ما ریشه یابی کرده ایم و می شناسیم ، این آقایان آمدند ، شب را خوابیدند ، اطاق ها داشتند ، جاها داشتند . ما در یک اطاق پشت یک بام ، 13 مفسد را یکجا گرفتیم . صاحب خانه الان در آمل زندان است ، می گوید من در خانه نبودم ، بچه ام مریض بود ، بردم بیمارستان .
5 _ 4 سال حبس می گیرد و بعد عفو می خورد و در آینده نزدیکی می آید بیرون . اینها در آنجا تدارک می شدند . این درست که چادر داشتند ، زاغه ها غذا و مهمات داشتند ، ولی گوشت شان را آنها می دادند ؛ حتی غذای شان را بعضی وقت ها از تهران می آوردند . خوب منطقه وسیع بود ، نمی توانستند ببینند از کجا می رود .
نیروهای کاری ما هم که مستحضرید در جبهه ها هستند و اینها آمدند تا در جبهه ها ما ببازیم . چون کفر جهانی دیدند که در جبهه نمی توانند پیش ببرند ، اینها را به جنگل فرستادند ، تا 500 ، 5000 نیرو را معطل کنند و ما را درگیر کنند که از جنگ غافل بشویم ، که به لطف پروردگار این ترفند نگرفت .
ما می دانیم که اینها به وسیله گاودارها و سرمایه دارانی که همه گاوهای آنجا مال آنهاست تدارک می شوند ، کدام شان را گرفتند ؟ الان شنیدم بچه های بعضی از آنها را گرفتند . همه ما مدرکی نداریم که بگوییم تو به این دلیل مجرم هستی ، ولی شهر ، آنها را می شناسد ، اینها در دوره طاغوت خیلی مقام داشتند و درآمدشان زیاد بود . الان همه اینها قطع شده . خوب ، اینها بیکار که نمی نشینند ، مرموزانه کار می کنند . در آینده نزدیکی بعضی هایشان بیرون می آیند و سوار ماشین آخرین سیستم می شوند .
من از این پدران پیر شهید داده شرمم می آید . تازه وضع من از همه اینها بهتر است . چکاره ام ؟ تقریباً منشی یک دفترخانه ، 25 سال است که کار می کنم ، یک خانه دارم که آن هم در رهن بانک مسکن آمل است . همه این پدران آزادمردند ، توی اینها الان پدرانی هستند که وضع مادی شان خوب نیست .
خدا شاهد است مسئول بنیاد شهید می آید می گوید : " بیایید بگیرید ." می گویند : " کمک برای چه ؟ مگر فرزند داده ایم برای کمک ؟ " خود من ده شاهی کمک مادی نگرفتم . پسرم فنی بود ؛ توی رشته صنعتی بود . کار برایش گرفتم با 5000 تومن ، رفت پاسدار شد با 1800 تومن . پولش را هم در راه خدا می داد و سرش را هم در این راه داد .
اینها می گویند که ما پاسداران را زدیم . شما کجا پاسدار را کشتی ؟ شما با کمال ناجوانمردی ، شبانه جلوی بچه های ما را با لباس پاسداری گرفتید و گفتید که ما پاسداریم و پیاده شان کردید و به قول خودتان اعدام انقلابی کردید . پاسداران ما شما را نابود کردند . شما در روز حادثه چوپان زاده ای را که چوپان مردم بود و با چرخ دستی بیسکویت می فروخت زدید . پیرمرد چاه کن مشهدی را شهید کردید .
فرصت نیست که اسم شهدا را بخوانم . توی آنها قاضی بزرگواری بود به نام آقای قریشی که با خانمش توی ماشین در حال حرکت بود ، یک وقت خانم دید که ماشین منحرف شده و سر شوهرش افتاده پایین .
یک لیسانس محترم دیگر که کارمند بانک بود ، این همه سر و صداها را به هیچ گرفت و صبح رفت تا به کار و زندگیش برسد ؛ ناجوانمردانه او را شهید کردند . شما اینها را شهید کردید . کارگران توی انجمن های اسلامی مظلومانه تا صبح کشیک می دادند ، تا پدران آن مفت خوران شب خرناس بکشند ؛ صبح مشغول توطئه شان بشوند .
بعضی از خانواده شهدا اسامی اشخاص را دارند ؛ سرنخ هایی دارند . جناب حاکم شرع آمل مرد محترمی هستند . مشغول کار هستند ، منتها این ضد انقلاب ها این قدر مسائل فرعی خلق می کنند که ایشان با درگیر شدن در آن مسائل ، مسائل اصلی را فراموش می کنند . پیام 8 ماده ای امام هم مورد سوء استفاده یک عده ای قرار گرفت . نتیجتاً آنها هم فعلاً یک مقدار (نمی گویم خدای نکرده تعلل) آن قاطعیتی را که ما انتظار داریم به خرج نمی دهند .
ما انتظار بیجا نداریم . خدا شاهد است حتی حاضر نیستیم که اصلاً اینها کشته بشوند ، که مثلاً درد ما دوا بشود . درد ما این نیست که بچه های ما شهید شده اند ؛ درد ما این است که چرا اینها آدم نشده اند ؟
چطور این عینیت جامعه را دریافت نکرده اند ؟ اگر کمونیست هستند ، لهستان و افغانستان برایشان بهترین پند است . اینها در بحث می گویند در افغانستان حکومت خلقی است و دارند با فئودال ها می جنگند . می گویم اگر فئودال ها را می خواهی سرکوب کنی ، چرا دهات را بمباران می کنی ؟ کشاورز آنها چرا فرار کرده آمده اینجا ؟ آنها که به او زمین مجانی می دهند ! ثانیاً آیا دو سه میلیون فئودالند ؟
نمی خواهند بپذیرند دروغ می گویند ، کمونیست کدام است ؟ البته ما کمونیست را نفی می کنیم ، پلیدند ، کثیفند ، ولی اینها اکثرشان کمونیست نیستند ؛ اکثرشان در سیای آمریکا تربیت شده اند و آمده اند اینجا ، نسل جوان های ما را زدند . ما وقتی این چهره ها را در آمل می بینیم رنج می بریم ؛ البته حاضر نیستیم یک نفر بی گناه مورد تهمت قرار بگیرد .
در مورد تعداد شهدا اینجا اظهار شد که 40 تن شهید شدند ، درست است . روز حادثه و آن شب ، بیشتر پاسدارها و بسیجی های ما را شبانه ناجوانمردانه شهید کردند . در روز حادثه عابر را می زدند . من عیادت بچه ای رفتم که تنها فرزند پدرش بود ؛ روستایی 14 ساله ای بود . می گفت : " مرا با آر.پی.جی زدند ، سه جای شکمم سوراخ شد و خون سرازیر شد ، مرا با وانت به نوشهر بردند ، حدود 12 تا خون تزریق کردند و الان هر قدر غذا می خورم ، بر می گردانم . " اینها این قبیل افراد را زدند .
تعداد شهدا بیش از 40 نفر است . اینها در روزهای اول جلوی ماشین ها را می گرفتند ، روحانی پیرمرد بزرگواری را که با زن و بچه اش ، داشت می رفت گرفتند ، راه را بند آوردند و اعدام انقلابی ! کردند . وقتی عمامه خونین این روحانی را به آمل آوردند ، محشری شد . ما هر چه می کشیم از دست این گردن کلفت ها ، سرمایه دارها و نقشه کش های کل می کشیم و الا اینها هر چه بروند ، اگر ریشه برقرار باشد ، باز جوانه می زند ، بالا می آید .
در مورد " 6 بهمن " که می گویند به خاطر این نیامدم ، دروغ می گویند . من الان یادم آمد که در ششم بهمن 59 ، اینها یا گروهک های دیگر ، حادثه دیگری آفریده بودند . اینها روی مناسبتی ششم بهمن را انتخاب کرده بودند . این که می گویند آبان آمدیم و درگیر شدیم و برگشتیم ، دروغ می گویند . برای این که آن مینی بوسی را که می گویند دو سه نفر از افرادشان از محمودآباد ، توی راه گرفتند که ما را ببرید توی جنگل ، یکی از بچه را دیدند و درگیر شدند و نتوانستند بیایند آمل !
و آمل ! چرا آمل آمدند ! آمل ویژگی خاصی دارد ، که هیچ شهری در ایران ندارد . طوایف مختلف در آمل هستند که همدیگر را می شناسند و چشم هم چشمی دارند و برای این که مال بیشتر جمع کنند ، به طریق های مختلف غیر شرعی عمل می کردند . از آن نیت ها ، از آن حرام خوری ها ، نطفه هایی بروز کردند که از اول انقلاب تا الان در مسیر غلطند و اینها بی مأخذ آمل را انتخاب نکردند ؛ اصلاً علامت و علائم داشتند . درد ما این است که اینهایی که الان در زندان هستند و محاکمه می شوند ، به عناوین مختلف رها می شوند .
ما را دریابید ! آنها در نروند ! تعداد زیادی هم از اینها در آمل پنهانند و این آقایان می دانند و نمی گویند . شاید بچه های آمل هم توی همین ها باشند . سپرغمی اسم معروفی است . و اسلحه هایی هم که می گویند 70 تا بود ، خیلی از آنها هنوز پنهان است .
مسائل دیگری هم هست ، منتها مسئله کلی ما این است که ریشه یابی بشود که عده ای از گاوداری های عمده را که در آمل هستند و سالم هم هستند ، گرفتند ، اما بعد ول کردند و اینها ، آنها را لو ندادند . اینها بی خود به آمل نیامدند . اما اینها آن آملی هایی را که به این افراد ، چراغ سبز نشان دادند و آوردند ، لو ندادند . محبتی بفرمایید به اینها رسیدگی کنند و یا شما رسیدگی فرمایید .
نکته دیگر این که ، همه ما به شما حق می دهیم که یک باغبان برای سالم نگه داشتن یک درخت ، یعنی برای به بار نشستن یک درخت ، یک مقدار برنامه هایی را پیاده کند . وقتی باغبان متوجه می شود که روی این درخت ، حیوانات زیادی از قبیل شته ، کنه و میکروب نشسته اند ، اینها را سم پاشی می کند . اگر کسی بگوید که چرا سم پاشی می کنی ؟ اینها حیوانند ، جاندارند ، وجود دارند. می گوید بله ! ولی وجودشان در مقابل وجود میوه اصلاً ناچیز است ؛ تا اینها سم پاشی نشوند ، درخت به ثمر نمی نشیند .
این پیکر انقلاب ما مثل شجری است که بایست استوار بشود و این میکروب ها و میکروب های دیگر بایست گندزدایی بشوند . مبادا اینهایی که در رابطه با جنگلند ، صرفاً به خاطر اینکه رفتند 20 تا سیگار خریدند ، از دست شما در بروند ؛ اینها فردا می آیند دهن کجی می کنند به ما .
این دست مرا ملاحظه می فرمایید ، این دست عملی انجام می دهد . نبایستی گفت این انگشت کوچک کمتر کار کرد و این انگشت بزرگتر چون قوی تر است ، بیشتر کار کرد . نه ! متحداً این کار را انجام دادند .
اگر اینها در جنگل تدارک نمی شدند ، چطور می توانستند 4 ماه آنجا بمانند . ما زن هایی را در همین آمل می شناسیم که الان تو خانه شان هستند ، ولی 4 ماه ، 4 ماه نبودند ، کسی نمی تواند تلنگر به اینها بزند . چرا ؟ امیدوارم که خدای متعال شما را و ما را در راه هدف مقدس مان مؤید و موفق بدارد ، فاتحه مع الصلوات .
( فاتحه و صلوات حاضران )