زندگی و مبارزات شهید اسدالله لاجوردی
لاجوردی در عمل به تکلیف و به درخواست شهید بهشتی به دادستانی انقلاب آمده بود ، چون مرحوم بهشتی عقیده داشت او به دلیل محکومیت های متوالی ، روح زندان را می شناسد و با رنج و محرومیت های آنان آشناست . |
« فصل سوم »
واگذاری مسئولیت دادستانی
• چرا لاجوردی باید می رفت ؟
لاجوردی در عمل به تکلیف و به درخواست شهید بهشتی به دادستانی انقلاب آمده بود ، چون مرحوم بهشتی عقیده داشت او به دلیل محکومیت های متوالی ، روح زندان را می شناسد و با رنج و محرومیت های آنان آشناست .
از طرفی لاجوردی بهتر از هر کسی جریان نفاق را می شناخت ، نفاقی که شهید بهشتی می دانست مشکل آینده ی انقلاب خواهد بود و برای براندازی نظام جمهوری اسلامی از هیچ اقدامی فرو گذار نخواهد بود .
پس از قرار گرفتن در این مسند ، لاجوردی به صف خدمتگزاران انقلاب پیوست و بی آن که کمترین اجری را انتظار داشته باشد ، سخت ترین مسئولیت ها را پذیرفت . او تابع محض ولایت فقیه بود و اوامر امام را صادقانه و در عین وفاداری انجام می داد . امام نیز عنایت خاصی به او داشت ، چنان که فرموده بود : " لاجوردی امنیت تهران است ." (1)
فرزند امام ، مرحوم سید احمد خمینی و اغلب بزرگان و روحانیت مبارز نیز طرفدار لاجوردی و مدافع شیوه ی عملکرد او بودند ، اما جریان هایی هم وجود داشتند که لاجوردی را نمی خواستند و با اعمال ایشان موافق نبودند .
وجود این مخالفت ها چندان هم دور از انتظار نبود ، لاجوردی روحیات و منش های خاص خود را داشت و چه بسا این رفتارها با ذائقه و سلیقه ی برخی منطبق نبود . او در مقام دادستان انقلاب اسلامی ، معتقد بود که قوه ی قضائیه باید سالم ترین ، پاک ترین و منضبط ترین ارگان مملکت باشد ، زیرا جایی که مسائل قضایی در آن بررسی می شود ، باید الگوی همه ی نهادهای دیگر قرار گیرد . (2)
همچنین به انضباط و وقت شناسی در کارها نیز اهمیت می داد . از نظر او تأخیر حتی یک نفر می توانست تمام دستگاه قضایی را معطل کند و به جمهوری اسلامی لطمه بزند . در بیت المال بسیار سخت می گرفت و اجازه نمی داد ریالی از درآمد دولت در ارگان زیر نظرش حیف و میل شود .
به علاوه همگان متفق القول اند که لاجوردی ساده ترین و کم هزینه ترین مسئول نظام بود و همیشه سعی می کرد کمترین هزینه را برای نظام داشته باشد . او در حالی که بیشترین خدمت را به جمهوری اسلامی ارائه می کرد ، هیچگاه بار سنگینی برای دولت به وجود نمی آورد .
یکی از بارزترین شاخصه های لاجوردی این بود که با هیچ کس تعارف نداشت . او در کار خود بسیار مصمم و سازش ناپذیر عمل می کرد (3) و در این راه حتی به پیوندهای خانوادگی و توصیه های احتمالی مسئولان هم اعتنایی نداشت .
برای مثال ، در جریان دستگیری وحید لاهوتی ، فرزند آیت الله لاهوتی ، از روحانیان مبارز و طراز اول و از خویشاوندان آقای هاشمی رفسنجانی ، لاجوردی بدون اعتنا به نگرانی ها و توصیه ها ، همانند یک منافق معمولی با او برخورد کرد و اجازه نداد ارتباطات خانوادگی یک منافق با مسئولان نظام جمهوری اسلامی مانع از سیر طبیعی بازجویی ، تحقیق و اجرای عدالت شود . (4)
اما مهمترین اختلاف نظر لاجوردی با سایر مسئولان ، بر سر قضیه ی آزادی منافقین بود . لاجوردی عقیده داشت تا زمانی که کشور در حال جنگ با عراق است ، نباید منافقین را رها کنیم . او می گفت باید منافقین تا زمانی که نظام و حکومت شرایط تثبیت شده ای پیدا نکرده است ، در زندان بمانند ، ضمن این که برنامه ها و آموزش هایی برای آنان در نظر گرفته شده بود ، ولی شورای عالی قضایی عقیده داشت دادستانی می بایست شیوه های ملایم تری را در پیش بگیرد .
این شورا برنامه های شهید لاجوردی را در بازسازی زندانیان قبول نداشت و از طرف دیگر ، برای آزاد کردن بعضی از منافقین که ادعا می کردند توبه نموده اند ، به لاجوردی فشار می آورد . (5) اما لاجوردی با سابقه ای که در تواب کردن منافقین داشت معتقد بود توبه ی بسیاری از آنها حقیقی و واقعی نیست و تنها برای نیل به آزادی به این تاکتیک دست زده اند .
او پیش بینی می کرد که آزادی این اشخاص پیوستن مجدد آنها به سازمان را در پی خواهد داشت و فاجعه آمیز خواهد بود . همان طور که چند سال بعد وقوع عملیات مرصاد صحت گفتار او را ثابت کرد . لاجوردی نگرانی خود را از چنین روزی که بر دستگاه قضایی حاکم گشته بود ، طی نامه ای به حضور امام اظهار داشت (6) اما سیر حوادث مسیر دیگری را در زندگی او گشود .
• نقش شورای عالی قضایی
حاج محمد علی امانی (معاون سیاسی لاجوردی و فرزند مرحوم حاج سعید امانی و کسی که دریافت حکم از دست لاجوردی را از افتخارات زندگی خود می داند) درباره ی موانعی که برای ادامه ی کار بر سر راه دادستانی قرار داشت ، می گوید :
" استدلالی که برای کنار گذاشتن شهید لاجوردی مطرح کردند ، این بود که کارهای ایشان به مصلحت نظام نیست ." (7)
چنین دیدگاهی بیش از همه مختص شورای عالی قضایی بود . در آن زمان آیت الله موسوی اردبیلی در رأس شورای عالی قضایی قرار داشت و آیت الله صانعی دادستان انقلاب بود . این آقایان با آقای منتظری ارتباط داشتند و بیت آقای منتظری مرکز تماس حملات و هجمه ها به لاجوردی بود . مهدی و هادی هاشمی ، داماد آقای منتظری نیز از طراحان اصلی این توطئه محسوب می شدند .
حاج احمد قدیریان در این باره روایت می کند :
" ما با اعضای دادستانی به دیدار آقای منتظری که آن موقع قائم مقام رهبری بودند ، رفتیم . به منزل ایشان وارد شدیم ، هادی هاشمی ، برادر مهدی هاشمی معدوم آنجا نشسته بود ... ایشان بدون مقدمه شروع کرد به حمله کردن به همه ی بچه ها و حمله اش هم به نحوی بود که حالت هجمه و بعضاً اهانت داشت . این بزرگوار (شهید لاجوردی) هیچ چیز نگفت ... بعضی از دوستان اشاره می کردند که یک بحثی بشود ، اما ایشان اجازه نداد ." (8)
طبیعی بود که قاطعیت لاجوردی در امور قضایی ، نمی توانست مورد پسند چنین اشخاص و جریان هایی واقع شود و بالطبع آقای منتظری بر قوه ی قضائیه فشار می آورد . قوه ی قضائیه هم به تناوب لاجوردی را احضار می کرد و به او هشدار می داد که باید رویه ی ملایم تری را در پیش گیرد . همچنین شورای عالی قضایی برنامه های لاجوردی را در باز سازی زندانیان قبول داشت و لاجوردی را برای آزاد کردن زندانیان گروهکی تحت فشار قرار می داد .
مقارن با همین زمان است که یک روز لاجوردی در حضور امام ناراحتی خود را از روند حاکم بر دستگاه قضایی چنین بیان می کند :
" حرکت رو به رشد منافقین و سکوت در برابر آنها مثل این می ماند که گوشت های بدنم را با انبر تکه تکه می کنند . هر چه شما بگویید انجام می دهم ، بگویید سکوت کنم ، سکوت می کنم و بگویید بروم ، می روم ." و امام (ره) فرموده بودند : " اجداد پاک شما در صیانت از اسلام متحمل خیلی فشارها شدند و سکوت کردند ." (9)
در مقطعی که هیچ کس به طور صریح و شفاف از اقدامات لاجوردی حمایت نمی کرد ، مخالفان او در پشت شورای عالی قضایی صف کشیده بودند . بعضی از اعضای شورا هم اگر چه مخالفتی نمی کردند ، اما در طرفداری از لاجرودی هم عکس العملی نشان نمی دادند .
گروه های منافقین و هواداران نهضت آزادی همگی مخالف حضور لاجوردی در مسند دادستانی بودند، جریاناتی هم که مشی لاجوردی را با خود سازگار نمی دیدند از به سر آمدن روزگار خشونت و تساهل گرایی دم می زدند تا به این طریق او را از صحنه خارج کنند .(10)
لیبرال ها و باند مهدی هاشمی نیز که بیت آقای منتظری را در اختیار خود گرفته بودند با به زیر سلطه در آوردن قائم مقام رهبری ، ترتیبی داده بودند که همه ی انتخاب ها به جای آن که در جهت نظام و مردم باشد ، در مسیر حفظ منافع خطی و جناحی آنان قرار گیرد .
بنابراین پس از چندی کشاکش ، رئیس شورای عالی قضایی و دادستانی ، یعنی آقایان موسوی اردبیلی و شیخ یوسف صانعی هر دو بر سر این مسئله به توافق رسیدند که لاجوردی باید کنار برود .
پی نوشت:
1. آرشیو مجمع فرهنگی شهید بهشتی ، مصاحبه با شهید گیلانی
2. سخنرانی شهید لاجوردی در جمع پرسنل زندان اوین ، 8/5/1361
3. گفتگو با مهندس سید اسدالله لاجوردی ، ویژه نامه ی روزنامه ی حمایت ، ص 15
4. میثم رشیدی مهرآبادی ، پیشین ، ص 51
5. گفتگو با حاج محمد علی امانی ، معاون سیاسی لاجوردی ، ویژه نامه ی روزنامه ی حمایت ، 1/6/1378 ، ص 6
6. سند شماره ی 28 از مجموعه ی حاضر
7.سند شماره ی 28 از مجموعه ی حاضر
8. گفتگو با حاج احمد قدیریان ، معاون شهید لاجوردی در دادستانی مرکز ، ویژه نامه ی روزنامه ی حمایت ، 1/6/1378 ، ص 9
9. به نقل از حاج محمد علی امانی ، ویژه نامه ی روزنامه ی حمایت ، ص 5
10. گفتگو با اسدالله بادامچیان ، ویژه نامه ی روزنامه ی حمایت ، 1/6/1378 ، ص 28
اسدالله لاجوردی (14)