شهيد هاشمي نژاد و حوادث دي ماه مشهد ...

درود بر ملت مظلوم ايران ، رحمت خداي متعال بر مردم شجاع و آگاه كه براي احقاق حق خود قيام نموده و تا پاي جان و مال ايستاده ، سلام بر اهالي محترم مشهد مقدس و قزوين و كرمانشاه و سراسر ايران كه در اين روزها با مصيبت هاي گوناگون و وحشيگري هاي دژخيمان شاه و دولت ياغي نظامي و حكومت سفاك روبرو شده و...

Hasheminejad003

•مقدمه

پس از هفدهم شهريور و بالا گرفتن خشونت هاي رژيم عليه انقلاب ، شهر مشهد نيز شاهد حوادث خونين مكرري بود ، علي الخصوص دي ماه در مشهد مقدس ، يادآور شهادت شهداي بسياري است كه خون خود را در راه آزادي وطن اهدا نمودند . در اغلب اين حوادث نقش شهيد هاشمي نژاد در كنار ديگر روحانيون پيشرو مشهد در ساماندهي و اداره راهپيمايي ها و اعتصابات بسيار برجسته است .

آغاز اين رويه از دوشنبه 27 آذر ماه 1357 بود كه جمع كثيري از طبقات مختلف مردم مشهد به مناسبت هفتم شهداي شهرهاي اصفهان ، نجف آباد ، يزد ، كاشان و ... در مقابل منازل حضرات آيات قمي و شيرازي گرد آمده و به سوي بيمارستان شاهرضا (امام رضا) حركت مي كنند تا از آنجا جنازه شهيد منفرد را كه در جريان حمله به بيمارستان كشته شده بود ،‌ تشييع كنند .

در حادثه مذبور ، 17 نفر نيز كه بيشتر از بخش اطفال بودند مجروح شده بودند . جمعيت جنازه را به بهشت رضا مي برند و در بين راه يكي از روحانيون خطاب به انبوه سربازاني كه در كاميون ها و تانكرهاي ارتشي مستقر بودند مي گويد :

" برادر سرباز ! اين خواهر توست و اين برادر تو ، تو هم برادر مايي ، نبايد اجازه بدهي كه مزدوران پهلوي براي چند روزي بيشتر چاپيدن ، تو را آلت دست قرار دهند ، اين گلوله تو از پول ملت است ، كفشت ، كلاهت و غذايت از پول ملت تهيه شده ، هنوز هم دير نشده ، فكر كنيد و به روي مردم آتش نگشاييد ."

بعدازظهر اول دي ماه در چند نقطه شهر تظاهراتي انجام مي شود ، مركز اين تظاهرات بين چهارراه نادري و ميدان امام خميني (مجسمه) بوده و به درگيري با مأمورين انتظامي كشيده مي شود . طبق گزارشات رسيده حدود 10 الي 20 نفر كشته و 80 نفر مجروح مي شوند .

اين روند بدون درنگ توسط روحانيون پيشتاز مشهد ساماندهي مي شود و دوم دي ماه از ساعت 5/2 بعدازظهر ، مردم از مقابل منزل آيت الله شيرازي تظاهرات و راهپيمايي را آغاز مي كنند . مأمورين انتظامي براي متفرق كردن مردم مبادرت به تيراندازي هوايي مي كنند ، اما تظاهر كنندگان متفرق نمي شوند و مأمورين درخيابان نادري از پشت جمعيت را هدف گلوله قرار مي دهند كه در نتيجه آن 12 نفر كشته و 70 نفر زخمي مي شوند .

سوم دي ماه صبح زود ، جمعيت كثيري از منزل آقايان قمي و شيرازي و ساير نقاط شهر به سوي بيمارستان امام رضا (ع) (شاهرضاي سابق) حركت مي كنند . جمعيت ساعت 5/10 به بيمارستان مي رسند و در آنجا اسامي شهداء و مجروحين روز جمعه خوانده مي شود و بعد از سخنراني شهيد هاشمي نژاد ، جنازه 8 نفر از شهدا تشييع مي گردد .

پس از اين ماجرا علماي مشهد ،‌ حكم مهدور الدم بودن سرلشكر مير هادي فرماندار نظامي شهر را صادر مي نمايند و متعاقب تهديد آنها ، فرماندار تعويض گرديده ، شخص تازه اي به نام يزدجردي فرماندار نظامي مي شود .

روز سه شنبه پنج دي ماه 1357 زندانيان كليه بندهاي سياسي و عادي زندان مدرن ، مشهد با دادن شعارهاي " درود بر خميني ، الله اكبر ، خميني رهبر ، مرگ بر شاه و ..." شورش خود را آغاز مي كنند و قسمت هايي از شركت تعاوني ، تأسيسات برق و شوفاژ و ماشين هاي زندان را به آتش مي كشند ؛

و پس از تصرف زندان و گروگان گرفتن 12 نفر كوشش مي كنند ديوارها را سوراخ و فرار كنند . آنها اشياء قابل اشتعال خود را مقابل در آهني زندان آتش مي زنند تا قفل آن را ذوب نمايند ، اما از برج نگهباني به آنها حمله مي شود و 5 نفر كشته و 12 نفر مجروح مي گردند .

مأمورين براي فيصله دادن به شورش دست به دامن علما مي شوند و پس از مدتي پسر آقاي شيرازي با چند نفر ديگر براي مذاكره با زندانيان به زندان مي روند و از مسئولين قول آزادي 83 نفر را مي گيرند .

در اين زندان حدود 2000 نفر زنداني وجود داشت . در مرحله اول 50 نفر از زندانيان آزاد شدند ، ولي به واسطه تظاهرات ، 17 نفر خردسال و 7 نفر از زندانيان سياسي قديمي و 108 نفر زنداني عادي آزاد مي گردند .

روز بعد مجدداً آيت الله مرعشي ، پسر آيت الله شيرازي ،‌ پسر آيت الله قمي و آيت الله نوغاني و همچنين نمايندگان حقوق بشر و دادستان مشهد به زندان مي روند . زندانيان به دادستان و رئيس شهرباني (سرهنگ فرزين) اجازه صحبت نمي دهند و اعلام مي كنند تنها به رو حانيون اعتماد دارند .

بعد از اين جريان آيت الله مرعشي براي زندانيان شروع به صحبت مي كنند ، در اين هنگام تيراندازي هوايي صورت مي گيرد و آيت الله مرعشي عصباني شده ، صحبت خود را قطع مي كند و متعاقب آن سرهنگ فرزين به مأمورين دستور مي دهند با اسلحه به سراغ زندانيان بروند و قضيه را با مسلسل خاتمه دهند .

در حالي كه قبلاً نمايندگان حقوق بشر زندان را ترك كرده بودند ، روحانيون به خاطر اين عمل و همچنين عدم آزادي 83 نفر ، تصميم مي گيرند زندان را ترك كنند ، ولي سرهنگ فرزين سخت به دست و پا مي افتد و مانع رفتن آقايان مي شود .

ساعت 13 همان روز در نهايت زندانيان از ميان خود نمايندگاني از 5 بند را براي مذاكره مي فرستند و تا ساعت 8 شب با روحانيون و دادستان مذاكره مي كنند . از طرفي در محل سه راهي خارج زندان حدود 10 هزار نفر از مردم كه با حدود 2000 ماشين آمده بودند ، از ساعت 5/2 بعدازظهر تا 5/9 شب تظاهرات مي كنند .

در اين موقع روحانيون و دادستان و اعضاي حقوق بشر براي مذاكره به استانداري مي روند و رئيس دادگستري بعد از تماس با يكي از مقامات دولت ، از قول او مي گويد : " شاه با آزادي 13 نفر كه 7 نفر آنها به حبس ابد محكومند ، موافقت كرده است و مي گويد در خصوص يك گروه 10 نفره و يك گروه 15 نفره و يك گروه 32 نفره تظاهر كننده اقدام خواهيم كرد ."

در ساعت 11 شب آيت الله مرعشي جريان مذاكرات را به اطلاع مردمي كه در سه راه زندان تجمع كرده بودند مي رساند و مي گويد متفرق شويد و 8 صبح فردا مجدداً اجتماع كنيد .

 

Hasheminejad6

در پيامي كه از امام در اين روز به دست مردم مي رسد ، حضرت امام در ابتدا با تذكر اين كه " ماه محرم براي مذهب تشيع ماهي است كه پيروزي در متن فداكاري و خون به دست آمده است " . يادي از شهداي مشهد كرده و مي فرمايند :

" پس از آن كه شاه خود را رفتني دانست ، دست جنايتكار خود را از آستين درآورد و كشتارهاي پي در پي جمعه سياه بعد از آغاز كرد و خود را در تمام جوامع رسوا نمود و اخيراً در مشهد مقدس جنايتكاري ها را به حد اعلا رساند و ما را بر آن داشت كه روز 29 ماه محرم (برابر با 9 دي ماه 1357) را عزاي عمومي اعلام كنيم ، براي سالگرد كشتار بي رحمانه قم و چهلم كشتار در صحن مطهر مشهد مقدس و نيز هفته كشتار مشهد مقدس و نيز كشتار شهرستان هاي ديگر . با كمال تأسف در اين سال تمام وقت ما صرف فاتحه و عزاي ملي شد و در صورت بقاي شاه در مقام مغصوب وضع همين است ."

امام در ادامه به رخدادهاي اخير مشهد اشاره و تأكيد مي فرمايند : " اينجانب پس از تشكر از اهالي محترم خراسان ، خصوصاً علماي اعلام و حجج اسلام و دكترهاي محترم و ساير گروه ها و طبقات ، پشتيباني خود را از اين اعتصاب شريف اعلام مي نمايم و اعمال وحشيانه دولت نظامي غير قانوني و حكومت نظامي غاصب را محكوم مي نمايم و از ادامه ديكتاتوري و غصب مقام آنان را تحذير مي كنم ."

با پيام امام در ششم دي ماه ، اعتصابات دامنه بيشتري به خود گرفته و روز بعد شهر به خاطر همدردي با زندانيان به كلي تعطيل مي شود . آن شب زندانيان پوشاك ،‌ پتو و نان نداشتند و گرسته خوابيدند . جالب آن كه در اين هياهو زندانيان عادي اعلام كرده بودند " كه ما هم سياسي هستيم و به ما عادي نگوييد . نهضت ما حسيني است ، رهبر ما خميني است."

در ادامه اين كشمش ها ، روز نهم دي ماه يك راهپيمايي ميليوني در مشهد با مديريت شهيد هاشمي نژاد و برخي ديگر از علما آغاز مي گردد و شايعه غلطي در بين مردم پيچيده مي شود كه ارتش به مردم پيوسته است . اين شايعه موجب اعتماد مردم به ارتش مي گردد كه به كشتار مردم مي انجامد .

يكي از انقلابيون مشهد خاطرات خود از روز نهم دي ماه را اينگونه ثبت كرده است : " امروز مردم اين شهر و روستاهاي اطراف راهپيمايي عظيم يك ميليوني خود را از منزل آقايان علما آغاز كردند و از طريق فلكه آب ، خيابان تهران و خيابان بهار به استانداري رسيدند . هنگامي كه جمعيت غرق احساس و شعار بود ،‌جواني به بالاي تانك مي رود تا صورت سربازي را ببوسد ، اما تيري به شكم او مي خورد و شهيد مي شود .

سربازاني كه شاهد اين صحنه بودند به شدت منقلب مي شوند و با اسلحه به مردم مي پيوندند . در اين موقع فرمانده آنان به نام سرهنگ كمالي شروع به تيراندازي مي كند ، اما از ميان مردم او را به مسلسل مي بندند و ماشينش را به آتش مي كشند . استواري كه همراه او بود مبادرت به تيراندازي مي كند ، ولي با مقابله مردم پا به فرار مي گذارد و پس از طي مسافتي دستگير مي شود . در اين زد و خوردها لااقل 8 نفر كشته و 50 نفر زخمي مي شوند .

متعاقب اين جريان يك گردان سرباز كمكي به محل مي رسد ، ولي به خاطر راه بندان و حمله مردم ناگزير به عقب نشيني مي گردد . مردم خشمگين و عصباني تانكي را كه سرنشينانش آن را تخليه كرده بودند به آتش مي كشند و تانك ديگري كه از مهلكه مي گريخت ، سه زن و يك بچه خردسال را زير مي گيرد و مي كشد و بالاخره به آتش كشيده مي شود .

در خيابان احمدآباد مردم به انجمن ايران و آمريكا و منزل چند مستشار آمريكايي حمله مي كنند و چون منازل اجاره اي بوده است ،‌ اثاثيه آن را بيرون ريخته و آتش مي زنند . در جريان اين حادثه دژبان هاي نگهبان به طرف مردم شليك مي كنند و در نتيجه يك نفر كشته و 17 نفر مجروح مي شوند ، پس از تمام شدن فشنگ ها مردم هر چهار دژبان را دستگير مي كنند .

در اين ميان ديگر مظاهر رژيم شاه و آمريكا همچون اداره آگاهي ، ساختمان پپسي كولا و ... توسط افراد ناشناسي به آتش كشيده مي شود . مردم به فروشگاه ارتش حمله مي كنند و تمام اجناس آن را به بيمارستان امام رضا (شاهرضاي سابق) مي برند و مي گويند اين اجناس متعلق به مردم محروم و مستضعف است و كساني كه مردم را به گلوله مي بندند حق استفاده از آن را ندارند .

زندان زنان واقع در خيابان شاهرخ مورد حمله مردم قرار مي گيرد و با انفجار درب آن كليه زندانيان زن آزاد مي شوند . تعداد زيادي از افراد شناخته شده كه به روي مردم آتش گشوده بودند دستگير مي شند و سه نفر از مأمورين مؤثر ساواك در ساعت 3 بعدازظهر در ميدان شهدا با چوبه دار اعدام مي شوند .

كلانتري 3 و 5 مورد حمله مردم قرار مي گيرد و قسمتي از سلاح هاي آن مصادره مي گردد . از ساعت 2 بعدازظهر نيروهاي ارتشي از شهر عقب نشيني مي كنند و از داخل پادگان ها صداي مهيب انفجار و تيراندازي زياد شينده مي شود كه نمودار متزلزل شدن روحيه نيروهاي ارتشي است . در برخوردهاي اين روز حداقل 40 نفر كشته شدند .

شب يك شنبه عزيزي استاندار خراسان و اويسي به برخي از روحانيون كه در جامعه روحانيت خراسان نبوده اند ، تلفن نموده و براي ظاهر سازي از جنايات سبعانه و وحشيانه مزدورانشان در روز شنبه اظهار تأسف مي نمايند . با وجود اين مردم يك شنبه 10 دي ماه نيز در خيابان ها اجتماع و تظاهرات مي نمايند .

نيروهاي ارتشي هم بدون هيچگونه اخطار و مقدمه اي از پشت بام يك ساختمان در چهارراه نادري و از روي تانك ها به مردم شليك مي كنند و نفربرهاي ارتشي در چندين نقطه به صفوف نان و نفت يورش مي برند و مردم بي گناه را به مسلسل مي بندند .

تعداد شهدا و مجروحين اين روز هيچگاه به صورت دقيق مشخص نگرديد و با آن كه ارتش اكثر جنازه ها را جمع آوري كرده بود ، با اين حال 75 جسد و بيش از 400 زخمي به دست مردم افتاد . با اين حال در دفتر خاطرات يكي از مبارزين در پايان دهم دي ماه آمده است : روحيه مردم بسيار عالي است و مشغول معالجه و رسيدگي به مجروحين هستند .

در طول اين لحظات سرنوشت ساز كه احساسات انقلابي مردم با جنايات سفاكان شاه و خيانت نفوذيان در هم آميخته بود ، يكي از دشوارترين كارهاي جامعه روحانيت خراسان اعمال مديريت بر اين حوادث بود تا از يك سو انقلاب با شور انقلابي مردم با سرعت بيشتري به پيش رود و از سوي ديگر تا حد امكان از به شهادت رسيدن مردم جلوگيري گردد و نيز از برخي اعمال نفوذها كه به دنبال انحراف جريان مبارزات بود ، پيشگيري گردد .

اين در حالي بود كه از سوي رژيم چهره هاي شاخص انقلابي مشهد همچون شهيد هاشمي نژاد به عنوان اداره كنندگان اين حوادث شناخته شده بودند و رژيم به شدت به دنبال دستگيري ايشان و يا به شهادت رساندن شان بوده است .

در چنين شرايط پرخطري شهيد هاشمي نژاد در دوازدهم دي ماه 57 در يك سخنراني پرشور به مناسبت بزرگداشت شهداي نهم تا يازدهم و اعلام انزجار از كشتار بي رحمانه رژيم ستم شاهي در مشهد ، در بيان نمونه اي از ابعاد اين فاجعه كه خود از نزديك شاهد آن بوده است ، مي گويد :

" سه روز رژيم در اينجا كشتار كرد ، خون ريخت و جنايت آفريد ، افتخاري براي ما و ننگ عظيمي بريا خود به وجود آورد ... يك بچه هفت ساله كه به دهانش هفت گلوله وارد شده بود و به اين كيفيت به شهادت رسيده است ... هدف اصلي ديكتاتورها و نظامي هاي استبدادي از اعمال خشونت و فشار اين است كه بتوانند انسان ها و افراد را از اين مدار مبارزاتي خارج كنند .....

اين جنايتي كه رژيم در مشهد آفريده ، انعكاس وسيعي در سراسر جهان داشت و همان طور كه مي دانيد با كمال بي شرمي حتي داخل خانه حضرت آيت الله العظمي شيرازي تيراندازي كردند و تعدادي از افراد در كنار درب خانه به شهادت رسيدند ."

او سپس رژيم را توجه مي دهد كه اين رفتار را نمي تواند ادامه دهد ، زيرا اين معدود ارتشي هايي كه چنين رفتار كرده اند به پادگان باز مي گردند . او با اشاره به اين كه اين جنايت ها ، روحيه ملت را محكم تر مي كند مي گويد :

" چرا آنها خشونت كردند و چرا به اين خشونت هاي بي سابقه در مشهد دست زدند ؟ عامل اصلي اين كار چيست ؟ اين يك اصل كلي است ، هميشه آن كس كه خود را در آستانه مرگ ،‌ انهدام و نابودي مي بيند حداكثر خشونت و عمل وحشيانه را از خود نشان مي دهد ."

 

Hashemiejad0000

او درست اين سخنان را يك ماه قبل از بازگشت امام مطرح مي كند ، در شرايطي كه بسياري از سياستمداران ، پيروزي بر رژيم شاه را تا حد گرفتن نخست وزيري از شاه و بقاي او به عنوان شاه نه حاكم مطرح مي كردند و پيروزي بيشتري را غير قابل تصور مي دانستند ، اما هاشمي نژاد با فراست سخن از اضمحلال رژيم مي گويد و اينگونه از فردا سخن مي راند :

" هدف نهايي ما به وجود آوردن يك جمهوري كامل اسلامي روي اين ويرانه هاي نظام شاهنشاهي و نظام طاغوتي كشور است ." و اندكي بعد از اين سخنان بود كه پيش بيني او با فرار شاه رنگ واقعيت گرفت .

شهيد هاشمي نژاد در حالي كه حكومت در دست خشن ترين نخست وزير ايران در تاريخ معاصر و خود به شدت تحت تعقيب است ، چنين سخناني را مي راند ، او خود در بخشي از اين سخنراني مي گويد :

" مطلب ديگر حمله به خانه تعدادي از دوستان مان هم كه ديشب انجام شد ، البته تا كنون ويراني به بار نياورده بود ، به منزل برادر عزيزم آقاي خامنه اي البته در آنجا نبودند ، به منزل برادر ارجمندم آقاي طبسي كه درب و پنجره و شيشه را شكستند و همچنين به خانه دوست ارجمندمان جناب آقاي دكتر محمود روحاني و همچنين به منزل بنده كه نارنجك پرتاب كردند و من در خانه نبودم ، اما اراده ما به فضل خدا قاطع است ."

اما گويا او ديگر براي اين ارعاب ها اهميتي قائل نبود و در همين سخنراني بارها امام را به عنوان " رهبر عزيزمان " ياد مي كند و خبر از پيام تسليت تلفني ايشان از پاريس مي دهد . حضرت امام خميني (ره) نيز در 12 دي ماه از پاريس پيام ديگري صادر مي نمايند كه اينگونه آغاز گشته بود :

" درود بر ملت مظلوم ايران ، رحمت خداي متعال بر مردم شجاع و آگاه كه براي احقاق حق خود قيام نموده و تا پاي جان و مال ايستاده ، سلام بر اهالي محترم مشهد مقدس و قزوين و كرمانشاه و سراسر ايران كه در اين روزها با مصيبت هاي گوناگون و وحشيگري هاي دژخيمان شاه و دولت ياغي نظامي و حكومت سفاك روبرو شده و با دادن هزاران كشته و زخمي دلاورانه مقاومت كرده و مي كنند !

شاه خائن كه خود را در حال نزع مي بيند و از تشبثات و دولت هاي جنگ و آشتي مأيوس و از پشتيباني هاي غير انساني قلدرهاي بين المللي طرفي نبست ، نمي تواند باشد ف اين چند روز آخر عمر اين جنايتكار از خطرناك ترين لحظات تاريخ كشور ما است . ملت مظلوم و شريف ايران بايد در مقابل باقيمانده جنايات شاه پايداري كند تا به خواست خداوند تعالي پيروزي نهايي را به دست آورد ."

حضرت امام در ادامه با هشدار نسبت به اعمالي كه نظير جنايات وحشيانه سينما ركس ، رژيم بي شرمانه به نام ملت مرتكب مي شود ، خواستار هوشياري مردم مي گردند . امام در پايان اين پيام كمك به چنين حكومت ياغي را حرام شمرده و از اين رو پرداخت ماليات ، پول آب و برق و تلفن و ساير كمك ها به دولتي كه شاه سر كار آورد ، خيانت به ملت و مخالف با حكم خدا تبارك و تعالي معرفي مي نمايند .

از زيبايي هاي اين پيام شباهت بي نظير فرازهاي سخن شهيد هاشمي نژاد و پيام بنيانگذار كبير انقلاب است كه هر دو در يك روز بيان شده و هنوز به ديگري منعكس نگرديده بود . اين امر به خوبي بيانگر آن است كه شاگرداني همچون هاشمي نژاد به خوبي توانسته بودند خط امام را درك كرده و در عمل پياده نمايند كه نتيجه آن دستيابي به آن هدفي بود كه هاشمي نژاد در سخنراني 12 دي ماه خود در مشهد ترسيم نمود ، سقوط نظام شاهنشاهي و ايجاد جمهوري اسلامي .

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31