شهيد آيت الله قدوسي؛ زاهدي پيكارگر فرازي از سخنان رهبر معظم انقلاب دروصف شهيد:يک روحاني با صفاي خالصي بود که من گمان مي کنم مهمترين حسن ايشان که مرحوم شهيد دکتر بهشتي راهم به ايشان علاقمند کرده بود همين صداقت وصافي وصفاي اين مرد بود. شهيد قدوسي در دوازدهم مردادماه سال 1306 شمسي در شهرستان نهاوند در يك خانواده روحاني توليد يافت. پدر وي مرحوم آيت الله احمد قدوسي از علماي معروف زمان خود محسوب ميشد و به علم و تقوا شهرت داشت. شهيد قدوسي از همان دوران كودكي نبوغ و استعداد خويش را بروز
مسعود رجوی فقط به منافع خود می اندیشد حبیب الله فلاحی وقتی صحبت از گروه های آرمانی می کنیم، منظورمان گروه ها و جریاناتی است که در رابطه با مسائل جنبش از نظر بیرونی و درونی تنظیم رابطه یکسان داشته باشند. یعنی آن تئوری و اعتقاد آرمانی بدین شکل نیست که بگوئیم در رابطه با درون حزب یا جریان خودمان یک نوع تنظیم رابطه داریم. در بیرون نوع دیگر و خود را به شکل دیگری جلوه دهیم. مثلاً خیلی از احزاب انقلابی بعد از به قدرت رسیدن و یا قبل از آن تمام مناسباتش بر مبنای همان آرمان و فرهنگ تنظیم شده است، فی المثل در حزب کمونیست چین در
مجاهدین و قاچاق انسان- شاهد 50 به نام خدا من علی براتلو هستم متولد 1356 اهل تهران در سال 78 بود در نیروی انتظامی خدمت می کردم. خدمتم که تمام شد، کارت پایان خدمت را گرفتم. یکی از دوستان برادرم به نام مهدی شاهمرادی، می آید تحت عنوان این که خواهرم هزینه کرده و برایم دعوتنامه فرستاده و تو و چند نفر از دوستانم را می توانم به همراه خودم به اروپا ببرم و اینکه بعدش می رویم آنجا و هزینه ای که برای ما شده، آنجا کار می کنیم به آن نفر بر می گردانیم. با توجه به این که آن موقع شرایط من
آفتاب شهادت – قسمت دوم بی ثبات سازی نظام جمهوری اسلامی اصلی ترین هدف منافقین از حرکت تروریستی بود که در خرداد 1360 آغاز کردند . مثلث منافقین ، بنی صدر و صدام با این تصور باطل که جمهوری اسلامی به اشخاص متکی می باشد ،در صدد نابودی برجسته ترین چهره های نظام برآمدند و به این منظور ابتدا ، با انفجار حزب جمهوری اسلامی و به شهادت رساندن آیه الله بهشتی امیدوار بودند که به هدف نهایی خود که متزلزل شدن پایه های نظام بود دست پیدا کنند . رجوی که ضمناً توانسته بود بنی صدر را به آنجا برساند که
رجایی ، قربانی نماز خاطرات شهید رجایی از سازمان مجاهدین من محمد علي رجائي كه در سال 1312 در قزوين در خانوادهاي مذهبي متولد شدم. بعدها با آقاي طالقاني آشنا شدم و تقريباً هر شب جمعه را در مسجد هدايت بوديم و هر روز جمعه ايشان يك جلسه داشتند در خانيآباد، منزل يك نانوائي بود كه آنجا جلسه بود و ما هم در خدمتشان بوديم و به طور كلي در تماس با مسجد هدايت بودم و هر كجا كه مرحوم طالقاني شركت داشتند، من هم شركت ميكردم و از محضر وجودشان استفاده ميكردم و ميتوانم بگويم، حدود 27 سال از نظر مسائل مذهبي و طرز تفكر و غيره تحت
آفتاب شهادت – قسمت اول مروری بر فاجعه 8 شهریور و زمینه های آن دولت رجایی- باهنر و بحران های داخلی رجایی در یکی از بحرانی ترین و پر افت و خیزترین مقاطع تاریخ انقلاب اسلامی مأمور تشکیل کابینه شد ، بعضی از این مشکلات و بحران ها ریشه در اوایل پیروزی انقلاب و حتی قبل از آن داشت و به دولت شهید رجایی به ارث رسیده بود ، مثل : مشکلات اقتصادی ، محاصره اقتصادی ، انزوای دولت ایران در عرصه بین المللی به دلیل عدم اتکاء و وابستگی به یکی از دو قطب قدرت در جهان و مخالفت با رژیم های پادشاهی و
آدمهایی در عصر حجر من محمودرضا حافظ تقوی هستم، اهل تهران. سال 71 با یکی از دوستانم برای کار به ترکیه رفتیم. به ترکیه که رسیدیم، یک مدت بعد پولی را که برده بودیم، تمام شد و با مشکل مواجه بودیم. از ایرانی هایی که آنجا بودند سؤال کردیم که چکار باید بکنیم و اینها... راهنمایی کردند ما را گفتند که بروید به UN. از آنجایی هم که دیگر من خارج شده بودم و پولی هم نداشتم، شرمنده بودم که دوباره بخواهم برگردم بیایم پیش خانواده ام. به همین دلیل تصمیم گرفتم که بروم جلوی UN، بلکه بتوانم کاری پیدا کنم. یکی دو روز جلوی
«شهید صفر علی عیدی » شهید صفرعلی عیدی فرزند ابراهیم متولد 1338 چناران متأهل دارای یک فرزند تاریخ شهادت 14/8/1360 شهید صفر علی عیدی در سال 1338 ، در خانواده ای تنگدست و زحمتکش در شهرستان چناران دیده به دنیا گشود. پس از دوران طفولیت برای کسب معاش و برداشتن بار اقتصادی خانواده به همراه برادر به تهران رفت و به کار نانوایی مشغول گردید.وی هم زمان با روحیه جسور و علاقمند به ورزش ،پا به عرصه ورزشهای رزمی گذارد.در جریان انقلاب اسلامی فعالیت مستمری داشت و پس از انقلاب به عضویت سپاه پاسداران درآمد.
استفاده از زنان برای جلوگیری از ریزش نیرو من داوود صادقی هستم، بچه کرج، شهرستان شهریار، 22 سال دارم سال 81 از ایران به ترکیه رفتم و دنبال هوادارهای سازمان بودم که به آنها وصل شوم و به عراق بروم. از سازمان مجاهدین، فقط اسم آن را شنیده بودم و صحبتهایی که از اینور و آنور قبلاً شنیده بودم. به دلیل یک سری مشکلات، آن موقع راغب بودم بروم آنجا. تا اینکه بالاخره این رابط را پیدا کردم و به عراق رفتم. مجاهدین ما را تحویل گرفتند. داخل اشرف ورودی دارد، ما را بردند ورودی و چهار الی پنج روز قرنطینه بودیم. بعد از قرنطینه تمام کارها را
سازمان جهنمی با پیرانی کودک من فرشید نصراللهی، متولد تهران و بزرگ شده زنجان هستم. در شهریور ماه سال 1380 از طریق یکی از اقوامم در دانمارک به گروهک منافقین پیوستم. با این نیت که بروم ترکیه و از ترکیه به اروپا پیش خودش بروم. بعد از اینکه ما به ترکیه رفتیم، آنجا به ما گفتند که بعد از دو سه ماه که رفتید عراق، ما شما را منتقل می کنیم پیش خانواده تان یعنی دانمارک. ولی این کار را نکردند و بعد از یکی دو ماهی که من توی قرارگاه اشرف ماندم، وقتی بهشان قضیه را گفتم، منکر این قضیه شدند و گفتند که اگر بخواهی از سازمان جدا