تقی حاجطرخانی فرزند حاجرضا، چهره سرشناس بازار، پیشقدم در امور خیر و عام المنفعه در 17تیر۱۳۵۸ توسط گروهک فرقان مقابل منزلش مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید.
تقی حاجطرخانی بنیانگذار اصلی مسجد قبای تهران بود. پدر ایشان نیز ساختمان مسجد اعظم قم را بنا نهاده بود. در واقع اهالی محل زمینی را برای احداث مسجد قبا در آن محل خریداری کردند و شهید حاجطرخانی و خانوادهشان برای ساختن آنجا پیشقدم شدند. ایشان محور اصلی و تأمین کننده پشتوانه مالی ساخت بنای مسجد بود. اشخاصی دیگر هم از جمله شهید دکتر مفتح و دیگران نیز در ساخت مسجد قبا نقش داشتند؛ اما محور اصلی تقی حاجطرخانی بود. پس از ساخت مسجد قبا این مکان مقدس به تدریج به یكی از اصلیترین سنگرهای مبارزاتی و پایگاهی برای آزادی خواهان تبدیل شد. این مسجد محل حضور و سخنرانی علمایی مطرح چون استاد شهید آیتالله مطهری، شهید دکتر مفتح، آشیخ علی آقا تهران، موسوی اردبیلی و... بود.
با توجه به این که مسجد قبا به کانونی برای فعالیتهای مذهبی، سیاسی و مبارزاتی تبدیل شده بود. گروههای مختلفی به آنجا رفت و آمد میکردند. گروهک فرقان از جمله گروههایی بود که به سرکردگی شخصی به نام اکبر گودرزی در مسجد حضور داشت.
اعضای گروهک فرقان در جلسات مسجد شرکت میکردند. آنها در مسجد به صورت متفرق مینشستند و با دادن شعارهای افراطی سعی داشتند نظم مسجد را به هم بزنند و در برگزاری برنامهها اغتشاش ایجاد کنند.
روزی اکبر گودرزی به تقی حاجطرخانی مراجعه کرده و از ایشان مبلغ 500هزار تومان وجه نقد درخواست کرد. حاج طرخانی پرسید: «این پول را برای چهكاری لازم دارید؟» گودرزی جواب داد: «میخواهیم انقلاب كنیم!» حاج طرخانی پاسخ داد: «انقلاب كه كردیم!» گودرزی گفت: «نه! این انقلاب نشد. ما میخواهیم علیه روحانیت انقلاب كنیم!» حاج طرخانی هم پاسخ داده بود: «ما از این پولها نداریم به كسی بدهیم.» اكبر گودرزی از همینجا كینه حاجطرخانی را به دل گرفت و ایشان را به علت امتناع از کمک مالی به گروهک فرقان و رابطه با آیتالله مفتح و دیگر روحانیون مبارزان انقلابی در ۱۷تیر۱۳۵۸ مقارن با چهارم ماه مبارک رمضان جلوی درب منزل و پیش چشم دختر 10 سالهاش به گلوله بست.
گروهک فرقان رویکرد «ايران منهاي نفت– اسلام منهاي روحانیت» را پیش گرفته بود و پیش از ترور تقی حاجطرخانی، افرادی چون سپهبد قرني و استاد آیتالله مطهری را به شهادت رسانده بود و پس از شهادت ایشان نیز به ترورهای بسیاری دست زد.
واقعه ترور شهید حاجطرخانی به نقل از همسایه ایشان
«هنگامی كه تلویزیون سخنان امام خمینی(ره) را پخش میكرد صدای چند تیر را شنیدم و فورا به كوچه دویدم. دیدم دو نفر موتورسوار از كوچه به سمت راست پیچیدند. به سرعت تعقیبشان كردم؛ اما نتوانستم به آنها برسم. وقتی برگشتم حاجطرخانی را دیدم که غرق خون در حیاط افتاده بود. فورا به پاسداران كمیته اطلاع دادم و به اتفاق باجناق وی حاجی را به بیمارستان ایرانمهر رساندیم. ولی متاسفانه قبل از رسیدن به بیمارستان ایشان جان سپرده بود. درباره او باید بگویم كه وی یكی از نیكوكارترین افراد این منطقه بود. در زمان انقلاب تنها كسی بود كه روی پشتبام اللهاكبر میگفت.»
شهید حاجطرخانی به نقل از اطرافیانشان
«شهید تقي حاجطرخاني از چهرههاي سرشناس بازار تهران بود. یکی از شخصیتهای دوست داشتنی و بسیار مؤثر انقلاب بود. كمكهاي بسياري به پيروزي انقلاب كرد. حاج طرخانی به مبارزان پناه میداد و مخفیانه از خانوادههایشان مراقبت میكرد.
وی به خوش اخلاقی شهرت داشت. حاجطرخانی خصلتهای عجیبی در کمک به دیگران داشت. در بسیاری از امور خیریه و عامالمنفعه نظیر تأسیس درمانگاهها و صندوقهای قرضالحسنه و کارهایی که به نفع تودههای محروم مردم بود پیش قدم میشد.»
«روزی به ما خبر دادند سیلوهای قزوین خالی از آرد است! این مسئله ممکن است ظاهراً ساده به نظر برسد، ولی کافی بود شایع میشد که قحطی نان است و بحران شدیدی ایجاد شود. مرحوم حاجطرخانی شرکت حمل و نقل کالا داشت. ایشان را صدا کردم و گفتم: حاج آقا تقی! مشکل قحطی آرد در قزوین پیش آمده. گفت: نگران نباش، حل میکنیم. تمام کامیونهایی را که در اختیار داشت که یادم نیست 150تا بود یا 200تا، تجهیز کرد و از سیلوهای نیشابور آرد را داخل گونی ریختیم، سه روز طول کشید که سیلوهای قزوین پر شدند و نگذاشتیم این کمبود اثر سراسری پیدا و ضد انقلاب از آن استفاده کند. این نوع خدمات ضربتی را فراوان انجام میداد.»
«زمانی که کمتر کسی ماشین داشت، ایشان یک فولکس داشت. دفتر کارش در پامنار بود. شب که کارش تمام میشد، چهار الی پنج نفر را سوار ماشین میکرد و آنها را به خانههایشان میرساند. بعد به خانه خودش میرفت. از کوچکترین خدمات تا بزرگترین را از دیگران دریغ نمیکرد.»