شرح شهادت کریم پسندیده از زبان همسر شهید

Khaterat164

آرزوی شهید؛ پیروزی انقلاب

دو سال قبل از اینکه فعالیت‌های انقلابی مردم شکل بگیرد، در برخی محافل از امام صحبت می‌شد و مردم با این بزرگ‌مرد تاریخ آشنا می‌شدند. به یاد دارم، هر زمان سیدقاسم داخل ماشین اخوی‌مان می‌نشستند، از رادیو بی‌بی‌سی صحبت‌های امام را گوش می‌دادند. صحبت‌های امام او را بسیار شاداب می‌کرد، انگار روحش دوباره تازه می‌شد. بیشتر صحبت‌های امام در آن زمان بیدارکننده بود. ایشان می‌فرمودند: «ما شاه را سرنگون می‌کنیم و انقلابی اسلامی می‌سازیم.» این بیانات امام، شهید را سرشار از اراده انقلابی می‌کرد. بارها شنیدم که می‌گفت: «خدایا می‌شود چنین روزی اتفاق بیفتد و ما این واقعیت را ببینیم.» آرزویش پیروزی انقلاب بود که به لطف پروردگار دید.

به نقل از سید محمد حسینی(برادر شهید سیدقاسم حسینی)

خاطرات شهید صیاد

شهید صیاد شیرازی بعد از عملیات مرصاد، معاونت بازرسی ستاد کل نیروی‌های مسلح شد. من نزدیک 10 سال در خدمت و محضر شهید صیاد شیرازی در ستاد کل بودم و او تمام این 10 سال را مستند کرد که این خود نشانه الگویی در سیستم اداری و انضباط نظامی بود. بعد از آن به جانشینی ستاد کل نیروهای مسلح رسیدند. او همیشه از رزمندگان و بسیجیان حمایت می‌کرد، تا جایی که خیلی از بسیجی‌ها او را اینگونه خطاب می‌کنند: «سپهبد بسیجی، شهید صیاد شیرازی»
شهید صیاد یقین داشت که نظام ولایت فقیه استمرار حرکت انبیا و ولی فقیه، نائب امام‌زمان است و همیشه به ولی فقیه نایب‌الزمان می‌گفت.
بنیان‌گذار اولین کاروان راهیان نور، شهید صیاد شیرازی بود که اول دانشجوها را فرستاد و بعد هم ما را احضار کرد که یک کاروان از نیروهای مسلح فرستاده شود. دستورالعمل این کاروان را در پنج صفحه، شخصا با دست‌خط خودش نوشت که از ابدای برنامه تا پایانش به صورت لحظه به لحظه نوشته شده بود.
او در مورد اهمیت و ضرافت‌ کار راهیان نورگفت: «در بردن دانشجویان مرد به آن مناطق خیلی دقت کنید تا آثار دفاع مقدس را بشناسند و اگر خانواده‌ها را به راهیان نور بردید، دقت بیشتری کنید و اگر کاروانی بردید که کودک در آن حضور داشت، دقت خود را چندین برابر کنید.» شهید صیاد تا زمان حیاتش، خود کاروان را مدیریت می‌کرد.

به نقل از سردار غیاثی

شرح شهادت

حاج‌کریم و دو نفر از هم‌رزمانش ماموریت داشتند که به مدت سه ماه در جبهه غرب در منطقه باشند. آن‌ها با هم قرار گذاشتند که پایان سه ماه، سه نفری با هم به مشهد بازگردند.

صبح روز آخر حاج کریم را دیدند که گوشه‌ای نشسته است و گریه می‌کند. به او گفتند: «چرا گریه می‌کنی؟» جواب داد: «آن‌قدر دلم برای بچه‌هایم تنگ شده است که خدا می‌داند.» دوستانش به او گفتند: «بیا برویم تا برای امروز بعدازظهر برایت بلیط برگشت به مشهد بگیریم.» اما او مخالفت کرد.

همان موقع بی‌سیم زدند که برای خط مقدم باید آب و غذا برسانید. شخص دیگری قرار بود محموله را برساند؛ اما چون جاده پاکسازی نشده بود، امتناع کرد و گفت که نمی‌برد. حاج‌کریم هم داوطلب شد و گفت: «سوییچ را به من بدهید، من می‌برم.» همین که حاج‌کریم قله را دور زد، عناصر گروهک تروریستی کومله و دمکرات که در دل کوهستان کمین کرده بودند، دو آر.پی.جی به سمت ماشین او شلیک کردند. ماشین آتش گرفت و حاج‌کریم در آتش سوخت.

به نقل از همسر شهید کریم پسندیده

بیشتر بخوانید:

بازخوانی فاجعه ترور شهید کامیاب از زبان برادرش

سالگرد مرصاد فرصت خوبی برای مرور جنایت‌های منافقین است


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31