حمله به برج های دوقلو تجارت جهانی یکی از مهمترین حوادث در یک صد سال اخیر بود و سخنی گزاف نیست اگر بگوییم به همین دلیل مناسبات جهانی پیش و پس از ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱، تغییرات اساسی کرده است.
پس از اینکه در سال ۱۹۹۱ اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و به تدریج تب کمونیسم خواهی فرو نشست، ایالات متحده میبایست برای یکه تازی در عرصه جهانی بهانه جدیدی دست و پا میکرد. حنای مبارزه با کمونیسم دیگر رنگ باخته بود.
حادثه ۱۱سپتامبر فارغ از ساختگی یا حقیقی بودن آن بهانه جدیدی برای ماجراجویی های ایالات متحده فراهم کرد. جنگ با تروریسم که پیامد این حادثه بود و آمریکا ائتلافی را با همین نام پی ریزی کرد، جهان را دستخوش اتفاقات جدیدی کرد.
لشکرکشی به افغانستان و عراق که با همین بهانه صورت گرفت عملا منطقه غرب آسیا را در یک بازی دومینو وار ناامنی قرار داد. آمریکا به بهانه مبارزه با القاعده به منطقه آمد، به صورت کاریکاتوری القاعده تضعیف شد اما از دل آن داعش زاییده شد. در حقیقت آمریکا با این ترفند به دنبال توجیه حضور خود در منطقه و بیان این نکته بود که جنگ با تروریسم در غرب آسیا پایان نیافته است و تا زمانی که تروریسم وجود دارد حضورش در این منطقه الزامی است. این سیاست راهبردی ایالات متحده بود.
در این میان سیاست جمهوری اسلامی از میان برداشتن تمامی غدههای فسادزا در منطقه بود. ناامنی و تروریسم باید ریشهای برطرف میشد. هم خود غده تروریسم باید از میان میرفت و هم ریشههای به وجود آورنده آن. از این رو بود که در کنار مبارزه نظامی با تروریسم، مبارزه با ریشه های فسادزا و زاینده تروریسم نیز در دستور کار قرار گرفت و این یعنی اختلال در راهبرد ایالات متحده.
اختلال اینچنینی در راهبرد ایالات متحده نیازمند یک برنامهریزی دقیق و خلاقانه و همچنین مجری توانمند بود که تمامی این صفات در سردار شهید حاج قاسم سلیمانی تبلور داشت. به عبارتی سردار سلیمانی تنها، مجری سیاستهای جمهوری اسلامی آن هم در عرصه نظامی نبود بلکه یک استراتژیست، یک دیپلمات و یک کنشگر واقعبین در تحولات منطقه بود و اینها چیزی نبود که برای ایالات متحده مطلوب باشد. از این رو بود که هر جا در منطقه نطفهای فسادزا از سوی آمریکا کاشته میشد، سردار سلیمانی آن را نابود میکرد. در حقیقت سلیمانی مختلکننده سیاست دروغین جنگ با تروریسم آمریکا بود که از سال ۲۰۰۱ به عنوان راهبرد ایالات متحده قرار گرفته بود. سلیمانی به تنهایی در حال فروپاشیدن سیاستهای آمریکا در منطقه بود. هزینه حذف سلیمانی زیاد بود اما راهبرد ایالات متحده در حال اضمحلال بود!
آمریکا در حذف این سردار عزیز صابون اقدام تروریستی را به تن مالید تا بیش از این در سیاستهای راهبردی تروریستیاش رسوا نشود!